وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۸ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

رمان «خار و میخک» نوشته یحیی سنوار رهبر سیاسی جنبش حماس است که از زمان ۲۲ سال اسارت بین سال های از سال ۱۹۸۸ تا ۲۰۱۱ و با یادگیری زبان عبری این رمان را نوشته است.

 

این کتاب در تاریکی زندان های رژیم صهیونیستی نوشته شده و به سختی به بیرون زندان منتقل شده است.

 

در این رمان عشق و خشونت، امید و ناامیدی، لطافت و قدرت به تصویر کشیده می‌شوند. خار و میخک، داستان یک سفر آموزشی و تکاملی معنوی را روایت می‌کند که از دیدگاه مردی به نام «احمد» روایت می‌شود و داستان دو خانواده در غزه و هبرون و دو جنبش مقاومت در هم تنیده است. عنصر تخیلی در این داستان عمیق است اما وابسته به زندگانی واقعی سنوار!

 

جهت دانلود کتاب خار و میخک یحیی السنوار اینجا کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۳ ، ۱۰:۲۸
رسول چگینی
يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۳ ق.ظ

دانلود کتاب اثبات امامة خلفاء الاربعة

معرفی کتاب

 

🔰نام کتاب: اثبات امامة الخلفاء الاربعة

🖌نویسنده: ابو یعلی محمد بن حسین بغدادی معروف به ابن الفراء (380-458ق)

🔸شخصیت نویسنده:
محمد بن حسین بن محمد بن خلف بن احمد بن الفراء، یکی از فقهای حنابله در عصر عباسی بود. او غیر از ابن ابی یعلی (م 526ق) مؤلف «طبقات الحنابله» است.
او در زمان خود عالم اهل سنت عراق بود. ابتدا حنفی بود اما پس از آشنایی برخی علمای حنبلی، مذهب خود را به حنبلی تغییر داد.
او به درباره عباسی راه یافت و قاضی حران و حلوان شد.
اساتید: خطیب بغدادی، ابوالخطاب کلوذانی، ابوالوفاء ابن عقیل و...
تألیفات: احکام القرآن، مسائل الایمان، الرد علی الاشعریه، فضائل احمد، الاحکام السلطانیه، اثبات امامة الخلفاء الاربعة و...

🔹محتواى کتاب‏:
کتاب «اثبات امامة خلفاء الاربعة» که برای اولین بار  انتشار یافته است، حاوی اطلاعات مهمی درباره باور حنابله و اهل حدیث درباره مسئله مشروعیت امامت خلفای اربعه است. نحوه استدلال آنها برای اثبات امامت هر یک از خلفا، از مطالب نابی است که کمتر کتابی با این قدمت و گرایش فکری نویسنده، به آن پرداخته است.

💢 این کتاب برای طلاب و دانشجویانی که در حوزه امامت پژوهی فعالیت دارند، بسیار سودمند است.

 

 فایل کتاب را به صورت رایگان از اینجا دانلود کنید

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۳ ، ۱۰:۵۳
رسول چگینی
سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۳۳ ق.ظ

نقش کلیدی دختران در تمدن سازی جامعه اسلامی

 

ایسنا/قم یک استاد حوزه و دانشگاه گفت: همه روایات تاکید بر این نکته دارد که دختر جایگاه ویژه‌ای دارد و لذا تمدن سازی جامعه اسلامی، بر دوش دختران ما است. با حفظ شئون و مراتبی که برای بانوان در نظر گرفته شده، می‌توانند در آینده اقدامات مثبتی برای بهبود فضای جامعه، پیشبرد، ساخت و اجرا کردن منویات تعالیم اسلامی در جامعه داشته‌ باشند.

حجت‌الاسلام رسول چگینی، استاد حوزه و دانشگاه در نشست «بازشناسی تاریخی شخصیت حضرت معصومه(س) و جایگاه دختر در فرهنگ اسلامی»، اظهار کرد: ابتدا باید به تاریخ زندگی بانوی کرامت نگاه کنیم و ببینیم که تا چه میزان توانستند در راستای اجرای فرامین الهی گام بردارند. همانطور که می‌دانید متاسفانه اسناد و گزارش‌های تاریخی معدودی نسبت به حضرت فاطمه معصومه(س) داریم آن هم به جهت فضای خفقان حاکم در دوره بنی‌عباس به ویژه هارون‌الرشید بوده است.

این متخصص کلام و امامت گفت: هارون‌الرشید سال۱۷۰ ه. ق بر مسند نشست و سال تولد حضرت معصومه(س) را سال ۱۷۳ ه. ق بیان کردند که در این تاریخ اختلاف وجود دارد. اولین بار امام موسی کاظم(ع) در دوره هارون‌الرشید به زندان افتادند و از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳ قمری در زندان هارون‌الرشید بودند. به همین جهت معمولاً مورخان حداکثر سالی که برای ولادت حضرت معصومه(س) در نظر گرفتند سال ۱۷۹ قمری است.

وی ادامه داد: حضرت معصومه(س)، از سال ۱۸۳ که امام کاظم(ع) به شهادت رسیدند و امام رضا(ع) امامت را به عهده گرفتند، تا سال ۲۰۰ ه. ق که امام مجبور به پذیرش ولایتعهدی مامون شدند؛ تحت تربیت امام رضا(ع) قرار گرفتند. یعنی قریب به ۱۷ سال ارتباط حضرت معصومه(س) با برادرشان، به یک رابطه امام و ماموم تبدیل شده بود.

چگینی تصریح کرد: حضرت معصومه(س) با امام رضا(ع) از جهت مادر هم مشترک بودند. درست است که فرزندان زیادی را به امام کاظم(ع) نسبت می‌دهند اما فقط حضرت معصومه(س) با امام رضا از مادر یکی بودند و نام مادر ایشان نجمه خاتون بود؛ بانویی از جنوب فرانسه یا شمال آفریقا، به هر حال بانویی بودند که از غیر از سرزمین های اسلامی بودند. این مانند اتفاقی بود که درباره مادر امام زمان(عج) نیز اتفاق افتاده است که ایشان نیز بانویی از روم بودند.

وی اضافه کرد: در گزارش‌های تاریخی نقل شده است؛ در زمان امام کاظم(ع) جمعی از شیعیان به مدینه آمدند. می‌خواستند تا محضر امام برسند. حضرت داخل شهر نبودند. شیعیان مدتی منتظر بودند اما توفیق نشد که امام را در منزلشان زیارت کنند و سوالاتشان را بپرسند. شیعیان ناامید بودند و قصد بازگشت کردند. حضرت معصومه(س) که دختر نوجوانی بودند، وقتی مطلع می‌شوند که شیعیان با هزار امید و انتظار دیدار امام زمان خودشان هستند، سوالات شیعیان را گرفتند و خود به آن‌ها پاسخ دادند.

چگینی افزود: شیعیان در مسیر برگشت، زمانی که در طریق قرار گرفتند، امام کاظم(ع) را دیدند و ماجرا را برای ایشان توضیح دادند. با توجه به اینکه حضرت دختران زیادی داشتند، با پرس و جو از ویژگی‌ها، دریافتند که او کسی نیست جز حضرت معصومه(س) امام کاظم(ع) بسیار خوشحال شدند و این جمله را فرمودند: فِداها اَبوها. لذا در اولین سندی که داریم می‌بینیم که حضرت معصومه(س) تا چه میزان به مسائل شرعی آگاهی داشتند.

وی با اشاره به هجرت حضرت معصومه(س) به ایران، گفت: حضرت معصومه(س) بعد از یک‌سال نامه‌ای را از بردارشان دریافت می‌کنند لذا حضرت معصومه(س) با تعدادی از برادران و خواهران دیگر راهی شدند تا امام رضا(ع) را ملاقات کنند. این مسیر، بسیار طولانی و دشوار بود زیرا برخلاف امام رضا(ع) که از سمت جنوب وارد ایران شدند حضرت معصومه از سمت شمال ایران حرکت کردند.

چگینی ادامه داد: زمانی که حضرت معصومه(س) به نزدیکی ساوه رسیدند، دچار بیماری شدند. شواهد زیادی وجود دارد که با استناد به آن‌ها می‌توان گفت که بیماری ایشان، یک بیماری عادی نبوده و اتفاقی برای حضرت معصومه(س) افتاده است. یکی از این شواهد، وجود امام‌زادگان در منطقه اطراف ساوه است.

وی افزود: پس از ساوه و مشکلاتی که برای حضرت معصومه(س) ایجاد شد به سمت قم آمدند. میزبان بانوی کرامت موسی‌بن خزرج از خاندان اشعری قم بودند. خاندان اشعری، از دهه آخر قرن اول، ساکن قم بودند و از همان ابتدا شیعه و دوستدار اهل بیت(ع) بودند. این خاندان حدود صد سال در قم ساکن بودند لذا این خاندان وقتی متوجه شدند که دختر موسی بن جعفر(س) از شهرشان عبور می‌کند، بسیار خوشحال شدند و به استقبال وی آمدند.

وی یادآور شد: حضرت معصومه(س) در مدت زمان سکونت در قم که ۱۷ روز و بنا به نقل برخی منابع ۱۹ روز بوده است رفتاری اسوه و الگو از خودشان نشان دادند. نکته‌ای که در زندگی حضرت معصومه(س) باید به آن دقت کنیم این است؛ باتوجه به نقل منابع، حضرت معصومه(س) دوشیزه بودند.

این کارشناس دینی بیان کرد: روایات متعددی از معصومین(ع) وجود دارد که به اهمیت جایگاه دختر اشاره دارد. متاسفانه امروزه قرائات نادرستی از شخصیت دختر ارائه می‌شود. شخصیت دختر را آن گونه که در غرب مطرح است، شرح می‌دهند که نتیجه اش این است که به عنوان یک محصول و کالا از وجود زن استفاده می‌کنند.

این استاد حوزه و دانشگاه تاکید کرد: بر خلاف فضای حاکم بر عصر نزول قرآن که اعراب جاهلی نگاه منفی به دختر داشتند و دختر داشتن را لکه ننگ می‌دانستند، خاندان اهل بیت همواره تاکید کردند که دختر برکت است.

وی اضافه کرد: اهل بیت(ع) توجه ویژه‌ای به تربیت دختر داشتند. آن‌ها همواره تاکید می‌کردند کسی که دختر ندارد، بسیار دعا کند تا خداوند به وی دختر عطا نماید. حضرت ابراهیم خلیل نیز دعا می‌کردند که خداوند به ایشان دختر عطا کند؛ این بدین معناست که دختر داشتن، اهمیت ویژه و بالایی داشته است.

چگینی یادآور شد: در روایت‌های دیگری داریم که پیامبراکرم(ص) فرمودند: «نِعمَ الوَلَدُ البنات، ملطفات مجهزات، مؤنسات، مبارکات، مفلیات؛ دختران چه فرزندان خوبی هستند چرا که گرم و با لطافتند، آماده به خدمتند، انس گیر و با الفتند، با برکتند، و پاکیزه اند.» همه این مسائل از اثر گذاری دختران برمی‌آید.

این کارشناس دینی عنوان کرد: برخلاف فرهنگی که در غرب حاکم است و تربیت را بر عهده جامعه می‌داند، اسلام تربیت را در وهله نخست بر عهده خانواده می‌داند. در خانواده نیز رکن اساسی آن، مادر خانه است که فرزندان را تربیت می‌کند و معارف عمیق را در جهت باورهای فرزندان، به آن‌ها می‌آموزد.

وی تاکید کرد: در روایت دیگری از امام صادق(ع) که می‌فرمایند: «البَناتُ حَسَناتٌ و البَنُونَ نِعَمٌ، و الحَسَناتُ یُثابُ علَیها و النِّعَمُ مَسؤولٌ عَنها، دختران حَسَنه هستند و پسران نعمت، برای حسنات پاداش داده می‌شود و از نعمت‌ها بازخواست می‌گردد.» یعنی نفس دختر داشتن نوعی حسنه است که پاداشی مضاعف برای انسان به ارمغان خواهد آورد.

چگینی تصریح کرد: همه روایات تاکید بر این نکته دارد که دختر جایگاه ویژه‌ای دارد و لذا تمدن سازی جامعه اسلامی، بر دوش دختران ما است. با حفظ شئون و مراتبی که برای بانوان در نظر گرفته شده، می‌توانند در آینده اقدامات مثبتی برای بهبود فضای جامعه، برای پیشبرد، ساخت و اجرا کردن منویات تعالیم اسلامی در جامعه داشته‌باشند.

وی در پاسخ به چرایی کم‌رنگ شدن الگوهای معنوی برای نسل جوان به ویژه دختران گفت: مهم ترین دلیل این مسئله، جذابیت‌های ظاهری است. الگوهایی که در فضای مجازی ارائه می‌شود دارای زیبایی‌های ظاهری هستند و عمدتا انسان نیز جذب همین‌ها می‌شود. پس اولین نکته‌ای که باعث شده تا برخی الگوهای نادرست و غیر سالم، برای جوانان ما معرفی شود این است که آنان بیشتر در مرئی و منظر قرار دارند. یعنی بیشتر روی این افراد تبلیغ می‌شود. اما اگر روی این افراد به ظاهر الگو واکاوی انجام شود، دریافت می‌شود که در بزنگاه‌های متعددی شایسته الگو بودن، نیستند.

این متخصص کلام و امامت اعلام کرد: ما باید بتوانیم الگوهای معنوی را به خوبی معرفی کنیم بسنده کردن به ظواهر نمی‌تواند راه‌گشا باشد. ما باید حتما به مسائل که به صورت راهبردی به ما کمک می‌کند، قدم برداریم. نقطه ضعف ما در این قسمت، معرفی کردن الگوها به جوانان است.

 وی با تاکید بر لزوم معرفی حضرت معصومه(س) به عنوان سرآمد زنان زمان خودشان، بیان کرد: نباید این تصور وجود داشته باشد که آن زمان هیچ تکنولوژی وجود نداشته است، این تصور بسیار غلط است چون تکنولوژی به حسب زمان در اوج خود است. شرایط تکنولوژی هم در زمان حضرت معصومه(س) در اوج خود بود چون هارون‌الرشید بسیار به مسائل روز آن زمان اهمیت می‌داد.

این استاد حوزه و دانشگاه در پایان گفت: اینکه جوانان ما به سمت و سوهایی که نباید کشیده می‌شوند حاصل کم کاری ارگان‌ها و نهادهایی است که وظیفه تبلیغ شعائر دین را دارند، لذا اگر الگوها درست معرفی شوند، می‌توانیم جوانان را جذب کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۳ ، ۱۰:۳۳
رسول چگینی

 

کاری از جهاد دانشگاهی استان قم با همکاری بنیاد بین‌المللی امامت

سخنرانان:
▫️دکتر علیرضا جوادی؛ استاد حوزه و دانشگاه و متخصص مباحث کلام و امامت
▪️حجت الاسلام والمسلمین مشکاتی؛ استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی
▫️حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن سبزواری؛ استاد حوزه و دانشگاه و متخصص مباحث کلام و امامت
▪️حجت الاسلام والمسلمین رسول چگینی، استاد حوزه و دانشگاه و متخصص مباحث کلام و امامت
▫️دکتر حامد حیاتی؛ رئیس جهاد دانشگاهی استان قم و عضو هیئت علمی دانشگاه قم

📅زمان:
یک‌شنبه، ۲۲ مهر، ساعت ۱۶ الی ۲۰
دوشنبه، ۲۳ مهر، ساعت ۹ الی ۱۲

📌مکان:
میدان آستانه، روبه‌روی مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام، موکب فرهنگی جهاد دانشگاهی استان قم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۱:۳۳
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۵۳ ق.ظ

تبرک از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

تبرک به اولیای الهی و آثار منسوب به ایشان، یکی از اعمالی است که مسلمانان شیعه و سنی به امید کسب فزونی و افزایش خیرات مورد استفاده قرار می دهند. این سیره مسلمانان در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز دارای مؤیدات فراوانی است. ائمه اطهار(علیهم السلام) افزون بر اینکه از تبرک جستن اقوام پیشین به آثار انبیا الهی خبر داده اند، خودشان نیز به آثار رسول الله (صلی الله علیه وآله) تبرک جسته اند. روایات متعددی نیز وجود دارد که ایشان به تبرک به تربت قبر امام حسین (علیه السلام) برای درمان بیماری و رفع گشایش دستور داده اند. این دستورات باعث شده بود که اصحاب ائمه(علیهم السلام) نیز به قصد طلب خیر و برکت، به آثار اهل بیت(علیهم السلام) تبرک بجویند.

 

مقدمه

واژه «تبرّک» از مادّه «برک» مصدر باب تفعل به معنای طلب برکت است، وتبرکِ به چیزی به معنای طلب برکت به واسطه اوست؛ لذا عبارت «تبرکت به» یعنی به واسطه آن مبارک شدم.[1] واژه برکت به معنای فزونی و زیاده در خیر آمده است.[2] لذا «لابارک الله فیه» یعنی خداوند در آن رشد و نمو ایجاد نکند.[3] این واژه از نظر لغوی به معنای ثبات، دوام، نیز آمده است.[4] لذا معنای «ابترکوا فی الحرب» به معنای ثبات قدم در جنگ است.[5] با حفظ معنای ثبات و دوام، هر آنچه پابرجا بوده و مقیم باشد دارای برکت است.[6]

با توجه به دیدگاه لغوییین در تبیین معنای لغوی تبرک، معنای اصطلاحی تبرک در دیدگاه اسلام، به این معناست که انسانِ موحّد و مسلمان از وجود پیامبران و انسان‌های صالح و یا از آثار به جا مانده از آنان، خیر و فزونی طلب کند.[7]

آیت الله سبحانی در نتیجه‌گیری از تعریف اصطلاحی تبرک می‌نویسد:

تبرک این است که رحمت، خیر و افزایش نعمت یا دوری از نقمت را، از طریق اسباب غیرطبیعی که در قرآن و سنت معین شده است، طلب کند.[8]

تبرک از منظر اهل بیت (ع)

در روایات اهل‌بیت (ع)، تبرک یکی از آموزه‌های اسلامی است که خداوند به انبیاء و اولیاء و صالحان و برخی از بندگانش و حتی برخی از زمان‌ها و مکان‌ها، برکت عنایت کرده است که دیگران می‌توانند با تبرک به آنان، خود را مبارک کنند و از شرّ و بدی‌ها دور شوند و به منفعت و تقرب الهی نزدیک شوند.

با نگاهی به روایات اهل بیت (ع)، به شواهد متعددی دست می یابیم که مشروعیت تبرک به اولیای الهی را به اثبات می رساند. این روایات را در چهار دسته ارائه می کنیم.

  1. گزارش تبرک به آثار اولیای الهی

    ابوبصیر به نقل از امام باقر (ع)، به ماجرای تابوت بنی اسرائیل اشاره می کند که حضرت تبرک قوم بنی اسرائیل به تابوت را بیان کرده اند. در بخشی از این روایت آمده:

    «همانا بنی‌اسرائیل پس از حضرت موسی گرفتار گناهانی شدند و دین خدای متعال را برگردادند و امر پروردگارشان را مخالفت کردند و دستورات پیامبرشان را اطاعت نکردند؛ خدای متعال جالوت قبطی را بر آنان مسلط کرد؛ بنی‌اسرائیل نزد پیامبرشان ارمیای نبی آمده و درخواست پادشاهی کردند که با جالوت بجنگد؛ پیامبرشان به آنان گفت خدای متعال طالوت را به عنوان پادشاه برای شما برانگیخته است؛ او قوی و مردی شجاع و فردی اعلم است؛ از نشانه‌های پادشاهی او این تابوتی است که در آن آرامش و باقی مانده آثار آل موسی و هارون است و فرشتگان آن را حمل می‌کنند را به همراه دارد. تابوت همان چیزی است که خداوند برای موسی نازل کرد پس مادرش موسی را به دنیا آورد و با گذاشتن موسی در درون تابوت آن را به دریا انداخت و این تابوت در بین بنی‌اسرائیل مساله‌ی بزرگی بود و بنی‌اسرائیل به آن تبرک می‌جستند...»[9]

  2. تبرک در سیره اهل بیت (ع)

    تبرک به عصای پیامبر خدا (ص) از مواردی است که در سیره اهل بیت (ع) وجود داشته است. در روایتی نقل شده است که ابوحنیفه زمانی خدمت امام صادق(ع)رسید که آن حضرت بر عصای تکیه داده بودند؛ ابوحنیفه گفت: این عصا چیست؟ هنوز شما به سنى نرسیده‌اى که محتاج عصا باشى‌؟ امام صادق(ع) فرمود: صحیح است. اما این عصاى پیامبرخدا(ص) است. مى‌خواهم به آن تبرک بجویم. ابوحنیفه گفت اگر من مى‌دانستم عصاى پیامبرخدا(ص) است، از جاى برخواسته و آن را مى‌بوسیدم. حضرت صادق(ع) در حالى که آستین مبارکش را بالا مى‌زد، فرمود: سبحان الله یا نعمان و الله تو مى‌دانى این موى و از پوست پیامبرخدا(ص) است، آن را نمى‌بوسى. ابوحنیفه جلو آمد تا دست امام را ببوسد. آستینش را پائین زد و دست کشید و وارد منزل خود شد.[10]

  3. دستور به تبرک

    روایات متعددی از اهل بیت (ع) وجود دارد که در آنها به شفا بودن تربت امام حسین(ع) تصریح شده است.[11]همانگونه که مرحوم ابن قولویه و شیخ صدوق و شیخ مفید در روایتی از امام صادق(ع) نقل می‌کنند که فرمود: «همانا تربت قبر امام حسین(ع) شفای از هر مرض است‌!»[12]

    در حدیث دیگری ابن قولویه به نقل از ابن‌ابی یعفور روایت کرده‌ است که گفت: به امام صادق (ع) عرض کردم آیا این طور است که شخص می‌تواند تربت و گِل قبر امام حسین (ع) را بردارد و از آن انتقاع ببرد اما نسبت به تربت قبر دیگری نمی‌تواند چنین کند؟ امام فرمودند: نه این طور نیست ، به خدائى که معبودى غیر از او وجود ندارد اخذ نمى‌کند احدى تربت قبر آن حضرت را در حالى که معتقد است خداوند با آن نفع به او مى‌رساند مگر آنکه حتما از آن منتفع مى‌شود.[13] 

    آنچه از این حدیث استفاده مى‌شود آن است که اثر تربت زمانى است که شخص معتقد به آن باشد و الاّ صرف اخذ تربت بدون اعتقاد اثرگذاری، تاثیری ندارد.

    در روایت دیگری نیز بیان شده که امام باقر (ع)، شربتی را برای محمد بن مسلم فرستادند که با خوردن آن، بیماری او از بین رفت و شفا یافت. وقتی از حضرت درباره ماهیت آن شربت سؤال پرسید، امام باقر (ع) فرمودند:

    «اى محمد، شربتى که نوشیدى در آن تربت قبر امام حسین(ع) بود و آن بهترین داروئى است که به منظور استشفاء مصرف مى‏‌کنند و با آن هیچ دوائى را برابر و مساوى ندان، ما به اطفال و زنان خود آن را مى‏‌خورانیم و در آن هر خیر و خوبى را دیده‏ایم. خدمتش عرضه داشتم: فدایت شوم از آن برداشته و استشفاء به آن بجوئیم؟ حضرت فرمودند: بسا شخصى آن را اخذ کرده و با خود از حائر بیرون مى‏ برد و بر دیگران اظهار نموده و مخفى نمى‏‌کند پس مرور به جنّى مى‏‌کند که در او مرض و بیمارى بوده یا به حیوان و موجودى که داراى آفت است مى‏ گذرد پس آن را مى‏بویند و برکتش زائل گشته و بدین ترتیب برکت آن براى غیر مصرف مى‌شود امّا تربتى را که ما با آن دردها را معالجه مى ‏کنیم این طور نیست، و اگر دیگران نیز رعایت کنند و آنچه را که برایت گفتم منظور داشته و تربت مأخوذ را از مراى و منظر دیگران بر حذرداشته و در معرض قرار ندهند مسلما با هیچ شیئى تماس پیدا نکرده و هیچ کسى از آن تناول ننموده مگر در همان ساعت از مرض و بیمارى که دارد افاقه پیدا مى کند...».[14]

    ابن‌قولویه در روایتی از ابی‌بکر حضرمی نقل می‌کند که امام صادق فرمودند: اگر مریضى از اهل ایمان که به حق حضرت ابى عبداللَّه الحسین(ع) آگاه و عارف است و به حرمت و ولایت آن جناب آشنا است از تربت قبرش به مقدار سر بند انگشت بردارد همان براى او دواء است.[15]

    روایت دیگری که بر سفارش امام باقر (ع) برای تبرک جستن به تربت سید الشهدا (ع) دلالت دارد را شیخ کلینی نقل کرده است. او به نقل از برخی شیعیان می گوید: زنى کلاف و نخى را به من داد و گفت: این کلاف را بده تا با آن پرده کعبه دوخته شود. من دوست نداشتم که آن را به کلیدداران کعبه بدهم، چون آنها را مى‌شناختم که مخالف دین حقّ‌ و خیانت‌کارند. وقتى به مدینه رسیدم خدمت امام باقر (ع) شرف‌یاب شدم و به آن حضرت عرض کردم: قربانت گردم! زنى کلاف و نخى به من داده و از من خواسته است آن را به مکّه ببرم تا با آن پرده کعبه دوخته شود و من دوست ندارم آن را به کلیدداران کعبه بدهم چه وظیفه‌اى دارم‌؟ امام فرمود: با بهاى آن عسل و زعفران بخر و مقدارى تربت قبر امام حسین علیه السّلام، تهیه کرده و با باران مخلوط و خمیر کن و در آن مقدارى از عسل و زعفران بریز و آن را در میان شیعیان تقسیم کن تا بیماران خود را با آن مداوا کنند.[16]

    اگرچه روایات تبرک به تربت قبر سید الشهدا (ع)، به میزانی است که می توان تواتر اجمالی را از آن استخراج کرد؛ اما مسئله تبرک، اختصاص به تربت قبر امام حسین (ع) ندارد و حتی امور دیگری از قبیل نیم‌خورده شخص مؤمن نیز، قابلیت تبرک جویی دارد. شیخ صدوق در روایتی از محمد بن اسماعیل نقل می‌کند که او گفت امام معصوم فرمود: کسی که از جامانده برادر مومنش از باب تبرک آبی بیاشامد، خدای متعال از او دو فرشته می‌آفریند که تا روز قیامت برای او استغفار می‌کند.[17]شیخ مفید نیز از امام صادق نقل کرده است: جامانده شرب مومن شفای از بیماری است.[18] 

  4. تبرک در سیره اصحاب ائمه (ع)

بخشی از روایات باب تبرک، مربوط به تبرک اصحاب ائمه (ع) به اهل بیت (ع) و آثار ایشان است. برای نمونه ابوهاشم جعفرى گوید: روزى خدمت حضرت ابومحمد (ع) رسیدم و در نظر داشتم که قدرى نقره از آن حضرت بگیرم تا با تبرک‏ به آن انگشترى بسازم، خدمت امام نشستم، ولى فراموش کردم که براى چه آمده بودم، چون خداحافظى کردم و برخاستم، امام(ع) انگشترش را سوى من انداخت و فرمود: تو نقره میخواستى و ما انگشتر بتو دادیم، نگین و مزدش را هم سود بردى، گوارایت باد، اى ابا هاشم! عرض کردم: آقاى من! گواهى دهم که تو ولى خدا و امام من هستى که با اطاعت از شما دیندارى خدا میکنم. آن حضرت فرمود: خدا ترا بیامرزد، اى ابا هاشم![19]

همچنین مرحوم کلینی و شیخ صدوق در روایتی نقل می‌کنند که حسن بن فضل بن یزید یمانى گوید: در توقیعی امام عصر (عج) برای من نوشت: ما گاهى با دوستان خود چنین کارى می کنیم (هدیه‏‌ای اندک براى آنها مى‏فرستیم) و گاهى خود آنها ب عنوان تبرک‏ چیزى از ما تقاضا می کنند.[20]این نشان دهنده سیره اصحاب ائمه (ع) در تبرک جستن به آثار اهل بیت (ع) است.

 

[1] . جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج4، ص1575؛ ابن‌منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج10، ص396.

[2] . ابن‌منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، ج10، ص395.

[3] . ابن درید ازدی، محمد بن الحسن جمهرة اللغة، ج1، ص325.

[4] . ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص227؛ ابن اثیر، مبارک بن محمّد، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج1، ص120؛ راغب اصفهانى، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص119.

[5] . راغب اصفهانى، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص119؛ ابن فارس، احمد، معجم معجم مقاییس اللغة لابن فارس، ج1، ص229.

[6] . جوهری، اسماعیل بن حماد الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة، ج4، ص1574.

[7] . ر.ک: سبحانی، جعفر، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص331.

[8] . سبحانی، جعفر، درسنامه نقد وهابیت، ص143.

[9] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‏1، ص81 و82.

[10] . ابن‌حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، ج‏1، ص95.

[11] . ابن‌قولویه، کامل الزیارات، ص275.

[12] . ابن‌قولویه، کامل الزیارات، ص275.

[13] . ابن‌قولویه، کامل الزیارات، الباب الحادی و التسعون ما یستحب من طین قبر الحسین‏ع و أنه شفاء، ص274، ح1.

[14] . ابن‌قولویه، کامل الزیارات، ص 275 تا 277.

[15] . ابن‌قولویه، کامل الزیارات، ص 277 و 278.

[16] . کلینی، الکافی، ج ‏4، ص 243.

[17] . صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ النص، ص151.

[18] . مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص19.

[19] . کلینی، الکافی، ج‏1 ، ص512.

[20] . کلینی، الکافی، ج‏1، ص: 521، ح13؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة ؛ ج‏2 ص490.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۳ ، ۰۸:۵۳
رسول چگینی
شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ

استخدام دولتی سارقان!

یکی از منصبهایی که در دربار حاکمان بنی عباس وجود داشت، شُطّار بود. شُطّارها گروهی بودند که در دوران جوانی، دزدی را نه یک جرم، بلکه شغل خود می دانستند و با این توجیه که «اموالی که می دزدند، در واقع زکات مال افراد است که خداوند دستور به پرداخت آن داده»، به تاراج اموال مردم می پرداختند. این افراد پس از دستیابی به اموال کافی و ثروت هنگفت، از این شغل توبه می کردند! 

در این هنگام، دربار عباسی آنان را برای کشف و دستگیری دزدیها استخدام رسمی می کرد. جماعتی از این گروه در دربار عباسی وجود داشتند که به آنها توّابون می گفتند. مشکل اصلی آنجا بود که توبه این افراد واقعی نبوده و در منصب جدید خود، بیشتر هوای همکاران قدیمی خود را داشتند و امور آنان را پنهان می کردند تا دربار عباسی نتواند آنان را دستگیر کند. 

الشطّار 
هم طائفة لا یعدون اللصوصیة جریمة وإنما یعدونها صناعة ویحللونها باعتبار أن ما یستولون علیه من أموال التجار الأغنیاء زکاة تلک الأموال التی أُوصی بإعطائها للفقراء. وکانوا إذا کبر أحدهم تاب فتستخدمه الحکومة فی مساعدتها على کشف السرقات. وکان فی خدمة الدولة العباسیة جماعة من هؤلاء الشیوخ یقال لهم "التوابون" على أنهم کثیراً ما کانوا یقاسمون اللصوص ما یسرقونه ویکتمون أمرهم. 
 العیارون والشطار فی العصر العباسی ص 15 

پ.ن: 
[1]. با بهره گیری از تجریه سیاسی سالیان اخیر، این احتمال نیز تقویت می شود که اتفاقا شُطّار کار خود را بسیار خوب انجام می دادند. منتها منصب آنان، نه دستگیری سارقان، بلکه مدیریت سرقت بوده به نحوی که درصدی از دزدیها را به دربار دولتی واریز می کردند و اینگونه هم دزدها به شغل خود پرداختند و هم دولتی ها در زیر شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی، از این فرصت متنعم می شده اند.

[2]. این حکایت در روزهای اخیر که خبر عزل و نصب های عجیب شنیده می شود، بیشتر از همیشه مورد توجه قرار می گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۳ ، ۰۹:۱۳
رسول چگینی

آقای حاج‌آقا رضا صدر می‌فرمود: برای نام بردنِ پیامبر خاتم حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، از تعبیر رایجِ «پیامبر اسلام» استفاده نکنید؛ زیرا از ابداعات مستشرقان و مخالفانِ اسلام است که رسالت آن حضرت را قبول ندارند و ایشان را تنها پیامبرِ مسلمانان می‌دانند. بهتر است ما از تعابیری نظیرِ «خاتم الأنبیاء» یا «پیامبر خاتم» یا «رسول خدا» یا «رسول الله» و مانند آن استفاده کنیم که در آن شهادتِ ضمنی به رسالت آن حضرت است.

 آیةالله سیدموسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج۴، ص۶۴۵.

 

 این روزها بسیار می‌خوانیم و می‌شنویم که از حضرت ختمی‌مرتبت صلّى‌الله‌علیه‌وآله تعبیر به «پیغمبر اسلام - پیغمبر گرامی اسلام - رسول گرامی اسلام» می‌شود در صورتی‌که این تعبیر درستی نیست و آن‌چه در قرآن کریم یاد شده «محمّد رسول الله»، «ولکن رسول الله و خاتم النبیین» است و در اذان می‌گوییم «اشهد أنّ محمداً رسول الله». در حقیقت حضرتش «شارع مقدّس اسلام» است نه «رسول اسلام» که این تعبیر را دشمنان آن حضرت و اسلام یعنی شیاطین کفّار ابداع و اختراع کرده و به دستِ مستشرقانشان و به زبانِ گویندگانشان به‌کار می‌برند و رواج می‌دهند، چه آن‌ها قبول ندارند و منکرند که آن حضرت رسول خدا باشد، اما «پیامبر اسلام و رسول اسلام» معنای دیگری دارد که با باور آنان هیچ‌گونه منافاتی ندارد... رواج این تعبیر خطا از همین نیم قرن اخیر است، آن هم در بلاد اسلامی ایران، و الا تا حدود ۱۳۰۰ شمسی در هیچ کتاب و نشریهٔ اسلامی به فارسی یا عربی چنین چیزی مشهود نیست و در بلاد عرب‌زبان هم از آن اثری دیده نمی‌شود. پس باید با این پدیدهٔ ناروا مقابله و ناآگاهان را بیدار کرد.

 علامه سیدمحمدعلی روضاتی، در پرتو روضات، ص٣٢۴-٣٢۵.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۳ ، ۰۷:۵۶
رسول چگینی
يكشنبه, ۱ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۵ ق.ظ

دعا از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

مقدمه

دُعا، طلب و درخواست بندگان از خدا یا آنچه معبود می‌پندارند، برای رسیدن به خواسته‌هاست. در متون دینی، دعا به عنوان یکی از راه‌های ارتباط با خدا و برترین عبادت‌ها تأکید و با تعابیری مانند سلاح مؤمن و نور آسمان و زمین توصیف شده است.

وهابیان با تعریفی که از دعا ارائه کرده اند، هرگونه خواندن غیر خدا را به عنوان دعا و عبادت من دون الله محسوب کرده اند و این برداشت، زمینه تکفیر مسلمانان را فراهم کرده است. با نگاهی به روایات اهل بیت (ع)، به خوبی نادرستی دیدگاه وهابیت در مفهوم دعا آشکار می شود.

در این نوشتار، پس از بیان دیدگاه وهابیت درباره دعا، با استناد به روایات اهل بیت (ع)، مفهوم دعا را از منظر ایشان مورد واکاوی قرار می دهیم.

دیدگاه وهابیت درباره دعا

مهمترین موضوعی که وهابیت در بحث دعا مطرح کرده است، تقسیم دعا است. محمد بن عبدالوهاب (م 1206ق) بنیانگذار فرقه وهابیت دعا را بر دو قسم دعای عبادت و دعای مسألت تقسیم کرده است و مدعی است دعایی که در قرآن به آن اشاره شده است، شامل هر دو قسم دعا می شود.[1] او با تکیه بر این تقسیم، به بررسی این موضوع پرداخته که آیا دعا عبادت است یا خیر؟ و دیدگاه کسانی که دعا را عبادت نمی دانند نقد کرده و با ذکر این جمله که «الدعاء مخ العباده» دعا را همان عبادت معرفی می کند. پیامد این سخن این است که می گوید: «وقتی حاجتی از پیامبری و غیر او می خواهی، در عبادت خدا شریک قرار داده ای».[2]

ابن عبدالوهاب در جایی دیگر اینگونه نتیجه گرفته که «از موارد شرک، استغاثه به غیر خداوند و یا درخواست از غیر خدا است».[3] او در اثبات این سخن به آیاتی از قبیل «وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ ینفَعُک وَلاَ یضُرُّک فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّک إِذًا مِّنَ الظَّالِمِینَ»[4] استناد کرده و حدیثی را از طبرانی نقل می کند: «در زمان پیامبر(ص) شخص منافقی، مؤمنین را اذیت می کرد، بعضی گفتند، برخیزید در مقابل این منافق، از رسول الله(ص) طلب کمک کنیم، پیامبر(ص) فرمودند: «إنه لا یستغاث بی، وإنما یستغاث بالله عز وجل؛ از من طلب کمک نمی شود، و فقط از خدا طلب کمک می شود». محمد بن عبدالوهاب، ذیل این روایت، در مسئله سوم می گوید: «این (طلب کمک از پیامبر و درخواست از او) شرک اکبر است».[5]

از این مطالب استفاده می شود که محمد بن عبدالوهاب، درخواست و طلب از پیامبر(ص) و دیگران را حتی در حال حیات ایشان شرک می داند. حتی در خصوص کارهایی که از ایشان برمی آید، مثل دفع اذیت یک منافق از مؤمنان. این برداشت حاصل تقسیمی است که برای دعا ارائه کرده است.

این سخن محمد بن عبدالوهاب مورد استقبال پیروانش قرار گرفت.[6] آنان پس از تقسیم دعا به دو قسم عبادت و مسألت، استفاده از هر کدام از آنها برای غیر خداوند را شرک می دانند[7] که شخص داعی باید توبه داده شود و اگر توبه نکند باید کشته شود.[8] مهمترین استدلال آنان برای سخن خود، استناد به آیاتی از قبیل «فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»[9] و «وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ»[10] است.[11]

سلیمان (م 1233ق) نوه محمد بن عبدالوهاب می نویسد: «دعا عبادتی است از برترین عبادات، بلکه دعا، گرامی ترین عبادت نزد خداست. اگر شرک ورزیدن در دعا شرک نباشد، پس دیگر در روی زمین، شرکی نخواهد بود. بنابراین، شرک در دعا نسبت به شرک در دیگر انواع عبادت، سزاوارتر به شرک بودن است، بلکه شرک در دعا، بزرگ ترین شرک مشرکانی بوده که رسول خدا(ص) به سوی آنها مبعوث شده است.»[12]

دعا از منظر روایات اهل بیت (ع)

در بخش قبل بیان کردیم که وهابیت با یکسان انگاری دعا را به دو قسم مسألت و عبادت تقسیم کرده است و با یکسان انگاری دعا با عبادت، هرگونه درخواست و طلب حاجت از غیر خدا را شرک قلمداد کرده اند. با نگاهی به روایات اهل بیت (ع)، می توان به نادرستی سخن وهابیت در نتیجه ای که از تقسیم دعا مطرح کرده اند، پی برد.

در روایات اهل بیت (ع) دعا به عنوان سلاح مؤمن در برابر بلاها[13] و تغییر دهنده قضا و قدر[14] معرفی شده است. روایات فراوانی پیرامون موضوع دعا از اهل بیت (ع) وجود دارد به گونه ای که شیخ کلینی (م 329ق) در کتاب «الکافی»، بعد از کتاب «الایمان و الکفر»، کتاب «الدعاء» را قرار داده و آن را به 60 باب تقسیم نموده و نزدیک به 300 حدیث را در آن ذکر کرده است.[15]

عبادت بودن دعا یکی از مفاهیمی است که از سوی اهل بیت (ع) مورد تأیید قرار گرفته است. در این روایات، با استناد به آیه «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِین»،[16] دعا به عنوان یکی از مصادیق برجسته عبادت معرفی شده است. امام سجاد (ع) پس از ذکر آیه فوق فرمودند: «خدایا تو دعایت را به عنوان عبادت و ترک دعا را استکبار نامیده ای و وعده داده ای که ترک دعا موجب دخول در آتش می شود.»[17]

امام باقر (ع) پس از قرائت آیه فرمودند: مراد از عبادت در این آیه، دعا است و برترین عبادت دعا است.[18] مانند این سخن از امام صادق (ع) نیز نقل شده است و حضرت با کنار هم قرار دادن فقره «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» با فقره «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی»، این مفهوم را تبیین کرده اند که دعا همان عبادت است.[19] حضرت در کلام دیگری با تأکیدات فراوان سوگند یاد کردند که دعا برترین نوع عبادت است.[20]

البته روایت «الدعا مخ العباده» نیز در برخی منابع شیعه ذکر شده است که به نظر می رسد حدیث شیعی اصیل نیست و از طریق منابع اهل سنت به مجامع حدیثی شیعه راه یافته است؛ زیرا در منابع معتبر و متقدم شیعه هیچ اثری از این حدیث نیست و قدیمی ترین منبعی که آن را ذکر کرده، «الدعوات» قطب الدین راوندی (م 573ق) است که بدون ذکر سند آن را از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است.[21] پس از او نیز ابن فهد حلی (م 841ق) این حدیث را بازتاب داده است.[22]

بنابراین، از منظر روایات اهل بیت (ع) دعا از برترین مصادیق عبادت به شمار می رود. اما تفاوت این سخن با دیدگاه وهابیت در این است که وهابیان اموری از قبیل استغاثه و استشفاع را به عنوان دعای من دون الله توصیف نموده و حکم شرک را بر آن بار کرده اند. در حالی که در روایات اهل بیت (ع) موارد فراوانی وجود دارد که استغاثه و استشفاع به پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) را جایز و حتی برای برآورده شدن حاجات و خواسته ها توصیه کرده اند. برای نمونه شیخ کلینی روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده است که حضرت سفارش کردند هنگانی که امر نگران کننده ای بر انسان عارض شد، دو رکعت نماز بخواند و در سجده آخر نماز این ذکر را بگوید:

«ای جبرئیل ای محمد، ای جبرئیل ای محمد، مرا در این امر کفایت کنید، همانا شما کفایت کنندگان هستید و مرا به اذن خدا حفظ کنید همانا شما حفظ کنندگان هستید.»[23]

در برخی دیگر از روایات، اهل بیت (ع) با عنوان «باب الغوث» معرفی شده اند که هنگام قرار گرفتن در تنگنا، فریادرس انسان خواهند بود.[24] در این میان، امام زمان (ع) به عنوان «غوث» و «غیاث» این امت معرفی شده اند[25] که بیانگر مسئولیت ویژه ای است که به ایشان سپرده شده است. در زیارت معروف آل یاسین، وصف «غوث و رحمت واسعه» برای امام زمان (ع) به کار برده شده است.[26]

علت متفاوت شدن نتیجه وهابیت آن است که وهابیان بدون توجه به نیت و قصد دعا کننده، صرف خواندن را به عنوان دعا و عبادت او محسوب می کنند در حالی که از روایات اهل بیت (ع) فهمیده می شود، هرگونه دعا کردن و خواندن عبادت نیست، بلکه اگر با قصد و نیت عبادت انجام گیرد، آن عمل عبادی است و اگر بدون قصد و نیت عبادت باشد، نمی توان آن عمل را عبادت من دون الله دانست.

عبارات مختلف ولی همگونی در روایات اهل بیت (ع) بر اهمیت قصد و نیت برای پذیرش عبادات قابل دستیابی است. در این زمینه می توان به روایت مشهور نبوی «انما الاعمال بالنیات و لکل امرء ما نوی: همه اعمال وابسته به نیات آن است و برای هر کسی آن چیزی است که نیت کرده است» اشاره کرد. امام رضا (ع) با ذکر سلسله سند به نقل از اجداد طاهرینشان این حدیث را از رسول خدا (ص) نقل کرده اند.[27] بر این اساس، معیار پذیرش هر عملی، نیت آن است.

چنین مفهومی در دیگر سخنان اهل بیت (ع) نیز منعکس شده است. امام علی (ع) نیت را اساس عمل دانسته اند،[28] که فقدان آن، موجب از بین رفتن عمل می شود.[29] در این نگاه، عمل در حقیقت ثمره نیت شناخته شده است.[30] امام سجاد (ع) نیز اظهار داشته اند که هیچ عملی بدون نیت، پذیرفته نیست.[31]

بهترین حدیثی که بر نقش نیت در عبادت تصریح دارد، عبارتی است که امام صادق (ع) در تعریف عبادت بیان فرموده اند. حضرت این عبارت را در سه موضع گوناگون ابراز کرده اند. در این احادیث، عبادت با جمله «حُسن النیة بالطاعة:[32] نیت نیکو با پیروی کردن» تعریف شده است. بر اساس این تعریف، عبادت جز با نیت و اطاعت محقق نمی شود. در این عبارت، بر دو عنصر عبادت تأکید کرده است. اول نیت و دوم اطاعت. به نظر می رسد می توان این تعریف را جامع میان عمل عبادی و عبادت‌گزار دانست. عمل عبادی آن چیزی است که اطاعت به شمار آید و بر اساس مطالبی که در عنوان پیشین بیان شد، اطاعت در صورتی محقق می شود که مطابق با شریعت باشد. در سوی دیگر، فاعل یک عمل در صورتی به عنوان عبادت‌گزار شناخته می شود که نیت پیروی کردن داشته باشد.

بنابراین، نتیجه ای که وهابیت از موضوع تقسیم دعا برداشت کرده اند، مخالف آموزه های اسلام و دیدگاه اهل بیت (ع) است و نمی توان مطلق دعا را بدون توجه به قصد و نیت دعا کننده، عبادت به شمار آورد.

 

[1] . «لفظ الدعاء والدعوة فی القرآن یتناول دعاء العبادة ودعاء المسألة». ابن عبدالوهاب، محمد، مسائل لخصها الشیخ محمد بن عبد الوهاب من کلام بن تیمیة، ص 112.

[2] . ابن عبد الوهاب، محمد، کشف الشبهات، ص 20.

[3] . «من الشرک أن یستغیث بغیر الله أو یدعو غیره». ابن عبد الوهاب، محمد، کتاب التوحید، ص 42.

[4] . یونس: 106.

[5] . ابن عبد الوهاب، محمد، کتاب التوحید، ص 42.

[6] . برای نمونه: ابن محمد بن عبد الوهاب، سلیمان، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید الذى هو حق الله على العبید، ص 176؛ النجدی، حمد بن ناصر، مجموعة الرسائل والمسائل والفتاوى، ص 138؛ ابن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ص 184.

[7] . التویجری، حمود بن عبدالله، القول البلیغ فی التحذیر من جماعة التبلیغ، ص 89.

[8] . بعض علماء النجد، مجموعة الرسائل والمسائل النجدیة، ص 596.

[9] . جن: 18.

[10] . یونس: 106.

[11] . ابن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ص 184.

[12] . ابن محمد بن عبد الوهاب، سلیمان، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ص 179.

[13] . «عن أبی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: الدعاء سلاح المؤمن.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 468.

[14] . «عن أبی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: الدعاء سلاح المؤمن.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 469.

[15] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 466-595.

[16] . غافر: 60.

[17] . «فسمیت دعائک عبادة وترکه استکبارا، وتوعدت على ترکه دخول جهنم داخرین.» امام سجاد (ع)، صحیفه سجادیه، صفحه 196، دعای 45.

[18] . «عن أبی جعفر علیه السلام قال: إن الله عزوجل یقول: إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین قال: هو الدعاء وأفضل العبادة الدعاء.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 466.

[19] . «عن أبی عبدالله علیه السلام قال: سمعته یقول: ادع ولا تقل: قد فرغ من الامر فإن الدعاء هو العبادة إن الله عزوجل یقول: إن الذین یستکبرون عن عبادتی سید خلون جهنم داخرین وقال: ادعونی أستجب لکم.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 467.

[20] . «هی والله أفضل هی والله أفضل هی والله أفضل أ لیست هی العبادة هی والله العبادة هی والله العبادة هی والله العبادة أ لیست هی أشد هی والله أشد هی والله أشد هی والله أشد.» ابن حیون، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 1 ص 166؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 2 ص 104.

[21] . راوندی، سعید بن هبةالله، الدعوات، ص 18.

[22] . ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی‏، ص 29.

[23] . «إذا أحزنک أمر فقل فی آخر سجودک: یا جبرئیل یا محمد، یا جبرئیل یا محمد تکرر ذلک اکفیانی ما أنا فیه فإنکما کافیان واحفظانی بإذن الله فإنکما حافظان.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 558.

[24] . «ونحن باب الغوث إذا اتقوا وضاقت علیهم المذاهب.» ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج 2 ص 626.

[25] . «فقال له أبی: وما هی؟ - بأبی أنت وامی - قال علیه السلام: یخرج الله عزوجل منه غوث هذه الامة وغیاثها وعلمها ونورها وفضلها وحکمتها، خیر مولد وخیر ناشئ... .» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1 ص 314.

[26] . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 2 ص 493؛ ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 568.

[27] . عریضى، على بن جعفر، مسائل علیّ بن جعفر و مستدرکاتها، ص 346؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 618.

[28] . «النیة اساس العمل.» اللیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص 29.

[29] . «لا عمل لمن لا نیة له» اللیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص 539.

[30] . امام علی (ع): «الاعمال ثمار النیات.» اللیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص 19.

[31] . «لا عمل الا بنیة.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 84.

[32] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2 ص 83 و 85؛ ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص 240.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۳ ، ۰۸:۴۵
رسول چگینی