وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۳۱ ق.ظ

استشفاع از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

استشفاع به معنای طلب شفاعت از اولیای الهی، یکی از اعتقاداتی است که بیشتر مسلمانان به مشروعیت آن اعتقاد دارند. سخنان اهل بیت (علیهم السلام) نیز آکنده از روایاتی است که بر طلب شفاعت از اولیای الهی دلالت دارند. این روایات را می توان به دو بخش طلب شفاعت از شخص معین از اهل بیت (علیهم السلام) و طلب شفاعت از همه اهل بیت (علیهم السلام) تقسیم کرد. ادعیه فراوانی که بر طلب شفاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) تأکید کرده اند، مهمترین استنادات برای اثبات مشروعیت استشفاع از اولیای الهی است.

 

نویسنده :  رسول چگینی

 

مقدمه

استشفاع از مصدر شفاعت و آن از ماده «شفع» است که بر مقارنه دو شیء دلالت دارد.[1] با توجه به اینکه معنای مورد استفاده از باب استفعال، طلب است، شفع دارای معانی متعددی است از قبیل: زوجیت به معنای دومین بودن چیزی، کامل کننده، کمک کننده، زیاده،[2] ضمیمه شدن چیزی با مثل خودش،[3] تملّک،[4] و غیره.[5] بر این اساس، شفاعت اسم مصدر شفع به معنای کامل کننده و یاری‌گر است و به کسی که برای دیگری، امری را طلب می کند شفیع می گویند.[6]

معنای اصطلاحی شفاعت از سوی جریانات متعددی تبیین شده است که کم‌وبیش نزدیک به یکدیگر هستند. برای نمونه راغب اصفهانی (م 502ق)، در معنای اصطلاحی شفاعت می گوید:

«شفاعت به معنای ضمیمه شدن به چیز دیگری برای طلب یاری و درخواست از او، و بیشتر استعمال این اصطلاح در جایی است که کسی که حرمت و جایگاه بالاتری دارد به کسی که جایگاه پایین‌ترین دارد ضمیمه می شود.»[7]

سید مرتضی (م 436ق) از متکلمان برجسته شیعه شفاعت را اینگونه معنا کرده است:

«حقیقت شفاعت و فایده آن طلب برداشتن عقاب از کسی است که مستحق عقاب است، البته کلمه شفاعت مجازا در مورد درخواست رسیدن منافع به شخص نیز به کار می‌رود و در اینکه حقیقت شفاعت در مورد طلب برداشتن ضرر و عقاب و عذاب است هیچ اختلافی نیست.»[8]

شیخ طوسی (م 469ق) دیگر عالم برجسته شیعه درباره تعریف شفاعت می گوید:

«حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نیست بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقیده ما پیامبر اکرم(ص) مؤمنین را شفاعت می کند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می‌پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن (البته از کسانی که اهل نماز باشند) برمی دارد. زیرا پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته‌ام.»[9]

آیت الله جعفر سبحانی زید عزه شفاعت را اینگونه تعریف کرده است:

«شفاعت عبارت است از این که در روز قیامت، پیامبران و اولیاء و صالحان درباره کسانی که پیوند ایمانی خود را با خدا قطع ننموده و از طرفی رابطه معنوی خود را با شفاعت کنندگان درگاه الهی حفظ کرده‌اند، وساطت و میانجیگری خواهند کرد.»[10]

بنابراین، می توان شفاعت را به این معنا دانست که اولیای الهی در روز قیامت، در حق گروهی از گناهکاران میانجیگری کرده و در نزد خداوند برای آنان طلب بخشش می کنند و آنان را از عقاب جهنم نجات می دهند. بر این اساس، استشفاع به معنای طلب شفاعت از اولیای الهی است.

استشفاع از منظر اهل بیت (ع)

در روایات اهل بیت (ع)، شفاعت یکی از مقاماتی است که خداوند به بندگان برگزیده عطا کرده است. این مقام، به عنوان یکی از ویژگی های پیامبر اکرم (ص) معرفی شده است.[11] امیرالمؤمنین (ع) نحوه شفاعت کردن پیامبر (ص) در روز قیامت را اینگونه بیان کرده اند:

«از پیامبر خدا(ص) شنیدم که فرمود: هنگامی که مردم در روز قیامت محشور شوند، منادی ندا می زند: ای رسول خدا، همانا خداوند عزوجل به تو قدرت داده که جزای دوستداران خود و اهل بیتت و سزای دشمنان آنها را مشخص نمایی، پس هرگونه که می خواهی حکم کن، پس من می گویم: ای پروردگار بهشت، هریک از آنها را دوست داری در بهشت ساکن بگردان، پس این مقام محمودی است که به آن وعده داده شده ام.»[12]

اگرچه این مقام از ویژگی های پیامبر اکرم (ص) است، اما اختصاص به ایشان ندارد و دیگر اولیای الهی نیز از این ویژگی برخوردار هستند. در روایات زیادی بیان شده است که سایر اهل بیت (ع) نیز دارای مقام شفاعت هستند. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «همانا برای ما شفاعتی است و برای دوستداران ما نیز شفاعتی است.»[13] همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمودند:

«همانا من در روز قیامت شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود، علی نیز شفاعت می کند و پذیرفته می شود، اهل بیت من نیز شفاعت می کنند و پذیرفته می شود، کمترین میزان شفاعتی که یک مؤمن انجام می دهد، کسی است که برای 40 نفر از برادرانش که مستحق آتش هستند، شفاعت می کند.»[14]

بنابراین، آنچه از روایات اهل بیت (ع) فهمیده می شود، آن است که شفاعت مقامی است که انسان های برگزیده و مؤمنان واقعی دارای این مقام هستند و با شفاعت آنها، انسان های گنهکار زیادی از عذاب جهنم رهایی می یابند.

آنچه که در اینجا لازم است مورد بررسی بیشتر قرار گیرد، آن است که آیا طلب شفاعت از اموات در دنیا جایز است یا خیر؟ به منظور پاسخ به این سؤال، باید به سراغ روایات اهل بیت (ع) برویم.

با نگاهی به روایات اهل بیت (ع)، شاهد گونه ای از شفاعت خواهی هستیم که در مقام زائر قبور ائمه (ع) بیان شده است. بیشتر روایات این بخش، مربوط به زیارت نامه هایی است که از ائمه اطهار (ع) نسبت به پیامبر اکرم (ص) یا ائمه پیشین (ع) صادر شده است. با نگاهی به زیارت نامه هایی که از ائمه معصومین (ع) صادر شده است، می توان به وجود یک روال متداول در بیشتر این زیارت نامه ها پی برد. چارچوب عموم زیارت نامه ها بدین ترتیب است که بخش نخست به سلام و درود به صاحب آن قبر و بارگاه پرداخته است. بخش دوم بیان فضائل و مناقب ایشان است. بخش سوم عرض حاجت و طلب شفاعت از صاحب قبر است. بنابراین، می توان شفاعت طلبی را یکی از ارکان اصلی زیارت قبور اولیای الهی دانست که در زیارت نامه ها منعکس شده است.

این شفاعت‌خواهی را می توان به دو گروه تقسیم کرد: برخی از آنها در وصف شخص معینی از اولیای الهی بیان شده است و برخی دیگر، برای تعدادی از ائمه (ع) و یا چهارده معصوم (ع) نقل شده است. در ادامه به این دو دسته روایات اشاره می کنیم

از اهل بیت (ع)

همانگونه که بیان کردیم بسیاری از زیارت نامه هایی که از ائمه معصومین (ع) برای کسی که به زیارت قبر ائمه اطهار (ع) رفته اند، صادر شده است، به موضوع شفاعت طلبی از صاحب قبر تصریح شده است. در این زمینه می توان به این عبارات بر اساس ترتیب چهارده معصوم (ع) اشاره کرد:

الف) پیامبر اکرم (ص): «جئتک یا رسول الله زائرا، وقصدتک راغبا، متوسلا إلى الله سبحانه، وأنت صاحب الوسیلة، والمنزلة الجلیلة، والشفاعة المقبولة، والدعوة المسموعة، فاشفع لی إلى الله تعالى فی الغفران والرحمة، والتوفیق والعصمة»،[15] «فاشفع لی یا شفیع الامة، وأجرنی یا نبی الرحمة»،[16] «فکن لی شفیعا عند ربک و ربی».[17]

ب) امیرالمؤمنین (ع): «یا ولى الله إن لی ذنوبا کثیرة فاشفع لی إلى ربک فإن لک عندالله مقاما محمودا»،[18] «فاشهد یا مولای و اشفع لی عند ربک فی قضاء حوائجی»،[19] «یا مولای اشفع لی عند ربک، فلک عندالله المقام المحمود»،[20] «متقربا إلى الله بزیارتک فی خلاص نفسی و فکاک رقبتی من النار و قضاء حوائجی للآخرة و الدنیا فاشفع لی عند ربک‏»،[21]  «عارفا بضلالة من خالفک فاشفع لی عند ربک‏»،[22] «أتیتک یا مولای زائرا عارفا بحقک موالیا لأولیائک معادیا لأعدائک فاشفع لی عند ربک‏»،[23] «اتیتک وافدا لعظیم حالک ومنزلتک عندی، فاشفع لی عند ربک فان لی ذنوبا کثیرة ولک عند الله مقام محمود وجاه عظیم وشأن کبیر وشفاعة مقبولة»،[24] «فاشفع لی عند الله ربی وربک فی خلاص رقبتی من النار وقضاء حوائجی»،[25] «اتیتک أستشفع بک یا مولای الى الله لیقضی بک حاجتی، فاشفع لی یا مولای»،[26] «قد اوقرت ظهری ذنوبا، فاشفع لی عند ربک»،[27]  «یا أبا القاسم یا رسول الله یا علی یا أمیر المؤمنین... فاشفعا لی فی فکاک رقبتی من النار»،[28] «کن لی الی الله شفیعا»،[29] «فکن شفیعا الی ربک و ربی فی فکاک رقبتی من النار».[30]

ج) امام حسین (ع): «اشفع لی یا ابن رسول الله عند ربک»،[31] «جئتک مقرا بالذنوب، اشفع لی عند ربک یا ابن رسول الله»،[32] «السلام علیک یا ابن رسول الله أتیتک بأبی و أمی زائرا وافدا إلیک متوجها بک إلى ربک و ربی لتنجح بک حوائجی و یعطینی بک سؤلی فاشفع لی عنده و کن لی شفیعا»،[33] «فاشفع لی إلى ربی لیعطینی أفضل ما أعطى أحدا من زوارک و الوافدین إلیک»،[34] «السلام علیک یا مولای من فلان بن فلان فإنی أتیتک زائرا عنه فاشفع له و لی عند ربک»،[35] «بک اتوجه إلى الله فی نجحها وقضائها فاشفع لی عند ربک وربی فی قضاء حوائجی کلها»،[36] «عارفا بضلالة من خالفک فاشفع لی عند ربک‏»،[37] «یا أمیر المؤمنین و یا أبا عبد الله أتیتکما زائرا و متوسلا إلى الله ربی و ربکما و متوجها إلیه بکما و مستشفعا بکما إلى الله تعالى فی حاجتی هذه فاشفعا لی»،[38] «فکن لی یا ولی الله سکنا و شفیعا»،[39] «انی استشفع بک الی الله ربک و ربی من جمیع ذنوبی»[40] و... .

د) امام کاظم (ع): «اتیتک عارفا بحقک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک».[41]

هـ) امام رضا (ع): «أتیتک بابی وامی زائرا عارفا بحقک، موالیا لأولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک جل وعز»،[42] «فکن لی شفیعا الی ربک یوم فقری و فاقتی».[43]

و) امام جواد (ع): «اتیتک یا مولای عارفا بحقک، موالیا لاولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک».[44]

این شفاعت خواهی در حق امام زمان (ع) نیز وارد شده است مانند: «یا صاحب الزمان، قطعت فی وُصْلَتک الخُلّان، و هجرت لزیارتک الأوطان، و أخفیت أمری عن أهل البلدان، لتکون شفیعا لی عند ربک و ربی‏»؛[45] اما با توجه به اینکه ایشان حی و حاضر است، از فرض مسئله مورد بحث خارج می شود.

این شفاعت طلبی اختصاص به امامان معصوم (ع) نداشته و حتی از صحابه پیامبر (ص) مانند حمزه بن عبدالمطلب نیز طلب شفاعت شده است: «و کن لی شفیعا یوم فقری و فاقتی».[46] همچنین امام‌زادگان جلیل القدری مانند حضرت معصومه (س) نیز مورد شفاعت‌خواهی قرار گرفته اند: «یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة».[47]

در همه این زیارت نامه ها، با توجه به قبر هر یک از اهل بیت (ع) که مورد زیارت قرار گرفته، از ایشان طلب شفاعت شده است. البته ذکر این عبارت در ادعیه برای ائمه یاد شده، به معنای آن نیست که تنها از این ائمه (ع) می توان طلب شفاعت کرد، بلکه این در حق همه ائمه (ع) جاری است که در ادامه به آنها اشاره می شود.

 

 روایات این بخش، به صورت عمومی در حق همه اهل بیت (ع) صادر شده است که در میان آنها، شفاعت طلبی از ائمه ای که در قید حیات نبوده اند نیز وجود داشته است؛ بنابراین، از افرادی که وفات کرده اند، طلب شفاعت شده است. مهمترین روایات این بخش عبارتند از:

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که هرگاه سختی های روزگار بر کسی چیره گشت، بر روی بام خانه رفته و دو رکعت نماز بخواند و رو به سوی قبور ائمه (ع) سلام دهد و دعا بخواند. در بخش آخر دعا این عبارت را بگوید:

«وجهت إلیک بسلامی لعلمی بأنه یبلغک صلى الله علیک فاشفع لی عند ربک».[48]

دستور دیگری از امام صادق (ع) وجود دارد که برای رفع مشکلات، به محضر چهارده معصوم (ع) رقعه ای بنویسد که در پایان آن آمده است:

«اشفعوا لی یا سادتی بالشأن الذی لکم عند الله فإن لکم عند الله لشأنا من الشأن».[49]

هرچند این روایات از زبان مبارک امام صادق (ع) صادر شده است، اما بدون تردید، اختصاص به ائمه پیش از ایشان ندارد و برای دوره های بعد نیز قابل اجرا است؛ زیرا معیار بیان شده در این روایت، وجود قبور ائمه (ع) و یا رقعه نویسی به قصد ائمه اطهار (ع) است.

در زیارت نامه دیگری، این عبارت برای پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم الصلاة والسلام وارد شده است:

«یا ساداتی یا موالی یا ائمتی اشفعوا لی الى الله تبارک اسمه بقضاء حوائجی وخلاصی من النار».[50]

همچنین می توان از برخی ادعیه یاد کرد که با ذکر نام چهارده معصوم (ع)، از هر یک از ایشان به صورت جداگانه طلب شفاعت شده است مانند دعای معروف به «توسل» که به هر یک از اهل بیت (ع) به صورت جداگانه توسل جسته شده و از ایشان شفاعت خواهی می شود:

«یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة یا سیدنا و مولانا إنا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک إلى الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»[51]

شبیه به این عبارت در دعای فرج که از امام رضا (ع) روایت شده است نیز وجود دارد.

«یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة إنا توجهنا بک إلى الله و توسلنا بک إلى الله و استشفعنا بک إلى الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»[52]

نتیجه ای که به دست می آید، اینکه در روایات اهل بیت (ع)، شفاعت خواهی از اولیای الهی مانند پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)، یکی از تعالیمی است که امامان معصوم (ع) آن را برای کسی که به زیارت قبور ایشان می رود، و یا برای رفع گرفتاری و بخشش گناهان توصیه کرده اند. این بر خلاف ادعای وهابیت است که طلب شفاعت از اموات را شرک قلمداد کرده و مرتکب آن را از دایره اسلام خارج می دانند؛ بنابراین، با توجه به اینکه اهل بیت (ع) به عنوان یکی از دو یادگار ارزشمند پیامبر خدا (ص) شناخته می شوند، تمسک به ایشان و اطاعت از فرامین روح بخش اهل بیت (ع)، مسلمانان را از گمراهی و لغزش در امان می دارد و در مسئله شفاعت خواهی از اموات نیز، سخن اهل بیت (ع) بیانگر عقیده صحیح اسلام است.

 

[1] . ابن فارس قزوینی، احمد، مقاییس اللغة، ج 3 ص 201.

[2] . ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج 1 ص 338.

[3] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 457.

[4] . فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج 1 ص 317.

[5] . فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص 734.

[6] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 1 ص 260؛ ابن منظور افریقی، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 8 ص 184.

[7] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 457.

[8] . سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضى، ج 1 ص 150.

[9] . طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1 ص 213.

[10] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 8 ص 207.

[11] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3 ص 204.

[12] . طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 298.

[13] . ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج 2 ص 623.

[14] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8 ص 30.

[15] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 72.

[16] . همان، ص 72.

[17] . ابن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، ج 2 ص 175.

[18] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4 ص 569.

[19] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 310.

[20] . همان، ص 311.

[21] . مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص 463.

[22] . همان، ص 469.

[23] . همان، ص 477.

[24] . طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 6 ص 30.

[25] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 219.

[26] . همان، ص 236.

[27] . همان، ص 237.

[28] . ابن طاووس، علی بن موسی، جمال الاسبوع، ص 298.

[29] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 211.

[30] . همان، ص 246.

[31] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 221.

[32] . همان، ص 210.

[33] . مفید، محمد بن محمد، المزار، ص 110.

[34] . همان، ص 111.

[35] . همان، ص 210.

[36] . طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 6 ص 62.

[37] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 415.

[38] . طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 2 ص 78.

[39] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 236.

[40] . همان، ص 235.

[41] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4 ص 578.

[42] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 551.

[43] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 312.

[44] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 539.

[45] . همان، ص 658.

[46] . همان، ص 95.

[47] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99 ص 267.

[48] . مفید، محمد بن محمد، المزار، ص 215.

[49] . کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین، ص 157.

[50] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 315.

[51] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99 ص 247.

[52] . کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین والدرع الحصین، ص 325.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۳ ، ۰۸:۳۱
رسول چگینی
پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۱۸ ب.ظ

حدیث غدیر در احادیث مسلسلات

در علم حدیث شناسی، حدیث مسلسل به حدیثی گفته می شود که هر یک از راویان سند حدیث، دارای صفت یا حالت مشترکی باشند مانند اینکه نام چند تن از راویان یک حدیث، محمد یا ابراهیم باشد. برای نمونه می توان به حدیث معروف امام حسن مجتبی علیه السلام اشاره کرد: ان احسن الحسن الخلق الحسن. در برخی اسناد این حدیث، هفت راوی که با نام حسن هستند، وجود دارند:

أنبأنا أبو علی الحسن بن یحیى بن محمد بن یحیى بن دنیویه الخراشی حدثنا أبو الحسن علی بن الحسن الصوفی النیسابوری بهراة حدثنی عبد الرحمن بن محمد بن الحسن الحافظ بسمرقند حدثنا أحمد بن موسى أبو الحسن حدثنا الحسن بن محمد حدثنا الحسن بن المثنى العنبری حدثنا الحسن بن ذکوان حدثنا الحسن بن دینار عن الحسن بن أبی الحسن البصری عن الحسن بن علی رضی الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله علیه [و آله] وسلم: إن أحسن الحسن الخلق الحسن.

 

حدیث غدیر نیز به جهت کثرت طرقی که برای آن وجود دارد، دارای این ویژگی است و با دو طریق مسلسل نقل شده است:

 

اول) مسلسل أبان:
در این سند، سه راوی به نام أبان، فقط در یکی از اسناد حدیث غدیر وجود دارند:

حدثنا أبان بن محمد الکوفی عن أبان بن عثمان الأحمر عن أبان بن تغلب عن أبی اسحاق عن عمرو بن ذی مر عن علی عن النبی صلى الله علیه [و آله] وسلم قال من کنت مولاه فعلی مولاه.

 

دوم) مسلسل فواطم:
در این سند، شش راوی با نام فاطمه، حدیث غدیر را از یکدیگر نقل کرده اند:

حدثتنا فاطمة بنت علی بن موسى الرضی حدثتنی فاطمة وزینب وأم کلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق قالت حدثتنی فاطمة بنت محمد بن علی حدثتنی فاطمة بنت علی بن الحسین حدثتنی فاطمة وسکینة ابنتا الحسین بن علی عن أم کلثوم بنت فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه [و آله] وسلم عن فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه [و آله] وسلم قالت (أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیه [و آله] وسلم یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه وقوله علیه السلام لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى علیهما السلام) متفق علیه.

 

 البته این حدیث از جهت دیگری نیز مسلسل محسوب می شود؛ زیرا پنج تن از فواطم راوی این حدیث، از عمه خود حدیث نقل کرده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۲ ، ۱۲:۱۸
رسول چگینی
چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۵۶ ب.ظ

محمد بن جریر طبری های تاریخ

تشابه اسمی یکی از معضلاتی است که مشکلاتی را در انتساب اقوال و تألیفات به اشخاص به وجود می آورد. بهترین راه برای رهایی از این دشواره، مراجعه به نام پدر یا کنیه و لقب شخص است. این شیوه در موارد زیادی، ابهامات را برطرف کرده است. اما در موارد کمی، تشابه اسمی به رتبه های دیگر نیز کشیده شده و نام و نام پدر و کنیه و لقب، مشتبه می گردد. در این هنگام، باید از قرائن دیگری برای تعیین افراد استفاده کرد.

برای نمونه «ابوالولید محمد بن احمد بن رشد قرطبی» بر 2 نفر اطلاق شده است که یکی جد و دیگری نوه است. به همین جهت به یکی ابن‌رشد الجد (م 520ق) صاحب کتاب «المقدمات» و به دیگری ابن‌رشد الحفید (م 595ق) صاحب کتاب «تهافت التهافت» می گویند. ابن‌رشد الجد در سال تولد ابن‌رشد الحفید از دنیا رفته است.

یکی دیگر از نام های مشتبه در طول تاریخ، «ابوجعفر محمد بن جریر طبری» است. این نام بر 3 نفر اطلاق شده است و برخی پژوهشگران بی توجه به این تشابه اسمی، گوینده و مؤلف کتاب را گُم می کنند. افرادی که به این نام شناخته شده اند، عبارتند از:
1- ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبری (م 310ق): اهل سنت، صاحب کتاب «تاریخ طبری» و «تفسیر طبری».

2- ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری کبیر (قرن 3 و 4ق): شیعه، صاحب کتاب «المسترشد فی الامامه».

3- ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری صغیر (قرن 4 و 5ق): شیعه، صاحب کتاب «دلائل الامامة» و «نوادر المعجزات فی مناقب الائمة الهداة». البته در وجود خارجی این شخص، اشکالاتی بیان شده است.

غیر از این سه نفر، شخص دیگری با نام «محمد بن جریر» وجود دارد که در قرن دوم می زیسته از راویان حدیث بوده که محمد بن جریر بن رستم کبیر به سه واسطه از او روایت نقل کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۶
رسول چگینی
شنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۳۶ ب.ظ

اعتبار دعای روزهای ماه مبارک رمضان

یکی از ادعیه ای که در ماه مبارک رمضان قرائت می شود، دعاهای مختصری است که برای هر روز به صورت جداگانه در کتب ادعیه ذکر شده و به عنوان دعاهای روزهای سی‌گانه ماه مبارک رمضان شناخته می شود.

 

اما آیا این دعا مأثور است؟
مأثور دعایی است که از طریق معصومین علیهم السلام رسیده باشد.

در پاسخ باید گفت قدیمی ترین منبع ذکر این دعا، کتاب «جُنة الأمان الواقیة و جَنة الإیمان الباقیة»، معروف به مصباح الکفعمی تألیف تقى‌الدین ابراهیم بن على کفعمى(۸۴۰ - ۹۰۵ هجرى) است.
این کتاب جایگاه مهمی نزد شیعیان دارد و به عنوان دومین کتاب دعای مشهور پس از مصباح المتهجد شیخ طوسی شناخته می شود.
بنابراین منبع ذکر دعا معتبر است.

اما ایشان این دعا را به نقل از کتاب الذخیره آورده که هیچ نام و نشانی از این کتاب و مولف آن موجود نیست.
در کتاب الذخیره، این دعا به نقل از ابن عباس، از رسول خدا(ص) روایت شده است. 

با توجه به اینکه در هیچیک از منابع متقدم شیعه این دعا ذکر نشده، و همچنین اسناد شیعی از ابن عباس بسیار محدود هستند، این گمان به وجود می آید که این دعا، از منابع اهل سنت اخذ شده باشد. بعلاوه اینکه مرحوم کفعمی در تالیفات خود، از منابع اهل سنت بسیار نقل کرده است! مؤید دیگر اینکه در دعای روز ۲۷، درخواست درک فضیلت شب قدر  بیان شده است که برخلاف دیدگاه شیعه درباره شب قدر (۲۳ ماه رمضان) و موافق دیدگاه اهل سنت است.

اما این اشکال وجود دارد که این دعا در هیچیک از منابع موجود اهل سنت وجود ندارد و امروزه اهل سنت نیز این دعا را به عنوان دعای مأثور قبول ندارند و آن را برساخته منابع شیعی می دانند!

در نتیجه به نظر می رسد در خوشبینانه ترین حالت، این دعا از ادعیه انشایی برخی علمای شیعه با گرایشهای عرفانی باشد که در میان برخی اهل سنت نیز رواج یافته است. 
تایید این مطلب اینکه دعای روز اول ماه رمضان را سید بن طاووس به عنوان یکی از ادعیه ماه رمضان ذکر کرده است. البته همچنان ناسازگاری محتوای دعای برخی روزها با باورهای شیعه و کمرنگ بودن یاد اهل بیت(ع) در آن، از شیعی بودن این ادعیه می کاهد.

 

اما این سوال باقی می ماند که آیا استفاده از این دعا جایز است؟

در پاسخ باید گفت با فرض اثبات فرضیه نگارنده، خواندن این دعا به قصد ورود جایز نیست اما استفاده از آن به عنوان درخواست از خداوند صحیح است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۳۶
رسول چگینی

 

اشارات بدن یا زبان بدن (به انگلیسی: Body language) به انواع شکل‌های ارتباط غیر کلامی یا رفتاری اشاره می‌کند که یک فرد از طریق رفتارهای بدنی خود، بدون آنکه صحبتی بکند با دیگران به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط برقرار می‌کند. این رفتارها می‌تواند مربوط به وضعیت واحوال اجزا بدن (محل قرار گرفتن دستها، پاها، نحوه نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن)، ژست‌ها (حالت‌ها، اطوارها، اداها)، حرکات و اشاره‌های بدنی، جلوه‌های هیجانی صورت و حرکات چشم‌ها باشد.

اگرچه آگاهی از این علم، از مسائلی است که در سده های اخیر شکل گرفته است، اما استفاده از آن عمری به درازای عمر بشر دارد؛ زیرا نیازهای متعدد بشر، او را به استفاده از ابزارهای متعدد برای بیان این نیازها واداشته است، و اعضاء و جوارح او، دست‌به‌نقدترین ابزاری است که می تواند با آن خواسته های خود را ابراز کند.
با توجه به اینکه ماهیت این مقوله، صامت و غیر نوشتاری است، معمولاً در آثار و منابع مکتوب، رد پایی از آنها دیده نمی شود و کاربرد محاوره ای آنها باعث شده که توجهی به ثبت آنها نشود.

در این میان ثبت شدن برخی اشارات بدن از معصومان، از ارزشمندترین گنج‌های به جای مانده از پیشینیان برای پژوهشگران علم زبان بدن است. یکی از احادیثی که در دربردارنده این گوهر گرانبها است، روایتی از پیامبر خدا(ص) است که حاوی اخبار غیبی ایشان است:

عن زینب بنت جحش، أنها قالت: استیقظ رسول الله صلى الله علیه [وآله] وسلم من نومه، وهو محمر وجهه، وهو یقول: «لا إله إلا الله، ویل للعرب من شر قد اقترب، فتح الیوم من ردم یأجوج، ومأجوج» وعقد بیدیه عشرة، قالت زینب: قلت: یا رسول الله أنهلک وفینا الصالحون؟ قال: «إذا کثر الخبث»
زینب بنت جحش گفت: رسول الله(ص) از خواب بیدار شد در حالی که صورتش سرخ بود و می فرمود: «لااله الاالله؛ وای بر عرب از بلایی که به آنها نزدیک شده است. امروز این اندازه از سد یأجوج و مأجوج باز شد» و دستانشان را به صورت عدد ده درآوردند. زینب گفت: یا رسول الله آیا در حالی که صالحان در میان ما هستند، هلاک می شویم؟ پیامبر(ص) فرمود: [آری] زمانی که فسق و فجور (گناهان و بدی ها) زیاد شود.
(صحیح بخاری، ج 9 ص 48؛ صحیح مسلم، ج 4 ص 2207؛ سنن ابن ماجه، ج 2 ص 1305)

این حدیث بیانگر دو نکته مهم است: 
اول: إخبار غیبی پیامبر(ص) از وجود خللی در سد یأجوج و مأجوج؛ 
دوم: استفاده از زبان بدن و نشان دادن عدد 10 با انگشتان.
بحث اول نیاز به پژوهش مستقلی دارد که در آینده به آن می پردازیم. 

اما بخش دوم و استفاده از انگشتان دست برای نشان دادن عدد 10، نکته حائز اهمیتی است. اهمیت این بخش از حدیث بدان جهت است که امروزه برای نشان دادن عدد 10، نشانه های دیگری استفاده می شود مانند در کنار هم قرار دادن انگشتان دو دست به صورت عمودی همراه با بازکردن هر ده انگشت. اما شیوه ای که در این روایت بیان شده به شکل دیگری است که چندان برای نشان دادن این عدد معهود نیست و آن هم نشان دادن سوراخ با کمک انگشت سبابه و شصت دست است که کسی از آن عدد 10 را متوجه نمی شود.

اگرچه این حدیث با الفاظ دیگری نیز نقل شده که گویای این است که راوی حدیث از این شیوه استفاده کرده است، اما حتی اگر این شیوه توسط راوی حدیث ارائه شده باشد، بیانگر استفاده از این شیوه در قرون اولیه اسلامی است.
با نگاهی به شروح حدیث فهمیده می شود این شیوه، یکی از راه های نشان داده اعداد به وسیله زبان بدن است که در سده های نخستین مورد استفاده قرار می گرفته است. 

اطلاعات چنانی از این شیوه و روشهای مختلف آن در دست نیست اما به نظر می رسد، این نمادها از مناطق غربی (امپراطوری روم) وارد جزیرة العرب شده باشد و ممکن است بتوان شواهدی از آن در آثار ایران باستان و هند و چین نیز به دست آورد.
در تصویر فوق می توان به شیوه های نشان دادن اعداد با انگشتان به روش گذشته پی برد.

این تصویر مربوط به نمادهای انگشت از کتابچه راهنمای منتشر شده در سال 1520میلادی است. اگر به عدد 10 در این تصویر نگاه کنید، خواهید دید که مطابق آن چیزی است که در حدیث بیان شده است. جالب اینکه در برخی نقلهای حدیث، عدد بیان شده 90 یا 100 است که در هر دو نقل، نشان داده شدن سوراخ توسط انگشتان محقق می شود.

اینکه این شیوه از چه زمانی و در کجا ابداع شده و تا چه سده ای رواج داشته، موضوع پژوهشی است که می تواند توجه پژوهشگران عرصه زبان شناسی، نشانه شناسی، تاریخ اجتماعی و حتی روان شناسی انسان را به خود معطوف کند؛ زیرا این سؤال که چرا شیوه های به ظاهر ساده‌تر برای نشان دادن اعداد استفاده نشده و از شیوه دشوار بهره برده اند، در حوزه اندیشه‌پژوهی انسان مورد توجه است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۱ ، ۰۹:۰۳
رسول چگینی

یکی از عباراتی که این روزها زیاد دست به دست می شود، جمله معروفی است که پیرامون شرائط پایدار ماندن حکومت است. در این عبارت می خوانیم: «الحکم یبقی مع الظلم و لایبقی مع الکفر»: حکومت با کفر باقی می ماند اما با ظلم باقی نمی ماند. امروزه عموم کسانی که به این جمله استناد می کنند، آن را به عنوان حدیث پیامبر خدا(ص) نقل می کنند.

اما بررسی منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی بیانگر این است که این سخن، به عنوان حدیث در منابع متقدم ثبت نشده است. قدیمی ترین منبعی که ذکری از این سخن در آن وجود دارد، کتاب «مفید العلوم ومبید الهموم» ابوبکر خوارزمی (م 383هـ) شاعر، کاتب و ادیب مشهور شیعی است. اما با توجه به اینکه مؤلف این کتاب، به احتمال قریب به یقین، زکریای قزوینی (م 682هـ) جغرافی‌دان و تاریخ‌نویس سنی است، نمی توان آن را به عنوان متقدم ترین منبع معرفی کرد. پس از این منبع، کتاب «التمثیل والمحاضره» ابومنصور ثعالبی (م 429هـ) قدیمی ترین منبعی است که این عبارت را گزارش کرده است. ثعالبی در بخشی از این کتاب که درباره ضرب المثلهای پیرامون سطان و پادشاه است، بدون اشاره به اینکه این سخن، حدیث نبوی باشد می نویسد: «الملک یبقى على الکفر، ولا یبقى على الظلم» (التمثیل و المحاضره، ص 130).

پس از آن برخی منابع دیگر این سخن را به عنوان سخن حکیمانه نقل کرده اند و کسی آن را حدیث نبوی معرفی نکرده است تا اینکه غزالی (م 505هـ) در کتاب «التبر المسبوک فی نصیحة الملوک» سخنی درباره لزوم رعایت عدالت از سوی حاکم بیان کرده و سخن خود را به این عبارت کامل می کند: «أن النبی صلى الله علیه [وآله] وسلم یقول: (الملک یبقى مع الکفر ولا یبقى مع الظلم)» (التبر المسبوک فی نصیحة الملوک، ص 44). و اینگونه شد که این سخن حکیمانه، به عنوان حدیث نبوی در منابع اسلامی جای خود را محکم کرد؛ برای نمونه نجم الدین رازی (م 654هـ) در کتاب مرصاد العباد می نویسد: «جای دیگر [پیامبر(ص)] فرمود: الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الجور» (مرصاد العباد، ص 248). 

در قرنهای بعدی این حدیث به منابع شیعه هم راه یافت و مانند بسیاری دیگر از سخنان مجهول که از منابع اهل سنت به منابع شیعه راه یافته، این سخن نیز به عنوان حدیث نبوی در منابع شیعه ثبت شد. اگرچه بسیاری از علمای شیعه مانند علامه مجلسی، فیض کاشانی، مرحوم نائینی و... متفتن منبع صدور این سخن بودند و همواره بر حدیث نبودن آن تأکید کرده اند. در نتیجه این سخن را نمی توان به عنوان حدیث به شمار آورد.

درباره محتوای این سخن نیز باید گفت که این تنها یک سخن تجربی است که غالباً اینگونه دیده شده است اما مواردی وجود دارد که مدلول مطابقی و تضمنی آن را نقض می کند. مانند حکومت عادلانه امیرالمؤمنین علی(ع) که با وجود گسترانیده بودن عدالت نسبی در سرزمین های اسلامی، اما حدود پنج سال دوام یافت. از سوی دیگر حکومتهای ظالمانه ای وجود داشته اند که تخت پادشاهی آنان مستدام بوده مانند حکومت بنی امیه، بنی عباس، عثمانی و... .

بنابراین جمله مزبور تنها بر اهمیت عدالت و پرهیز از ظلم برای استمرار حکومت تأکید دارد و نمی توان با استناد به آن هیچ قاعده عمومی و فراگیری استخراج کرد.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۱ ، ۰۹:۲۵
رسول چگینی
يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۸ ق.ظ

حدیثی جعلی اما مشهور!

یکی از روایاتی که شهرت زیادی میان عوام دارد، حدیثی از رسول خدا(ص) است که ایشان فرمودند: علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل:
علمای امت من از انبیای بنی اسرائیل برتر هستند.

هیچ نشانه ای از این روایت در منابع متقدم شیعه و اهل سنت وجود ندارد و اولین نفر علامه حلی متوفای ۷۲۶ق آن را ذکر کرده و بعد از ایشان در منابع شیعه نقل شده است.
به نظر میرسد علامه حلی آن را از منابع اهل سنت نقل کرده و جالب اینکه خود اهل سنت تصریح میکنند که این حدیث ضعیف و موضوع(جعلی) است.

غیر از سند، محتوای آن هم نادرست است زیرا مرتبه علما هرچه باشند قابل مقایسه با مرتبه انبیاء نیستند و این حدیث به نوعی کنار گذاشتن مبانی اعتقادی در اصطفای انبیاء است.

مگراینکه گفته شود مراد از علما، اهل بیت(ع) هستند که در این صورت علما تخصصا از شمول این روایت خارج میشوند. برخی از علما همین توجیه را برای این روایت آورده اند که پذیرش این توجیه فرع پذیرش حجیت آن است که حجیت آن قابل اثبات نیست.

اشکال این توجیه این است که انبیاء بنی اسرائیل هیچ خصوصیت مرتبتی ندارند که برتری اهل بیت(ع) از ایشان، فضیلت چشمگیری برای اهل بیت(ع) به شمار رود بلکه بر اساس دیدگاه امامیه، اهل بیت(ع) از همه انبیاء غیر از خاتم الانبیاء افضل هستند. بنابراین این روایت که در مقام بیان فضیلت است، به نکته مهمی اشاره نکرده است.

تنها یک روایت در منابع متقدم شیعه است با این عبارت "منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الأنبیاء فی بنی إسرائیل"

الفقه الرضوی ص338.

البته مراد از فقیه در این روایت، امام معصوم است و انطباقی بر علما ندارد. همچنین در این روایت اشاره ای به افضلیت نشده است.
.
بهترین روایتی که جایگاه علما را آشکار میسازد روایتی از رسول خدا(ص) است که فرمودند:
العلماء ورثة الأنبیاء: علما وارثان پیامبران هستند.

عالم اگر وظایف خود را به درستی انجام دهد، ورثه پیامبران است. همچنین این روایت وظیفه مومنین را نسبت به علما نشان میدهد که احترام به عالم احترام به میراث نبوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۸
رسول چگینی