وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۴۵ ب.ظ

آیه ولایت در اشعار شاعران مسلمان

 

روز 24 ذی الحجه سال نهم هجری، روزی است که ماجرای خاتم بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام و نزول آیه ولایت واقع شده است.

بر این اساس، برخی شاعران پیرامون این فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام اشعاری را سروده اند.

1️⃣نخستین شعر سروده شده در این باب به صحابی شاعر حسان بن ثابت برمیگردد که سروده‌است:

 و انت الذی اعطیت اذ کنت راکعا / زکاه فدتک النفس یا خیر راکع

 فانزل فیک الله خیر ولایت / و بینّها فی محکمات الشرایع

تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی، جان به فدای تو باد ای بهترین رکوع کنندگان

و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را دربارهٔ تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آن را ثبت نمود.

 

2️⃣ سید رضی می‌گوید:

و من سمحت بخاتمه یمین / تضن بکل عالیه الکعاب

و علی آن کسی است که دست پر جودش انگشتری را بخشید، آن دستی که بر هر صاحب فضیلت و شرافتی برتری داشت.

 

3️⃣دعبل شاعر شیعه در مورد خاتم بخشی علی چنین انشا نموده‌است:

اذ جاءه المسکین حال صلوته / فامتد طوعا بالذراع و بالید

فتناول المسکین منه خاتما / هبط الکریم الاجودی الاجود

در آن هنگامیکه مسکینی در حال نماز او به سوی او آمدو او از روی میل و رغبت ذراع و دست خود را به سوی او دراز کرد

در این وقت آن مسکین انگشتری را از او گرفت و جبراییل که گرامی‌ترین افراد گرامیست نازل شد.

 

4️⃣خزیمه بن ثابت در این مورد سروده‌است:

صدق خاتمه راکعا / فاحسن بفعل امام الوری

اوست که در رکوع نماز انگشتری خود را صدقه داد، پس چقدر نیکوست این عمل در مقابل همه خلایق عالم.

 

5️⃣سید حمیری از شعرای بزرگ صدر اسلام در دیوان خود چنین بیان می‌دارد:

من ذا بخاتمه تصدق راکعا / فاثابه ذوالعرش منه ولاءا

کیست آنکه انگشتری خود را در حال رکوع صدقه داد و بدین جهت خداوند صاحب عرش ولای خود را جزای او داد.

 

6️⃣شهریار تبریزی شاعر معاصرنیز در غزل معروف «علی ای همای رحمت» با اشاره ای به این آیه چنین سروده:

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۳ ، ۱۳:۴۵
رسول چگینی
يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

دو «ولایت» در ماه ذی الحجه!

 

ماه ذی الحجه آخرین ماه در ترتیب تقویم هجری قمری و از ماه‌های حرام و ماه‌های حج است. مناسبت های متعددی در این ماه وجود دارد که برخی از آنها به عنوان مناسبت های همراه با شادی و سرور شناخته می شوند از قبیل: ازدواج امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (۱ ذی‌الحجه سال ۲ قمری)، بخشیدن فدک به حضرت زهرا(سلام الله علیها) (۱۴ ذی‌الحجه۷ق)، واقعه غدیر (۱۸ ذی‌الحجه۱۰ق)، مباهله (۲۴ ذی‌الحجه ۱۰ق).

از دیگر مناسبت های سرورانگیز این ماه در روز ۲۴ ذی الحجه واقع شده است و مربوط به ماجرای خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام در سال نهم هجری است.[۱] در این روز، آیه ولایت نازل شده و مانند حدیث غدیر، واژه «ولی» و منصب « ولایت » برای امیرالمؤمنین علیه السلام به کار رفته است.

شأن نزول آیه ولایت

روایات تاریخی بیانگر آن هستند که روزی فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، امیرالمؤمنین علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.[۲]

ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و‌ کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی.

خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد.[۳]

تأیید شأن نزول از سوی عالمان شیعه و اهل سنت

این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی علیه السلام،[۴] عبداللّه بن عباس،[۵] ابورافع مدنی،[۶] عمار بن یاسر،[۷] ابوذر غفاری،[۸] انس‌ بن مالک،[۹] و مقداد بن اسود هستند.[۱۰] در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است.[۱۱] شهرت این خبر به‌ حدی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز این منقبت علی علیه السلام را به‌ نظم آورده است:

فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً / زکاة فدتک النفس یا خیر راکع

فانزل فیک اللّه خیر ولایة / و اثبتها اثنی کتاب الشرایع.[۱۲]

تو همانى که در رکوع بخشیدى /  على! جان فدایت، اى بهترین رکوع کننده!

خداوند، بهترین ولایت را در شأن تو فرو فرستاد / و آن را در قوانین استوار دین، تبیین کرد.

محدثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند. آلوسی گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی علیه السلام نازل شده است.[۱۳] احادیث مربوط به نزول آیه در شأن علی علیه ‌السلام که از شیعه و اهل سنت نقل شده در حد تواتر بوده و مفید یقین است، و این احادیث مورد استناد محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان قرار گرفته است؛ تا آن‌جا که فقها در مسئله فعل کثیر در نماز و این‌که آیا صدقه مستحبی زکات نامیده می‌شود یا نه، به آن استناد کرده‌اند.[۱۴]

اهمیت این آیه وقتی نمایان می‌شود که اهل بیت علیهم ‌السلام و از جمله امیرالمومنین علیه ‌السلام به این آیه در برابر مخالفین، استدلال نموده‌اند.[۱۵] امام هادی علیه ‌السلام در نامه‌ای به اهل اهواز، بعد از ذکر این آیه می‌فرمایند: علماء اتفاق دارند بر این که این آیه در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام است، آنگاه که در حالت رکوع، انگشترش را صدقه داد.[۱۶] شیخ طوسی از بزرگان علمای شیعه می‌‌فرماید که قوی‌ترین نص بر امامت امام علی علیه السلام از قرآن آیه ولایت است.[۱۷]

معنای «ولی» در آیه ولایت

مهمترین اختلاف در تفسیر این آیه، پیرامون واژه «ولی» در آن است. از دیدگاه شیعه «ولی» در این آیه مانند «مولی» در حدیث غدیر، به معنای «سرپرست» و «صاحب اختیار» است اما از دیدگاه اهل سنت، واژه «ولی» به معنای «دوست» و «یاور» است.

اگر چه واژه «ولی» بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است، اما منظور از «ولی» در آیه، همان معنای اول است، یعنی امیر مؤمنان(علیه السلام) مانند خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) می تواند در باره امور مردم، دخالت، تصرّف و تصمیم گیری کرده، بر آنان حکومت کند. دلیل این ادّعا، آن است که:

اول) حصر موجود در آیه:

معنای دوم و سوم با مفهوم حصر در آیه، سازگار نیست؛ زیرا در ابتدای آیه واژه «انما» به کار رفته شده و آن به معنای انحصار است؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از «انّما» ذکر شده اثبات، و از آنچه ذکر نشده، نفی می‏کند بنابراین کلمه «إنّما» بر ولایتی خاص دلالت می‏کند، ولایتی که اوّلاً وبالذات به خداوند اختصاص دارد و برای دیگران با اذن و مشیت الهی ثابت می‏شود. دلیلی ندارد که قرآن کریم، تأکید کند تنها برخی از مؤمنان، دوستدار یا یاور شما هستند؛ امّا دیگر مؤمنان. واقعی که در رکوع زکات نداده اند، دوست و یاور شما نیستند!

دوم) تنافی معنای نصرت با آیات دیگر:

در صورتی که معنای آیه، تأکید بر لزوم دوستی و یاری افراد خاصی از مؤمنان باشد، این آیه با آیات و روایاتی که تأکید دارند همه اهل ایمان، دوست و یاور یکدیگرند و همه با هم برادرند و باید با هم تعاون داشته باشند، مانند «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۱۸] و «إِنَّمَا ٱلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[۱۹] تنافی دارد.

نتیجه سخن اینکه ماه ذی الحجه یادآور فضائل بیشماری برای اهل بیت علیهم السلام است که از جمله آن، ماجرای خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام است که موجب شد خداوند آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[۲۰] را نازل کند و در آن بر ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید نماند.

[۱] . مسار الشیعه شیخ مفید، ص ۴۱٫

[۲] . احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹٫

[۳] . مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵٫

[۴] . شواهدالتنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶٫

[۵] . شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲٫

[۶] . الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۰۶٫

[۷] . فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴٫

[۸] . التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰٫

[۹] . شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵٫

[۱۰] . همان، ص‌۲۲۸٫

[۱۱] . منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰٫

[۱۲] . بشارة المصطفى، ص ۲۶۶؛ مجمع البیان، ج ۳ ص ۳۲۵؛ کشف الغمّة، ج ۱ ص ۳۰۱؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۶.

[۱۳] . روح‌ المعانی، ج‌ ۴ ج‌۶ ‌ ص ‌۲۴۴٫

[۱۴] . تفسیر قرطبی، ج ۶ ص ۲۲۱.

[۱۵] . احتجاج، ج ۱ ص ۱۳۹.

[۱۶] . بحار الانوار، ج۲ ص۲۲۶.

[۱۷] . تلخیص الشافی، ج ۲ ص۱۱۰٫

[۱۸] . توبه: ۷۱٫

[۱۹] . حجرات: ۱۰٫

[۲۰] . مائده: ۵۵٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۳:۵۱
رسول چگینی
چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ

شهادت قرآن به اهمیت عید غدیر

 

عید غدیر در روایات اهل بیت علیهم السلام به عنوان بزرگترین عید مسلمانان معرفی شده است و از مؤمنان خواسته شده که در بزرگداشت این روز اهتمام ویژه ای داشته باشند.

امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش یکی از شیعیان که پرسید:

آیا مسلمانان غیر از روز جمعه و عید قربان و عید فطر، عید دیگری دارند؟

فرمود: آری عیدی بزرگتر!  پرسید: فدایت شوم، کدام عید است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: روزی که پیامبر خدا امیرالمؤمنین را به خلافت نصب کرد.[۱]

روایاتی نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که روز عید غدیر را به عنوان برترین اعیاد امت معرفی کرده اند.[۲]

قرآن مجید نیز به علت اهمیت این روز شهادت داده است. با نگاهی به آیه ۶۷ سوره مائده، آشکار می گردد که اهمیت روز عید غدیر، به جهت امری است که در این روز واقع شده است.

خداوند در این آیه می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (مائده: ۶۷):

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

در این آیه خداوند متعال فرمان ابلاغ و رساندن پیام مهمی را به پیامبر صلی الله علیه وآله می‌دهد؛

پیامی که نرساندن آن، به معنای نفی رسالت و از بین رفتن همه تلاش‌های پیامبر (ص) در دوره رسالت است. به دلیل حساسیت موضوع، پیامبر (ص) در ابلاغ پیام نگران بود که مردم از او سرپیچی کنند، اما خداوند با وعده حفاظت از پیامبر صلی الله علیه وآله، از او رفع نگرانی کرد.

استناد به آیه تبلیغ در گرو فهم صحیح دو فقره «ما انزل الیک» و «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» است.

در این آیه خداوند متعال از رسول خود می‌خواهد آنچه را که به او نازل شده، به مسلمانان برساند و در صورت تخلف از این دستور، وظیفه رسالت الهی را به سرانجام نرسانده است.

بر اساس شأن نزول و روایات مفسِّره، رسول خدا صلی الله علیه وآله، مأمور به ابلاغ خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام بود، ولی به جهت کارشکنی‌های برخی صحابه، نگران واکنش آنان در مواجهه با این دستور الهی بود،

از این رو در فکر پیامدهای این ابلاغ بود؛ خداوند افزون بر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را از عواقب ترک این دستور الهی بر حذر داشته، وعده به حفاظت و صیانت از رسول‌الله صلی الله علیه وآله داده است

«والله یعصمک من الناس».

سرانجام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با تکیه بر این تأکید و نوید، در روز ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجرت در حضور جمع بسیاری از مسلمانان، علی بن ابی‌طالب (ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کرد.[۳]

ممکن است سؤال شود که چرا در آیه هیچ تصریحی به محتوای پیام نشده است؟ علامه طباطبائی علت بیان نشدن «ما أُنزل» در این آیه را اشعار به بزرگداشت آن امر و اشاره به عدم اختیار پیامبر صلی الله علیه وآله در تعیین آن می‌داند یعنى بفهماند که این مطلب، امرى است که رسول‌الله صلی الله علیه وآله در آن هیچ‌گونه اختیارى ندارد.[۴]

افزون بر اینکه فقره «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» بر اهمیت و جایگاه محتوای پیام که امامت امیرالمؤمنین علیه السلام است، اشاره دارد.

در حقیقت امامت عامل تکمیل دین است به گونه ای که اگر پیامبر صلی الله علیه وآله آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده بود و زحماتش از بین می‌رفت؛

بنابراین، بدون امامت دین از هم فرو می پاشد و ایمان کامل نیست.

در نتیجه، قرآن مجید اهمیت روز عید غدیر را در آیه تبلیغ بدین صورت نشان داده است:

  1. در این آیه به تبلیغ امری دستور داده شده که همسان با رسالت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله دانسته شده و تخلف از آن، به معنای به‌جای نیاوردن وظیفه پیامبری توصیف شده است.
  2. این دستور در واپسین روزهای حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله ابلاغ شده؛ یعنی زمانی که بسیاری از آموزه‌های اسلام به گوش مسلمانان رسیده بود.
  3. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نگران واکنش مسلمانان به تبلیغ این دستور بود تا آنجا که ممکن بوده است، جان رسول الله ص به خطر بیفتد، بنابراین خداوند به پیامبر ص وعده حفاظت و نگهداری داده است.

با توجه به این سه نکته، می توان به اهمیت روز عید غدیر پی برد. در این روز خداوند متعال، رسول خود را موظف کرد که امامت امیرالمؤمنین علیه السلام را به ابلاغ مسلمانان برساند؛ دستوری که عدم اجرای آن به معنای ناتمام ماندن امر رسالت بوده است.

به این جهت، عید غدیر روزی است که رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که در امتداد رسالت انبیای پیشین است، کامل شده و دین خدا و نعمت دستیابی به هدایت برای بشریت تمام گردیده است.

بر این اساس، پس از ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام، آیه

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (مائده: ۳)

نازل شد که بر کامل شدن دین اسلام تأکید کرده است. در نتیجه، اهمیت عید غدیر به جهت ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و کامل شدن دین اسلام است.

 

 

 

 

 

[۱] . ثواب الاعمال،شیخ صدوق،  ص ۷۴٫

[۲] . الأمالی، شیخ صدوق، ص ۱۸۸٫

[۳] . الارشاد، شیخ مفید، ج ۱ ص ۱۷۵٫

[۴] . المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی،ج ۶ ص ۵۰٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۰۰
رسول چگینی

تاریخ‌نگاران بر این باورند که در زمان بعثت پیامبر خدا (ص)، مسلمانان از سکه های ایرانی و رومی استفاده می کردند. این سکه ها حاوی تصاویر و باورهای این اقوام بوده است. بیشتر پژوهشگران، تولید اولین سکه اسلامی را در زمان عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، پنجمین خلیفه اموی می دانند که به منظور کنار گذاشتن سکه های رومی، با امام باقر علیه السلام مشورت کردند و حضرت فرمودند:  درهم‌ها و دینارهایی به طراز سکه اسلامی ضرب کنند و نقش آن را در یک روی، سوره مبارکه توحید و بر روی دیگر شهادت حضرت محمد را مقرر دارند (دمیری، حیاة الحیوان الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422ق، ج 1 ص 97).

این در حالی است که یکی از فضائلی که در منابع متأخر برای امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر کرده اند، اقدام ایشان برای تولید سکه اسلامی است. سید محسن امین (م 1371ق) در کتاب اعیان الشیعه، یکی از توصیفاتی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر می کند این عبارت است: «أول من أمر بضرب السکة الاسلامیة». (محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 534). در کتاب «العقد المنیر فی تحقیق ما یتعلق بالدراهم والدنانیر» نیز این مطلب بازگو شده است (موسی حسینی مازندرانی، العقد المنیر فی تحقیق ما یتعلق بالدراهم والدنانیر، ص 46).

ایشان این سخن خود را به گزارشی از کتاب «غایة التعدیل فی الأوزان والمکاییل» منتسب می کند که مؤلف آن کتاب شیخ حیدر قلى خان کابلی (م 1372ق) در دائره المعارف بریتانیکا این مطلب را خوانده است: «ان أول من أمر بضرب السکة الاسلامیة هو الخلیفة علی بالبصرة سنة 40 من الهجرة الموافقة لسنة 660 مسیحیة ثم أکمل الامر عبد الملک الخلیفة سنة 76 من الهجرة الموافقة لسنة 695 مسیحیة اه ویأتی فی سیرة الباقر ع خبر ضرب السکة فی عهد عبد الملک بن مروان.» (محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 534). در نسخه امروزی دائره المعارف بریتانیکا، این مطلب یافت نشد.

البته بیان این فضیلت اختصاص به سید محسن امین ندارد و برخی دیگر از پژوهشگران تاریخ نیز بر این مطلب تصریح کرده اند که امیرالمؤمنین علیه اسلام اولین خلیفه ای بود که به ضرب سکه اسلامی اقدام کرد. امین بن حسن الحلوانی (م 1316ق) در نقد جرجی زیدان که ضرب سکه را به زمان دیگر خلفای اربعه بازگردانده، میگوید:
«لم یثبت فی الروایات الصحیحه ان احدا من الخلفاء الاربعه ضرب مصکوکة اصلا الا علی بن ابی طالب رضی الله عنه فانه ضرب الدرهم علی ما نقله صبحی باشا الموره‌لی فی رساله له و رسم فیها صورة ذلک الدرهم.» (الحلوانی، نبش الهذیان من تاریخ جرجی زیدان، ص 43)

پیش از او، احمد جودت پاشا (م 1313ق) تاریخ‌نگار، حقوق دان و دولتمرد عثمانی در کتاب تاریخ خود، به ذکر مشاهداتش از موزه ترکیه پرداخته و سکه های تاریخی را نام برده است. او تصریح می کند که نزد اهل علم مسلم انگاشته شده بود که اولین سکه عربی را حجاج بن یوسف در حدود سال 75 ضرب کرده است. اما با کشف سکه جدیدی در سال 1276 قمری توسط یک ایرانی به نام جواد، تاریخ ضرب اولین سکه اسلامی به دوران امیرمؤمنین علیه السلام بازگشت. او می نویسد:

«و من المسلم عند اهل العلم ان الذی احدث ابتداء ضرب السکة العربیة هو الحجاج و کان ذلک علی المنوال السابق فی سنة خمس و سبعین او ست و سبعین. ولکن ظهر خلاف هذا عند وقوع الکشف الجدید فی هذا الفن سنة ست و سبعین بعد الألف و مائتین و ذلک ان رجلا ایرانیاً اسمه جواد اتی الی دار السعادة بسکة فضیة عربیة ضربت فی البصرة سنة اربعین هجریة و الفقیر رأیتها بین المسکوکات القدیمة الاسلامیة عند صبحی بک افندی. مکتوب علی احد وجهیها بالخط الکوفی (الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد) و فی دورتها (محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون) و علی الوجه الاخر (لا اله الا الله وحده لا شریک له) و فی دورتها (ضرب هذا الدرهم بالبصره فی سنة اربعین).» (احمد جودت، تاریخ جودت، ج 1 ص 279)

گفتنی است در سال 2007 میلادی (1386 شمسی) «محمد فوزی عبدالطیف اللثام» رئیس آثار کشف شده در بندر (رفح) در فلسطین اذعان کرده که  تازه‌ترین بررسی‌های انجام شده حاکی از آن است که درهم اسلامی در سال ۳۹ هجری ضرب شده که پشت آن عبارت (لا اله الا الله) با جمله (بسم الله) احاطه گشته و در روی دیگر آن، در وسط سوره اخلاص و در پایین آن عبارت (محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون) درج شده است. وی همچنین اشاره می‌کند: ضرب این نمونه در بصره به تاریخ سال ۴۰ هجری به دستور امام علی (ع) بوده تا نخستین سبک درهم ویژه عربی اسلامی باشد. (https://archive.bintjbeil.org/article/3548)

 

به نظر می رسد می توان میان گزارشاتی که آغاز ضرب سکه را به دوران عبدالملک بن مروان منسوب کرده اند با اسنادی که ضرب سکه را در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته جمع کرد؛ بدین نحو که یکی از اقدامات اقتصادی و فرهنگی امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران حکومت این بوده که آثار شرک و تثلیث را از میان بردارند و به همین جهت، برای کنار گذاشتن سکه های متداول جامعه آن روز که در ایران و روم ضرب شده بودند و تصاویر و باورهای پادشاهان ایرانی و رومی بر آنها نقش بسته بود، اقدام به ضرب سکه هایی نمودند که مطابق با آموزه های اسلام و فرهنگ توحیدی قرآن بوده است. 
پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و غصب خلافت توسط معاویه بن ابی سفیان، او به ضرب سکه های اسلامی اقدام نکرد. این وضعیت تا زمان عبدالملک بن مروان ادامه داشته تا اینکه او با مشورت امام باقر علیه السلام، دوباره سکه های اسلامی را با تصویری که امیرالمؤمنین علیه السلام طراحی کرده بودند، ضرب کردند.

بنابراین، یکی از اقدامات اقتصادی و فرهنگی امیرالمؤمنین علیه السلام ضرب اولین سکه هایی بوده است که نمادهای جامعه اسلامی و توحیدی را در خود جای داده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۹:۳۸
رسول چگینی

 

 

به اجماع شیعه، محل دفن امیرالمؤمنین علیه السلام در «غَرِی» نجف منطقه ای نزدیک کوفه بوده است (1). نجف به معنای زمین مرتفعی است دایره ای شکل که بر اطراف خود مشرف است (2).
بیشتر روایات تاریخی که به محل دفن امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرده اند، موضع آن را «غَرِی» دانسته اند. اهمیت این مکان باعث شد بعدها اقوامی با نام «غَرَوی» شناخته شوند که به جهت انتساب آنها به این مکان بوده است. در این نوشته به دنبال فهم چرایی اطلاق این عنوان بر مکان دفن امیرالمؤمنین (ع) هستیم.

واژه غری از ماده «غرو» در لغت به معنای خوبترین هر چیزی و یا بناء زیبا است (3).
آنچه از گزارشات تاریخی فهمیده می شود، این منطقه قبل از دفن امیرالمؤمنین(ع)، منطقه مجهولی نبوده است؛ بلکه در آنجا دو بنای مناره ای شکل وجود داشته که در آن منطقه بسیار زیبا و منحصر به فرد بوده است؛ بنابراین، آنجا را به اعتبار آن بنای زیبا با نام «غریان» می شناخته اند (4). 

مورخان گفته اند که این بنا توسط نعمان بن منذر (م ۵۵۴م) که از سوی پادشاه ساسانی به عنوان حاکم حیره گمارده شده بود، ساخته شده است (5). نعمان برای جبران اشتباه در قتل دو نفر از ندیمانش به نام عمرو بن مسعود و خالد بن نضلة که در حال مستی به قتل آنان حکم کرده بود، دستور ساخت آن بنا را داده بود (6). 

این بنا که بر اساس معماری مصری ساخته شده بود، تا حدود نیمه قرن دوم به صورت کامل باقی بود. فرزدق (م 110ق) که شبی را در آنجا بیتوته کرده بود، از وجود هر دو مناره خبر داده است (7). شعر ابوالطفیل (م 100ق) نیز این گزارش را تأیید می کند (8). اما از گزارش معن بن زائده شیبانی (م 151ق) فهمیده می شود که در آن زمان یکی از مناره ها تخریب شده و دیگری کج شده بود. گفته شده یکی از مناره ها به دستور منصور عباسی (حک: 136-158ق) به گمان وجود گنج در آن تخریب شده است (9). از اشعار سید حمیری (م 179ق) نیز فهمیده می شود در زمان او، تنها یک غری باقی مانده بود (10). گزارشات دیگری از سرنوشت این غری در دست نیست.

بنابراین، می توان ابراز داشت که آن مکان قبل از دفن امیرالمؤمنین علیه السلام، موضع دفن برخی افراد بوده است و پس از دفن حضرت و آشکار شدن محل قبر ایشان، مهمترین نشانه آن منطقه شناخته شده است.

 

پی نوشت:
(1). الارشاد شیخ مفید، ج 1 ص 10؛ ارشاد القلوب دیلمی، ج 2 ص 346.
(2). تاج العروس زبیدی، ج 12 ص 491.
(3). لسان العرب، ج 15 ص 122.
(4). مجمع البحرین، ج 1 ص 315.
(5). خزانة الأدب عبدالقاهر بغدادی، ج 11 ص 289.
(6). معجم البلدان، ج 4 ص 196.
(7). دیوان فرزدق، ص 336.
(8). تاریخ طبری، ج 6 ص 343.
(9). معجم البلدان، ج 4 ص 197.
(10). أدب الطّف سید شبر، ج 1 ص 174.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۵۳
رسول چگینی
چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ

نام امیرالمؤمنین علیه السلام بر روی دیوار کعبه

 

نام کعبه با نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیوند خورده است و نمی توان یادی از بیت الله کرد و به ماجرای ولادت امیرالمؤمنین (ع) در کعبه نپرداخت.
اما غیر از ماجرای ولادت امیرالمؤمنین (ع) در کعبه شریفه، برخی گزارش های تاریخی به ثبت نام مبارک امیرالمؤمنین (ع) بر روی دیوار کعبه اشاره کرده اند.

عبدالجلیل قزوینی رازی متوفای حدود 570 قمری در کتاب «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض» که به نام «النقض» شناخته می شود، گزارشی از وضعیت کعبه در دوران خود بیان می کند که بسیار قابل توجه است.

ایشان در جواب به این ادعا که «در مساجد شیعه، نام خلفای اهل سنت نوشته شده است» و این را دلیل بر حقانیت آنان دانسته، پاسخ مفصلی داده است که در پایان به این نکته تصریح می کند:

«و همه اصحابِ فریقین که آنجا رسیده ‏اند دیده ‏اند که بر دیوارِ کعبه نوشته: لا اله الّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ ولیّ اللَّه. نامِ على به ولایت با شهادتین متّصل.»

عبدالجلیل قزوینی، النقض، تهران، 1358ش، ص 147.

 

این عبارت ایشان بیانگر آن است که دست‌کم در سالهای منتهی به نگارش کتاب (560 قمری)، بر روی دیوار کعبه، شهادت به ولایت امیرالمؤمنین (ع) در کنار شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) ذکر شده بوده و همگان آن را مشاهده می کرده اند.

احتمالاً این سخن، به پرده کعبه اشاره دارد که شهادت‌های سه‌گانه بر روی آن نوشته بوده است. اینکه پرده منقش به شهادت‌های سه‌گانه چند سال کعبه را زینت داده است، به پژوهش مستقلی نیاز دارد.

 

به نظر می رسد این پرده توسط فاطمیان بر کعبه آویخته شده است و مربوط به دوران درگیری میان فاطمیان و سلجوقیان است که بر سر خلافت عباسیان نزاع داشتند. سلاجقه به حمایت از عباسیان پرداختند و در مقابل فاطمیان ایستادگی کردند. تولیت مکه و مدینه در میان فاطمیان و سلجوقیان دست‌به‌دست می شد. در این سالها میان طرفداران فاطمیان و کاروان حجاج عراقی متعلق به سلجوقیان درگیری شدیدی ایجاد شد و در برهه هایی فاطمیان توانستند اداره مکه را در دست گیرند (فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج 2 ص 280). برخی نقل کرده اند که وقتی فاطمیان مکه را در دست گرفتند، پرده ای برای کعبه مهیا کردند و مردم مکه نیز از آنان استقبال کردند (ابن الجوزی، المنتظم، ج 18 ص 155). از این گزارش ها فهمیده می شود فاطمیان اقداماتی برای تهیه پرده کعبه انجام داده اند و بعید به نظر نمی رسد که اعتقادات خود مبنی بر ولایت امیرالمؤمنین (ع) را بر روی پرده کعبه ثبت کرده باشند.

ان شاءالله به زودی شاهد برافراشته شدن نام مولود کعبه بر روی بیت الله الحرام باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۰۵
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۰ ب.ظ

ولایت امام در امتداد ولایت پیامبر

همزمان با فرارسیدن دهه ولایت و امامت و اهتمام شیعیان به بزرگداشت این ایام، برخی با شبهه افکنی و ترویج اندیشه های باطل، در کمرنگ کردن این اندیشه حیات‌بخش اسلام تلاش می کنند. در جدیدترین این اظهار نظرها، یکی از نویسندگان مذهبی که سابقه درخشانی در انکار برخی باورهای تشیع دارد، نوک پیکان حملات خود را متوجه یکی از اصلی‌ترین باورهای شیعه یعنی امامت کرده است و ولایت تکوینی امام را برساخته اندیشه غالیان دانسته است.

گزیده ادعای نویسنده فوق این است که امامت دارای سه بُعد است: 1. امامت سیاسی و مقام حکمرانی؛ 2. مرجعیت علمی و دینی؛ ۳. امامت تکوینی و باطنی. آنچه از تاریخ و روایات نبوی فهمیده می شود، بُعد اول و دوم است ولی بُعد سوم در نیمه قرن دوم و توسط غالیان به وجود آمده و عدم اعتقاد به آن ضرری به ایمان اسلامی نمی زند.

این سخن دارای اشکالات متعددی است که در ادامه به آنها اشاره می کنیم:

اولتقسیم نادرست: سه جنبه و بُعدی که نویسنده برای امامت ذکر کرده است، برگرفته از شئون و وظائف امام است. علمای شیعه شئون امام را به سه بخش رهبری سیاسی جامعه، مرجعیت دینی و ولایت تکوینی و باطنی تقسیم کرده اند. در حقیقت نویسنده شئون امام را به معنای جنبه و بُعد امامت تفسیر کرده است و به نحوی میان آنها تفکیک کرده تا اینگونه القاء شود که امامت دارای سه بخش مستقل است. در حالی که این سه، جزء شئون امامت محسوب می شوند و هیچ انفکاکی در متعلق آنها (امامت) نیست.

دوم) اشتراک نبوت با امامت در شئون: سه بُعدی که برای امامت ذکر شده، دقیقاً همان ابعادی است که برای نبوت نیز ذکر شده است. یعنی پیامبر نیز دارای سه شأن رهبری سیاسی، مرجعیت دینی و ولایت تکوینی است با این تفاوت که پیامبر(ص)، برای تشریع دین مبعوث شده است اما امام، در پی تبیین و ترویج دین است. بنابراین ابعادی که نام برده شده، قبل از آنکه برای امام ثابت باشد، برای پیامبر نیز ثابت است؛ زیرا امامت، امتداد نبوت است و همه وظائفی که بر عهده پیامبر است، بر عهده امام نیز است، غیر از دریافت وحی تشریعی. در این سامانه معرفتی، همانگونه که پیامبر اکرم (ص) دارای ولایتی در امتداد ولایت خداوند است، امیرالمؤمنین علی (ع) نیز دارای ولایتی است که در امتداد ولایت پیامبر اکرم (ص) است و خداوند در آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده: 55) بر آن تأکید شده است.

سوم) فهم نادرست از بُعد و جنبه: برداشت نویسنده از بُعد و جنبه نادرست است. او گمان کرده که وجود این سه جنبه، به معنای ترتّب و یا تأخر حکمی یا زمانی این سه بر یکدیگر است؛ به این معنا که امام ابتدا، رهبری سیاسی داشته، سپس به مرجعیت علمی رسیده و در نهایت ولایت باطنی برای او ثابت شده است. این در حالی است که وجود شئون یا ابعاد نبوت یا امامت، به معنای ترتب و تأخّر حکمی یا زمانی این شئون بر یکدیگر نیست؛ بلکه پیامبر یا امام، در آنِ واحد که دارای مرجعیت علمی و دینی است، از ولایت تکوینی نیز برخوردار است. دانسته است که ولایت سیاسی پیامبر یا امام که در قالب تشکیل حکومت به منصه ظهور می‌رسد، وابسته به فراهم بودن شرائط مختلفی است که عدم تشکیل حکومت، تنها فعلیت این شأن را از بین می برد اما پیامبر یا امام همچنان بالقوه حائز شأن ولایت سیاسی می باشد.

چهارم) اشتباه روش شناختی: با واکاوی استدلال مطرح شده از زاویه نگاه نویسنده، این نکته به دست می آید که مبنای روش شناختی نویسنده برای کشف ابعاد امامت، منازعات و اختلافاتی است که در منابع تاریخی و حدیثی ثبت شده است. او با استناد به منابعی که برخی منازعات علمی و سیاسی درباره امامت را منعکس کرده اند، این نتیجه را گرفته که وجود این منازعات، بیانگر این است که آن بُعد در آن دوره وجود داشته است. برای نمونه چونکه در سده نخست، درباره جایگاه سیاسی امام، اختلاف بالا گرفته، بنابراین این بُعد از امامت، در آن دوره وجود داشته است. بُعد علمی نیز همزمان با پررنگ شدن اختلافات علمی میان جریانات کلامی در ابتدای قرن دوم، شکل گرفته است. بُعد باطنی امام نیز در اواخر قرن دوم همزمان با شکل گیری جریانات غالیانه که شئون خدایی برای ائمه(ع) در نظر می گرفتند، به وجود آمده است. این بزرگترین اشکالی است که نویسنده را فریفته و او را به نتیجه گیری نادرست واداشته است؛ زیرا امامت، مانند نبوت جایگاه رفیعی است که دستیابی به همه شئون آن وابسته به غوطه‌ور شدن در لابه‌لای صفحات تاریخ نیست؛ بلکه با معرفت درست نسبت به جایگاه نبوت یا امامت، می توان این شئون را اثبات کرد.

پنجم) کج‌اندیشی درباره منابع معرفتی: یکی از ادله نویسنده بر عدم اثبات ولایت تکوینی ائمه(ع)، فقدان این بعد از امامت در آیات و روایات نبوی است. غیر از اینکه این سخن مطابق با واقع نیست و ولایت تکوینی ائمه (ع)، از روایات نبوی نیز قابل اثبات است، نفس این ادعا که راه اثبات یک مقوله دینی تنها استناد به آیات قرآن و روایات نبوی است، اشتباه شناختی در منابع معرفتی است؛ زیرا بر این مبنا، روایات اهل بیت (ع)، هیچ جایگاهی در اثبات باورهای دین ندارند و تنها در صورتی که روایات نبوی (ص) گزاره ای را مخابره کنند، آن به اثبات می رسد. این عقیده مخالف دستور قرآن و پیامبر اکرم (ص) است و گویای این است که نویسنده حتی به مرجعیت دینی و علمی اهل بیت (ع) نیز باور ندارد! این در حالی است که لزوم همراهی و پیروی از اهل بیت(ع) در شأن نزول آیاتی از قبیل «أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» (توبه: 119) و «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء: 59) بیان شده است، و مرجعیت دینی و علمی ایشان را به اثبات می رساند. این آیات اضافه بر روایاتی مانند حدیث متواتر ثقلین است که بر پیوند عمیق میان قرآن و عترت تأکید دارد و پناهگاه مؤمنان برای در امان ماندن از گمراهی را، مراجعه به ایشان معرفی می کند. غیر از اینکه اشکال دیگری نیز متوجه این سخن است و آن اینکه منحصر کردن راه دستیابی به معارف دینی در احادیث نبوی، به معنای کنار گذاشتن غالب منابع حدیثی شیعه است؛ زیرا کمتر می توان به احادیثی در منابع شیعه دست یافت که با سند غیر شیعی به پیامبر(ص) منتسب شود و غالب روایات نبوی موجود در منابع شیعه، از طریق اهل بیت (ع) نقل شده اند. در نتیجه با ناصحیح دانستن این روایات، راهی جز استناد به منابع اهل سنت باقی نمی ماند که آن نیز با پیشینه ای که در تدوین احادیث آنان وجود دارد و فاصله قریب به صد ساله ای که میان صدور و نگارش احادیث نبوی اتفاق افتاده، بیش از پیش حجیت این احادیث را با چالش مواجه می کند. در نتیجه نه تنها شئون نبوت و امامت، بلکه بسیاری دیگر از معارف دین از جهت خدشه در منبع اولیه استنباط حکم، بر باد خواهد رفت.

ششم) برداشت نادرست از نظریه امامت: اشتباه دیگری که در متن فوق وجود دارد، اینکه نویسنده برداشت صحیحی از امامت تکوینی و باطنی ندارد. او نتوانسته میان ادعاهای مطرح شده درباره امامت باطنی با نظریه امامت شیعی تفکیک قائل شود. این فهم مشوّش برخاسته از آگاهی نادرست از ولایت تکوینی پیامبر یا امام است. نویسنده شأن ولایت تکوینی امام را مساوی با امامت باطنی فرض کرده و آن را برساخته اندیشه غالیان پنداشته است. این در حالی است که ولایت تکوینی آنگونه که از آیات و روایات به دست می آید به معنای: «قدرت خارق‌العاده بر تصرف در هستی و موجودات جهان است. منظور از آن این است که خداوند قدرت تصرف در همه‌چیز و تدبیر امور همه موجودات جهان را دارد یا انسانی که به کمال معنوی رسیده است، به‌اذن او، می‌تواند در هستی تغییری خارق‌العاده انجام دهد.» این ولایت اختصاص به پیامبر یا امام ندارد، و حتی انسان مؤمن در اثر اطاعت و فرمانبری از دستورات الهی دارای قدرتی می گردد که خداوند به او اذن تصرف در عالم هستی را می دهد. بر این اساس، همانگونه که حضرت عیسی (ع) دارای ولایت تکوینی است و خداوند از آن خبر داده است: «انِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ» (آل عمران: 49)، آصف بن برخیا نیز از این ولایت برخوردار است: «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» (نمل: 40)؛ حدیث قرب نوافل که مورد اتفاق شیعه و سنی است نیز این قدرت را برای مؤمن مطیع فرامین الهی ثابت دانسته است: «وَمَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ، وَلِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ، وَیَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا، إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ، وَ‌إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ.» (کلینی، الکافی، ج 2، ص 352؛ بخاری، صحیح البخاری، ج 8 ص 105). بنابراین، ولایت تکوینی امام یکی از شئون امامت به شمار می آید که قرآن و روایات از وجود آن خبر می دهند. برای نمونه امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِیدُ وَ لَوْ شِئْنَا أَنْ نَسُوقَ الْأَرْضَ بِأَزِمَّتِهَا لَسُقْنَاهَا؛ خداوند این قدرت را به ما داده است تا هرچه را بخواهیم انجام دهیم و اگر بخواهیم تمام زمین را به حرکت درآوریم، میتوانیم» (صفار، بصائر الدرجات، ج 1 ص 376). شیعیان در پرتو این شأن پیامبر و امام، بر این باور هستند که پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) از پیدا و پنهان امور – آن میزان که خداوند اذن دهد – آگاه هستند و قدرت تصرف در امور را دارند. صدالبته این عقیده شیعیان از سوی برخی مورد انکار قرار گرفته است و با طرح شبهات پوچ و بی ارزش، به دنبال از بین بردن این اعتقاد هستند.

هفتم) عدم تعارض ولایت تکوینی با توحید: به نظر می رسد آنچه باعث شکل‌گیری این شبهه و دیگر شبهات مربوط به ولایت تکوینی امام می شود، این است که تصور می شود اعتقاد به ولایت تکوینی برای بندگان خدا مخالف توحید است؛ زیرا پذیرفتن قدرت این‌چنینی برای انسان‌ها که آنان همانند خدا بتوانند در اماته و احیاء، و قبض و بسط عالم، تصرف داشته باشند منافی با توحید خواهد بود! در پاسخ این ابهام باید گفت جهان آفرینش، جهان اسباب و علل است، و اراده حکیمانه خداوند این چنین تعلّق گرفته است که هر پدیده‏ای از علت خاص خود سرچشمه می‌گیرد، درعین‏حال همه علل و اسباب، به خدا منتهی شده و از او نیرو می‏گیرند. اوست که سبب را، سبب آفریده و به آن نیرو بخشیده، و هر علتی در تأثیرش و هر فاعلی در فعلش، به او تکیه دارد. حقیقت توحید به آن نیست که ما اسباب و علل را بی‌تأثیر، و همه چیز را از کار برکنار نموده، تنها خداوند را فاعل مستقیم کارها بدانیم، بلکه مقتضای توحید آن است که هیچ فاعلی را در فعلش و هیچ علتی را در تأثیرش مستقل ندانیم، بلکه معتقد باشیم هر فاعلی، هرکاری که انجام می‏دهد، نیرو و توانش را از خدا دریافت می‏نماید. و به تعبیر دیگر: همه جنود الهی به حساب آمده و به فرمان او کار می‏کنند که: «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (فتح: 7)،  و اگر انبیاء و اولیای الهی تصرفاتی در عالم تکوین دارند، در اثر رابطه با خدا و مقام قربی است که به خدا دارند، نه آنکه خود مستقلاً بدون اذن الهی، بتوانند کاری را انجام دهند، و چنین عقیده هیچگاه منافی با توحید نخواهد بود.

هشتم) جایگاه ولایت در ایمان اسلامی: نکته پایانی که توجه به آن ضروری است اینکه آیا انکار امامت باطنی – به معنای مورد اشاره نویسنده -، خللی به ایمان اسلامی وارد می سازد یا خیر؟ با توضیحاتی که در بخشهای پیش بیان کردیم، پاسخ به این سؤال ساده خواهد بود؛ زیرا فهمیده شد که ولایت تکوینی، یکی از شئون پیامبر یا امام است که در اثر وجود ملکات نفسانی ایشان حاصل شده است و در مسیر تشریع و تبیین دین، به کار رفته است. بنابراین انکار این بخش، به معنای درک نادرست از شئون امامت است که معرفت تام به امام که خواسته قلبی هر انسان مؤمنی است را مخدوش می کند؛ زیرا بر اساس روایات اهل بیت (ع)، اسلام بر پنج رکن بنا شده است که رکن اصلی آن، ولایت است: «امام باقر (ع): بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة.» (کلینی، الکافی، ج 2 ص 18)، و دستیابی به معرفت صحیح به امام زمینه گمراهی را از بین می برد: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی.‏» (کلینی، الکافی، ج 1 ص 337.)

در پایان از خداوند متعال خواستاریم که معرفت صحیح نسبت به امام را به همه دوستداران قرآن و عترت عطا کند و حیات ما را در مسیر اعتلای پرچم ولایت در سراسر گیتی قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۲ ، ۱۲:۵۰
رسول چگینی

از شبهاتی که منکران غدیر مطرح میکنند، این است که با تبدیل تاریخ روز غدیر خم (۱۰ذی الحجه سال ۱۰هجری)، به دست می آید که این روز در آخرین روزهای ماه اسفند اتفاق افتاده و هوا داغ و سوزان نبوده، در نتیجه هر چه درباره آن گفته میشود دروغ است!

در پاسخ میگوییم:
اولا: دلالت معنای حدیث غدیر بر ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین علیه السلام، هیچ ارتباطی با گرما یا سرمای هوا ندارد. حتی اگر در این روز برف هم می بارید، بازهم مولی به معنای سرپرستی و اولویت است.

ثانیا: اقلیم جغرافیایی منطقه حجاز، گرم و خشک است و عموم ماه های سال، گرمای هوا در آنجا قابل مقایسه با دیگر مناطق نیست. با یک ارزیابی بیشینه دمای هوا در ۱۰ سال گذشته، به خوبی فهمیده میشود که در ماه مارس (حدودا برابر با ۱۰ اسفند تا ۱۲ فروردین) دمای هوا بین ۳۴ تا ۴۲ درجه در نوسان بوده است. (تصویر دوم)

ثالثا: منابع اهل سنت به گرمای طاقت فرسای روز غدیر خم اعتراف کرده اند. زید بن ارقم که از راویان ماجرای غدیر خم است، این روز را اینگونه توصیف کرده است:
خرجنا مع رسول الله(ص) حتی انتهینا الی غدیر خم فامر بروح فکسح فی یوم ما اتی علینا یوم کان اشد حرا منه...

با رسول خدا (ص) [از مکه] خارج شدیم، در روزی که تاکنون گرم‌تر از آنروز بر ما نگذشته بود، به غدیر خم رسیدیم طبق دستور آن حضرت خار و خاشاک آنجا را برداشتیم...

المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، ج ۳ ص ۶۱۳.

این حدیث را حاکم نیشابوری نقل کرده و ذهبی آن را تصحیح کرده است. افراد دیگری مانند احمد بن حنبل، طبرانی، ابن مغازلی، خطیب بغدادی، تفتازانی و غیره نظیر این سخن را نقل کرده اند.

رابعا: در صحاح سته، گرمای هوا در فصول مشابه نقل شده است. برای نمونه ابی الدرداء در روایتی نقل کرده:

خرجنا مع رسول الله(ص) فی شهر رمضان فی حر شدید حتی ان کان احدنا لیضع یده علی رأسه من شدة الحرّ...

با رسول خدا(ص) خارج شدیم در ماه رمضان در گرمای شدیدی که هر یک از ما از شدت گرما دستش را روی سرش گذاشته بود...

صحیح مسلم، ج ۳ ص ۱۴۵؛ صحیح بخاری، ج ۲ ص ۲۳۸.

با توجه به اینکه ابی الدرداء در سال دوم ایمان آورده، با تبدیل تاریخ ماه رمضان سال دوم تا دهم، این ماه رمضان در حدود روزهای ۱۰ فروردین تا ۱۰ آذر واقع شده است که عموما در مناطق دیگر مانند ایران، هوا سرد و حتی بارانی یا برفی است. اما ابی الدرداء سخن از گرمای هوای شدید سخن به میان آورده است.

بنابراین گرمای هوای روز غدیر، هیچ استبعادی ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۱ ، ۰۸:۴۴
رسول چگینی