وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

در نوشته پیشین توضیح دادیم که قدیمی ترین سند تاریخی که به ماجرای نحوه شهادت دختر خردسالی از فرزندان امام حسین علیه السلام اشاره دارد، مربوط به کتاب «کامل بهایی» عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) است. طبری این سخن خود را از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌ بن‌ محمد‌ بن‌ احمد مأمونی (م حدود 500 ق) نقل کرده است.

خبر خوش برای پژوهشگران تاریخ و حدیث اینکه در جدیدترین کاوشهای علمی، نسخه ای نفیس و نایاب از یکی از کتابهای مأمونی در کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه به دست آمده است که ماجرای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در آن نقل شده است.

بر این اساس، قدمت منبع نقل شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها، تا قرن پنجم هجری مستند می شود.

البته در این گزارش، تصریحی به نام دختر خردسال و نسبت او با امام حسین علیه السلام نشده است اما این ماجرا، دقیقا مطابق جریان شهادت حضرت رقیه بنت الحسین علیهما السلام است.

 

در این کتاب اینگونه ثبت شده است:

 

 

«انّ یزید لمّا أنزل آل النبی بیتاً من بیوت داره کان فیهم صبیة.. ابنة أربع سنین، وکانت مشتاقة إلی ابیها، وکانوا یکتمون ذلک عنها.. فانتبهت من منامها فی الهاجرة وقالت: یا امّاه رأیت أبی فی المنام.. وأین هو؟ فصیحن بأجمعهنّ. فبعث إلیهنّ یزید أن یسألهنّ؛ وذلک أنه کان فی مقیله فانتبه لصحیهنّ، فسألهنّ فقلن: إنّ هذه الصبیة رأت أباها فی المنام، وقصصن علیه القصة. فأخبره بذلک وأمره اللعین بطرح رأس أبیها فی حجرها. فعلوا کذلک فصاحت: ما هذا؟ فقالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة وفاضت وماتت».

 

هنگامی که یزید خاندان پیامبر را در یکی از خانه ها ساکن کرد در میان آنها دختری چهارساله وجود داشت که خیلی برای دیدار پدرش مشتاق بود ولی [شهادت پدرش] را از او مخفی کرده بودند،... شبی از خواب بیدار شد و گفت: ای مادرم من پدرم را در خواب دیدم... پدرم کجاست؟ پس همه زنان شیون و فریاد کردند. یزید از صدای گریه زنان بیدار شد و شخصی را فرستاد تا علت این سروصدا را از آنها بپرسد، زنان جریان را برای او تعریف کردند که این دختر پدرش را در خواب دیده است. وقتی این خبر به یزید رسید، آن ملعون دستور داد که سر پدرش را در دامن آن کودک بگذارند. پس وقتی این کار را کردند دختر فریاد زد: این کیست؟ به او گفتند: سر پدرت است. پس دختر بی تابی و گریه فراوانی کرد و از دنیا رفت.

 السنی فی قتل أولاد النبی (ص) تألیف مأمونی صاحب الحاویة، ص 104.

 

گفتنی است نسخه خطی کتاب نایاب و ارزشمند السنی فی قتل أولاد النبی (ص) به وسیله استاد سید محمد موسوی نژاد در حال تصحیح است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی