وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول چگینی» ثبت شده است

شنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

آیا نوحه سرایی و مداحی جایز است؟

وهابیان برگزاری مراسم عزاداری را حرام می دانند. در پاسخ میگوییم مراسم عزاداری دارای اجزای مختلفی از قبیل وجود عنصر گریه، وجود جمعیت عزادار و نوحه سرا و مداح است‌. دو جزء اول هیچ ممنوعیتی ندارد و تنها جزء سوم مورد مناقشه وهابیان است و با استناد به برخی روایات، اظهار میکنند نیاحه (نوحه سرایی) در اسلام حرام است.

 

در پاسخ این ادعای آنان می گوییم نوحه سرایی که در روایات بیان شده، اشاره به یکی از سنتهای عرب جاهلی دارد که آمیخته با امور شرکی و غیر توحیدی مانند شکایت و گلایه از تقدیر الهی بوده است.
اما برگزاری این عمل بدون وجود این عمل جاهلی، هیچ ممنوعیتی نمیتواند داشته باشد.

در این کلیپ این مسأله توضیح داده شده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۱۰:۱۶
رسول چگینی
چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۴ ق.ظ

توصیه به جَزَع در عزاداری امام حسین علیه السلام

 

همه ساله با نزدیک شدن ایام عزاداری سالار شهیدان علیه السلام، هجمه فراوانی از سوی دشمنان دین و قرآن علیه فرهنگ عزاداری امام حسین علیه السلام مطرح می شود. صد البته چنین تلاشهایی، بیانگر تأثیرگذار بودن این فرهنگ حسینی است که راه نفوذ و ترویج اندیشه های غیر اسلامی در میان مسلمانان را مسدود می سازد. اما جای انکار نیست که در این میان برخی افراد تحت تأثیر چنین القائاتی قرار گرفته و دانسته یا نادانسته، به تکرار سخنان شبهه‌برانگیز دشمنان می پردازند.

در جدیدترین این اقدامات، نوشته ای با عنوان «تن‌آزاری در عزاداری، از سینه‌زنی تا قمه‌زنی» توسط نویسنده معلوم الحالی منتشر شده است که روح حاکم بر آن، اعتراض به وضعیت برخی مراسمات عزاداری است که در آنها به سینه زنی و لطمه زنی توصیه می کنند. این نوشته که بیشتر به متن‌های انتقادی روزنامه های ایران در دهه 30 و 40 شمسی می ماند، افزون بر غیر مستند بودن، دارای قضاوت های ناشایستی است که برخاسته از نیت‌خوانی و ارزیابی امور ناپیدای درونی عزاداران است. در بخشی از نوشته آمده: «البته این تن‌آزاری در سینه‌زنی تحت تأثیر شنیدن مصیبت نیست، بلکه بیشتر معلول موسیقی و هیجان محیطی است که مداح آن را ایجاد می‌کند، از این جهت نمی‌توان آن را ناشی از حزن و احساس درونی دانست و عزاداری قلمداد کرد.» اینکه این نویسنده چگونه به ژرفای باطنی افراد رخنه کرده و با چه شاقولی، میزان تأثیرگذاری مصیبت بر ضمیر آنان را محک زده و با چه حجتی، عزاداری افراد را عزاداری ندانسته، ابهاماتی است که نه در این دنیا، که در روز رستاخیز باید پاسخگوی قضاوت خود باشد.

اما بیت الغزل این سیاهه اینگونه خودنمایی می کند: «مختصر بگویم که در ماهیت عزاداری در توصیه‌های اهل‌بیت(ع) تن‌آزاری ظهوری ندارد و از افزودنی‌های بعضی از شیعیان است.»

این سخن بر پایه کژی بنا نهاده شده که گویای بی دقتی نویسنده در استخدام کلمات و بی‌توجهی او به بخشی از میراث روایی شیعه است. در ادامه ادعای «عدم توصیه اهل بیت (ع) به لطمه‌زنی» را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

تعبیر مغرضانه از عمل مؤمنانه!

پیش از ورود به پاسخ تحلیلی، ذکر این نکته ضروری است که نویسنده مزبور، اموری از قبیل «سینه‌زنی» و «لطمه‌زنی» را با تعبیر «تن‌آزاری» یاد کرده است!

بر کسی پوشیده نیست که الفاظ دارای قدرت نفوذ و رسایی متفاوتی هستند که کاربست هر یک از آنها می تواند زاویه نگاه مخاطب را به مفهوم مورد نظر تغییر دهد. در موضوع مورد بحث، نویسنده که ناتوان از بیان استدلال برای سخن خویش است، با استفاده از الفاظی که درک ناپسندی آن برای همگان ثابت شده (تن‌آزاری)، به دنبال همراه ساختن مخاطب با خود در قبیح نشان دادن اموری مانند سینه‌زنی و لطمه‌زنی است. او با نادیده گرفتن نیت و انگیزه از اموری همچون سینه‌زنی و لطمه‌زنی، به ظاهر این اعمال استناد کرده و آنها را «تن‌آزاری» نامیده است.

در واقع نویسنده، بی توجه به باطن این امور، تنها به ظاهر آنها بسنده کرده و این امور را تن‌آزاری قلمداد نموده است. زشتی این تعبیر آنجا نمایان می شود که بسیاری از دشمنان دین نیز برای زیر سؤال بردن برخی مناسک دین، از این شیوه استفاده کرده و امور دینی را با تعابیر نادرستی یاد می کنند مانند ذبح و قربانی حیوانات که آن را بی‌رحمی و وحشی‌گری توصیف می کنند.

بنابراین، استفاده صحیح از کلمات نقش بسزایی در دستیابی به نتیجه دارد و نباید با تغییر اصطلاح، به دنبال تغییر حکم آن بود. وانگهی، نیت‌زدایی از برخی اعمال تلاش نابخردانه ای است که به ناکجاآباد سردرمی آورد؛ زیرا اگر با این نسخه پیش رویم، روزه گرفتن، ختنه کردن و... نیز «تن‌آزاری» به شمار می رود!

 

واکاوی معنای جزع

پاسخ این افراد از مسیر واکاوی دقیق واژگان عبور می کند. «سینه‌زنی» و «لطمه‌زنی» که نویسنده از آنها به «تن‌آزاری» تعبیر کرده است، از مصادیق مفهومی با عنوان «جَزَع» به شمار می روند. اهل لغت جزع را به معنای بریدن طناب و دو نیم کردن آن دانسته اند و به همین مناسبت در بریدن طاقت و تحمل انسان در هنگام هجوم مصائب نیز استعمال شده است.[1]

این معنا در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز منعکس شده است و امام باقر علیه السلام در تبیین معنای جزع فرمودند: «شدیدترین حالت جزع، فریاد واویلا سر دادن و بر صورت و سینه سیلی زدن و کندن موی بالای پیشانی است.»[2] بنابراین؛ سینه‌زنی و لطمه‌زنی از مصادیق جزع به شمار می رود. اکنون باید دید که در روایات چه حکمی برای جزع در نظر گرفته شده است.

 

دو دسته روایات مربوط به جزع

عموم کسانی که به دنبال منهی نشان دادن برخی مصادیق عزاداری امام حسین علیه السلام هستند، به روایاتی استناد می کنند که در آنها بر نکوهیده بودن جزع تأکید شده است. در سوی دیگر برخی با زیر سؤال بردن این روایات از جهت سندی، در تلاش هستند که مشروعیت مصادیق عزاداری را به کرسی بنشانند. این در حالی است که روایات را نمی توان منحصر در این مفهوم دانست و حداقل، دو دسته روایت در مسئله جزع قابل دستیابی است:

دسته اول: نهی از جزع

دسته دوم: استثنای جزع برای امام حسین علیه السلام.

روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد که از آنها نهی از جزع فهمیده می شود مانند این سخن امام صادق علیه السلام که فرمود:

«رسول خدا پیش یکی از اصحابش رفت. او در حال جان دادن بود. فرمود: ای ملک الموت با دوست من مدارا کن، او مومن است. عرض کرد: ای محمد خوشحال باش، زیرا من با هر مومنی مدارا می‌کنم و بدان که من وقتی روح فرزند آدم را می‌گیرم و نزدیکانش برای او جزع می‌کنند، در گوشه‌ای می‌ایستم و می‌گویم: این جزع برای چیست؟ به خدا قسم که ما قبل از پایان مهلتش اقدام نکردیم و ما در قبض آن خطا کار نیستیم، پس اگر این مصیبت را به حساب خدا بگذارید و صبر پیشه کنید، اجر می‌برید و اگر جزع کنید، گناه کرده و بار سنگین آن را به دوش می‌کشید[3]

در نقطه مقابل، روایات دیگری وجود دارند که بر استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام دلالت دارد مانند سخن امام صادق علیه السلام که فرمود: «هر جزع و گریه ای مکروه است مگر جزع و گریه بر حسین[4] در روایت دیگری امام صادق علیه السلام، نه تنها جزع برای امام حسین علیه السلام را استثنا کرده اند، بلکه برای آن نیز اجر و پاداش پیش‌بینی کرده اند:

«همانا گریه و بی‌تابی برای بنده خدا، ناپسند است، در هر آنچه بی‌تابی کند، مگر گریه بر حسین، او برای این گریه ثواب خواهد داشت[5]

بنابراین، هیچ تعارضی میان این دو دسته از روایات وجود ندارد؛ دسته اول عموم جزع را نهی قرار داده است و دسته دوم، جزع در عزاداری امام حسین علیه السلام را استثنا کرده است. در نتیجه سینه‌زنی و لطمه زنی که از مصادیق جزع به شمار می رود، در عزاداری امام حسین علیه السلام جایز است.

 

فلسفه استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام

فلسفه استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام با بازخوانی روایات وگزارشات تاریخی میسور می شود. در روایات شاهد نهی شدن از مصادیق متعدد عزاداری مانند نیاحه، ندبه، جزع و... هستیم. ریشه این ممنوعیت را باید در منابع تاریخی جستجو کرد. با نگاهی به تاریخ عصر نزول، شاهد هستیم که یکی از فرهنگ های باطل دوران جاهلیت، مراسمات عزاداری مشرکان بوده است. آنان در این مراسمات امور متعددی از قبیل نیاحه، ندبه، جزع، گریبان چاک کردن و... را انجام می دادند که شالوده این افعال، اعلام نارضایتی از تقدیر خداوند بوده است.[6] مشرکان پس از وارد آمدن مصیبت، مجالس عزاداری برگزار کرده و به شکوه و اعتراض به تقدیر خداوند می پرداختند. در این مراسمات، صفاتی برای مردگان خود برمی شمردند که سزاوار خالق یکتا است. آنان برای اموات خود نوحه سرایی و ندبه می کردند و آنان را اینگونه خطاب می کردند: «وا کهفاه، وا جبلاه، وا سنداه»؛[7] (ای پناهگاه من، ای کوه [پشتوانه] من، ای تکیه گاه من).

به همین جهت اسلام به مبارزه با این عادات ناروا برخاسته و مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. اما این به معنای حرمت همه مصادیق عزاداری نیست، بلکه در اسلام میان عزاداری حرام با حلال تفکیک داده شده است. با نگاهی به روایات پیامبر صلی الله علیه وآله می توان به وجه تمایز عزاداری حلال با حرام پی برد که حتی در منابع اهل سنت نیز منعکس شده اند. در روایتی وارد شده که روزی سعد بن عباده از بیماری خود نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شکوه داشت، حضرت به همراه چندتن از صحابه به ملاقات او رفتند، وقتی وارد خانه سعد شدند، حال سعد را از خانواده او جویا شدند و در آنجا گریستند و اطرافیان نیز به گریه افتادند. پیامبر خدا(ص) فرمودند:

«خداوند برای اشک چشم و حزن قلب عذاب نمی کند ولکن با این حضرت به زبانشان اشاره کردند عذاب می کند یا مورد رحمت قرار می دهد.»[8]

مراد حضرت از اشاره به زبانشان این است که انسان به جهت بیان سخنان مورد عذاب یا رحمت قرار می گیرد. بدین معنا که اگر هنگام عزاداری سخنان ناپسند بر زبان جاری کند، آن عزاداری حرام و موجب عذاب می شود اما اگر عزاداری به همراه اعلام رضایت به قضا و قدر الهی و صبر بر مصیبت باشد، این گریه برای او رحمت است. در حقیقت نحوه عزاداری انعکاس دهنده ایمان و عمق توحید و تسلیم انسان در مقابل مقدّرات خداوند علیم است. بنابراین معیار اصلی در حرمت یا حلیت عزاداری، صبر و رضایت به تقدیر یا شکایت از قضا و قدر الهی است.

حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود دارد که همین محتوا را تأیید می کند. در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اموری از عزاداری که باعث از بین رفتن ایمان انسان می شود را نام برده اند:

«پیامبر خدا(ص) فرمود: از ما نیست کسی که بر صورت خود لطمه بزند، و گریبان چاک کند و دعاهای جاهلیت را سر دهد.»[9]

در این حدیث به معیار حرمت و حلیت عزاداری اشاره کرده و آن بیان سخنانی است که در زمان جاهلیت، در فقدان نزدیکان و بستگان خود بر زبان جاری می کردند.

بر اساس معیار فوق الذکر، می توان به علت استثنا شدن عزاداری و جزع برای امام حسین علیه السلام پی برد؛ زیرا در این عزاداری، نه تنها هیچ اعتراض و شکوه ای به تقدیر خداوند وجود ندارد، بلکه دوست‌داران امام حسین علیه السلام، شهادت ایشان را کمال تقرب حضرت به باری تعالی می دانند و نه تنها هیچ شکایتی از تقدیر خداوند ندارند؛ بلکه از امام خود آموخته اند که راضی به رضای الهی و تسلیم قضای الهی باشند.

اما نمی توانند نسبت به ظلم و جنایاتی که در حق سید جوانان اهل بهشت و خاندان و اصحاب ایشان روا داشته شده است، بی تفاوت باشند. مسلمانان با شنیدن ظلم و جور یزیدیان، عنان از کف ربوده و نالان و گریان می شوند و بی تابی و بی قراری خود را با اشک و آه و سینه‌زنی و لطمه‌زنی نمایان می سازند. کدام انسان آزاده ای است که مصیبت شهادت طفل شیرخواره را بشنود و بی تاب نگردد؟! آیا بی تابی برای دختر سه ساله ای که در کُنج خرابه شام با رأس پدر مواجه شده، غیر از تأثیر پذیری از شنیدن مصیبت ایشان است؟!

در نتیجه می توان ابراز داشت که عزاداری برای امام حسین علیه السلام، خارج از مصادیق جزع، نیاحه، ندبه و... حرام است؛ زیرا جنس عزاداری برای امام حسین علیه السلام، تفاوت ماهوی با انواع دیگر عزاداری دارد و نمی توان احکام مربوط به دیگر عزاداری را درباره عزاداری برای امام حسین علیه السلام جاری دانست.

 

آیا توصیه به سینه زنی و لطمه زنی صحیح است؟

نکته پایانی که باید به آن اشاره کرد، اینکه با اثبات مشروعیت سینه‌زنی و لطمه‌زنی برای امام حسین علیه السلام که از مصادیق جزع محسوب می شوند، دیگر نمی توان به توصیه مداحان در مراسم عزاداری برای انجام این امور خرده گرفت؛ زیرا آنان به اموری توصیه می کنند که از سوی اهل بیت علیهم السلام مشروع و پسندیده دانسته شده است. افزون بر اینکه روایاتی وجود دارد که به صراحت به لطمه زنی و گریبان چاک کردن در عزای امام حسین علیه السلام دستور داده اند. امام صادق علیه السلام فرمود:

«و بدون تردید، زنان فاطمی برای حسین، گریبان چاک کردند و سیلی به صورت زدند، و البته برای مثل حسین، بر صورت زده می‌شود و گریبان چاک می‌خورد[10]

با وجود چنین روایاتی آیا می توان به توصیه مداحان برای سینه زنی و لطمه زنی خرده گرفت؟!

البته ناگفته نماند بروز برخی فرهنگ های بیگانه در مراسمات عزاداری مانند استفاده از سبک های مداحی مبتذل، تبدیل مراسم عزا به کنسرت موسیقی و... از اموری است که می تواند آسیب های جبران نا‌پذیری بر فرهنگ عزاداری وارد سازد و لازم است همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام نسبت به خطرات آن اطلاع رسانی داشته باشند.

این نکته را نیز بیافزاییم که اگر توصیه به لطمه زنی، ناپسند انگاشته شود، توصیه به مراتب دیگر عزاداری مانند گریه نیز باید ناپسند باشد؛ زیرا هر دو مسئله برخاسته از حس اندوهناک عمیق و درونی انسان است که نمی توان با توصیه و سفارش آن را برانگیخت؛ بنابراین، اگر توصیه به لطمه زنی را نادرست می دانند باید توصیه به گریه کردن را نیز نادرست بدانند. این در حالی است که هیچ کسی به لوازم این سخن پایبند نیست.

 

 

پانویس:

[1] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۹۴.

[2] . «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِی.» کلینی، الکافی، ج 3 ص 223.

[3] . «عَنْهُ عَنْ یُونُسَ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ع عَلَى رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِصَاحِبِی فَإِنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَالَ أَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنِّی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِیقٌ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنِّی أَقْبِضُ رُوحَ ابْنِ آدَمَ فَیَجْزَعُ أَهْلُهُ فَأَقُومُ فِی نَاحِیَةٍ مِنْ دَارِهِمْ فَأَقُولُ مَا هَذَا الْجَزَعُ فَوَ اللَّهِ مَا تَعَجَّلْنَاهُ قَبْلَ أَجَلِهِ وَ مَا کَانَ لَنَا فِی قَبْضِهِ مِنْ ذَنْبٍ فَإِنْ تَحْتَسِبُوا «4» وَ تَصْبِرُوا تُؤْجَرُوا وَ إِنْ تَجْزَعُوا تَأْثَمُوا وَ تُوزَرُوا وَ اعْلَمُوا أَنَّ لَنَا فِیکُمْ عَوْدَةً ثُمَّ عَوْدَةً فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ إِنَّهُ لَیْسَ فِی شَرْقِهَا وَ لَا فِی غَرْبِهَا أَهْلُ بَیْتِ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُمْ «5» فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ لَأَنَا أَعْلَمُ بِصَغِیرِهِمْ وَ کَبِیرِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ أَرَدْتُ قَبْضَ رُوحِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرْتُ عَلَیْهَا حَتَّى یَأْمُرَنِی رَبِّی بِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا یَتَصَفَّحُهُمْ فِی مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ فَإِنْ کَانَ مِمَّنْ یُوَاظِبُ عَلَیْهَا عِنْدَ مَوَاقِیتِهَا لَقَّنَهُ «6» شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحَّى عَنْهُ مَلَکُ الْمَوْتِ إِبْلِیسَ.» کلینی، الکافی، ج 3 ص 136.

[4] . «کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ).» طوسی، الأمالی، ص 163.

[5] . «حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ- مَا خَلَا الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ‏ع فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ.» ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 100.

[6] . «أهل الجاهلیة عند حلول المصائب کواجبلاه وواکهفاه ونحوها وکل ذلک من دلائل عدم الرضا بالقضاء وذلک محرم». امیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، التنویر شرح جامع الصغیر، ج 9 ص 285.

[7] . مناوی، محمد عبدالرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 2 ص 330.

[8] . «إن الله لا یعذب بدمع العین، ولا بحزن القلب، ولکن یعذب بهذا - وأشار إلى لسانه - أو یرحم، وإن المیت یعذب ببکاء أهله علیه». بخارى، محمد، صحیح البخاری، ج 2 ص 84.

[9] . «عن عبد الله رضی الله عنه، قال: قال النبی صلى الله علیه [وآله] وسلم: لیس منا من لطم الخدود، وشق الجیوب، ودعا بدعوى الجاهلیة». بخارى، محمد، صحیح البخاری، ج 1 ص 435.

[10] . «وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ.» طوسی، تهذیب الاحکام، ج 8 ص 325.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۳ ، ۰۹:۳۴
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۰۶ ب.ظ

«ناحیه مقدسه»؛ خیلی دور خیلی نزدیک

 

 

حجت الاسلام والمسلمین رسول چگینی پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت در نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است: «یکی از مشهورترین زیارت نامه های امام حسین علیه السلام، زیارت ناحیه مقدسه است. این زیارت‌نامه که سفارش شده در روز عاشورا خوانده شود، با سلام بر پیامبران و ائمه(علیهم السلام) آغاز می‌شود و با سلام بر امام حسین(علیه السلام) و یارانش ادامه می‌یابد. پس از آن، به شرحی از اوصاف و کردار امام، زمینه‌های قیام، شرح شهادت و مصائب وی و عزادارشدن عالَم و موجودات می‌پردازد.

درباره اینکه ناحیه مقدسه به چه معناست و بر کدامیک از ائمه علیهم السلام اطلاق می شود، اختلافاتی وجود دارد. در ادامه به این پرسش پاسخ می دهیم.

 

۱.    ناحیه مقدسه به چه معناست؟

ناحیه مقدسه به معنای جهت یا مکان مقدس، اصطلاحی است که از نیمه اول قرن سوم هجری همزمان با امامت امام هادی علیه السلام تا پایان غیبت صغری (۳۲۹ق) به خاطر شرایط سخت سیاسی – اجتماعی شیعیان و محدودیت‌هایی که خلفای بنی عباس در روابط اجتماعی امامین عسکریین ایجاد کرده بودند، توسط شیعیان استفاده می‌شد.

شیعیان در این زمان به جهت شرائط تقیه برای نقل مطالب از امام هادی علیه السلام، امام حسن عسکری علیه السلام و امام مهدی علیه السلام یا نائبان خاص ایشان، این اصطلاح را به جای نام امام به کار می‌بردند. به جهت استفاده شیعیان از این عنوان برای اشاره رمزی به امام مهدی علیه السلام، این واژه در دوران غیبت صغری به عنوان یکی از القاب حضرت به کار رفته است.[۱]

شیعیان با نامه‌نگاری با امامین عسکریین و امام مهدی علیهم السلام، پاسخ نامه خود را تحت عنوان «توقیع» دریافت می کردند. توقیع‌ها به خط یا املای امامان بود و معمولاً در پاسخ پرسش‌ها و درخواست‌های شیعیان صادر می‌شد و از طریق شبکه وکالت به دست شیعیان می‌رسید. توقیعات در موضوعات فقهی، اعتقادی، عزل و نصب وکیلان، اعلام وصول وجوهات شرعی، تکذیب مدعیان دروغین نیابت و… بوده است. در منابع حدود ۱۰۰ توقیع به امام مهدی علیه السلام نسبت داده شده که مربوط به دوره غیبت صغری است.

در جوامع روایی شیعه، توقیعاتی نقل شده است که به «ناحیه مقدسه» نوشته یا از ناحیه مقدسه نامه‌ای دریافت شده‌اند. علامه مجلسی کتابی با عنوان «توقیعات ناحیه مقدسه» جمع‌آوری کرده که در آن توقیع‌های (نامه‌های) صادر شده از طرف امام زمان علیه السلام به شیعیان وجود دارد.

بخشی از توقیعاتی که از ادعیه و زیارت نامه هایی هستند که از سوی ائمه علیهم السلام خطاب به عموم شیعیان یا شخص معینی صادر شده اند. زیارات ناحیه مقدسه نیز یکی از این توقیعات است که از سوی امامان معصوم علیهم السلام صادر شده است.

 

۲.    زیارت نامه های متعدد ناحیه مقدسه

زیارت ناحیه مقدسه، فقط یک زیارت‌نامه نیست، بلکه دست‌کم سه زیارت‌نامه برای امام حسین علیه السلام وجود دارد که همه آنها از ناحیه مقدسه صادر شده اند.

زیارت‌نامه اول: زیارتى است که در برخى از مصادر به زیارة الشهداء یا «زیارت شهداء در روز عاشورا» موسوم است، و مطابق نقل، توسط محمد بن غالب اصفهانى از ناحیه مقدسه رسیده است.

آغاز این زیارت با سلام و خطاب به حضرت على اکبر(علیه السلام) و بدین صورت است:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم، إذا اردت زیارة الشهداء رضوان اللّه علیهم، فقف عند رجلی الحسین علیه السلام، وهو قبر علی بن الحسین صلوات اللّه علیهما، فاستقبل القبلة بوجهک، فان هناک حومة الشهداء علیهم السلام و اوم و اشر الى علی بن الحسین علیهما السلام وقل:

السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل….»[۲]

این زیارت‌نامه خطاب به شهیدان کربلا و یاران امام حسین علیه السلام است و در آن خطابی به سید الشهدا علیه السلام نشده است.

زیارت‌نامه دوم: معروف‌ترین متن زیارت‌ ناحیه مقدسه، این زیارت‌نامه است. این زیارتنامه را «زیارتِ ناحیه مشهور» یا «زیارتِ ناحیه معروف» نیز می‌گویند در مقابلِ زیارة الشهدا که آن را «زیارتِ ناحیه غیرمشهور» هم می‌خوانند.

این زیارت با عبارت «السلام على آدم صفوة اللّه من خلیقته، السلام على شیث ولی اللّه وخیرته….» آغاز مى گردد.[۳]

زیارت‌نامه سوم: این زیارت نامه ای بوده که سید مرتضی از آن استفاده می کرده است. متن این زیارت نامه نزدیک دو سوم متن زیارت دوم ناحیه و اضافات مفصل دیگر و دستور العمل هاى متعددى است. این زیارت از شهرت کمتری نسبت به دو زیارت نامه پیشین برخوردار است.

آغاز این زیارت بدین صورت است:

«إذا أردت الخروج من بیتک فقل: اللهمّ إلیک توجَّهت…ثمّ تدخل القبّة الشریفة و تقف على القبر الشریف و تقول:

السلام على آدم صفوة… إنّک ولی ذلک یا أرحم الراحمین.»[۴]

۳.    زیارت ناحیه مقدسه از جانب کدام امام صادر شده است؟

در منابع حدیثی تصریح نشده است که زیارت ناحیه مقدسه از جانب کدام معصوم بیان شده است. در کتاب المَزارُ الکبیر اثر ابن‌مشهدی (م ۶۱۰ق)، تنها آمده که از «ناحیه، علیه‌السلام» صادر شده است.[۵] علامه مجلسی نیز که آن را هم از ابن‌مشهدی و هم از شیخ مفید (م ۴۱۳ق) گزارش کرده، اشاره نکرده که کدام امام آن را بیان کرده است.[۶]

با این همه، برخی از سخن ابن‌مشهدی هنگام نقل روایت نتیجه گرفته‌اند که زیارتنامه را امام زمان علیه السلام به یکی از نواب اربعه گفته است؛ زیرا در متن زیارت نامه تصریح شده: «وَ مِمَّا خَرَجَ مِنَ النَّاحِیَةِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِلَى أَحَدِ الْأَبْوَاب‏؛ و از چیزهایی که از ناحیه، علیه‌السلام، به یکی از ابواب صادر شده است.» در این عبارت قرینه ای وجود دارد که این زیارت از ناحیه امام زمان علیه السلام صادر شده است:

استعمال تعبیر کنایى «الأبواب» در فرهنگ شیعى به وُکلای چهارگانه امام عصر علیه السلام در دوره غیبت صغرا باز مى گردد؛ بلکه اساساً استعمال آن درباره و کلاى دیگر امامان علیهم السلام بى سابقه است.

همچنین تعبیر «علیه السلام» در متن حدیث، اشاره به امام معصوم علیه السلام دارد؛ با توجه به اینکه «اصل عدم زیادت»، دلالت بر اضافه نشدن جمله «علیه السلام» از ناحیه روات بعدى دارد، وجود این جمله دلیلى دیگر بر این است که مراد از ناحیه، امام معصوم علیه السلام است.

با وجود همه مطالب فوق، اما برخی همچنان در منشأ صدور این زیارت نامه تردیدهای علمی مطرح می کنند. در پاسخ باید گفت حتی اگر قرائن فوق برای انتساب این روایت به امام زمان علیه السلام ناکافی باشد، چه تفاوتى دارد که منشأ صدور این روایت، کدام یک از سه امام معصوم علیهم السلام باشد؛ آنچه قابل توجه است، اینکه امامان معصوم علیهم السلام این زیارت نامه را به شیعیان تعلیم فرموده اند.

 

[۱] . اربلی، کشف الغمة، ۱۳۸۱ق، ج ۲، ص۵۱۹.

[۲] . ابن المشهدی، المزار الکبیر، ۱۳۷۸ش، ص ۴۸۵ ـ ۴۹۵، ح ۸.

[۳] . ابن المشهدی، المزار الکبیر، ص ۴۹۶ ـ ۵۱۳.

[۴] . ابن طاووس، مصباح الزائر، ۱۴۱۷ق، ص ۲۲۱ ـ ۲۴۴.

[۵] . ابن‌مشهدی، المزار الکبیر، ۱۳۷۸ش، ص۴۹۶.

[۶] . مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق ج۱۰۱، ص۳۱۷، ۳۲۸.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۲۱:۰۶
رسول چگینی
يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

دو «ولایت» در ماه ذی الحجه!

 

ماه ذی الحجه آخرین ماه در ترتیب تقویم هجری قمری و از ماه‌های حرام و ماه‌های حج است. مناسبت های متعددی در این ماه وجود دارد که برخی از آنها به عنوان مناسبت های همراه با شادی و سرور شناخته می شوند از قبیل: ازدواج امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (۱ ذی‌الحجه سال ۲ قمری)، بخشیدن فدک به حضرت زهرا(سلام الله علیها) (۱۴ ذی‌الحجه۷ق)، واقعه غدیر (۱۸ ذی‌الحجه۱۰ق)، مباهله (۲۴ ذی‌الحجه ۱۰ق).

از دیگر مناسبت های سرورانگیز این ماه در روز ۲۴ ذی الحجه واقع شده است و مربوط به ماجرای خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام در سال نهم هجری است.[۱] در این روز، آیه ولایت نازل شده و مانند حدیث غدیر، واژه «ولی» و منصب « ولایت » برای امیرالمؤمنین علیه السلام به کار رفته است.

شأن نزول آیه ولایت

روایات تاریخی بیانگر آن هستند که روزی فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، امیرالمؤمنین علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.[۲]

ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و‌ کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی.

خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد.[۳]

تأیید شأن نزول از سوی عالمان شیعه و اهل سنت

این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی علیه السلام،[۴] عبداللّه بن عباس،[۵] ابورافع مدنی،[۶] عمار بن یاسر،[۷] ابوذر غفاری،[۸] انس‌ بن مالک،[۹] و مقداد بن اسود هستند.[۱۰] در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است.[۱۱] شهرت این خبر به‌ حدی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز این منقبت علی علیه السلام را به‌ نظم آورده است:

فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً / زکاة فدتک النفس یا خیر راکع

فانزل فیک اللّه خیر ولایة / و اثبتها اثنی کتاب الشرایع.[۱۲]

تو همانى که در رکوع بخشیدى /  على! جان فدایت، اى بهترین رکوع کننده!

خداوند، بهترین ولایت را در شأن تو فرو فرستاد / و آن را در قوانین استوار دین، تبیین کرد.

محدثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند. آلوسی گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی علیه السلام نازل شده است.[۱۳] احادیث مربوط به نزول آیه در شأن علی علیه ‌السلام که از شیعه و اهل سنت نقل شده در حد تواتر بوده و مفید یقین است، و این احادیث مورد استناد محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان قرار گرفته است؛ تا آن‌جا که فقها در مسئله فعل کثیر در نماز و این‌که آیا صدقه مستحبی زکات نامیده می‌شود یا نه، به آن استناد کرده‌اند.[۱۴]

اهمیت این آیه وقتی نمایان می‌شود که اهل بیت علیهم ‌السلام و از جمله امیرالمومنین علیه ‌السلام به این آیه در برابر مخالفین، استدلال نموده‌اند.[۱۵] امام هادی علیه ‌السلام در نامه‌ای به اهل اهواز، بعد از ذکر این آیه می‌فرمایند: علماء اتفاق دارند بر این که این آیه در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام است، آنگاه که در حالت رکوع، انگشترش را صدقه داد.[۱۶] شیخ طوسی از بزرگان علمای شیعه می‌‌فرماید که قوی‌ترین نص بر امامت امام علی علیه السلام از قرآن آیه ولایت است.[۱۷]

معنای «ولی» در آیه ولایت

مهمترین اختلاف در تفسیر این آیه، پیرامون واژه «ولی» در آن است. از دیدگاه شیعه «ولی» در این آیه مانند «مولی» در حدیث غدیر، به معنای «سرپرست» و «صاحب اختیار» است اما از دیدگاه اهل سنت، واژه «ولی» به معنای «دوست» و «یاور» است.

اگر چه واژه «ولی» بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است، اما منظور از «ولی» در آیه، همان معنای اول است، یعنی امیر مؤمنان(علیه السلام) مانند خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) می تواند در باره امور مردم، دخالت، تصرّف و تصمیم گیری کرده، بر آنان حکومت کند. دلیل این ادّعا، آن است که:

اول) حصر موجود در آیه:

معنای دوم و سوم با مفهوم حصر در آیه، سازگار نیست؛ زیرا در ابتدای آیه واژه «انما» به کار رفته شده و آن به معنای انحصار است؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از «انّما» ذکر شده اثبات، و از آنچه ذکر نشده، نفی می‏کند بنابراین کلمه «إنّما» بر ولایتی خاص دلالت می‏کند، ولایتی که اوّلاً وبالذات به خداوند اختصاص دارد و برای دیگران با اذن و مشیت الهی ثابت می‏شود. دلیلی ندارد که قرآن کریم، تأکید کند تنها برخی از مؤمنان، دوستدار یا یاور شما هستند؛ امّا دیگر مؤمنان. واقعی که در رکوع زکات نداده اند، دوست و یاور شما نیستند!

دوم) تنافی معنای نصرت با آیات دیگر:

در صورتی که معنای آیه، تأکید بر لزوم دوستی و یاری افراد خاصی از مؤمنان باشد، این آیه با آیات و روایاتی که تأکید دارند همه اهل ایمان، دوست و یاور یکدیگرند و همه با هم برادرند و باید با هم تعاون داشته باشند، مانند «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۱۸] و «إِنَّمَا ٱلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[۱۹] تنافی دارد.

نتیجه سخن اینکه ماه ذی الحجه یادآور فضائل بیشماری برای اهل بیت علیهم السلام است که از جمله آن، ماجرای خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام است که موجب شد خداوند آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[۲۰] را نازل کند و در آن بر ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید نماند.

[۱] . مسار الشیعه شیخ مفید، ص ۴۱٫

[۲] . احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹٫

[۳] . مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵٫

[۴] . شواهدالتنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶٫

[۵] . شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲٫

[۶] . الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۰۶٫

[۷] . فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴٫

[۸] . التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰٫

[۹] . شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵٫

[۱۰] . همان، ص‌۲۲۸٫

[۱۱] . منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰٫

[۱۲] . بشارة المصطفى، ص ۲۶۶؛ مجمع البیان، ج ۳ ص ۳۲۵؛ کشف الغمّة، ج ۱ ص ۳۰۱؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۶.

[۱۳] . روح‌ المعانی، ج‌ ۴ ج‌۶ ‌ ص ‌۲۴۴٫

[۱۴] . تفسیر قرطبی، ج ۶ ص ۲۲۱.

[۱۵] . احتجاج، ج ۱ ص ۱۳۹.

[۱۶] . بحار الانوار، ج۲ ص۲۲۶.

[۱۷] . تلخیص الشافی، ج ۲ ص۱۱۰٫

[۱۸] . توبه: ۷۱٫

[۱۹] . حجرات: ۱۰٫

[۲۰] . مائده: ۵۵٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۳:۵۱
رسول چگینی
چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ

شهادت قرآن به اهمیت عید غدیر

 

عید غدیر در روایات اهل بیت علیهم السلام به عنوان بزرگترین عید مسلمانان معرفی شده است و از مؤمنان خواسته شده که در بزرگداشت این روز اهتمام ویژه ای داشته باشند.

امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش یکی از شیعیان که پرسید:

آیا مسلمانان غیر از روز جمعه و عید قربان و عید فطر، عید دیگری دارند؟

فرمود: آری عیدی بزرگتر!  پرسید: فدایت شوم، کدام عید است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: روزی که پیامبر خدا امیرالمؤمنین را به خلافت نصب کرد.[۱]

روایاتی نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که روز عید غدیر را به عنوان برترین اعیاد امت معرفی کرده اند.[۲]

قرآن مجید نیز به علت اهمیت این روز شهادت داده است. با نگاهی به آیه ۶۷ سوره مائده، آشکار می گردد که اهمیت روز عید غدیر، به جهت امری است که در این روز واقع شده است.

خداوند در این آیه می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (مائده: ۶۷):

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

در این آیه خداوند متعال فرمان ابلاغ و رساندن پیام مهمی را به پیامبر صلی الله علیه وآله می‌دهد؛

پیامی که نرساندن آن، به معنای نفی رسالت و از بین رفتن همه تلاش‌های پیامبر (ص) در دوره رسالت است. به دلیل حساسیت موضوع، پیامبر (ص) در ابلاغ پیام نگران بود که مردم از او سرپیچی کنند، اما خداوند با وعده حفاظت از پیامبر صلی الله علیه وآله، از او رفع نگرانی کرد.

استناد به آیه تبلیغ در گرو فهم صحیح دو فقره «ما انزل الیک» و «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» است.

در این آیه خداوند متعال از رسول خود می‌خواهد آنچه را که به او نازل شده، به مسلمانان برساند و در صورت تخلف از این دستور، وظیفه رسالت الهی را به سرانجام نرسانده است.

بر اساس شأن نزول و روایات مفسِّره، رسول خدا صلی الله علیه وآله، مأمور به ابلاغ خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام بود، ولی به جهت کارشکنی‌های برخی صحابه، نگران واکنش آنان در مواجهه با این دستور الهی بود،

از این رو در فکر پیامدهای این ابلاغ بود؛ خداوند افزون بر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را از عواقب ترک این دستور الهی بر حذر داشته، وعده به حفاظت و صیانت از رسول‌الله صلی الله علیه وآله داده است

«والله یعصمک من الناس».

سرانجام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با تکیه بر این تأکید و نوید، در روز ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجرت در حضور جمع بسیاری از مسلمانان، علی بن ابی‌طالب (ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کرد.[۳]

ممکن است سؤال شود که چرا در آیه هیچ تصریحی به محتوای پیام نشده است؟ علامه طباطبائی علت بیان نشدن «ما أُنزل» در این آیه را اشعار به بزرگداشت آن امر و اشاره به عدم اختیار پیامبر صلی الله علیه وآله در تعیین آن می‌داند یعنى بفهماند که این مطلب، امرى است که رسول‌الله صلی الله علیه وآله در آن هیچ‌گونه اختیارى ندارد.[۴]

افزون بر اینکه فقره «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» بر اهمیت و جایگاه محتوای پیام که امامت امیرالمؤمنین علیه السلام است، اشاره دارد.

در حقیقت امامت عامل تکمیل دین است به گونه ای که اگر پیامبر صلی الله علیه وآله آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده بود و زحماتش از بین می‌رفت؛

بنابراین، بدون امامت دین از هم فرو می پاشد و ایمان کامل نیست.

در نتیجه، قرآن مجید اهمیت روز عید غدیر را در آیه تبلیغ بدین صورت نشان داده است:

  1. در این آیه به تبلیغ امری دستور داده شده که همسان با رسالت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله دانسته شده و تخلف از آن، به معنای به‌جای نیاوردن وظیفه پیامبری توصیف شده است.
  2. این دستور در واپسین روزهای حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله ابلاغ شده؛ یعنی زمانی که بسیاری از آموزه‌های اسلام به گوش مسلمانان رسیده بود.
  3. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نگران واکنش مسلمانان به تبلیغ این دستور بود تا آنجا که ممکن بوده است، جان رسول الله ص به خطر بیفتد، بنابراین خداوند به پیامبر ص وعده حفاظت و نگهداری داده است.

با توجه به این سه نکته، می توان به اهمیت روز عید غدیر پی برد. در این روز خداوند متعال، رسول خود را موظف کرد که امامت امیرالمؤمنین علیه السلام را به ابلاغ مسلمانان برساند؛ دستوری که عدم اجرای آن به معنای ناتمام ماندن امر رسالت بوده است.

به این جهت، عید غدیر روزی است که رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که در امتداد رسالت انبیای پیشین است، کامل شده و دین خدا و نعمت دستیابی به هدایت برای بشریت تمام گردیده است.

بر این اساس، پس از ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام، آیه

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (مائده: ۳)

نازل شد که بر کامل شدن دین اسلام تأکید کرده است. در نتیجه، اهمیت عید غدیر به جهت ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و کامل شدن دین اسلام است.

 

 

 

 

 

[۱] . ثواب الاعمال،شیخ صدوق،  ص ۷۴٫

[۲] . الأمالی، شیخ صدوق، ص ۱۸۸٫

[۳] . الارشاد، شیخ مفید، ج ۱ ص ۱۷۵٫

[۴] . المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی،ج ۶ ص ۵۰٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۰۰
رسول چگینی

تاریخ‌نگاران بر این باورند که در زمان بعثت پیامبر خدا (ص)، مسلمانان از سکه های ایرانی و رومی استفاده می کردند. این سکه ها حاوی تصاویر و باورهای این اقوام بوده است. بیشتر پژوهشگران، تولید اولین سکه اسلامی را در زمان عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، پنجمین خلیفه اموی می دانند که به منظور کنار گذاشتن سکه های رومی، با امام باقر علیه السلام مشورت کردند و حضرت فرمودند:  درهم‌ها و دینارهایی به طراز سکه اسلامی ضرب کنند و نقش آن را در یک روی، سوره مبارکه توحید و بر روی دیگر شهادت حضرت محمد را مقرر دارند (دمیری، حیاة الحیوان الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422ق، ج 1 ص 97).

این در حالی است که یکی از فضائلی که در منابع متأخر برای امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر کرده اند، اقدام ایشان برای تولید سکه اسلامی است. سید محسن امین (م 1371ق) در کتاب اعیان الشیعه، یکی از توصیفاتی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر می کند این عبارت است: «أول من أمر بضرب السکة الاسلامیة». (محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 534). در کتاب «العقد المنیر فی تحقیق ما یتعلق بالدراهم والدنانیر» نیز این مطلب بازگو شده است (موسی حسینی مازندرانی، العقد المنیر فی تحقیق ما یتعلق بالدراهم والدنانیر، ص 46).

ایشان این سخن خود را به گزارشی از کتاب «غایة التعدیل فی الأوزان والمکاییل» منتسب می کند که مؤلف آن کتاب شیخ حیدر قلى خان کابلی (م 1372ق) در دائره المعارف بریتانیکا این مطلب را خوانده است: «ان أول من أمر بضرب السکة الاسلامیة هو الخلیفة علی بالبصرة سنة 40 من الهجرة الموافقة لسنة 660 مسیحیة ثم أکمل الامر عبد الملک الخلیفة سنة 76 من الهجرة الموافقة لسنة 695 مسیحیة اه ویأتی فی سیرة الباقر ع خبر ضرب السکة فی عهد عبد الملک بن مروان.» (محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 534). در نسخه امروزی دائره المعارف بریتانیکا، این مطلب یافت نشد.

البته بیان این فضیلت اختصاص به سید محسن امین ندارد و برخی دیگر از پژوهشگران تاریخ نیز بر این مطلب تصریح کرده اند که امیرالمؤمنین علیه اسلام اولین خلیفه ای بود که به ضرب سکه اسلامی اقدام کرد. امین بن حسن الحلوانی (م 1316ق) در نقد جرجی زیدان که ضرب سکه را به زمان دیگر خلفای اربعه بازگردانده، میگوید:
«لم یثبت فی الروایات الصحیحه ان احدا من الخلفاء الاربعه ضرب مصکوکة اصلا الا علی بن ابی طالب رضی الله عنه فانه ضرب الدرهم علی ما نقله صبحی باشا الموره‌لی فی رساله له و رسم فیها صورة ذلک الدرهم.» (الحلوانی، نبش الهذیان من تاریخ جرجی زیدان، ص 43)

پیش از او، احمد جودت پاشا (م 1313ق) تاریخ‌نگار، حقوق دان و دولتمرد عثمانی در کتاب تاریخ خود، به ذکر مشاهداتش از موزه ترکیه پرداخته و سکه های تاریخی را نام برده است. او تصریح می کند که نزد اهل علم مسلم انگاشته شده بود که اولین سکه عربی را حجاج بن یوسف در حدود سال 75 ضرب کرده است. اما با کشف سکه جدیدی در سال 1276 قمری توسط یک ایرانی به نام جواد، تاریخ ضرب اولین سکه اسلامی به دوران امیرمؤمنین علیه السلام بازگشت. او می نویسد:

«و من المسلم عند اهل العلم ان الذی احدث ابتداء ضرب السکة العربیة هو الحجاج و کان ذلک علی المنوال السابق فی سنة خمس و سبعین او ست و سبعین. ولکن ظهر خلاف هذا عند وقوع الکشف الجدید فی هذا الفن سنة ست و سبعین بعد الألف و مائتین و ذلک ان رجلا ایرانیاً اسمه جواد اتی الی دار السعادة بسکة فضیة عربیة ضربت فی البصرة سنة اربعین هجریة و الفقیر رأیتها بین المسکوکات القدیمة الاسلامیة عند صبحی بک افندی. مکتوب علی احد وجهیها بالخط الکوفی (الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد) و فی دورتها (محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون) و علی الوجه الاخر (لا اله الا الله وحده لا شریک له) و فی دورتها (ضرب هذا الدرهم بالبصره فی سنة اربعین).» (احمد جودت، تاریخ جودت، ج 1 ص 279)

گفتنی است در سال 2007 میلادی (1386 شمسی) «محمد فوزی عبدالطیف اللثام» رئیس آثار کشف شده در بندر (رفح) در فلسطین اذعان کرده که  تازه‌ترین بررسی‌های انجام شده حاکی از آن است که درهم اسلامی در سال ۳۹ هجری ضرب شده که پشت آن عبارت (لا اله الا الله) با جمله (بسم الله) احاطه گشته و در روی دیگر آن، در وسط سوره اخلاص و در پایین آن عبارت (محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون) درج شده است. وی همچنین اشاره می‌کند: ضرب این نمونه در بصره به تاریخ سال ۴۰ هجری به دستور امام علی (ع) بوده تا نخستین سبک درهم ویژه عربی اسلامی باشد. (https://archive.bintjbeil.org/article/3548)

 

به نظر می رسد می توان میان گزارشاتی که آغاز ضرب سکه را به دوران عبدالملک بن مروان منسوب کرده اند با اسنادی که ضرب سکه را در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته جمع کرد؛ بدین نحو که یکی از اقدامات اقتصادی و فرهنگی امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران حکومت این بوده که آثار شرک و تثلیث را از میان بردارند و به همین جهت، برای کنار گذاشتن سکه های متداول جامعه آن روز که در ایران و روم ضرب شده بودند و تصاویر و باورهای پادشاهان ایرانی و رومی بر آنها نقش بسته بود، اقدام به ضرب سکه هایی نمودند که مطابق با آموزه های اسلام و فرهنگ توحیدی قرآن بوده است. 
پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و غصب خلافت توسط معاویه بن ابی سفیان، او به ضرب سکه های اسلامی اقدام نکرد. این وضعیت تا زمان عبدالملک بن مروان ادامه داشته تا اینکه او با مشورت امام باقر علیه السلام، دوباره سکه های اسلامی را با تصویری که امیرالمؤمنین علیه السلام طراحی کرده بودند، ضرب کردند.

بنابراین، یکی از اقدامات اقتصادی و فرهنگی امیرالمؤمنین علیه السلام ضرب اولین سکه هایی بوده است که نمادهای جامعه اسلامی و توحیدی را در خود جای داده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۹:۳۸
رسول چگینی

 

یکی از پرسش هایی که از سوی دنبال کنندگان رویدادهای تاریخی نهضت عاشورا پیرامون حضرت مسلم بن عقیل مطرح می‌شود، آن است که چرا مسلم بن عقیل، عبیدالله بن زیاد را به قتل نرساند نکرد؟

این سؤال اشاره به رویدادی دارد که در بیشتر منابع مقتل نگاری و عاشوراپژوهی نقل شده است. بر اساس این نقل ها، مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، در منزل مختار ثقفی یا مسلم بن عوسجه سکنی گزید.[۱]

پس از اینکه مردم کوفه نزد مسلم جمع شده و با او بیعت کردند، برخی مخالفان مانند عمر بن سعد و محمد بن اشعث کندی نامه ای به یزید نوشتند و به او گزارش دادند که اگر کوفه را می‌خواهی، شتاب کن که حاکم فعلی کوفه، نعمان بن بشیر، ضعیف است یا خود را به ناتوانی زده است.[۲]

به همین جهت یزید، عبیدالله بن زیاد را که در آن هنگام حاکم بصره بود، به حکومت کوفه نیز منصوب کرد.[۳]

با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، و پخش خبر تهدیدها و اقدامات او، فضای کوفه نا امن شد و مسلم بن عقیل برای حفظ امنیت خود، از خانه مختار خارج شد و به خانه هانی بن عروه از بزرگان کوفه رفت و از او خواست تا به او پناه دهد.[۴]

هانی بن عروه با اینکه از خطر پذیرش این مسئولیت نگران بود، به مسلم پناه داد و از آن پس، شیعیان برای دیدار با مسلم به خانه هانی می‌رفتند.[۵]

برنامه ریزی برای کشتن ابن زیاد

در این میان حضور شریک بن اعور در کوفه، باعث شکل گیری رویدادی شد که مسئله طرح شده، از آنجا سرچشمه گرفته است. شریک بن اعور از شیعیان برجسته بصره بود که در جنگ جمل و صفین در سپاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌جنگید.[۶] البته شریک در دوره عثمان و به سال ۳۱ قمری از سوی عبدالله بن عامر برای مدتی والی اصطخر در ایالت فارس شد و مسجدی نیز در آنجا بنا نهاد. گویا شریک با عبیدالله بن زیاد رفاقت داشته است و به همین سبب در سال ۵۹ق از سوی وی به ولایت ناحیه کرمان منصوب شده بود.[۷] هنگامی که نامه یزید به عبیدالله رسید، از بصره عازم کوفه شد و ۱۵۰ نفر از بزرگان بصره را همراه خود به کوفه برد که شریک یکی از آنان بود.[۸] وقتی شریک به کوفه رسید، بیمار شد و هانی بن عروه او را به خانه خود برد. با آگاهی عبیدالله بن زیاد از بیماری شریک، تصمیم گرفت از او عیادت کند به همین جهت اطلاع داد که برای دیدار او به خانه هانی خواهد آمد. در آن زمان، مسلم نیز در خانه هانی مخفی شده بود. وقتی شریک از تصمیم عبیدالله بن زیاد با خبر شد، به مسلم گفت که خود را آماده کند تا با حضور عبیدالله بن زیاد در خانه هانی، او را به قتل برساند و غائله فشار علیه شیعیان کوفه را پایان دهد و زمینه حضور امام حسین (علیه السلام) در کوفه را فراهم کند. هنگامی که ابن زیاد به خانه هانی آمد، مسلم بن عقیل از کشتن او امتناع کرد و دلیل امتناع خود را نارضایتی هانی بن عروه که دوست نداشت ابن زیاد در خانه‌اش کشته شود و نیز حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) عنوان کرد که از کشتن به شکل غافلگیرانه منع فرموده‌اند.[۹] این امتناع مسلم بن عقیل، موجب پدید آمدن پرسشهایی شده است که چرا او اقدام به کشتن ابن زیاد نکرد؟ آیا اقدام مسلم بن عقیل توجیه شرعی و منطقی دارد؟

رویکرد عالمان به امتناع مسلم بن عقیل از قتل ابن زیاد

دیدگاه های متعددی در پاسخ به این پرسش بیان شده است:

عده ای اصل این ماجرا را مورد تردید قرار داده و وجود برخی تناقضات در آن را دلیل ساختگی بودن آن دانسته اند.

اما برخی آن را از نقاط قابل تأمل سیره جناب مسلم بن عقیل می دانند و امتناع ایشان در به قتل رساندن عبیدالله بن زیاد را، انفعالی تأثیرگذار در ماجرای شهادت امام حسین (علیه السلام) بیان می کنند؛ زیرا بر این باورند که با کشته شدن ابن زیاد، شیعیان کوفه به قدرت زیادی دست می یافتند و با ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه، به یاری ایشان می شتافتند و زمینه برچیدن شدن حکومت یزید را فراهم می کردند.

عموم محققان و نویسندگان این امتناع مسلم بن عقیل را ستوده اند و آن را نشانه اخلاق‌مداری و شریعت‌محوری مسلم بن عقیل توصیف کرده اند. بنابراین، می توان سه رویکرد کلی در مواجهه با این رویداد مشاهده کرد.

در این نوشتار، به ارزیابی رویکردهای فوق می پردازیم.

ارزیابی رویکرد عالمان

رویکرد اول) انکار اصل جریان: برخی پژوهشگران با بررسی گزارش‌های مربوط به این واقعه، در صحت آن تردید کرده[۱۰]

و برخی دیگر آن را به کلی ساختگی و بی‌پایه دانسته‌اند.[۱۱]

مهمترین استدلال این دسته، وجود تعارض در گزارش های این رویداد و برخی ناسازگاری های عرفی است که در ضمن سه دلیل مطرح می کنند:

دلیل نخست: حضور عبیدالله بن زیاد در خانه هانی به عنوان یک اقدام ضد امنیتی و به معنای قرار دادن خود در کانون خطر است. در پاسخ باید گفت دوستی دیرینه ابن زیاد با شریک بن اعور که حتی باعث شد پس از مرگ شریک، عبیدالله نماز میت او را بخواند،[۱۲]

و حضور مسلحانه و همراه با محافظ ابن زیاد درون خانه هانی بن عروه[۱۳]

و محاصره منزل هانی توسط سربازان دارالاماره، خطر احتمالی موجود در خانه هانی را کاهش داده است. به ویژه اینکه به محض احساس خطر از سوی ابن زیاد، او خانه هانی را ترک کرده است.[۱۴]

بنابراین، حضور عبیدالله در خانه هانی دور از ذهن نیست.

دلیل دوم: ضروری‌ترین لازمه اجرای نقشه ترور، مخفی‌کاری است و این، با در جریان کار قرار گرفتن سی نفر ـ که همراهی آنها برای ترور یک نفر، ضرورتی ندارد ـ ، منافات دارد. در پاسخ می گوییم جز موارد معدودی، بیشتر منابع تاریخی، اشاره ای به حضور ۳۰ نفر از پیروان مسلم بن عقیل برای قتل ابن زیاد نکرده اند و با توجه به ناسازگاری آن با اصل مخفی‌کاری، به نظر می رسد در گزارش این رویداد دقت کافی صورت نگرفته است. به فرض پذیرش این رویداد، می توان اینگونه تحلیل کرد که وقتی ابن زیاد قصد رفتن به خانه هانی داشته، مسلم برخی هواداران خود را با خبر ساخته تا در صورت وقوع حادثه ای، به کمک آنها آیند. در واقع آن سربازان از جزئیات برنامه اطلاعی نداشته اند بلکه تنها در حال رصد وقایع بوده اند تا در صورت نیاز، به کمک مسلم بن عقیل بروند.

دلیل سوم: اگر نقشه اعدام ابن زیاد، واقعیت داشت، مقتضای در نظر گرفتن تدابیر سیاسی و امنیتی برای این عملیات، این بود که اجرای آن به فردی غیر از مسلم ـ که رهبری نهضت کوفه را به عهده داشت ـ ، واگذار می شد. در پاسخ باید گفت نقشه اعدام ابن زیاد، نقشه ای از پیش تعیین شده نبود که بر اساس تدابیر سیاسی و امنیتی انجام گیرد؛ بلکه رویدادی بود که ناگهانی برای آنان اتفاق افتاد و فرصت کافی برای برنامه ریزی وجود نداشت. در برخی نقلها تصریح شده است که هنگام گفتگوی میان هانی و مسلم و شریک درباره نحوه اجرای قتل عبیدالله، خبر رسید که ابن زیاد به در منزل رسیده است.[۱۵]

افزون بر اینکه عدم وجود اصحاب سرشناس و قابل اعتماد در میان هواداران مسلم بن عقیل، واگذاری این عملیات را به دیگری دشوار می نمایاند.

بنابراین، این سه دلیل توان کافی برای جعلی دانستن این ماجرا ندارند. هرچند ممکن است ادله دیگری بر ساختگی بودن آن اقامه شود اما باید توجه داشت که منابع متعددی به این ماجرا اشاره کرده اند به گونه ای که یکی از رویدادهای قطعی زندگی مسلم بن عقیل و شریک بن اعور و هانی بن عروه شناخته می شود. وانگهی، اگر به صرف وجود تعارض در برخی گزارشات، اصل یک ماجرا مورد تردید قرار گیرد، بسیاری از رویدادهای تاریخی با چالش اعتبار مواجه خواهند شد؛ زیرا کمتر گزارش تاریخی است که نقلهای متعارض و مختلف از آن وجود نداشته باشد.

رویکرد دوم) تأمل در اقدام مسلم بن عقیل: رویکرد دیگری که نسبت به امتناع مسلم بن عقیل از قتل ابن زیاد وجود دارد، محل تأمل دانستن این اقدام است؛ برخی آن را کوتاهی مسلم از انجام وظیفه ای سترگ می دانند که می توانست نتیجه قیام امام حسین (علیه السلام) را تغییر دهد. در پاسخ به این افراد باید گفت امتناع مسلم بن عقیل از قتل ابن زیاد، نه به جهت تردید در اصل نابود کردن دشمنان دین، بلکه به جهت بروز مانع در اجرای این عملیات بوده است.

با استناد به گزارشات تاریخی می توان علت اجرا نشدن طرح ترور ابن زیاد را این امور دانست:

  • با خبر شدن ابن زیاد از وجود توطئه و ترک منزل هانی.[۱۶]
  • ایجاد مانع توسط یکی از زنان خانه هانی و محدود کردن مسلم بن عقیل.[۱۷]
  • راضی نبودن هانی برای انجام این عملیات در خانه او.[۱۸]
  • استناد مسلم به حدیث نبوی که از ترور نهی کرده اند.[۱۹]

هر یک از موانع یاد شده به تنهایی کافی است تا انجام عملیات ترور ابن زیاد را متوقف کند؛ بنابراین، امتناع مسلم به دلیل بروز مانع بوده است و اگر این موانع در سر راه مسلم قرار نداشت، او به سراغ ابن زیاد می رفت. البته نباید دور از ذهن داشت که حتی به فرض اقدام مسلم و کشته شدن ابن زیاد، نمی توان چندان نتیجه قیام امام حسین (علیه السلام) را متفاوت ارزیابی کرد؛ زیرا با ترور ابن زیاد، سربازان او به خانه هانی آمده که در این صورت یا او را به قتل می رساندند و یا با کمک شیعیان، مسلم از آن معرکه می گریخت. اما به محض مطلع شدن دستگاه خلافت، شخص دیگری برای اداره حکومت کوفه بدانجا منصوب می شد و افراد سست ایمان کوفه، با ارعاب و تهدید و تطمیع، قیام مسلم بن عقیل را نافرجام می گذاشتند؛ به ویژه اینکه اخباری از حرکت سپاه شامیان به سوی کوفه به گوش کوفیان رسیده بود و آنان را نسبت به همراهی با مسلم نگران می کرد. تنها گذاشتن مسلم بن عقیل پس از محاصره قصر ابن زیاد که موجب شهادت جناب مسلم شد، گواه بر این رویکرد اهل کوفه است.

وانگهی حتی اگر مسلم می توانست با قتل ابن زیاد، امارت کوفه را به دست گیرد و امام حسین (علیه السلام) نیز به آنجا وارد شود، ماجرا به این نقطه ختم نمی شد، بلکه ارسال لشکریان یزید برای بازپس گیری کوفه و یکدست نبودن مردم کوفه، راه را برای حرکت اصلاحی امام حسین (علیه السلام) دشوار می نمود. ناگفته نماند مقایسه مردم کوفه قبل از قیام امام حسین (علیه السلام) با ماجرای توابین و قیام مختار صحیح نیست؛ زیرا توابین و پیروان مختار، انگیزه مضاعفی برای مبارزه با دژخیمان ابن زیاد داشتند و آن خونخواهی از ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رهانیدن وجدان خود از عذاب تقصیر و کوتاهی در حق سید الشهدا (علیه السلام) بود که در مردم کوفه پیش از قیام امام حسین (علیه السلام) وجود نداشت. کوفیان سالها قبل غیرقابل اعتماد بودن خود را در رویدادهای زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) به  اثبات رسانیده بودند. یزیدی که بعدها سفاکی و بی رحمی خود را در مواجهه با مردم مدینه و مکه و ثبت واقعه ننگین حره و منجنیق باران کعبه نشان داد، در مواجهه با حکومت امام حسین (علیه السلام) در کوفه ساکت نمی نشست و از هر راهی برای فرونشاندن این قیام استفاده می کرد.

رویکرد سوم) ستایش اقدام مسلم بن عقیل: همانگونه که بیان شد، عموم محققان و تاریخ‌پژوهان، امتناع مسلم بن عقیل در قتل ابن زیاد را ستوده اند و آن را نشانه پایبندی ایشان به اخلاق اسلامی و دستورات شریعت توصیف کرده اند. ناگفته نماند اتخاذ این رویکرد با استناد به دلیلی است که مسلم برای عدم قتل ابن زیاد مطرح کرده و آن راضی نبودن هانی و وجود حدیث نبوی در حرمت ترور است. مرحوم کمره ای دراین باره چنین می نویسد:

«سجیه عربی (رعایت حرمت حریم) باعث شد که هانی، مسلم را پناه داد و در معارضه با حکومت به استقامت واداشت. پس چگونه این سجیه، هانی را در مهمان کشی آسوده بگذارد؟ کسی که به محض ورود (مهمان) در منزل وی، ذمه‌دار پذیرایی است، مگر حاضر می شود به مهمان کشی معرفی شود؟ بله همین سجیه طبعا مسلم را به احترام دلیل چنین میزبان و حفظ حیثیت او، وادار می کند. مگر در شرع مقدس، حتی روزه گرفتن بدون اجازه میزبان، محل مناقشه نیست؟»[۲۰]

اضافه می کنیم که رعایت مسائل اخلاقی از ویژگی های برجسته اهل بیت علیهم السلام و پیروان آنها بوده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی در گرماگرم نبرد صفین با جرثومه فساد و یکی از عوامل اصلی فتنه صفین، عمرو بن عاص مواجه شد، نیزه ای به سوی او پرتاب کرد که او را به زمین انداخت. چون عمروعاص خود را در آستانه مرگ دید، پاهای خود را بالا برد و با این کار عورت خود را آشکار کرد. امام از سر حیا و بزرگواری، روی خود را از او گرداند و او را به حال خود واگذاشت.[۲۱]

همین حیله را بسر بن أرطاه (جنایتکاری که پس از جنگ صفین با شبیخون هایی که به قلمرو حکومت علی علیه السلام زد، شیعیان بسیاری را به کام مرگ فرستاد) در مواجهه با علی علیه السلام به کار برد و امام از کشتن او منصرف شد.[۲۲]

در حالی که با کشتن این دو، بسیاری از فتنه ها و جنایت ها رخ نمی داد و آنچه مانع چنین اقدامی شد، سجیه اخلاقی و منش آن امام بزرگوار بود. مسلم هم پرورش یافته مکتب همین بزرگوار بود؛ لذا هرگز منش اخلاقی خود را فراموش نمی کرد و هرچند می دانست که با کشتن عبیدالله بسیاری از فتنه ها رخ نخواهد داد، هیچ وقت بر این عقیده نبود که هدف، وسیله را توجیه می کند.

از این گذشته برفرض که هانی و همسرش موافق بودند که این قتل در منزل آنها انجام شود، مسلم با آن سخن پیامبر چه می کرد و همچنین با این سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله که فرمود: «إن الإیمان قید الفتک، من أمن رجلا على نفسه فقتله فأنا من القاتل بریء و إن کان المقتول کافرا؛[۲۳] ایمان مانع از ترور است، من از کسی که دیگری را امان دهد و سپس او را بکشد، بیزارم. اگرچه آن مقتول کافر باشد».

هنگامی که مهمان وارد خانه کسی می شود، به نوعی در امان است، حداقل در عرف، نوعی امان تلقی می شود و کشتن او خیانت محسوب می گردد. اگرچه آن شخص کافر بوده باشد. مرحوم کمره ای توضیح می دهد:

«اگر گفته شود عبیدالله کافر عادی یا یهودی و ارمنی بی‌آزار و سر به زیر نبود که دنبال کار خود باشد تا قانون حراست خون او را مطرح نمود و بی اعلان جنگ، نتوان او را کشت و باز امید به هدایت او داشت، عبیدالله کافر کیشی بود که هرچند کارهای آتیه اش مکشوف نگشته بود، اما آن قدر که مکشوف گشته بود، قتل او را ایجاب می کرد.

در پاسخ باید گفت اقدام به این گونه کارها، مستبدانه به نظر می رسد و برای مصالح خلق باید جلوگیری شود و قانون الهی نباید به آن راه دهد، برای آنکه مقتدر همیشه مسلم نیست. مستبدین با این بهانه راه را برای ریختن خون مردم باز می کنند. گذشته از آنکه قانون حفظ خون ها و حرمت ترور هم مثل هر قانونی، در [مقام] وضع، ملاحظه ارزش و بی‌ارزشی یک نفر را نمی کند… بی‌وزنی و سبک‌وزنی عبیدالله کافرکیش، منافاتی با سنگینی وزنی قانون حراست جان ها ندارد و ارزش عدالت به دست می آید و معلوم می شود که حتی برّ و فاجر از توسعه آن در امان اند[۲۴][۲۵]

نتیجه سخن اینکه اقدام مسلم بن عقیل در عدم قتل عبیدالله بن زبیر، بیانگر روح متعالی او و فلسفه نهضت امام حسین (علیه السلام) بود که از اخلاق‌مداری و شریعت‌محوری این قیام بر می خاست.

 

پی نوشت:

[۱] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ۷۷؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۴.

[۲] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲،‌ ص ۷۷-۷۸.

[۳] . دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۱.

[۴] . نک: ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۸.

[۵] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۷۹؛ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۴-۲۳۵.

[۶] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۲۰۰ و ۳۶۱٫

[۷] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۲۱٫

[۸] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۵۹٫

[۹] . دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۲۳۵-۲۳۶.

[۱۰] . زرگری نژاد، نهضت امام حسین، ۱۳۸۶ش، ص ۱۵۴-۱۵۷.

[۱۱] . ری‌شهری و دیگران، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۱۷۵-۱۷۶.

[۱۲] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۶۳٫

[۱۳] . ابن کثیر، البدایة والنهایة، ۱۴۰۸ق، ج ۸، ص ۱۶۵٫

[۱۴] . ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۲۹۹٫

[۱۵] . دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۷۳ش، ص ۲۳۳٫

[۱۶] . ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۲۹۹٫

[۱۷] . ابن نما حلی، مثیر الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص ۳۱،

[۱۸] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ۳۶۳٫

[۱۹] . ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۰۶ق، ج ۵ ص ۴۲،.

[۲۰] . کمره ای، مسلم بن عقیل و اسرار پایتخت طوفانی، ص ۵۴۳.

[۲۱] . منقری، وقعة صفین، ص ۴۰۷؛ دینوری، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۲۷.

[۲۲] . منقری، وقعة صفین، ص ۴۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۸، صص ۹۶-۹۵.

[۲۳] . القضاعی، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۳۰.

[۲۴] . کمره ای، مسلم بن عقیل و اسرار پایتخت طوفانی، صص ۵۳۹-۵۳۸.

[۲۵] . برای آگاهی بیشتر درباره طرح ترور عبیدالله بن زیاد بنگرید به: گروهی از تاریخ پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیه السلام، ج ۱، صص ۵۲۶-۵۲۰.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۴۳
رسول چگینی

 

پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت با بیان اینکه فرصتی که در عصر امامت امام صادق (ع) به‌دست آمد در عصر امامان قبلی مهیا نشد، گفت: با توجه به اینکه برخی ائمه چهارگانه، شاگرد امام صادق (ع) و برخی شاگرد شاگردان آن حضرت بودند، پیروی شیعه از فقه و مذهب اهل‌ بیت با نام «جعفری» نامی شناخته‌شده و معتبر در برابر مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت بوده است.

امام جعفر صادق (ع) رئیس مذهب جعفری و ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیع‌الاول سال ۸۳ هجری قمری (البته بعضی سال ۸۶ ماه‌ رجب‌، روز جمعه یا دوشنبه نیز گفته‌اند) در مدینه متولد شد. بعضی ولادت ایشان را روز سه‌شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان‌ را نیز برخی سـال ۸۰ هجری ذکر کرده‌اند. نام مبارکش «جعفر» و مشهورترین کنیه آن حضرت «ابوعبدالله» و مشهورترین لقبش «صادق» است. پدر گرامیش «امام باقر (ع)» و مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر است.

امام صادق (ع) ۱۲ تا ۱۵ سال با امام‌ سجاد (ع) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت ‌۱۹ سال با امام‌ باقر (ع) زنـدگی کرد و توانست‌ به مقدار لازم‌ از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه‌چینی کند. مدت امامت ایشان ۳۴ سال به طول‌ انجامید که ۱۸ سال در دوره اموی و ۱۶ سال در دوره عباسی‌ بود.

سرانجام منصور به‌وسیله انگوری که آن را به زهرآلوده کرده بود، امام صادق (ع) را مسموم کرد. آن امام همام در سـال ۱۴۸ هجری در سن ۶۵ سالگی مظلومانه به شهادت رسید و پیکر پاکش را در قبرستان بقیع و در جوار ائمه بقیع، امام حسن (ع)، امام سجاد (ع)، امام‌ باقر (ع) و امام صـادق (ع) به خاک سپردند.

چرا امام صادق (ع) به نهضت علمی رو آوردند؟

رسول چگینی، پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، بیان کرد: از سال ۱۲۹ هجری تا ۱۳۲ هجری که عباسیان روی کار آمدند، چون بنی‌ امیه رو به ضعف و سقوط می‌افتند، فرصت اینکه امام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفی عباسیان نیز که شعار طرفداری از خاندان پاک پیامبر اکرم (ص) و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنها را می‌دادند، به امام فشاری وارد نمی‌آوردند.

وی ادامه داد: این دوران برای امام، دوران آرامش و آزادی بود و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت‌های علمی و فرهنگی به‌شمار می‌رفت، فرصتی که برای هیچ‌یک از امامان دیگر به غیر از امام باقر (ع) که اندکی از این فرصت برای ایشان به وجود آمد و فعالیت علمی را شروع کرده بود و همچنین برای امام رضا (ع) فراهم نشد، ولی امام صادق (ع) هم عمر طولانی داشتند و هم محیط و زمان برای ایشان مساعد بود.

این کارشناس مذهبی اظهار کرد: امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به‌وجود آورد و در رشته‌های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. امام از فرصت‌های گوناگون برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می‌برد. مناظره‌های زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه‌های گوناگون انجام شد که در آن‌ها با استدلال‌های متین و استوار، پوچی عقاید آن‌ها و برتری اسلام ثابت می‌شد.

چگینی یادآوری کرد: در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به‌ صورتی که شاهراه‌های جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است. به این‌ ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر شد، به‌ صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه‌ها از امام صادق (ع) نقل شده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می‌شود.

پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت گفت: حضرت در طول زندگی خود در مدینه زیست و تنها به قصد حج یا بنا به الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه به مکه و عراق داشت، امام در مدینه که اصلی‌ترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس و به عبارتی دانشگاه پررونقی داشت که جدا کردن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکان‌پذیر بود.

وی بیان کرد: گستره دانش حضرت از یک سو و سعه صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان به‌عنوان طالب دانش جعفری گرد آن حضرت جمع شوند، شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیف‌های متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مقری و محدث بر گرد حضرت دیده می‌شدند و از اقصی نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد که براساس آنچه اصحاب حدیث احصا کرده‌اند، شمار شاگردان حضرت بالغ بر ۴۰۰۰ نفر بوده است.

تفاوت مرجعیت علمی امام صادق (ع) با دیگر امامان

چگینی اظهار کرد: مهمترین تفاوت نهضت علمی امام صادق (ع) با دیگر امامان را باید در شرایط سیاسی - فرهنگی دوران حضرت جست‌وجو کرد، دوران امامت حضرت از نظر سیاسی و فرهنگی از حساسیت و موقعیت ویژه‌ای برخوردار بود.

شرایط سیاسی

این کارشناس مذهبی بیان کرد: جامعه اسلامی در آن زمان از نظر سیاسی - اجتماعی با فراز و نشیب‌ها و تحولات مهمی روبه‌رو بود. شورش‌ها و قیام‌های فراوان علیه حاکمان وقت از جمله ویژگی‌های برجسته این دوره است. برای نمونه قیام زید بن علی که در سال ۱۲۱ هجری در کوفه رخ داد، وی انگیزه خود را دعوت به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص)، مبارزه با ستمگران و حمایت از ستمدیدگان و دفاع از حریم مقدس امامت بیان کرد.

وی گفت: بنی‌عباس هر چند با تکیه بر شعارهای علویان و حمایت مردمی که از ستم امویان به ستوه آمده بودند، توانستند حکومت را قبضه کنند، ولی در اندک زمانی پس از به‌ قدرت رسیدن چهره ضد اسلامی و ضد مردمی خود را برملا کردند و این امر مخالفت‌ها و شورش‌های مردمی را به‌دنبال داشت. از جمله مهمترین این شورش‌ها می‌توان به شورش مردم جزیره، شورش مردم موصل، قیام نفس زکیه در مدینه، قیام ابراهیم بن عبدالله بن حسین در بصره اشاره کرد.

شرایط فرهنگی

چگینی ادامه داد: فاصله زمانی بیش از یک قرن آغاز این دوره با ظهور اسلام و روی کار آمدن نسل جدیدی از تازه مسلمانان، حاکمیت جو اختناق و فشار از سوی حکمرانان اموی و عباسی، برکناری امامان معصوم از منصب رهبری و وارونه جلوه دادن بسیاری از اصول و معارف اسلامی توسط قدرتمندان اموی و عالمان درباری امت اسلامی این دوره را از نظر آگاهی و شناخت نسبت به اسلام ناب و معارف آن در پایین‌ترین سطح خود قرار داده بود.

پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت بیان کرد: اعتراف گروهی از مردم شام نزد سفاح (خلیفه عباسی) مبنی بر اینکه ما تاکنون نمی‌دانستیم رسول خدا (ص‌) به جز بنی‌امیه، خویشانی هم دارد، تا آن‌که شما قیام کردید و مطالب برای ما آشکار شد، گواه روشنی بر این حقیقت است.

این کارشناس مذهبی گفت: امام صادق (ع) از اوضاع آشفته دستگاه خلافت اموی استفاده و برنامه اصلاحی و نهضت فرهنگی خود را آغاز کرد. آن حضرت برای حسن انجام رسالت خود دو خط مشی کلی اول کناره‌گیری از مناقشات سیاسی و بهره‌گیری از پوشش تقیه و دیگری دعوت به امامت و پاسداری از آن اتخاذ کرد.

چرا امام صادق (ع) را رئیس مذهب تشیع لقب داده‌اند

چگینی تاکید کرد: عصر امام صادق (ع) یکی از دوران‌های پرشکوه و طلایی در تاریخ‌ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیری‌ کرد و بر تعدد شیعیان افزوده شد و در اثر آزادی نسبی روابط شیعیان با امام‌ صادق‌ (ع) آن حضرت توانست فقه‌ و کلام‌ شیعه را توسعه دهد و اصول و مبانی آن را روشن کند.

وی اظهار کرد: پس از فشارهای شدید بنی امیه، در عهد امامت امام صادق (ع) بر اثر قیام‌ها و انقلاب‌هایی که در کشورهای اسلامی علیه بنی امیه بر پا شده بود و جنگ‌های خونینی که در نهایت منجر به سقوط خلافت بنی امیه شد و نیز زمینه خوبی که امام باقر (ع) با نشر حقایق و معارف اسلامی مهیا کرده بود، برای امام صادق (ع) امکانات بیشتری و محیط مناسب‌تری برای نشر تعالیم دینی پیدا شد.

پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت بیان کرد: آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود که مصادف با آخر خلافت بنی امیه و اول خلافت بنی عباس بود، از فرصت استفاده کرد به نشر تعالیم دینی پرداخت و شخصیت‌های علمی بسیاری در فنون مختلف عقلی و نقلی مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حکم، جابر بن حیان پرورش داد.

چگینی گفت: در حوزه علمی امام ششم (ع)، هزاران محدث و دانشمند شرکت می‌کردند که عده‌ای از بزرگان و رجال علمی اهل سنت نیز مانند ابو حنیفه، سفیان شوری، قاضی سکون، قاضی ابوالبختری افتخار شاگردی آن حضرت را پیدا کردند.

این کارشناس مذهبی با بیان اینکه فرصتی که در عصر امامت امام صادق (ع) به دست آمد در عصر امامان قبلی مهیا نشد، یادآوری کرد: مجال و زمینه مناسبی که سبب شد مجموعه عظیمی از معارف و تعالیم و احکام دینی در حوزه علمی امام صادق (ع) تبیین شود و چهره شاخص و سرشناس و شناخته‌شده حضرت در میان تمام فرق و گروه‌های مسلمان از جمله علل این نامگذاری است.

پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت تاکید کرد: با توجه به اینکه برخی ائمه چهار گانه، شاگرد امام صادق (ع) و برخی شاگرد شاگردان آن حضرت بودند، پیروی شیعه از فقه و مذهب اهل‌ بیت با نام جعفری نامی شناخته شده و معتبر در برابر مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت بوده است. علاوه بر اینکه عنوان «مذهب جعفری» شیعیان پیروی مکتب فقهی اهل بیت را از شیعه زیدیه که از فقه اهل بیت پیروی نمی‌کنند، جدا می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۴۸
رسول چگینی

 

 

به اجماع شیعه، محل دفن امیرالمؤمنین علیه السلام در «غَرِی» نجف منطقه ای نزدیک کوفه بوده است (1). نجف به معنای زمین مرتفعی است دایره ای شکل که بر اطراف خود مشرف است (2).
بیشتر روایات تاریخی که به محل دفن امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرده اند، موضع آن را «غَرِی» دانسته اند. اهمیت این مکان باعث شد بعدها اقوامی با نام «غَرَوی» شناخته شوند که به جهت انتساب آنها به این مکان بوده است. در این نوشته به دنبال فهم چرایی اطلاق این عنوان بر مکان دفن امیرالمؤمنین (ع) هستیم.

واژه غری از ماده «غرو» در لغت به معنای خوبترین هر چیزی و یا بناء زیبا است (3).
آنچه از گزارشات تاریخی فهمیده می شود، این منطقه قبل از دفن امیرالمؤمنین(ع)، منطقه مجهولی نبوده است؛ بلکه در آنجا دو بنای مناره ای شکل وجود داشته که در آن منطقه بسیار زیبا و منحصر به فرد بوده است؛ بنابراین، آنجا را به اعتبار آن بنای زیبا با نام «غریان» می شناخته اند (4). 

مورخان گفته اند که این بنا توسط نعمان بن منذر (م ۵۵۴م) که از سوی پادشاه ساسانی به عنوان حاکم حیره گمارده شده بود، ساخته شده است (5). نعمان برای جبران اشتباه در قتل دو نفر از ندیمانش به نام عمرو بن مسعود و خالد بن نضلة که در حال مستی به قتل آنان حکم کرده بود، دستور ساخت آن بنا را داده بود (6). 

این بنا که بر اساس معماری مصری ساخته شده بود، تا حدود نیمه قرن دوم به صورت کامل باقی بود. فرزدق (م 110ق) که شبی را در آنجا بیتوته کرده بود، از وجود هر دو مناره خبر داده است (7). شعر ابوالطفیل (م 100ق) نیز این گزارش را تأیید می کند (8). اما از گزارش معن بن زائده شیبانی (م 151ق) فهمیده می شود که در آن زمان یکی از مناره ها تخریب شده و دیگری کج شده بود. گفته شده یکی از مناره ها به دستور منصور عباسی (حک: 136-158ق) به گمان وجود گنج در آن تخریب شده است (9). از اشعار سید حمیری (م 179ق) نیز فهمیده می شود در زمان او، تنها یک غری باقی مانده بود (10). گزارشات دیگری از سرنوشت این غری در دست نیست.

بنابراین، می توان ابراز داشت که آن مکان قبل از دفن امیرالمؤمنین علیه السلام، موضع دفن برخی افراد بوده است و پس از دفن حضرت و آشکار شدن محل قبر ایشان، مهمترین نشانه آن منطقه شناخته شده است.

 

پی نوشت:
(1). الارشاد شیخ مفید، ج 1 ص 10؛ ارشاد القلوب دیلمی، ج 2 ص 346.
(2). تاج العروس زبیدی، ج 12 ص 491.
(3). لسان العرب، ج 15 ص 122.
(4). مجمع البحرین، ج 1 ص 315.
(5). خزانة الأدب عبدالقاهر بغدادی، ج 11 ص 289.
(6). معجم البلدان، ج 4 ص 196.
(7). دیوان فرزدق، ص 336.
(8). تاریخ طبری، ج 6 ص 343.
(9). معجم البلدان، ج 4 ص 197.
(10). أدب الطّف سید شبر، ج 1 ص 174.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۵۳
رسول چگینی

 

 

 

 

   ماه مبارک رمضان که به ماه نزول قرآن و برکات آسمانی مشهور است و یکی از بهترین ماه ها برای ارتباط با خداوند است. شخص روزه دار به جهت پاکسازی روحی که بر اثر پیروی از دستور خداوند به دست آورده، دارای تقرّبی شده است که دعای او را به استجابت نزدیک کرده است؛ بنابراین، نوع دعا و نحوه درخواست او از خداوند بسیار اهمیت دارد. اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، ادعیه ای را برای ماه مبارک رمضان بیان کرده اند که بهترین شیوه جهت تحقق خواسته های دنیوی و اخروی مؤمنان است.

اعمال ماه رمضان در دو بخش اعمال مشترک ماه مبارک رمضان و اعمال اختصاصی روزها و شب های این ماه پرفضیلت بخش بندی می شود. در این مجال تنها به دعاهای مشترک ماه مبارک رمضان اشاره می کنیم و دعاهای مختص هر روز را به کتاب مفاتیح الجنان ارجاع می دهیم.

قرائت قرآن

بهترین اعمال در ایام مبارک رمضان تلاوت قرآن است. با وجود اینکه خواندن قرآن در همه اوقات ثواب دارد اما ماه رمضان، بهار قرآن است و ثواب خواندن یک آیه از آن برابر است با ثواب تلاوت کل قرآن در سایر ماه های سال.

ادعیه مشترک ماه مبارک رمضان

چون متن دعاها مفصّل اند، تنها به عباراتی از شروع دعاها بسنده می کنیم:

  1. دعاهاى پس از نمازهاى واجب:
  1. دعاى «اَللّهمَّ أَدْخِلْ عَلى أَهْلِ القُبورِ السُّرورَ»: خداوندا! هر گرسنه اى را سیر کن. خداوندا! هر برهنه اى را بپوشان. خداوندا! بدهىِ هر بدهکارى را ادا کن. خدایا! گرفتارىِ هر گرفتارى را برطرف ساز...[۱].
  2. دعاى حج: سید بن طاوس روایت کرده از حضرت امام جعفر صادق و امام موسى کاظم علیهما السلام که فرمودند: می گویى در ماه رمضان از اول تا به آخر آن بعد از هر فریضه: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ...[۲].
  3. دعاى «یا عَلىُّ یا عَظیمُ»: اى والا، اى بزرگ، اى آمرزنده، اى مهربان! تو، آن پروردگار بزرگى که همانند او چیزى نیست و او شنواى بیناست، و این، ماهى است که آن را بزرگ داشته، کرامت و شرافت بخشیده، و بر [دیگر] ماه ها برترى داده ای...[۳].
  1. دعاهاى هر شب:
  1. دعا براى حج: از تو مى خواهم در آنچه حتمى و مقدّر مى کنى، از فرمان قطعى در امر حکیمانه،از آن تقدیرى که بر نمى گردد و عوض نمى شود، که مرا از حُجّاج خانة باحرمت خویش قرار دهى...[۴].
  2. دعا براى تقدیر نیکو: خداوندا! از تو مى خواهم در آنچه حتمى و مقدّر مى کنى، از فرمان قطعى در امر حکیمانة خویش در شب قدر، در آن تقدیرى که بر نمى گردد و عوض نمى شود، که عمرم را طولانى سازى و روزى ام را وسعت بخشى و مرا از کسانى قرار دهى که با او دینت را یارى مى کنى و دیگرى را جایگزین من نسازى![۵].
  3. صلوات بر پیامبر و خاندانش: اى آن که پیش از هر چیز بود، سپس همه چیز را آفرید، سپس باقى مى مانَد و همه چیز، فانى مى شود! اى آن که چیزى همانند او نیست! اى آن که نه در آسمان هاى بلند و نه در زمین هاى پایین و نه بالاى آنها و نه زیر آنها و نه میان آنها، معبودى جز او نیست که پرستیده شود! تو را حمد و سپاس، حمدى که کسى جز تو بر شمارش آن توانا نیست. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛ درودى که کسى جز تو، شمارش آن را نمی تواند![۶].
  4. دعاى افتتاح: خداوندا! من ستایشت را با حمد تو آغاز مى کنم و تو با نعمت خویش توفیق دهنده بر راه درستى. یقین دارم که تو، در جاى گذشت و رحمت، مهربان ترینِ مهربانانى و در جاى کیفر و انتقام، سرسخت ترینِ کیفردهندگانى و در جایگاه بزرگى و عظمت، بزرگ ترین جبّارانى...[۷].
  5. دعاى «ورود به جمع صالحان»: خداوندا! به رحمتت، ما را در جمع شایستگان وارد کن و در بهشت برین، بالایمان ببر و به ما جامى گوارا از چشمۀ سلسبیل بنوشان...[۸].
  1. دعاهاى سحر:
  1. دعاى سحر: امام باقر(ع) در این دعا فرمودند: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ...»[۹].
  2. دعاى ابو حمزه ثُمالى: خدایا! مرا با کیفرت ادب نکن و با عقوبت غافلگیرکننده ات، به من نیرنگ مزن. پروردگارا!  برایم از کجا خیر تواند بود، با آن که جز از پیش تو یافت نمى شود؛ و برایم از کجا رهایى خواهد بود، با آن که جز به یارى ات، در توان نیست؟...[۱۰].
  3. دعاى ادریس(ع): پاک و منزهی تو. معبودی جز تو نیست. ای پروردگار و واث همه چیز! اى خداى همۀ معبودها که در شُکوهت والایى! اى خداوندى که در همة کارهایت ستوده اى! اى بخشنده و بخشایشگر هر چیز!...[۱۱].
  4. دعاى «یا عُدَّتى فى کُرْبَتى»: اى پشتوانة من در پریشانى ام! اى همراه من در سختى ام! اى سرپرست من در برخوردارى ام! اى منتهاى اشتیاقم! تویى پوشانندة عیبم و ایمنى بخش هراسم و درگذرنده از خطایم. پس گناهم را بیامرز!...[۱۲].
  5. دعاى «یا مَفْزَعى عِندَ کُرْبتى»: اى پناهگاه من در هنگام گرفتارى ام! اى فریادرس من در هنگام سختى ام! به آستان تو پناه آورده ام و تو را به فریادرسى مى خوانم و به تو پناهنده شده ام. جز به تو به کسى پناه نمى برم و جز از تو، از کسى گشایش نمى طلبم. پس به فریادم برس و گشایشم ده!...[۱۳].
  6. تسبیح هنگاه سحر: منزّه است خدایى که دستاوردهاى دل ها را مى داند. منزّه است آن که تعداد گناهان را بر مى شمارد. منزّه است آن که هیچ پوشیده و پنهانى در آسمان ها و زمین ها بر او پنهان نیست. منزّه است پروردگار مهربان. منزّه است آن یکتاى بى همتا...[۱۴].
  1. دعاهاى هر روز:
  1. دعاى امام سجّاد(ع): خداوندا! این، ماه رمضان است. ماه روزه دارى است. ماه بازگشت است. ماه توبه است. ماه آمرزش و رحمت است. ماه آزادى از آتش و رسیدن به بهشت است. خداوندا! آن را برایم سلامت بدار و آن را از من، سالم بگیر و مرا با بهترین یارى ات، بر [روزه دارىِ] آن، یارى کن...[۱۵].
  2. صلوات بر پیامبر و خاندانش: خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به محمّد و خاندان محمّد برکت عطا کن، آن گونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم، درود و خجستگى نثار کردى! همانا تو ستوده و بزرگوارى...[۱۶].
  3. دعاى «اللّهمّ ربَّ شهر رمضان»: خداوندا! اى پروردگار ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کرده و روزه دارى در آن را بر بندگانت واجب ساخته اى! امسال و همه سال، حجّ خانة خودت را روزى ام کن و گناهان بزرگ مرا بیامرز؛ چرا که جز تو، آنها را نمى آمرزد، اى صاحب شُکوه و بزرگوارى![۱۷].
  4. دعاى جوشن کبیر: منزّهى تو، اى آن که معبودى جز تو نیست! به فریاد رس، به فریاد رس، به فریاد رس. پروردگارا! ما را از آتش، نجات بده...[۱۸].[۱۹].

 

درنگی در برخی ادعیه ماه مبارک رمضان

درباره برخی ادعیه ماه مبارک رمضان تأملاتی وجود دارد که در ادامه به دو موضوع اشاره می شود:

  1. علت تأکید فراوان بر توفیق حج رفتن در ادعیه ماه مبارک رمضان؛
  2. اعتبارسنجی دعای روزهای ماه مبارک رمضان.

هر دو مسئله را باید به صورت دقیق مورد بررسی قرار داد.

چرا در ادعیه ماه رمضان، بر توفیق حج رفتن تأکید شده است؟

یکی از خواسته هایی که در ادعیه ماه مبارک رمضان پرتکرار است، درخواست توفیق انجام حج از خداوند است. این دعا از شب اول ماه رمضان تا عید فطر همواره تکرار شده است. در دعای شب اول که امام صادق(ع) بیان فرموده اند، این درخواست وجود دارد:

«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ مُنَزِّلَ الْقُرْآنِ... وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ الاْمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الاْمْرِ الْحَکِیمِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ لِی فِی عُمْرِی وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ»[20]

در دعای هر شب ماه رمضان نیز این درخواست وجود دارد:

«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَی عِبَادِکَ فِیهِ الصِّیَامَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عامی هذَا وَ فِی کُلِّ عَام وَ اغْفِرْ لِیَ تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُهَا غَیْرُکَ یا رَحْمنُ یا عَلامُ» [21].(سید بن طاووس، اقبال الأعمال،).

دعای توفیق حج، در شبهای قدر نیز مورد تأکید قرار گرفته است. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که مقدّرات شب قدر غیر قابل تغییر است، اگر کسی به عنوان زائر بیت الله الحرام معین گردد، لاجرم به این سفر خواهد رفت حتی اگر فقیر و بیمار باشد و اگر کسی به عنوان مسافر حق مقدر نشد، توان انجام حج را نخواهد داشت حتی اگر تندرست و ثروتمند باشد [22].

غیر از دعاهای شب ها و روزهای ماه مبارک رمضان ـ که زیارت خانه خدا در آن ها درخواست شده ـ در دعای روز عید فطر نیز این خواسته وجود دارد. در دعای این روز، که پس از نماز عید خوانده می شود، بار دیگر حجّ خانه خدا آرزو شده است. امام صادق(ع) از امیرمؤمنان، علی(ع) نقل کرده که آن حضرت، دعایی را که بعد از نماز عید فطر خوانده می شود، مطرح کرد. در بخشی از این دعا آمده است:

«...أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ تَقْبَلَ مِنِّی شَهْرَ رَمَضَانَ وَ تَکْتُبَنِی فِی الْوَافِدِینَ إِلَی بَیْتِکَ الْحَرَامِ...» [23].

در این دعا که در حال سجده خوانده می شود، پس از صلوات برمحمد و آل محمد، چند خواسته آمده، که نخستین آن ها پذیرش ماه رمضان و اعمال و عبادات این ماه، سپس میهمان کردن در خانه خدا، بخشش گناهان و مشمول رحمت خدا قرار دادن است.

عالمان اسلامی دیدگاه های متعدد ولی همگون درباره علت اصرار و پافشاری بر درخواست زیارت خانه خدا و انجام حج در ماه مبارک رمضان مطرح کرده اند که عمده این دیدگاه ها، پیرامون اهمیت مسئله حج و ارزش والای این عبادت معرفت‌افزا است. در حقیقت علت تأکید زیاد در ادعیه ماه مبارک رمضان بر موضوع «حج» و درخواست زیارت بیت الله الحرام را باید در حکمت های آن جستجو کرد. مهمترین فلسفه حج، تجدید بیعت با ولایت و امامت، اذعان و اعتراف به جایگاه عظیم اهل بیت (ع) و اعلام آمادگی برای نصرت و یاری ایشان است؛ امری که فلسفه همه مناسک و افعال شرعی به شمار رفته و به بیانی دیگر، روح همه عبادات به شمار می رود.

با توجه به اینکه این درخواست، باید همواره و در طول سال از خداوند طلب کرده شود، به نظر می رسد اهتمام فراوان بر تکرار این خواسته در ماه رمضان، می تواند به مسئله دیگری نیز اشاره داشته باشد.

در نگاه اول می توان این ادعیه را به آیه «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ» (حج در ماه های معینی است) مرتبط دانست؛ زیرا علمای شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که مراد از ماه های معین، ماه شوال، ذی القعده و ذی الحجه است. بنابراین، ماه رمضان در آستانه ماه های انجام عمره تمتع (ماه شوال) قرار گرفته است و در واقع دعای توفیق حج، به منظور آماده سازی جامعه جهت انجام این فریضه الهی است.

همچنین این ادعیه می تواند ناظر به برخی رویدادهای تاریخ اجتماعی مسلمانان نیز باشد؛ توضیح سخن اینکه با گسترش اسلام به مناطق خارج از جزیرة العرب، مسلمانان زیادی از سرزمین های اسلامی، به منظور زیارت خانه خدا و قبر مطهر پیامبر اکرم(ص)، عازم مکه و مدینه می‌شدند. مسافت زیاد، استفاده از مرکب و چهارپایان برای جابجایی و سختی های فراوانی که در گذشته برای مسافرت وجود داشته، مدت زمان این سفرها را طولانی می کرد. به همین منظور، کاروانهای حجاج، مجبور بودند از ماه ها قبل از زمان آغاز حج تمتع در ماه ذی الحجه، خود را مهیای انجام سفر حج کنند.

با نگاهی به مسیر حرکت کاروان های حجاج، می توان به خوبی علت طولانی شدن این سفرها را دریافت. مورخان اسلامی، مسیرهای چندگانه ای را برای سفر حجاج از سرزمین های اسلامی به مکه مکرمه ترسیم کرده اند که به آنها «طریق الحج» یا «درب الحج» گفته می شود. مشهورترین طریق های حج عبارتند از: العراقی، الشامی، المصری، الیمانی، العمانی [24]. هر یک از این راه ها، دارای منازل متعددی بوده اند که عموماً فاصله هر منزل از دیگری، میزان مسافتی بوده که کاروان ها در طول روز پیمایش می کردند. ابن خرداذبه (م حدود 300ق) از مورخان و جغرافی‌دانان برجسته اسلامی منازل این مسیرها را نام برده است. تعداد منازلی که ابن خرداذبه از سرزمین های اسلامی به مقصد مکه نام برده بدین ترتیب است: از بصره 24 منزل، از یمامه 33 منزل، از عمان 24 منزل، از مصر 25 منزل، از دمشق 18 منزل [25].

با توجه به اینکه کاروان های حاجیان، از شتابزدگی در طی مسیر پرهیز می کردند، در صورتی که در بین راه به شهرها و مناطقِ آباد می رسیدند، توقف های بیشتری داشتند، به همین دلیل مدت زمان طی مسیر برای آنان طولانی‌تر می شد. بر این اساس، آغاز حرکت کاروان های حاجیان، چیزی در حدود دو ماه قبل از موسم حج انجام می گرفته است. به همین جهت، آغاز سفرهای حج از ماه شوال شروع می شد و در اواخر ماه محرم، کاروان های حاجیان به سرزمین های خود باز می گشتند.

مورخان نیز تصریح کرده اند که کاروان های حجاج، معمولاً از اوایل ماه شوال، سفر خود را به سرزمین وحی آغاز می کردند. برای نمونه ابن جبیر (م 614ق) جهانگرد اندلسی که همراه با یکی از این قافله ها عازم سرزمین وحی شده، تاریخ خارج شدن از غرناطه (از شهرهای اندلس) را ششم شوال گفته است [26].

این وضعیت تا سده های اخیر نیز ادامه داشته است به گونه ای که محمد کُرْد عَلی (م 1372ق) طول زمان سفر حج از مسیر شام با کمک چهارپایان را 50 روز تخمین زده است. او نیز پنجم ماه شوال را آغاز حرکت قافله های حج دانسته است [27].

نتیجه بررسی های فوق اینکه ادعیه رمضانی که بر توفیق انجام مناسک حج تأکید دارند، در حقیقت برای زمینه‌سازی و ایجاد شوق در بین مسلمانان است که خود را مهیای انجام سفر حج کنند. این ادعیه، بانگ رحیل کاروان هایی است که کمر همت بر طواف معبود بسته اند تا مسلمانان با فراهم کردن زاد و توشه خود، مهیای کسب معرفت در صحرای عرفه گردند و به پروردگار خویش لبیک گویند. نظیر این اتفاق امروزه نیز روی می دهد؛ آنجایی که با سر زدن هلال ماه محرم، درخواست های مسلمانان از خداوند فزونی می باید که توفیق زیارت مرقد مطهر سید الشهدا(ع) و درک زیارت اربعین را روزی آنان گرداند.

 

اعتبارسنجی دعای روزهای ماه مبارک رمضان

یکی از ادعیه ای که در ماه مبارک رمضان قرائت می شود، دعاهای مختصری است که برای هر روز به صورت جداگانه در کتب ادعیه ذکر شده و به عنوان دعاهای روزهای سی‌گانه ماه مبارک رمضان شناخته می شود.

اما آیا این دعا مأثور است؟

مأثور دعایی است که از طریق معصومین علیهم السلام رسیده باشد.

در پاسخ باید گفت قدیمی ترین منبع ذکر این دعا، کتاب «جُنة الأمان الواقیة و جَنة الإیمان الباقیة»، معروف به مصباح الکفعمی تألیف تقى‌الدین ابراهیم بن على کفعمى(۸۴۰ - ۹۰۵ هجرى) است.

این کتاب جایگاه مهمی نزد شیعیان دارد و به عنوان دومین کتاب دعای مشهور پس از مصباح المتهجد شیخ طوسی شناخته می شود.

بنابراین منبع ذکر دعا معتبر است.

اما ایشان این دعا را به نقل از کتاب الذخیره آورده که هیچ نام و نشانی از این کتاب و مولف آن موجود نیست.

در کتاب الذخیره، این دعا به نقل از ابن عباس، از رسول خدا(ص) روایت شده است.

با توجه به اینکه در هیچیک از منابع متقدم شیعه این دعا ذکر نشده، و همچنین اسناد شیعی از ابن عباس بسیار محدود هستند، این گمان به وجود می آید که این دعا، از منابع اهل سنت اخذ شده باشد. بعلاوه اینکه مرحوم کفعمی در تالیفات خود، از منابع اهل سنت بسیار نقل کرده است! مؤید دیگر اینکه در دعای روز ۲۷، درخواست درک فضیلت شب قدر  بیان شده است که برخلاف دیدگاه شیعه درباره شب قدر (۲۳ ماه رمضان) و موافق دیدگاه اهل سنت است.

اما این اشکال وجود دارد که این دعا در هیچیک از منابع موجود اهل سنت وجود ندارد و امروزه اهل سنت نیز این دعا را به عنوان دعای مأثور قبول ندارند و آن را برساخته منابع شیعی می دانند!

در نتیجه به نظر می رسد در خوشبینانه ترین حالت، این دعا از ادعیه انشایی برخی علمای شیعه با گرایشهای عرفانی باشد که در میان برخی اهل سنت نیز رواج یافته است.

تایید این مطلب اینکه دعای روز اول ماه رمضان را سید بن طاووس به عنوان یکی از ادعیه ماه رمضان ذکر کرده است. البته همچنان ناسازگاری محتوای دعای برخی روزها با باورهای شیعه و کمرنگ بودن یاد اهل بیت(ع) در آن، از شیعی بودن این ادعیه می کاهد.

این سوال باقی می ماند که آیا استفاده از این دعا جایز است؟

در پاسخ باید گفت حتی با فرض اثبات غیر مأثور بودن دعای روزهای ماه مبارک رمضان، خواندن این دعا به قصد ورود جایز نیست اما استفاده از آن به عنوان درخواست از خداوند صحیح است و ان شاءالله مورد اجابت قرار می گیرد.

 

پی نوشت:

[۱]. ر.ک: المصباح، کفعمی، ص ۸۱۶ (از پیامبر(ص)).

[۲]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۷۹ (از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)).

[۳]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۷۹.

[۴]. ر.ک: الکافی، ج ۴، ص ۱۶۱، ح ۳ (از امام صادق(ع)).

[۵]. ر.ک: تهذیب الأحکام، ج ۳، ص ۱۰۲، ح ۲۶۴ (از امام صادق(ع)).

[۶]. ر.ک: المقنعة، ص ۳۲۰ (از امام جواد(ع)).

[۷]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۱۳۸.

[۸]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۱۴۳.

[۹]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۱۷۵ (از امام رضا(ع)).

[۱۰]. ر.ک: مصباح المتهجّد، ص ۵۸۲ (از امام سجاد(ع)).

[۱۱]. ر.ک: مصباح المتهجّد، ص ۶۰۱.

[۱۲]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۱۷۷.

[۱۳]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۱۸۳.

[۱۴]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۱۸۴.

[۱۵]. ر.ک: الإقبال، ج ۱، ص ۲۰۸.

[۱۶]. ر.ک: مصباح المتهجّد، ص۶۲۰.

[۱۷]. ر.ک: البلد الأمین، ۲۲۳.

[۱۸]. ر.ک: المصباح، کفعمی، ۳۳۴ (از پیامبر خدا(ص) و امام زین العابدین(ع)). این دعا صد فراز دارد و در هر فراز، ده نام خداوند آمده است و در پایان هر بخش آن، عبارت «سبحانک یا لا إله إلاّ أنت! الغَوث، الغَوث، الغَوث، خَلِّصنا مِنَ النّار یا ربّ» می آید که ترجمۀ آن را در متن آوردیم.

[۱۹]. برای مطالعۀ دعاهای ماه رمضان، ر.ک: مفاتیح الجنان، دعاهای روزها، شب ها و سحرهای ماه رمضان؛ ماه خدا، ص ۳۶۸ - ۴۹۷.

[20]. الإقبال، ج1، ص77.

[21]. الإقبال، ج1، ص144.

[22]. بحار الانوار، ج98، ص142.

[23]. بحار الانوار ج91، ص120.

[24]. عبدالمجید البکر، الملامح الجغرافیه لدروب الحجیج، ص 229.

[25]. ابن خرداذبه، المسالک والممالک، ص 146-150.

[26]. رحلة ابن جبیر، ص 41.

[27]. خطط الشام، ج 5 ص 168.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۰۶
رسول چگینی