وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت علیهم السلام» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۳۱ ق.ظ

استشفاع از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

استشفاع به معنای طلب شفاعت از اولیای الهی، یکی از اعتقاداتی است که بیشتر مسلمانان به مشروعیت آن اعتقاد دارند. سخنان اهل بیت (علیهم السلام) نیز آکنده از روایاتی است که بر طلب شفاعت از اولیای الهی دلالت دارند. این روایات را می توان به دو بخش طلب شفاعت از شخص معین از اهل بیت (علیهم السلام) و طلب شفاعت از همه اهل بیت (علیهم السلام) تقسیم کرد. ادعیه فراوانی که بر طلب شفاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) تأکید کرده اند، مهمترین استنادات برای اثبات مشروعیت استشفاع از اولیای الهی است.

 

نویسنده :  رسول چگینی

 

مقدمه

استشفاع از مصدر شفاعت و آن از ماده «شفع» است که بر مقارنه دو شیء دلالت دارد.[1] با توجه به اینکه معنای مورد استفاده از باب استفعال، طلب است، شفع دارای معانی متعددی است از قبیل: زوجیت به معنای دومین بودن چیزی، کامل کننده، کمک کننده، زیاده،[2] ضمیمه شدن چیزی با مثل خودش،[3] تملّک،[4] و غیره.[5] بر این اساس، شفاعت اسم مصدر شفع به معنای کامل کننده و یاری‌گر است و به کسی که برای دیگری، امری را طلب می کند شفیع می گویند.[6]

معنای اصطلاحی شفاعت از سوی جریانات متعددی تبیین شده است که کم‌وبیش نزدیک به یکدیگر هستند. برای نمونه راغب اصفهانی (م 502ق)، در معنای اصطلاحی شفاعت می گوید:

«شفاعت به معنای ضمیمه شدن به چیز دیگری برای طلب یاری و درخواست از او، و بیشتر استعمال این اصطلاح در جایی است که کسی که حرمت و جایگاه بالاتری دارد به کسی که جایگاه پایین‌ترین دارد ضمیمه می شود.»[7]

سید مرتضی (م 436ق) از متکلمان برجسته شیعه شفاعت را اینگونه معنا کرده است:

«حقیقت شفاعت و فایده آن طلب برداشتن عقاب از کسی است که مستحق عقاب است، البته کلمه شفاعت مجازا در مورد درخواست رسیدن منافع به شخص نیز به کار می‌رود و در اینکه حقیقت شفاعت در مورد طلب برداشتن ضرر و عقاب و عذاب است هیچ اختلافی نیست.»[8]

شیخ طوسی (م 469ق) دیگر عالم برجسته شیعه درباره تعریف شفاعت می گوید:

«حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نیست بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقیده ما پیامبر اکرم(ص) مؤمنین را شفاعت می کند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می‌پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن (البته از کسانی که اهل نماز باشند) برمی دارد. زیرا پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته‌ام.»[9]

آیت الله جعفر سبحانی زید عزه شفاعت را اینگونه تعریف کرده است:

«شفاعت عبارت است از این که در روز قیامت، پیامبران و اولیاء و صالحان درباره کسانی که پیوند ایمانی خود را با خدا قطع ننموده و از طرفی رابطه معنوی خود را با شفاعت کنندگان درگاه الهی حفظ کرده‌اند، وساطت و میانجیگری خواهند کرد.»[10]

بنابراین، می توان شفاعت را به این معنا دانست که اولیای الهی در روز قیامت، در حق گروهی از گناهکاران میانجیگری کرده و در نزد خداوند برای آنان طلب بخشش می کنند و آنان را از عقاب جهنم نجات می دهند. بر این اساس، استشفاع به معنای طلب شفاعت از اولیای الهی است.

استشفاع از منظر اهل بیت (ع)

در روایات اهل بیت (ع)، شفاعت یکی از مقاماتی است که خداوند به بندگان برگزیده عطا کرده است. این مقام، به عنوان یکی از ویژگی های پیامبر اکرم (ص) معرفی شده است.[11] امیرالمؤمنین (ع) نحوه شفاعت کردن پیامبر (ص) در روز قیامت را اینگونه بیان کرده اند:

«از پیامبر خدا(ص) شنیدم که فرمود: هنگامی که مردم در روز قیامت محشور شوند، منادی ندا می زند: ای رسول خدا، همانا خداوند عزوجل به تو قدرت داده که جزای دوستداران خود و اهل بیتت و سزای دشمنان آنها را مشخص نمایی، پس هرگونه که می خواهی حکم کن، پس من می گویم: ای پروردگار بهشت، هریک از آنها را دوست داری در بهشت ساکن بگردان، پس این مقام محمودی است که به آن وعده داده شده ام.»[12]

اگرچه این مقام از ویژگی های پیامبر اکرم (ص) است، اما اختصاص به ایشان ندارد و دیگر اولیای الهی نیز از این ویژگی برخوردار هستند. در روایات زیادی بیان شده است که سایر اهل بیت (ع) نیز دارای مقام شفاعت هستند. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «همانا برای ما شفاعتی است و برای دوستداران ما نیز شفاعتی است.»[13] همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمودند:

«همانا من در روز قیامت شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود، علی نیز شفاعت می کند و پذیرفته می شود، اهل بیت من نیز شفاعت می کنند و پذیرفته می شود، کمترین میزان شفاعتی که یک مؤمن انجام می دهد، کسی است که برای 40 نفر از برادرانش که مستحق آتش هستند، شفاعت می کند.»[14]

بنابراین، آنچه از روایات اهل بیت (ع) فهمیده می شود، آن است که شفاعت مقامی است که انسان های برگزیده و مؤمنان واقعی دارای این مقام هستند و با شفاعت آنها، انسان های گنهکار زیادی از عذاب جهنم رهایی می یابند.

آنچه که در اینجا لازم است مورد بررسی بیشتر قرار گیرد، آن است که آیا طلب شفاعت از اموات در دنیا جایز است یا خیر؟ به منظور پاسخ به این سؤال، باید به سراغ روایات اهل بیت (ع) برویم.

با نگاهی به روایات اهل بیت (ع)، شاهد گونه ای از شفاعت خواهی هستیم که در مقام زائر قبور ائمه (ع) بیان شده است. بیشتر روایات این بخش، مربوط به زیارت نامه هایی است که از ائمه اطهار (ع) نسبت به پیامبر اکرم (ص) یا ائمه پیشین (ع) صادر شده است. با نگاهی به زیارت نامه هایی که از ائمه معصومین (ع) صادر شده است، می توان به وجود یک روال متداول در بیشتر این زیارت نامه ها پی برد. چارچوب عموم زیارت نامه ها بدین ترتیب است که بخش نخست به سلام و درود به صاحب آن قبر و بارگاه پرداخته است. بخش دوم بیان فضائل و مناقب ایشان است. بخش سوم عرض حاجت و طلب شفاعت از صاحب قبر است. بنابراین، می توان شفاعت طلبی را یکی از ارکان اصلی زیارت قبور اولیای الهی دانست که در زیارت نامه ها منعکس شده است.

این شفاعت‌خواهی را می توان به دو گروه تقسیم کرد: برخی از آنها در وصف شخص معینی از اولیای الهی بیان شده است و برخی دیگر، برای تعدادی از ائمه (ع) و یا چهارده معصوم (ع) نقل شده است. در ادامه به این دو دسته روایات اشاره می کنیم

از اهل بیت (ع)

همانگونه که بیان کردیم بسیاری از زیارت نامه هایی که از ائمه معصومین (ع) برای کسی که به زیارت قبر ائمه اطهار (ع) رفته اند، صادر شده است، به موضوع شفاعت طلبی از صاحب قبر تصریح شده است. در این زمینه می توان به این عبارات بر اساس ترتیب چهارده معصوم (ع) اشاره کرد:

الف) پیامبر اکرم (ص): «جئتک یا رسول الله زائرا، وقصدتک راغبا، متوسلا إلى الله سبحانه، وأنت صاحب الوسیلة، والمنزلة الجلیلة، والشفاعة المقبولة، والدعوة المسموعة، فاشفع لی إلى الله تعالى فی الغفران والرحمة، والتوفیق والعصمة»،[15] «فاشفع لی یا شفیع الامة، وأجرنی یا نبی الرحمة»،[16] «فکن لی شفیعا عند ربک و ربی».[17]

ب) امیرالمؤمنین (ع): «یا ولى الله إن لی ذنوبا کثیرة فاشفع لی إلى ربک فإن لک عندالله مقاما محمودا»،[18] «فاشهد یا مولای و اشفع لی عند ربک فی قضاء حوائجی»،[19] «یا مولای اشفع لی عند ربک، فلک عندالله المقام المحمود»،[20] «متقربا إلى الله بزیارتک فی خلاص نفسی و فکاک رقبتی من النار و قضاء حوائجی للآخرة و الدنیا فاشفع لی عند ربک‏»،[21]  «عارفا بضلالة من خالفک فاشفع لی عند ربک‏»،[22] «أتیتک یا مولای زائرا عارفا بحقک موالیا لأولیائک معادیا لأعدائک فاشفع لی عند ربک‏»،[23] «اتیتک وافدا لعظیم حالک ومنزلتک عندی، فاشفع لی عند ربک فان لی ذنوبا کثیرة ولک عند الله مقام محمود وجاه عظیم وشأن کبیر وشفاعة مقبولة»،[24] «فاشفع لی عند الله ربی وربک فی خلاص رقبتی من النار وقضاء حوائجی»،[25] «اتیتک أستشفع بک یا مولای الى الله لیقضی بک حاجتی، فاشفع لی یا مولای»،[26] «قد اوقرت ظهری ذنوبا، فاشفع لی عند ربک»،[27]  «یا أبا القاسم یا رسول الله یا علی یا أمیر المؤمنین... فاشفعا لی فی فکاک رقبتی من النار»،[28] «کن لی الی الله شفیعا»،[29] «فکن شفیعا الی ربک و ربی فی فکاک رقبتی من النار».[30]

ج) امام حسین (ع): «اشفع لی یا ابن رسول الله عند ربک»،[31] «جئتک مقرا بالذنوب، اشفع لی عند ربک یا ابن رسول الله»،[32] «السلام علیک یا ابن رسول الله أتیتک بأبی و أمی زائرا وافدا إلیک متوجها بک إلى ربک و ربی لتنجح بک حوائجی و یعطینی بک سؤلی فاشفع لی عنده و کن لی شفیعا»،[33] «فاشفع لی إلى ربی لیعطینی أفضل ما أعطى أحدا من زوارک و الوافدین إلیک»،[34] «السلام علیک یا مولای من فلان بن فلان فإنی أتیتک زائرا عنه فاشفع له و لی عند ربک»،[35] «بک اتوجه إلى الله فی نجحها وقضائها فاشفع لی عند ربک وربی فی قضاء حوائجی کلها»،[36] «عارفا بضلالة من خالفک فاشفع لی عند ربک‏»،[37] «یا أمیر المؤمنین و یا أبا عبد الله أتیتکما زائرا و متوسلا إلى الله ربی و ربکما و متوجها إلیه بکما و مستشفعا بکما إلى الله تعالى فی حاجتی هذه فاشفعا لی»،[38] «فکن لی یا ولی الله سکنا و شفیعا»،[39] «انی استشفع بک الی الله ربک و ربی من جمیع ذنوبی»[40] و... .

د) امام کاظم (ع): «اتیتک عارفا بحقک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک».[41]

هـ) امام رضا (ع): «أتیتک بابی وامی زائرا عارفا بحقک، موالیا لأولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک جل وعز»،[42] «فکن لی شفیعا الی ربک یوم فقری و فاقتی».[43]

و) امام جواد (ع): «اتیتک یا مولای عارفا بحقک، موالیا لاولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک».[44]

این شفاعت خواهی در حق امام زمان (ع) نیز وارد شده است مانند: «یا صاحب الزمان، قطعت فی وُصْلَتک الخُلّان، و هجرت لزیارتک الأوطان، و أخفیت أمری عن أهل البلدان، لتکون شفیعا لی عند ربک و ربی‏»؛[45] اما با توجه به اینکه ایشان حی و حاضر است، از فرض مسئله مورد بحث خارج می شود.

این شفاعت طلبی اختصاص به امامان معصوم (ع) نداشته و حتی از صحابه پیامبر (ص) مانند حمزه بن عبدالمطلب نیز طلب شفاعت شده است: «و کن لی شفیعا یوم فقری و فاقتی».[46] همچنین امام‌زادگان جلیل القدری مانند حضرت معصومه (س) نیز مورد شفاعت‌خواهی قرار گرفته اند: «یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة».[47]

در همه این زیارت نامه ها، با توجه به قبر هر یک از اهل بیت (ع) که مورد زیارت قرار گرفته، از ایشان طلب شفاعت شده است. البته ذکر این عبارت در ادعیه برای ائمه یاد شده، به معنای آن نیست که تنها از این ائمه (ع) می توان طلب شفاعت کرد، بلکه این در حق همه ائمه (ع) جاری است که در ادامه به آنها اشاره می شود.

 

 روایات این بخش، به صورت عمومی در حق همه اهل بیت (ع) صادر شده است که در میان آنها، شفاعت طلبی از ائمه ای که در قید حیات نبوده اند نیز وجود داشته است؛ بنابراین، از افرادی که وفات کرده اند، طلب شفاعت شده است. مهمترین روایات این بخش عبارتند از:

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که هرگاه سختی های روزگار بر کسی چیره گشت، بر روی بام خانه رفته و دو رکعت نماز بخواند و رو به سوی قبور ائمه (ع) سلام دهد و دعا بخواند. در بخش آخر دعا این عبارت را بگوید:

«وجهت إلیک بسلامی لعلمی بأنه یبلغک صلى الله علیک فاشفع لی عند ربک».[48]

دستور دیگری از امام صادق (ع) وجود دارد که برای رفع مشکلات، به محضر چهارده معصوم (ع) رقعه ای بنویسد که در پایان آن آمده است:

«اشفعوا لی یا سادتی بالشأن الذی لکم عند الله فإن لکم عند الله لشأنا من الشأن».[49]

هرچند این روایات از زبان مبارک امام صادق (ع) صادر شده است، اما بدون تردید، اختصاص به ائمه پیش از ایشان ندارد و برای دوره های بعد نیز قابل اجرا است؛ زیرا معیار بیان شده در این روایت، وجود قبور ائمه (ع) و یا رقعه نویسی به قصد ائمه اطهار (ع) است.

در زیارت نامه دیگری، این عبارت برای پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم الصلاة والسلام وارد شده است:

«یا ساداتی یا موالی یا ائمتی اشفعوا لی الى الله تبارک اسمه بقضاء حوائجی وخلاصی من النار».[50]

همچنین می توان از برخی ادعیه یاد کرد که با ذکر نام چهارده معصوم (ع)، از هر یک از ایشان به صورت جداگانه طلب شفاعت شده است مانند دعای معروف به «توسل» که به هر یک از اهل بیت (ع) به صورت جداگانه توسل جسته شده و از ایشان شفاعت خواهی می شود:

«یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة یا سیدنا و مولانا إنا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک إلى الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»[51]

شبیه به این عبارت در دعای فرج که از امام رضا (ع) روایت شده است نیز وجود دارد.

«یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة إنا توجهنا بک إلى الله و توسلنا بک إلى الله و استشفعنا بک إلى الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»[52]

نتیجه ای که به دست می آید، اینکه در روایات اهل بیت (ع)، شفاعت خواهی از اولیای الهی مانند پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)، یکی از تعالیمی است که امامان معصوم (ع) آن را برای کسی که به زیارت قبور ایشان می رود، و یا برای رفع گرفتاری و بخشش گناهان توصیه کرده اند. این بر خلاف ادعای وهابیت است که طلب شفاعت از اموات را شرک قلمداد کرده و مرتکب آن را از دایره اسلام خارج می دانند؛ بنابراین، با توجه به اینکه اهل بیت (ع) به عنوان یکی از دو یادگار ارزشمند پیامبر خدا (ص) شناخته می شوند، تمسک به ایشان و اطاعت از فرامین روح بخش اهل بیت (ع)، مسلمانان را از گمراهی و لغزش در امان می دارد و در مسئله شفاعت خواهی از اموات نیز، سخن اهل بیت (ع) بیانگر عقیده صحیح اسلام است.

 

[1] . ابن فارس قزوینی، احمد، مقاییس اللغة، ج 3 ص 201.

[2] . ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج 1 ص 338.

[3] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 457.

[4] . فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج 1 ص 317.

[5] . فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص 734.

[6] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 1 ص 260؛ ابن منظور افریقی، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 8 ص 184.

[7] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 457.

[8] . سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضى، ج 1 ص 150.

[9] . طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1 ص 213.

[10] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 8 ص 207.

[11] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3 ص 204.

[12] . طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 298.

[13] . ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج 2 ص 623.

[14] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8 ص 30.

[15] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 72.

[16] . همان، ص 72.

[17] . ابن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، ج 2 ص 175.

[18] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4 ص 569.

[19] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 310.

[20] . همان، ص 311.

[21] . مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص 463.

[22] . همان، ص 469.

[23] . همان، ص 477.

[24] . طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 6 ص 30.

[25] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 219.

[26] . همان، ص 236.

[27] . همان، ص 237.

[28] . ابن طاووس، علی بن موسی، جمال الاسبوع، ص 298.

[29] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 211.

[30] . همان، ص 246.

[31] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 221.

[32] . همان، ص 210.

[33] . مفید، محمد بن محمد، المزار، ص 110.

[34] . همان، ص 111.

[35] . همان، ص 210.

[36] . طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 6 ص 62.

[37] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 415.

[38] . طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 2 ص 78.

[39] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 236.

[40] . همان، ص 235.

[41] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4 ص 578.

[42] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 551.

[43] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 312.

[44] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 539.

[45] . همان، ص 658.

[46] . همان، ص 95.

[47] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99 ص 267.

[48] . مفید، محمد بن محمد، المزار، ص 215.

[49] . کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین، ص 157.

[50] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 315.

[51] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99 ص 247.

[52] . کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین والدرع الحصین، ص 325.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۳ ، ۰۸:۳۱
رسول چگینی

سیستان که در گذشته با نام «سجستان» شناخته می شد، یکی از مناطقی است که تاریخ درخشانی در حمایت از اهل بیت علیهم السلام داشته است.
فتح این منطقه در دوران خلافت عمر بن خطاب بود اما با خروج اعراب از این منطقه، آنان به کیش گذشته خود بازگشتند و همین اقدام باعث شد که در زمان عثمان، دوباره به آن منطقه هجوم ببرند. البته پس از جنگ پرتلفاتی که کشته های اعراب بیش از مردم سیستان بود، شاه سیستان به نام «ایران پسر رستم پسر آزادخو پسر بختیار» پس از مشورت با موبد موبدان، شخصی را نزد فرمانده لشکر اعراب فرستاد و اعلام کرد: «ما از نبرد عاجز نیستیم؛ زیرا شهر مـا، شـهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه نمی‌توان جنگید؛ چه ما در کتابها خوانده‌ایـم که شما سپاهیان خدایید و به سوی ما خواهید آمد و محمد فرستاده خداست. بنابراین صلح کردن از جنگ و خونریزی بهتر است». به دنبال این پیشنهاد، فرمانده اعراب دستور داد مسلمانان سلاح خود را بر زمین بگذارند، و سرانجام کار آنان به صلح انجامید (بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۸۱).

 

پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
مردمان این منطقه از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند به گونه ای که در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام پس از اینکه والی ایشان برای کمک به امام در جنگ صفین، آن منطقه را ترک کرد و  معاویه با سوء استفاده از فرصت، شخصی را به عنوان والی منطقه به آنجا اعزام کرد، مردم سیستان از پذیرش او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی می‌خواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی و علی بن ابی طالب باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علیه السلام به نوبت، والیـانی بـه سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند (موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص٨٥-٨٤).

 

عدم سب امیرالمؤمنین علیه السلام
از دیگر رویدادهایی که نام مردم سیستان را بر تارک دوستداران اهل بیت علیهم السلام قرار می دهد، عدم سب امیرالمؤمنین علیه السلام است. یاقوت حموی (م 626ق) در وصف مردم سیستان می‌نویسد: 
«و بالاتر از همه اینها اینکه در زمانی‌ که علی بن ابیطالب (رضی‌الله‌عنه)، بر روی منابر شرق و غرب (مناطق اسلامی) مورد لعن واقع می‌شد، بر منابر منطقه سیستان بجز یک‌بار هرگز مورد لعن واقع نشد. اهالی سیستان از این فرمان بنی‌امیه سرپیچی کردند و اجازه ندادند که بر منبرهایشان احدی لعن شود... و کدام شرفی بزرگتر از این که اهالی سیستان از لعن برادر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام)) بر منبرهایشان جلوگیری کردند در حالی‌که حضرت علی (علیه‌السّلام) بر منابر شهرهای (مهمی چون) مکه و مدینه مورد لعن قرار می‌گرفت.» (حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱).

 

اولین قیام مردمی برای خونخواهی امام حسین علیه السلام
سال 61 و همزمان با وقوع حادثه کربلا، والی سیستان «عباد بن زیاد» برادر عبیدالله بن زیاد بود. چند ماه پس از واقعه خونین عاشورا، وقتی خبر این جنایت به مردم سرزمین های اسلامی رسید، مـردم سیستان بـا شـنیدن‌ ایـن خبـر بـه خـونخـواهی اباعبـدالله الحسین علیه السلام، بر ضد یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان، عباد بن زیاد قیام کردند. 
با وجود قدرت نظامی زیادی که حاکم سیستان داشت، اما از مواجهه با مردم خشمگین ناتوان بود و عباد بن زیاد با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فرار کرد و تا ماه ها سیستان بدون والی ماند. بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جـای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزید بن زیاد و ابوعبیدة بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد (موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۱۰۰-۱۰۱).

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۵۱
رسول چگینی
دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۷ ق.ظ

حدیث دوازده خلیفه در کتب آسمانی

ابن تیمیة حرانی معترف است: [ کثیری از یهودیان بخاطر وجود خبر "دوازده رئیس و خلیفه" در کتاب مقدس (تورات) به مذهب تشیع داخل میشوند ]

وکثیر من الیهود إذا أسلم یتشیع لانه رای فی التوراة ذکر الاثنی عشر

بسیاری از یهودیان هنگامی که اسلام می آورند شیعه می شوند چرا که در تورات اشاره به «اثنی عشر» (دوازده رئیس و امیر) را دیده اند.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی ابوالعباس منهاج السنة النبویة ج۸ ص۲۴۲.

 

امّا نقل تورات

اما در خصوص ‌اسماعیل‌ تو را اجابت‌ فرمودم‌. اینک‌ او را برکت‌ داده‌ بارور گردانم‌ و او را بسیار کثیر گردانم‌ دوازده‌ رئیس‌ از وی‌ پدید آیند و امتی‌ عظیم‌ از وی‌ بوجود آورم‌

عهد عتیق سفر پیدایش فصل ۱۷ فقره ۲۰

توضیح: در منابع شیعه و مخالفین حدیثی معتبر تحت عنوان حدیث «خلفائی اثنی عشر» (خلفای دوازده گانه) وجود دارد که مخالفین علی رغم تلاش های بسیار نتوانسته اند مصادیق معینی از سوی خود در مورد این حدیث ارائه کنند و در این میان تنها مذهب شیعه است که به صورت اجماعی ائمه دوازده گانه را مصادیق این حدیث شریف می داند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۲۷
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ

امام سجاد علیه السلام در کلام بزرگان اهل سنت

 

امام علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب علیهم السلام، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا حضور داشت؛ ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد.
واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داد. مجموعه ادعیه و مناجات‌های امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است. 
بنابر روایات شیعه، امام سجاد(ع) به دستور ولید بن عبد الملک با سمّ به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است.

 

 بزرگان اهل سنت همواره امام سجاد (ع) را مورد مدح و ستایش قرار داده اند:

1️⃣ عبداللّه بن عباس (م 68 ه.): وقتی که امام را می دید، چنین می گفت: «مرحباً بالحبیب ابن حبیب.»

2️⃣سعید بن مسیّب (م 93 ه.): «ما رأیتُ قطّ افضل من علیّ بن الحسین، ما رأیتُه ضاحکاً یوماً قطّ»23 در جای دیگر می گوید: «ما رأیتُ اورع منه».

3️⃣ نافع بن جُبیر (م 99 ه.): «کان علیّ بن الحسین رجلاً له فضل فی الدّین»25 و در جای دیگر خطاب به امام سجّاد علیه السلام می گوید: «انت سیّد النّاس و افضلهم».

4️⃣عمر بن عبدالعزیز (م 101 ه.) بعد از رحلت امام، چنین گفت: «ذهب سراج الدّنیا و جمال الدّنیا و زین العابدین».

5️⃣طاووس (م 106 ه..): «رجل صالح من اهل بیت الخیر»، «رجال صالح من اهل بیت النّبوّة» و «رجل صالح من اهل بیت طیّب».

6️⃣ابوفراس فرزدق (م 110 ه.): او قصیده معروفی در وصف امام سجاد علیه السلام سرود:
هذا الذی تعرف البطحاء و طأته  و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم
هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم  هذا التّقیّ النّقیّ الّطاهر العَلَم

7️⃣ابن شهاب زُهری (م 123 یا 124 ه .): در مقاطع گوناگون از آن حضرت به بزرگی یاد می کند؛ از جمله: «لم اُدرِک من اهل البیت افضل من علیّ بن الحسین»، «ما رأیت قرشیّاً افضل من علیّ بن الحسین.»، «کان اکثر مجالستی مع علیّ بن الحسین و ما رأیت احداً کان افقه منه»، «کان علیّ بن الحسین من افضل اهل بیته و احسنهم طاعة»،«مارأیت قرشیّاً افضل منه ولا افقه»، «ما رأیت قرشیّاً اورع منه ولا افضل»، «ما رأیت قطّ افضل من علیّ بن الحسین»، «ما رأیت هاشمیّاً اعبد منه»، «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین» و «علیّ بن الحسین اعظم الناس علیّ منّةً».

8️⃣زید بن اسلم (م 136 ه.): «ما رأیت فیهم مثل علیّ بن الحسین».

9️⃣ابو حازم مدنی (م 140 ه.): «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»42 «ما رأیتُ هاشمیّاً افقه من علیّ بن الحسین».

🔟یحیی بن سعید (م 143 ه.) نیز ایشان را یکی از فقهای بنام مدینه می دانست و درباره آن حضرت می گفت: «افضل هاشمیّاً رأیته بالمدینه»، «ما رأیت هاشمیّاً قطّ افضل منه» و «کان افضل هاشمیّاً ادرکته».

1️⃣1️⃣مالک بن انس (م 179 ه.): «انَّ علیّ بن الحسین کان من اهل الفضل»48 و در جای دیگر می گوید: «لم یکن فی اهل بیت رسول اللّه مثله و هو ابن اَمَة».

2️⃣1️⃣محمد بن عمر واقدی (م 207 ه.): «کان من اورع النّاس و اعبدهم و اتقاهم للّه عزّوجلّ».

3️⃣1️⃣ عتبی (228 ق.) «کان علیّ بن الحسین افضل بنی هاشم».

4️⃣1️⃣علی بن مدینی (م 230 ه.): «یکی از اتقیا، پرهیزکاران و پارسایان، علی بن الحسین است.»

5️⃣1️⃣محمد بن سعد بصری (م 230 ه.): «و کان علیّ بن الحسین ثقة مأموناً کثیر الحدیث عالیاً رفیعاً ورعاً».

6️⃣1️⃣ابوبکر بن برقی (م 249 ه.): «نسل الحسین کلّه مِنْ قِبَلِ ابنه علیّ الاصغر و کان افضل اهل زمانه...ما رأیت هاشمیّاً افضل منه».

7️⃣1️⃣عجلی (م 261 ه.) «علیّ بن الحسین مدنیٌّ تابعیٌّ ثقةٌ و کان رجلاً صالحاً».

8️⃣1️⃣ ابن قتیبه دینوری (م 276 ه.): «و کان خیّراً فاضلاً».

9️⃣1️⃣ابن واضح یعقوبی (م 284 ه.): «کان افضل النّاس و اشدّهم عبادةً و کان یسمّی زین العابدین و یسمّی ایضاً ذا الثّفنات لما کان فی وجهه من اثر السّجود و کان یصلّی فی الیوم و اللیلة الف رکعة و لمّا غسل وجد علی کتفیه جُلَب کجُلبِ البعیر فقیل لأهله ما هذه الآثار؟ قالوا من حمله للطعام فی اللیل یدور به علی منازل الفقراء».

0️⃣2️⃣ابن عبد ربّه اندلسی (م 327 ه.): «علیّ بن الحسین کان من افضل بنی هاشم» و در جای دیگر، امام را به فقاهت و دانش و پرهیزکاری متّصف می کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۳ ، ۰۹:۲۵
رسول چگینی

 

افطاری دسته جمعی سعودی ها در روز عاشورا

 

 

در یادداشت قبل، با استناد به گزارش ابوالفتوح کراجکی (م 449ق) به برخی جنایات فرهنگی بنی امیه در ترویج دشمنی اهل بیت علیهم السلام در میان مسلمانان اشاره کردیم.

 

در این فرسته، به گزارش دیگری اشاره می کنیم که به رسوخ فرهنگ ناصبی گری امویان در میان مسلمانان ایران‌زمین اشاره دارد.

 

 عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) در کتاب «کامل بهایی» به ماجرای دشمنی مسلمانان قرطبه با اهل بیت علیهم السلام و تعظیم و بزرگداشت روز عاشورا از سوی آنان اشاره می کند. او می نویسد:

 

«و گویند در دیار عرب شهرى است نام آن قرطبه, در شب عاشورا جوانان آن شهر سرگاوى یا خر مردارى به دست آرند و به سر نیزه کنند و خلق در دنبال آن سر افتند با دف و چنگ و انواع ملاهى و رقاصان رقص مى کنند و مغنیان غنا مى گویند و بر در خانه هاى گردند و در آن شب طعام هاى گوناگون و حلواها و قطاب ها سازند از براى تبرک و شادى و آن سر را تشبیه کنند به سر حسین ـ علیه السلام ـ و بدان طرب و شادى کنند و گویند: یا سنى المردبسة اطعمنا المطنفسة اى سنى به سه طعام دهد ما را به قطایف این عبارت بود (کذا). و این مشهور است که سنیان عراق و خراسان روز عاشورا سرمه در چشم کشند و هفت دانه پزند و طعام هاى مختلف سازند و زینت مزخرفات دنیا مردان و زنان ایشان کنند و پوشند و این است دوستى که شنیدى که روز قتل خاندان ایشان را روز فرح و شادى باشد و آن را عیدى دانند.»

 

 عماد الدین طبری، کامل البهایى, ج2, ص86.


 ذکر این نکته ضروری است که هدف از بیان این مطلب، آگاه کردن مسلمانان نسبت به وجود چنین پیشینه ای در ترویج فرهنگ اموی در میان مسلمانان بوده است و لازم است امروزه نیز با آگاهی کامل، از گسترش چنین اعتقادات نادرستی اجتناب کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۲
رسول چگینی
يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

دو «ولایت» در ماه ذی الحجه!

 

ماه ذی الحجه آخرین ماه در ترتیب تقویم هجری قمری و از ماه‌های حرام و ماه‌های حج است. مناسبت های متعددی در این ماه وجود دارد که برخی از آنها به عنوان مناسبت های همراه با شادی و سرور شناخته می شوند از قبیل: ازدواج امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (۱ ذی‌الحجه سال ۲ قمری)، بخشیدن فدک به حضرت زهرا(سلام الله علیها) (۱۴ ذی‌الحجه۷ق)، واقعه غدیر (۱۸ ذی‌الحجه۱۰ق)، مباهله (۲۴ ذی‌الحجه ۱۰ق).

از دیگر مناسبت های سرورانگیز این ماه در روز ۲۴ ذی الحجه واقع شده است و مربوط به ماجرای خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام در سال نهم هجری است.[۱] در این روز، آیه ولایت نازل شده و مانند حدیث غدیر، واژه «ولی» و منصب « ولایت » برای امیرالمؤمنین علیه السلام به کار رفته است.

شأن نزول آیه ولایت

روایات تاریخی بیانگر آن هستند که روزی فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، امیرالمؤمنین علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.[۲]

ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و‌ کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی.

خداوندا! من محمد، پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد.[۳]

تأیید شأن نزول از سوی عالمان شیعه و اهل سنت

این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، امام علی علیه السلام،[۴] عبداللّه بن عباس،[۵] ابورافع مدنی،[۶] عمار بن یاسر،[۷] ابوذر غفاری،[۸] انس‌ بن مالک،[۹] و مقداد بن اسود هستند.[۱۰] در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنن و ۱۹ حدیث از شیعه نقل شده است.[۱۱] شهرت این خبر به‌ حدی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت، شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز این منقبت علی علیه السلام را به‌ نظم آورده است:

فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً / زکاة فدتک النفس یا خیر راکع

فانزل فیک اللّه خیر ولایة / و اثبتها اثنی کتاب الشرایع.[۱۲]

تو همانى که در رکوع بخشیدى /  على! جان فدایت، اى بهترین رکوع کننده!

خداوند، بهترین ولایت را در شأن تو فرو فرستاد / و آن را در قوانین استوار دین، تبیین کرد.

محدثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند. آلوسی گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی علیه السلام نازل شده است.[۱۳] احادیث مربوط به نزول آیه در شأن علی علیه ‌السلام که از شیعه و اهل سنت نقل شده در حد تواتر بوده و مفید یقین است، و این احادیث مورد استناد محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان قرار گرفته است؛ تا آن‌جا که فقها در مسئله فعل کثیر در نماز و این‌که آیا صدقه مستحبی زکات نامیده می‌شود یا نه، به آن استناد کرده‌اند.[۱۴]

اهمیت این آیه وقتی نمایان می‌شود که اهل بیت علیهم ‌السلام و از جمله امیرالمومنین علیه ‌السلام به این آیه در برابر مخالفین، استدلال نموده‌اند.[۱۵] امام هادی علیه ‌السلام در نامه‌ای به اهل اهواز، بعد از ذکر این آیه می‌فرمایند: علماء اتفاق دارند بر این که این آیه در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام است، آنگاه که در حالت رکوع، انگشترش را صدقه داد.[۱۶] شیخ طوسی از بزرگان علمای شیعه می‌‌فرماید که قوی‌ترین نص بر امامت امام علی علیه السلام از قرآن آیه ولایت است.[۱۷]

معنای «ولی» در آیه ولایت

مهمترین اختلاف در تفسیر این آیه، پیرامون واژه «ولی» در آن است. از دیدگاه شیعه «ولی» در این آیه مانند «مولی» در حدیث غدیر، به معنای «سرپرست» و «صاحب اختیار» است اما از دیدگاه اهل سنت، واژه «ولی» به معنای «دوست» و «یاور» است.

اگر چه واژه «ولی» بر معانی یا مصادیق متعددی اطلاق شده است، اما منظور از «ولی» در آیه، همان معنای اول است، یعنی امیر مؤمنان(علیه السلام) مانند خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) می تواند در باره امور مردم، دخالت، تصرّف و تصمیم گیری کرده، بر آنان حکومت کند. دلیل این ادّعا، آن است که:

اول) حصر موجود در آیه:

معنای دوم و سوم با مفهوم حصر در آیه، سازگار نیست؛ زیرا در ابتدای آیه واژه «انما» به کار رفته شده و آن به معنای انحصار است؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از «انّما» ذکر شده اثبات، و از آنچه ذکر نشده، نفی می‏کند بنابراین کلمه «إنّما» بر ولایتی خاص دلالت می‏کند، ولایتی که اوّلاً وبالذات به خداوند اختصاص دارد و برای دیگران با اذن و مشیت الهی ثابت می‏شود. دلیلی ندارد که قرآن کریم، تأکید کند تنها برخی از مؤمنان، دوستدار یا یاور شما هستند؛ امّا دیگر مؤمنان. واقعی که در رکوع زکات نداده اند، دوست و یاور شما نیستند!

دوم) تنافی معنای نصرت با آیات دیگر:

در صورتی که معنای آیه، تأکید بر لزوم دوستی و یاری افراد خاصی از مؤمنان باشد، این آیه با آیات و روایاتی که تأکید دارند همه اهل ایمان، دوست و یاور یکدیگرند و همه با هم برادرند و باید با هم تعاون داشته باشند، مانند «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۱۸] و «إِنَّمَا ٱلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[۱۹] تنافی دارد.

نتیجه سخن اینکه ماه ذی الحجه یادآور فضائل بیشماری برای اهل بیت علیهم السلام است که از جمله آن، ماجرای خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام است که موجب شد خداوند آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[۲۰] را نازل کند و در آن بر ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید نماند.

[۱] . مسار الشیعه شیخ مفید، ص ۴۱٫

[۲] . احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹٫

[۳] . مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵٫

[۴] . شواهدالتنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶٫

[۵] . شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲٫

[۶] . الدرّالمنثور، ج۳، ص۱۰۶٫

[۷] . فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴٫

[۸] . التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰٫

[۹] . شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵٫

[۱۰] . همان، ص‌۲۲۸٫

[۱۱] . منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰٫

[۱۲] . بشارة المصطفى، ص ۲۶۶؛ مجمع البیان، ج ۳ ص ۳۲۵؛ کشف الغمّة، ج ۱ ص ۳۰۱؛ المناقب ابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۶.

[۱۳] . روح‌ المعانی، ج‌ ۴ ج‌۶ ‌ ص ‌۲۴۴٫

[۱۴] . تفسیر قرطبی، ج ۶ ص ۲۲۱.

[۱۵] . احتجاج، ج ۱ ص ۱۳۹.

[۱۶] . بحار الانوار، ج۲ ص۲۲۶.

[۱۷] . تلخیص الشافی، ج ۲ ص۱۱۰٫

[۱۸] . توبه: ۷۱٫

[۱۹] . حجرات: ۱۰٫

[۲۰] . مائده: ۵۵٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۳:۵۱
رسول چگینی
چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ

شهادت قرآن به اهمیت عید غدیر

 

عید غدیر در روایات اهل بیت علیهم السلام به عنوان بزرگترین عید مسلمانان معرفی شده است و از مؤمنان خواسته شده که در بزرگداشت این روز اهتمام ویژه ای داشته باشند.

امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش یکی از شیعیان که پرسید:

آیا مسلمانان غیر از روز جمعه و عید قربان و عید فطر، عید دیگری دارند؟

فرمود: آری عیدی بزرگتر!  پرسید: فدایت شوم، کدام عید است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: روزی که پیامبر خدا امیرالمؤمنین را به خلافت نصب کرد.[۱]

روایاتی نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که روز عید غدیر را به عنوان برترین اعیاد امت معرفی کرده اند.[۲]

قرآن مجید نیز به علت اهمیت این روز شهادت داده است. با نگاهی به آیه ۶۷ سوره مائده، آشکار می گردد که اهمیت روز عید غدیر، به جهت امری است که در این روز واقع شده است.

خداوند در این آیه می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (مائده: ۶۷):

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

در این آیه خداوند متعال فرمان ابلاغ و رساندن پیام مهمی را به پیامبر صلی الله علیه وآله می‌دهد؛

پیامی که نرساندن آن، به معنای نفی رسالت و از بین رفتن همه تلاش‌های پیامبر (ص) در دوره رسالت است. به دلیل حساسیت موضوع، پیامبر (ص) در ابلاغ پیام نگران بود که مردم از او سرپیچی کنند، اما خداوند با وعده حفاظت از پیامبر صلی الله علیه وآله، از او رفع نگرانی کرد.

استناد به آیه تبلیغ در گرو فهم صحیح دو فقره «ما انزل الیک» و «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» است.

در این آیه خداوند متعال از رسول خود می‌خواهد آنچه را که به او نازل شده، به مسلمانان برساند و در صورت تخلف از این دستور، وظیفه رسالت الهی را به سرانجام نرسانده است.

بر اساس شأن نزول و روایات مفسِّره، رسول خدا صلی الله علیه وآله، مأمور به ابلاغ خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام بود، ولی به جهت کارشکنی‌های برخی صحابه، نگران واکنش آنان در مواجهه با این دستور الهی بود،

از این رو در فکر پیامدهای این ابلاغ بود؛ خداوند افزون بر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را از عواقب ترک این دستور الهی بر حذر داشته، وعده به حفاظت و صیانت از رسول‌الله صلی الله علیه وآله داده است

«والله یعصمک من الناس».

سرانجام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با تکیه بر این تأکید و نوید، در روز ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجرت در حضور جمع بسیاری از مسلمانان، علی بن ابی‌طالب (ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کرد.[۳]

ممکن است سؤال شود که چرا در آیه هیچ تصریحی به محتوای پیام نشده است؟ علامه طباطبائی علت بیان نشدن «ما أُنزل» در این آیه را اشعار به بزرگداشت آن امر و اشاره به عدم اختیار پیامبر صلی الله علیه وآله در تعیین آن می‌داند یعنى بفهماند که این مطلب، امرى است که رسول‌الله صلی الله علیه وآله در آن هیچ‌گونه اختیارى ندارد.[۴]

افزون بر اینکه فقره «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» بر اهمیت و جایگاه محتوای پیام که امامت امیرالمؤمنین علیه السلام است، اشاره دارد.

در حقیقت امامت عامل تکمیل دین است به گونه ای که اگر پیامبر صلی الله علیه وآله آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده بود و زحماتش از بین می‌رفت؛

بنابراین، بدون امامت دین از هم فرو می پاشد و ایمان کامل نیست.

در نتیجه، قرآن مجید اهمیت روز عید غدیر را در آیه تبلیغ بدین صورت نشان داده است:

  1. در این آیه به تبلیغ امری دستور داده شده که همسان با رسالت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله دانسته شده و تخلف از آن، به معنای به‌جای نیاوردن وظیفه پیامبری توصیف شده است.
  2. این دستور در واپسین روزهای حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله ابلاغ شده؛ یعنی زمانی که بسیاری از آموزه‌های اسلام به گوش مسلمانان رسیده بود.
  3. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نگران واکنش مسلمانان به تبلیغ این دستور بود تا آنجا که ممکن بوده است، جان رسول الله ص به خطر بیفتد، بنابراین خداوند به پیامبر ص وعده حفاظت و نگهداری داده است.

با توجه به این سه نکته، می توان به اهمیت روز عید غدیر پی برد. در این روز خداوند متعال، رسول خود را موظف کرد که امامت امیرالمؤمنین علیه السلام را به ابلاغ مسلمانان برساند؛ دستوری که عدم اجرای آن به معنای ناتمام ماندن امر رسالت بوده است.

به این جهت، عید غدیر روزی است که رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که در امتداد رسالت انبیای پیشین است، کامل شده و دین خدا و نعمت دستیابی به هدایت برای بشریت تمام گردیده است.

بر این اساس، پس از ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام، آیه

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (مائده: ۳)

نازل شد که بر کامل شدن دین اسلام تأکید کرده است. در نتیجه، اهمیت عید غدیر به جهت ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و کامل شدن دین اسلام است.

 

 

 

 

 

[۱] . ثواب الاعمال،شیخ صدوق،  ص ۷۴٫

[۲] . الأمالی، شیخ صدوق، ص ۱۸۸٫

[۳] . الارشاد، شیخ مفید، ج ۱ ص ۱۷۵٫

[۴] . المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی،ج ۶ ص ۵۰٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۳ ، ۱۴:۰۰
رسول چگینی
سه شنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۲۱ ق.ظ

خذوا کل دینکم عن الزهرا (سلام الله علیها)

 

 

آلوسی (م 1270ق) یکی از مفسران اهل سنت در تفسیر روح‌المعانی ذیل آیه «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ» (آل عمران آیه ۴۲) با استناد به سخن امام باقر (ع) بیان می کند که از دیدگاه اهل بیت (ع)، حضرت فاطمه (س) افضل زنان متقدم و متأخر است. 

آلوسی سپس به روایتی که اهل سنت آن را در وصف عایشه نقل کرده اند، اشاره می کند که «خذوا ثلثی دینکم عن الحمیراء» یعنی دو سوم دین خویش را از عایشه بگیرید. آلوسی در ادامه ادعای برخی را که با استناد به روایت فوق، برتری عایشه را ثابت کرده اند، مورد نقد قرار می دهد و می گوید:

🖌این روایت نصی در افضلیت حمیرا بر حضرت زهرا نیست؛ زیرا بیشترین چیزی که روایت (خذوا ثلثی دینکم عن الحمیراء) بر آن دلالت دارد، آن است که عایشه دانشمندی است که می‌توان دو سوم دین را از او گرفت و این سخن علم حضرت زهرا (س) را نفی نمی کند و پیامبر (ص) چون علم داشتند که حضرت زهرا (س) مدت زیادی عمر نمی کنند، اینگونه سخن برای ایشان نفرمودند و اگر حضرت زهرا (س) عمر طبیعی داشتند رسول خدا (ص) میفرمودند: «خذوا کل دینکم عن الزهراء» یعنی کل دینتان را از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بگیرید.

آلوسی، روح المعانی، ج 32 ص 156.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۲۱
رسول چگینی
شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۳۳ ق.ظ

فرآیند شکل‌گیری دعاوی باطل مهدویت


یکی از علمای اهل سنت که ادعای مهدویت برای یکی از حاکمان کرد، مرتضی زَبیدی (1145-1205ق) بود. محمد بن محمد بن محمد بن عبدالرزاق حسینى زبیدى حنفی ملقب به مرتضى، در شهر بلکرام در ایالت اوتار برادیش هند به دنیا آمد. در کودکی با خانواده به یمن رفت و آنجا بزرگ شد. سپس برای تحصیل علم به حجاز رفت و در نهایت در مصر ساکن شد و همانجا از دنیا رفت. 

او در میان مردم دارای جایگاه ویژه ای شد به گونه ای که اهل مغرب اعتقاد داشتند کسی که به حج برود و نزد زبیدی نرود، حج او کامل نیست!
او دارای تألیفات متعددی است که شناخته شده ترین آنها کتاب «تاج العروس» در لغت است. او به زبان فارسی، ترکی نیز مسلط بود.

 در میان رویدادهای زندگی زبیدی، دو واقعه قابل توجه است:

1️⃣ عشق به زُبیده: زَبیدی در یمن با دختر ذوالفقار دمیاطی به نام «زُبیده» ازدواج کرد. او همسر خود را بسیار دوست می داشت. ولی همسر او در سال 1196ق در شام از دنیا رفت. اما عشق به زُبیده حتی پس از مرگ در دل زبیدی باقی ماند. او در سوگ همسر خود بسیار گریست و دستور داد برای قبر او که در جوار مرقد حضرت رقیه (س) بود، بارگاهی بسازند و با پرده و چراغ آنجا را زینت دهند و از مردم پذیرایی کنند. او در کنار قبر همسرش، قبری خرید و آنجا بیتوته میکرد و تا مدتها از فراق زبیده می گریست و وصیت کرد که او را در آنجا دفن کنند.

2️⃣ ادعای مهدویت برای احمد پاشا: احمد پاشا جزار (1135-1219ق) که به احمد بوسنیایی معروف است حاکم منطقه لبنان و فلسطین از امرای دولت عثمانی بود. وی بیش از سی سال بر سواحل شام حکومت کرد و با شیعیان سر ستیز داشت و بسیاری از عالمان شیعه را کشت یا تبعید کرد. سید محسن امین در اعیان الشیعه نمونه‌های بسیاری از جنایات وی را یاد کرده‌ است.

احمد پاشا مبارزاتی با فرانسوی ها داشت و برای بازپس گیری مناطق اسلامی تلاش کرد. این اقدامات اصلاحی احمد پاشا، باعث شد که زبیدی درباره او ادعای مهدویت کند. زبیدی رساله ای برای احمد پاشا نوشت و در آن بشارت داد که او همان مهدی منتظر است. احمد پاشا با پذیرش این ادعا، به ترویج آن پرداخت. او از دیدن آن رساله خیلی خوشحال شد و آن را در جای معینی قرار داد و به اطرافیان نشان می داد؛ هر کسی آن را می پذیرفت، او را گرامی می داشت و هر کسی انکار می کرد، او را از خود دور می نمود. 

بدین ترتیب، وجود زمینه های رفتاری در احمد پاشا و ادعایی که از سوی زبیدی مطرح شد، یکی از مدعیان مهدویت را به وجود آورد.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۳۳
رسول چگینی

 

همزمان با آغاز دهه فاطمیه و برگزاری مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا علیها السلام، برخی به دنبال شبهه پراکنی پیرامون این موضوع هستند که عزاداری برای حضرت زهرا علیها السلام تاریخی طولانی ندارد، و بعد از انقلاب اسلامی توسط حکومت ترویج شده است. از این‌رو لازم است درباره قدمت برگزاری این مراسم با استناد به منابع تاریخی مدارکی ارائه شود.

باورهای تاریخی شیعیان

پیش از پرداختن به اسناد تاریخی، ذکر این نکته ضروری است که اعتقاد به شهادت حضرت زهرا علیها السلام، جزء باورهای تاریخی شیعیان بوده و غیر از روایاتی شیعی که بر چگونگی شهادت حضرت زهرا علیها السلام تأکید دارند (طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج ۳ ص ۱۵۶)، گزارشات تاریخی نیز وجود این عقیده را در میان شیعیان به اثبات می رساند. یکی از قدیمی ترین اسناد غیر شیعی که بر عقیده شیعیان نسبت به شهادت حضرت زهرا علیها السلام دلالت دارد، کتاب «التحریش» نوشته ضرار بن عمرو الضبی الغَطفانی متوفای حدود ۲۰۰ هجری است.

ضرار بن عمرو، یکی از مهمترین متکلمان عصر آغازین علم کلام اسلامی است و او را به عنوان یکی از رئوس معتزله معرفی کرده اند و حتی فرقه ای با عنوان «ضراریه» را به او منتسب کرده اند (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۰ ص ۵۴۴).

ضرار بن عمرو در کتاب «التحریش» درباره عقاید شیعیان می نویسد:

«وأن أبا بکر وعمر ظلما وضربا فاطمة بنت رسول الله حتى ألقت جنینا.»

ترجمه: ابوبکر و عمر به فاطمه ظلم کردند و او را زدند تا اینکه جنینی را سقط کرد.

(الغطفانی، ضرار بن عمرو، التحریش، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۳۵ق. ص۵۲٫)

اگرچه ضرار این دیدگاه را نمی‌پذیرد اما هم‌عصری او با چند تن از ائمه اهل بیت علیهم السلام، ارزش گزارش او درباره عقاید شیعیان را درخور توجه و به عنوان یک گزارش تاریخی قرار می دهد. بدون شک وجود این عقیده، برخاسته از یک واقعیت تاریخی است که تلاش زیادی برای مخفی ماندن آن انجام گرفته است.

کتاب «تثبیت دلائل النبوه»،سند تاریخی عزاداری برای شهادت حضرت فاطمه علیها السلام

با لحاظ مقدمه پیشین، به سراغ سندی تاریخی می رویم که اثبات می کند شیعیان از نیمه اول قرن پنجم هجری، مراسم عزاداری برای شهادت حضرت فاطمه علیها السلام برگزار می کردند. این سند توسط قاضی عبدالجبار معتزلی (م ۴۱۵ق) (از بزرگ‌ترین متکلمان اهل سنت) در کتاب «تثبیت دلائل النبوه» بازگو شده است. او دراین‌باره می‌نویسد:

«وفی هذا الزمان منهم مثل أبی جبله إبراهیم بن غسان، ومثل جابر المتوفی، وأبی الفوارس الحسن بن محمد المیمدیّ وأبی الحسین أحمد بن محمد بن الکمیت، وأبی محمد الطبری، وأبی الحسن الحلبی وأبی یتیم الرلباى، وأبی القاسم النجاری، وأبی الوفا الدیلمی، وابن أبی الدیس، وخزیمه، وأبی خزیمه، وأبی عبد الله محمد بن النعمان، فهؤلاء بمصر وبالرمله وبصور، وبعکا وبعسقلان وبدمشق وببغداد وبجبل البسماق. وکل هؤلاء بهذه النواحی یدّعون التشیع ومحبه رسول الله صلّى الله علیه وسلم وأهل بیته، فیبکون على فاطمه وعلى ابنها المحسن الذی زعموا أن عمر قتله… ویقیمون المنشدین والمناحات فی ذلک.»

(قاضی عبد الجبار بن احمد معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، دار المصطفی، القاهرة، بی تا. ج ۲ ص ۵۹۴-۵۹۵٫)

ترجمه: در زمان ما افرادی مانند ابو جبله ابراهیم بن غسان و جابر المتوفی و ابو فوارس حسن بن محمد میمدی و ابو حسین احمد بن محمد بن کمیت و ابو محمد طبری و ابو الحسن حلبی و ابو یتیم رلبای و ابو قاسم نجاری و ابو وفا دیلمی و ابن ابی الدیس و خزیمه و ابو خزیمه و ابوعبدالله محمد بن نعمان و آن شیعیانی که در مصر و رمله و صور و عکاء و عسقلان و دمشق و بغداد و جبل بسماق هستند و ادعای محبت پیامبر را دارند، برای حضرت فاطمه و فرزندش محسن که فکر می‌کنند عمر آن‌ها را کشته است، گریه می‌کنند… و برای آنها مراسم شعرخوانی و عزاداری برگزار می کنند.

نکته قابل توجه در این سند تاریخی، ذکر نام افراد و مکانهایی است که این مراسم را برگزار می کردند. از جمله ابوعبدالله محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (م ۴۱۳ق) که بیانگر اهتمام ایشان به برگزاری این مراسم است. گستره برگزاری این مراسم در شهرهایی از این قبیل بوده است: مصر: کشوری در افریقا؛ رمله: شهری در فلسطین امروزی؛ عکاء: شهری در فلسطین امروزی؛ عسقلان: شهری در فلسطین امروزی؛ دمشق: پایتخت کشور سوریه؛ بغداد: پایتخت کشور عراق؛ جبل البسماق: کردستان سوریه امروزی. این سخن بدان معنا است که مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه علیها السلام در آن زمان توسط شیعیان مصر و فلسطین و سوریه و عراق برگزار می‌شده است.

عزاداری توسط عالمی به نام ابو الحیاة واعظ بلخی

برگزاری چنین مراسماتی تا سالها بعد نیز ادامه داشته است. برای نمونه ابن حجر عسقلانی به یکی از مراسمات اشاره می کند که توسط عالمی به نام ابو الحیاة واعظ بلخی (م ۵۹۶ق) – از عالمان مدرسه نظامیه بغداد که در آنجا از دنیا رفت-، برگزار می شده است. او می گوید:

«أخبرنی علی بن محمود قال کان البلخی الواعظ کثیرا ما یدمن فی مجالسه سب الصحابه فحضرت مره مجلسه فقال: بکت فاطمه یوما من الأیام فقال لها: علی یا فاطمه لم تبکین علی أأخذت منک فیئک اغصبتک حقک افعلت افعلت وعد أشیاء مما یزعم الروافض أن الشیخین فعلاها فی حق فاطمه قال فضج المجلس بالبکاء من الرافضه الحاضرین.» (ابن حجر، لسان المیزان، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة للهند، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الثانیة، ۱۳۹۰ هـ. ج ۵ ص ۲۱۸).

ترجمه: علی بن محمود به من خبر داد که بلخی واعظ، اکثر آنچه در مجالسش می‌گفت سب صحابه بود. یک‌بار در مجلسش حاضر شدم. او گفت روزی از روزها حضرت فاطمه گریه کرد. پس حضرت علی به او گفت برای چه چیزی گریه می‌کنی؟ برای آنکه فیء تو را (منظورش فدک است) را از تو گرفتند و یا حقت را غضب کردند و یا فلان و فلان و چیزهایی را که رافضی‌ها (شیعیان) فکر می‌کنند ابوبکر و عمر با حضرت فاطمه انجام دادند را نام برد. پس صدای ضجه و گریه رافضی‌ها (شیعیان) در مجلس آن‌قدر بالا رفت که انگار خود مجلس هم ضجه می‌زد.

بنابراین، فهمیده می شود برگزاری مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه علیها السلام دست‌کم از نیمه اول قرن پنجم هجری در شهرهای مختلفی که شیعیان دارای آزادی اقامه شعائر بوده اند، انجام می گرفته است. در نتیجه، این شبهه که عزاداری شهادت حضرت فاطمه علیها السلام در سالهای اخیر رواج یافته است، سخن بی اساسی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۲ ، ۰۹:۳۰
رسول چگینی