وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیام کربلا» ثبت شده است

زیارت قبر مطهر سید الشهدا علیه السلام در طول تاریخ از شعائری بوده که مسلمانان و به ویژه شیعیان اهتمام زیادی بر انجام آن داشته اند. این اهتمام به جهت سفارشات متعددی بوده که از سوی اهل بیت علیهم السلام درباره زیارت قبر امام حسین علیه السلام انجام گرفته است.

اسناد متعددی بر وجود فرهنگ زیارت در میان شیعیان از قرون میانی اسلامی وجود دارد اما به جهت فضای خفقان موجود در قرون اولیه، اسناد تاریخی کمتر به این مسئله اشاره کرده اند.

در این میان برخی فتاوا و اعترافات موجود از عالمان اهل سنت درباره زیارت کربلا توسط شیعیان که به منظور انتقاد و بیان حکم شرعی مطرح شده است، سند متقنی بر شیوع این فرهنگ در قرون اولیه می باشد.

 

یکی از اسناد قابل توجه، فتوایی است که از احمد بن حنبل (م 241ق) درباره مسائل مربوط به زیارت قبور است. ابن تیمیه (م 728ق) به نقل از ابوبکر خَلّال (م 311ق) از احمد بن حنبل اینگونه نقل می کند:

«ورخص فیه، ثم قال: ولکن قد ‌أفرط ‌الناس جدا، وأکثروا فی هذا المعنى، فذکر ‌قبر ‌الحسین وما یفعل الناس عنده. رواهما الخَلّال فی کتاب الأدب.»

احمد بن حنبل برای زیارت قبور رخصت داده است و گفته است: ولی مردم در این مسئله خیلی افراط و زیاده‌روی کرده اند. پس قبر حسین [علیه السلام] را نام برده و کارهایی که مردم آنجا انجام می دهند. خلال این سخن را در کتاب «الادب» نقل کرده است.

ابن تیمیه حرانی، اقتضاء الصراط المستقیم، ج 2 ص 272.

 

اگرچه در این متن توضیحات کافی درباره کیفیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط شیعیان وجود ندارد و در آثار موجود از ابوبکر خلال نیز افزوده ای بر این سخن یافت نمی شود، اما از سخن احمد بن حنبل می توان به گستردگی حضور شیعیان پی برد به گونه ای که احمد بن حنبل آن را به عنوان یکی از شواهد زیاده‌روی در زیارت قبور یاد کرده است.

با توجه به اینکه احمد بن حنبل در سال 241 قمری وفات کرده است، این سخن او را می توان ناظر به نیمه نخست قرن سوم هجری دانست. این سخن مطابق گزارشات دیگری است که بیانگر ممنوعیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام در زمان متوکل عباسی (حک: 232-247ق) و تخریب بارگاه مطهر سید الشهدا علیه السلام توسط متوکل ملعون است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۹
رسول چگینی

در نوشته پیشین توضیح دادیم که قدیمی ترین سند تاریخی که به ماجرای نحوه شهادت دختر خردسالی از فرزندان امام حسین علیه السلام اشاره دارد، مربوط به کتاب «کامل بهایی» عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) است. طبری این سخن خود را از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌ بن‌ محمد‌ بن‌ احمد مأمونی (م حدود 500 ق) نقل کرده است.

خبر خوش برای پژوهشگران تاریخ و حدیث اینکه در جدیدترین کاوشهای علمی، نسخه ای نفیس و نایاب از یکی از کتابهای مأمونی در کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه به دست آمده است که ماجرای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در آن نقل شده است.

بر این اساس، قدمت منبع نقل شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها، تا قرن پنجم هجری مستند می شود.

البته در این گزارش، تصریحی به نام دختر خردسال و نسبت او با امام حسین علیه السلام نشده است اما این ماجرا، دقیقا مطابق جریان شهادت حضرت رقیه بنت الحسین علیهما السلام است.

 

در این کتاب اینگونه ثبت شده است:

 

 

«انّ یزید لمّا أنزل آل النبی بیتاً من بیوت داره کان فیهم صبیة.. ابنة أربع سنین، وکانت مشتاقة إلی ابیها، وکانوا یکتمون ذلک عنها.. فانتبهت من منامها فی الهاجرة وقالت: یا امّاه رأیت أبی فی المنام.. وأین هو؟ فصیحن بأجمعهنّ. فبعث إلیهنّ یزید أن یسألهنّ؛ وذلک أنه کان فی مقیله فانتبه لصحیهنّ، فسألهنّ فقلن: إنّ هذه الصبیة رأت أباها فی المنام، وقصصن علیه القصة. فأخبره بذلک وأمره اللعین بطرح رأس أبیها فی حجرها. فعلوا کذلک فصاحت: ما هذا؟ فقالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة وفاضت وماتت».

 

هنگامی که یزید خاندان پیامبر را در یکی از خانه ها ساکن کرد در میان آنها دختری چهارساله وجود داشت که خیلی برای دیدار پدرش مشتاق بود ولی [شهادت پدرش] را از او مخفی کرده بودند،... شبی از خواب بیدار شد و گفت: ای مادرم من پدرم را در خواب دیدم... پدرم کجاست؟ پس همه زنان شیون و فریاد کردند. یزید از صدای گریه زنان بیدار شد و شخصی را فرستاد تا علت این سروصدا را از آنها بپرسد، زنان جریان را برای او تعریف کردند که این دختر پدرش را در خواب دیده است. وقتی این خبر به یزید رسید، آن ملعون دستور داد که سر پدرش را در دامن آن کودک بگذارند. پس وقتی این کار را کردند دختر فریاد زد: این کیست؟ به او گفتند: سر پدرت است. پس دختر بی تابی و گریه فراوانی کرد و از دنیا رفت.

 السنی فی قتل أولاد النبی (ص) تألیف مأمونی صاحب الحاویة، ص 104.

 

گفتنی است نسخه خطی کتاب نایاب و ارزشمند السنی فی قتل أولاد النبی (ص) به وسیله استاد سید محمد موسوی نژاد در حال تصحیح است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۴۵
رسول چگینی

 

چرا امام حسین خانواده خود را به کربلا برد؟

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، عنوان کرد: یکی از ابعاد قابل توجه در نهضت سیدالشهدا علیه السلام، حضور خانواده و نوامیس امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا است. ناموس در لغت به معنای خواهر یا مادر یا همسر مرد است که وظیفه حفظ حرمت آن‌ها بر عهدۀ اوست.

وی ادامه داد: در گزارش‌های تاریخی زیادی نقل شده است که امام حسین علیه‌السلام برخی از همسران؛ دختران و خواهران خود را هنگام عزیمت به کربلا با خود همراه کردند که پژوهشگران اسلامی انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند.

 

پذیرش مصلحت و اراده الهی

کارشناس مذهبی بیان کرد: امام حسین علیه السلام به سبب سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله، از سرنوشت خویش آگاهی داشتند و می‌دانستند که قیام ایشان به شهادت منجر می‌شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هنگامی که حسین به نزد رسول خدا بود، ناگاه جبرئیل بر پیامبر وارد شد و عرضه داشت: ای محمد: آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. جبرئیل گفت: امت تو او را خواهند کشت. پیامبر از این سخن بسیار غمگین شد. پس جبرئیل گفت: آیا دیدن خاکی که حسین روی آن کشته می‌شود، تو را شادمان می‌کند؟ حضرت فرمود: بلی، پس جبرئیل فاصله بین محل نشستن رسول خدا و کربلا را فرو برد؛ به طوری که این دو قطعه زمین این گونه به هم متصل شدند (و دو انگشت سبابه خویش را به هم چسباند). آن گاه جبرئیل با دو بال خود، مقداری از تربت کربلا را برداشته و به رسول خدا داد. سپس به یک چشم بر هم زدن، زمین را گستراند (و به حالت اول برگرداند). رسول خدا فرمود: خوشا بر تو ای خاک، و خوشا به حال کسی که در توای کربلا کشته می‌شود.»

وی افزود: پیش‌گویی های پیامبر صلی الله علیه وآله به گونه‌ای بوده که حضرت حتی به مکان و نحوه شهادت خود و اصحابشان آگاه شده بودند. بی تردید، این اخبار به اطلاع امام حسین علیه السلام نیز رسیده بود و حضرت نسبت به فرجام اقدام خویش آگاهی داشتند. به همین جهت وقتی محمد بن حنفیه برای منصرف ساختن امام حسین علیه السلام از قیام تلاش می‌کرد، حضرت در پاسخ فرمودند: در عالم رؤیا جدّم رسول الله را دیدم که به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». محمد بن حنفیه گفت: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند.»

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اضافه کرد: مشیّت یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکی را اصطلاحاً «اراده تکوینی» و دیگری را «اراده تشریعی» می‌گویند. اراده تکوینی؛ یعنی قضا و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کاری نمی‌شود کرد.

وی گفت: معنای اراده تشریعی این است که خدا این‌طور راضی است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین (ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنی رضای حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنی جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتی از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامی که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام می‌دهم، ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین (ع) را می‌شنید، دیگر چیزی نمی‌گفت.

 

حفاظت و نگهداری از خانواده در برابر یزیدیان

پژوهشگر امامت اظهار کرد: امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به سمت کوفه، نگران اسارت خانواده خویش در حال حیاتشان بودند؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد.

وی بیان کرد: سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل‌بیت (ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین (ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین (ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت.»

کارشناس مذهبی تصریح کرد: بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام علیه السلام انجام داد.

وی افزود: در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محل امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محل امنی نخواهد داشت.

 

کامل کردن نهضت عاشورا

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی گفت: انگیزه دیگری که می‌توان برای حضور خانواده امام حسین علیه السلام در کربلا ذکر کرد، این است که قیام حضرت بدون آنها کامل نمی‌شد. امام حسین علیه السلام با علم به توانمندی‌های بانوان و نقش آنان در گزارش وقایع عاشورا، با تدبیر و حسابگری دقیق زنان و فرزندان را همراه خود به کربلا برد تا راوی رنج‌ها و گزارشگر صحنه‌های عاشورا و پیام‌رسان خون شهیدان باشند و سلطه یزیدی نتواند بر آن جنایت عظیم پرده بکشد یا قضایا را به گونه‌ای دیگر وانمود کند.

وی اضافه کرد: امام حسین (ع) می‌دانست که اصحابش توسط سپاه یزید به شهادت می‌رسند و هیچ‌کسی از افراد بشر به این فاجعه و هدف آن آگاه نمی‌شوند؛ پس احتیاج به مروجینی دارد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسان‌های عاقل برسانند و آن مروجین اهل‌بیت و زن‌ها و بچه‌های او بودند که مکمل قیام خونین کربلا بودند.

پژوهشگر امامت یادآور شد: یکی از هدف‌های تبلیغاتی حضرت این بود که اهل‌بیت و کودکان خود را همراه خود ببرد و به این وسیله در واقع دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلغ برای امام حسین علیه السلام و برای اسلام حسینی علیه یزید باشد و این یکی از مهم‌ترین عناصر تبلیغی امام حسین علیه السلام بود.

وی گفت: هدف امام حسین این نبود که خود و یاران و فرزندان خویش را به کشتن دهد بلکه هدف ایشان متوجه کردن مردم به فساد بنی‌امیه بود و این‌که حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها در صدد محو و نابودی اسلام به خصوص اسم پیامبر هستند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی تصریح کرد: بنابراین ایشان کاملاً عالمانه اقدام به این کار نمود و به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستند احدی از بنی‌هاشم زنده بماند حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد و با اهل بیت پیغمبر (ص) نوعی رفتار می‌کنند که با امرای مشرکین هم آن‌طور سخت رفتار نکرده‌اند و نظرشان جز نابودی اسلام و آثار نبوت و ریاست و حکومت چیزی دیگری نیست.

 

 

کدام زنان بنی‌هاشم در کربلا حضور داشتند؟

خواهران امام حسین علیه السلام

حضرت زینب (س)

وی با بیان اینکه مهم‌ترین اقدامات روشنگرانه‌ای که پس از شهادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد، توسط خواهران حضرت بود، گفت: زینب کبری (س) دختر امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله متولد شد و در دامن آنان پرورش یافت. کنیه شان حضرت ام کلثوم و القاب ایشان عقیله بنی هاشم، عالمه، عابده آل علی علیه السلام کامله و فاضله بود.

کارشناس مذهبی ادامه داد: حضرت زینب (س) از جهت علم و تقوا، جمال و عفاف در میان زنان عصرش به راستی یگانه بود. چنان که از نظر دانش امام سجاد (ع)، وی را دانشمندی آموزش ندیده دانسته است و از نشر پارسایی و عبودیت در شب یازدهم حرم و دوران اسارت با همه سختی‌ها و مشکلاتی که داشت نماز شب را فراموش نکرد.

ام کلثوم (س)

وی اضافه کرد: یکی دیگر از زنانی در این حادثه عظیم نقش داشته است، حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها دختر دیگر امام علی علیه السلام و خواهر پدری امام حسین علیه السلام است. او همگام با خواهرش زینب سلام‌الله‌علیها، در رساندن پیام شهدا و رسوا کردن بنی امیه نقش آفریده است و در کوفه به ایراد خطبه پرداخته است.

زینب صغری

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اظهار کرد: یکی دیگر از دختران امیرالمؤمنین علیه السلام بود که با محمد بن عقیل بن ابی‌طالب ازدواج کرده بود.

رقیه دختر حضرت علی (ع)

وی بیان کرد: لقبش ام کلثوم صغری و مادرش ام حبیبه است که نامش «صهبا» بود. دختر او عاتکه نیز با او بود که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و هنگام حمله دشمن به خیام در زیر پای اسبان به شهادت رسید.

 

همسران امام حسین علیه السلام

پژوهشگر امامت عنوان کرد: بر پایه گزارش منابع تاریخی، امام حسین علیه السلام در طول زندگی، با پنج زن ازدواج کرده است. این افراد عبارت‌اند از:

۱. شهربانو: مادر امام سجاد علیه السلام است. وی به هنگام تولد امام زین‌العابدین علیه السلام از دنیا رفت؛ لذا در کربلا حضور نداشت.

۲. لیلی: او مادر علی اکبر (ع) است، در مورد زندگی این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات و مدت عمر، زمان ازدواج و . .، آگاهی معتبری در دست نیست. اما از شواهد و همین اطلاعات می‌توان گفت که ایشان قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته‌اند؛ همچنین هیچ سند معتبری برای حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد.

۳. رباب: وی مادر سکینه و عبدالله است. او به همراه فرزندانش در کربلا حضور داشت و به همراه اسرا به شام رفت. رباب پس از شهادت همسرش امام حسین علیه السلام یک سال بیشتر زنده نماند و در تمام این مدت به زیر هیچ مکانی که سایه داشته باشد، نرفت تا آن که از غم فراق او از دنیا رفت.

۴. ام اسحاق: وی ابتدا همسر امام مجتبی علیه السلام بود. ایشان به هنگام شهادت به امام حسین علیه السلام وصیت نمود مراقبت از او را بر عهده گیرد. از این رو امام حسین علیه السلام پس از شهادت برادرش، با ام اسحاق ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام فاطمه شد. او در کربلا همراه امام حسین علیه السلام بود.

۵. ام جعفر: وی مادر جعفر بن حسین است. در برخی منابع گفته شده که او از قبیله قضاعه بوده است. از وی (غیر از این همین مقدار) هیچ‌گونه اطلاعات دیگری در دست نیست.

کارشناس مذهبی اضافه کرد: با توجه گزارش‌های تاریخی رباب و ام اسحاق در کربلا حضور داشتند و همراه اسرا به شام برده شدند. همسران دیگر ایشان مانند لیلی و شهربانو که قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته بودند پس نمی‌توانستند در کربلا حاضر شوند. از ام جعفر اطلاعات تاریخی در دسترس نیست؛ بنابراین نمی‌توان در مورد ایشان اظهار نظری انجام داد.

 

دختران امام حسین علیه السلام

فاطمه

وی با بیان اینکه از دختران امام حسین علیه السلام، فاطمه، سکینه و رقیه در واقعه عاشورا حضور داشته است، گفت: فاطمه که مادرش ام اسحاق بوده از زنان بافضیلت و نمونه روزگار خویش بود، وی به عنوان راوی حدیث از پدرش امام حسین علیه السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، ابن عباس، بلال مؤذن پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نقل کرده است. فاطمه با فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام به نام حسن مثنی ازدواج کرده است.

سکینه

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی افزود: سکینه دختر امام حسین علیه السلام و رباب است. وی سید زنان عصر خویش بود. در عقل و ادب، اخلاق و عفت بر زنان برتری داشت. ایشان را عفیفه، بخشنده، باوقار و نیکوکارترین زنان عصر خویش معرفی کرده‌اند. سکینه در واقعه عاشورا دوازده یا پانزده سال سن داشت. همسرش عبدالله حسن، در روز عاشورا شهید شد.

وی ادامه داد: ایشان جزء شعرای زمان خویش بود و شاعران به خدمت ایشان می‌آمدند و شعرهایشان را عرضه می‌کردند و ایشان اشکال شعرها را بیان می‌کرد. همچنین جزء راویان حدیث است و این حدیث را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است: حملة القران عرفاء اهل الجنة یوم القیامة؛ حاملان (عمل کنندگان) قرآن، سروران اهل بهشت در روز قیامت هستند.

فاطمه صغری یا رقیه

پژوهشگر امامت عنوان کرد: در برخی منابع می‌توان وجود دختری به نام فاطمه صغری یا رقیه را برای امام حسین علیه السلام ثبت کرده‌اند؛ مانند لباب الانساب ابن فندق (م 565ق).

وی گفت: عماد الدین طبری (قرن هفتم) در کتاب «کامل بهایی» ماجرای خرابه شام را اینگونه نقل کرده است: «زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادندکه پدرتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان وکودکان جمله درگریه افتادند وفغان ازایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدارشد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردندکه ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد ورنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۵
رسول چگینی

حجت‌الاسلام والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، ضمن تسلیت ایام شهادت سید و سالارشهیدان، اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان به شبهاتی پیرامون واقعه عاشورا پاسخ داد.

 

چگونه امام حسین (ع) آب برای غسل شهادت داشتند اما برای رفع عطش، نه؟

تقریبا تمامی منابع متفق هستند که سه روز قبل از عاشورا لشکر عمرسعد دسترسی سپاه امام به آب را قطع کرد؛ یعنی افرادی را آنجا گماردند تا مانع دسترسی لشکر امام حسین (ع) به آب شوند به طور قطعی لشکر امام حسین (ع) به طور طبیعی نمی توانستند به آب دسترسی داشته باشند.

این هم قطعی است که در روز عاشورا امام حسین علیه السلام و لشکریان ایشان با زبان تشنه به شهادت رسیدند و در روز عاشورا آب قحط بوده است هر چقدر زمان می‌گذشت افراد تشنه تر می‌شدند.

در کنار این‌ها گزارش‌های متعددی هم داریم که لشکر امام حسین (ع) با درایت سیدالشهدا اقدام به تهیه آب می‌کردند و اگر چه لشکر عمر سعد مانع می‌شد ولی امام حسین (ع) با کاری که حضرت ابوالفضل عباس (ع) انجام می‌داد به شریعه‌ فرات حمله می‌کردند و مشک‌هایشان را پر آب می‌کردند و چند مرتبه این اقدام اتفاق افتاد و در آخرین مرتبه حضرت عباس (ع) شهید شدند و نتوانستند آب را به سلامت به خیمه‌ها بیاورند.

 

چرا امام حسین (ع) چاهی حفر نکردند تا به آب دسترسی پیدا کنند؟

روایات و گزارش‌هایی داریم که سیدالشهدا و لشکرشان اقدام به حفر چاه کردند و از آن‌ها آب استخراج کردند اما لشکر عمرسعد چاه ها را مسدود می‌کردند.

در نتیجه از سه روز قبل از عاشورا، دسترسی سپاه امام حسین علیه السلام به آب محدود شد ولی لشکریان امام حسین (ع) بارها توانستند آب تهیه کنند؛ اما به طور طبیعی در روز عاشورا این فرصت اصلا فراهم نشد که بتوانند چاه حفر کنند. البته برخی نقل‌ها وجود دارد که در روز عاشورا هم امام حسین علیه السلام دستور به حفر چاه دادند و در برخی مناطق چاه حفر کردند ولی به آب نرسیدند که این امر می‌تواند به این جهت بوده که تا روز قبل از عاشورا دایره‌ و وسعت مانور لشکر امام حسین (ع) خیلی بیشتر بوده است و توانستند در مناطق خیلی جلوتر چاه حفر کنند اما در روز عاشورا این دایره خیلی تنگ شد و فقط خیمه‌ها و یک مقدار اطرافش بوده است.

در نتیجه این که کسی بخواهد با طرح این شبهات این مسئله را زیر سوال ببرد که مثلا امام حسین (ع) تشنه نبودند و از بار مظلومیت شهادت امام حسین (ع) بکاهد به نظر می‌رسد راه درستی نیست چون که اسناد متقن و معتبری وجود داره که لشکر یزید از این که امام حسین (ع) و سپاهیانش به آب دسترسی داشته باشند ممانعت کردند و حضرت و اصحاب‌شان در روز عاشورا در سختی و تشنگی فراوان بودند.

 

آیه به خاطر نزدیکی کربلا به رود فرات، منطقه‌ای حاصل خیز و سرسبز بوده است؟

درست است که کربلا در فاصله‌ کمی از فرات قرار دارد و نزدیک آب بوده است اما اگر این منطقه‌ را از جهت جغرافیایی بررسی کنیم متوجه می‌شویم با توجه به گرمای هوایی که وجود داشته و با توجه به اینکه گفته می‌شود در پاییز نیز بوده است، آن منطقه دیگر حاصل خیز نبوده است.

اگر امروز هم این مناطق را بررسی کنیم می‌بینیم که در فاصله کمی از رود سرسبز هستند  و اطراف آن‌ها، همچنان بیابان شکل هستند.

 

چرا همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیها، همراه امام حسین علیه السلام در ماجرای کربلا نبودند؟

برای پاسخ به این سوال بخشی از زندگی ایشان را بررسی می‌کنیم: گفته شده است که عبدالله بن‌جعفر اولین مولود مسلمانان در حبشه بوده یعنی سال پنجم بعثت به دنیا آمده است و سال هفتم هجرت به همراه پدر و مادرش به مدینه می‌رود. در واقع عبدالله حدود سه سال محضر پیامبر خدا را درک کرده است.

سال هشتم یعنی یک سال بعد از آن سالی که وارد مدینه شد، پدرش در جنگ موته به شهادت رسید و پیامبر خدا جعفر را بسیار گرامی داشتند و فرمودند که من می‌بینم که جعفر در بهشت با ملائک پرواز می‌کند.

به همین خاطر ایشان با عنوان جعفرطیار و جعفر ذوالجناحین شناخته شدند و به همین جهت به عبدالله نیز، ابن ذالجناحین یعنی فرزند کسی که بال دارد و پرواز می‌کند، می‌گفتند.

جعفر شخصیتی بسیار گرانقدر و ارزشمندی در نظر مسلمان‌ها داشت و به طبع، عبدالله فرزندش هم شخصیت مقبولی پیدا کرد. عبدالله پس از شهادت پدر در کنف حمایت عبدالله بن عباس بود یعنی با عبدالله بن عباس بیشترین مراوده و نشست و برخاست را داشت.

بعد از وفات پیامبر خدا (ص)، عبدالله را جز کسانی که در دایره‌ اولیه‌ یاران امیرالمومنین (ع) باشند، نمی‌بینیم، یعنی جزو نزدیکان امیرالمومنین که از همان ابتدا با حضرت علی (ع) بودند و با خلفا بیعت نکردند نمی‌بینیم ولی بعد از آن کاملا پای کار بودند.

اگرچه می‌بینیم عبدالله بن جعفر در زمان عمر بن خطاب در فتوحات مشارکت دارد و همکاری می‌کند ولی وقتی امیرالمومنین علیه السلام به خلافت رسیدند، کاملا در کنار امیرالمومنین (ع) بودند و در جنگ جمل و صفین هم حضور داشتند؛ بنابراین در زمان امیرالمومنین (ع) ایشان کاملا بودند و پس از امیرالمومنین (ع) نیز در کنار امام حسن (ع) بودند و در صلح امام حسن (ع) با معاویه می‌بینیم که عبدالله هم موافق حضرت است و جزو کسانی که امام حسن (ع) خطاب‌های هایی به آن‌ها داشتند، نبود.

در مجموع عبدالله شخصیتی کاملا اهل مدارا و سازش بود، یعنی تلاش می‌کرد تا می‌تواند از جنگ، نزاع و خونریزی بکاهد به این اقدام خیلی اهتمام داشت.

و در اولین گزارش تاریخی که این اقدام را می‌بینیم در ماجرای دفن امام حسن علیه السلام بود، وقتی می‌خواستند امام حسن (ع) را در کنار مرقد پیامبر (ص) دفن کنند مروان بن حکم ممانعت کرد و اینجا عبدالله بن جعفر خدمت امام حسین علیه السلام آمدند و ایشان را سوگند دادند که مشاجره و اصرار نکنند.

بعد از اینکه معاویه به خلافت می‌رسد می‌بینیم پای عبدالله به درباره معاویه هم باز می‌شود و معاویه هم عبدالله را خیلی گرامی می‌دارد به نحوی که مقرری سال یک میلیون درهم برایش تعیین کرد و بعد از معاویه نیز این روش ادامه داشت و در زمان یزید، این مقدار را به دو میلیون درهم در سال تبدیل شد.

معاویه بسیار تلاش کرد که عبدالله را به عنوان سید و بزرگ بنی هاشم معرفی کند و رقیبی برای امام حسن و امام حسین علیه السلام درست کند اما عبدالله بن جعفر هرگز زیر بار این نرفت و همواره فریاد می‌زد که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خودشان و پدر و مادرشان از من و پدر و مادر من برتر هستند.

عبدالله بن جعفر رابطه‌ خوبی با دربار معاویه و یزید داشته است و حتی گفته شده عبدالله بن جعفر به خواهش معاویه نام یکی از فرزندان خودش از همسری غیر از حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها را معاویه گذاشته است.

بعد از ماجرای کربلا عبدالله بن جعفر با عبدالله بن زبیر بیعت کرد و در واقعه حره سال شصت و سه‌ قمری، وقتی لشکر یزدی خواست به مدینه حمله کند عبدالله با یزیدی‌ها به گفت‌وگو پرداخت و خواست که یزیدی‌ها به مردم مدینه رحم کنند و کشتار کمتری داشته باشند و آن‌ها هم شروطی گذاشتند و عبدالله بن جعفر نیز با سران قبایل نامه‌نگاری کرد ولی در نهایت به نحوی شد که دو تا از فرزندان عبدالله توسط لشکر یزید کشته شدند؛ یعنی چندان طرف یزیدی روی حرف خودش پایبند نشد.

عبدالله بن جعفر بعد از عبدالله بن زبیر با دربار عبدالملک مروان هم رفت‌ و آمد داشت؛ یعنی یک شخصیتی می‌بینیم که هم با این طرف و هم با اهل بیت (ع) بوده است.

در ماجرای کربلا وقتی که خبردار شد که امام حسین علیه السلام قصد حرکت به سمت کوفه دارند همانند افرادی همچون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس ایشان را منع کردند و اصرار داشتند که حضرت خروج نکنند و به سمت کوفه نروند.

عبدالله به حضرت نامه‌هایی نوشت و وقتی حضرت روی حرف خودشان پافشار هستند به والی مکه، عمر بن سعید، نامه نوشت و از او خواست که به امام حسین امان‌نامه بدهد و والی مکه هم امان نامه داد ولی سیدالشهدا علیه السلام این را نپذیرفت و گفت من وظیفه‌ی دیگری دارم و باید حتما انجام بدهم.

اگرچه عبدالله بن جعفر در کربلا حضور نداشت، اما تلاش فراوان کرد که امام حسین (ع) را منصرف کند و این امر که می‌تواند نشأت گرفته از سابقه ذهنی عبدالله بن جعفر باشد شاهد رخدادهای صفین بوده که منجر به حکمیت شده بود و در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام نیز دوباره این اتفاق افتاد و معاویه صلح‌نامه را از بین برد و دوباره سر جای خودش نشست.

البته در کنار این دلایل، برخی از منابع ذکر کردند که عبدالله بن جعفر در اواخر عمرش نابینا بود که سندی برای آن ذکر نشده است.

بیشترین دلیلی که می‌تواند به آن استناد کرد ناتوانی جسمی و کهولت سن عبدالله بن جعفر بوده که در آن زمان ۷۰ سال داشته است. اگرچه کسانی هم با این سن در رکاب سیدالشهدا حضور داشتند اما افراد در یک سن مشخص شرایط بدنی متفاوتی دارند همچنین هیچ سندی نداریم که امام حسین علیه السلام مستقیما عبدالله بن جعفر را برای حضور فرا خوانده باشند؛ یعنی ظرفیت و توانایی جنگاوری داشته باشند و امام ایشان را دعوت کرده باشد.

وقتی واقعه‌ کربلا رخ داد عبدالله بن جعفر بسیار ناراحت شد و حسرت خورد که در رکاب سیدالشهدا علیه السلام نبوده و نتوانسته جان خودش را فدا کند؛ ولی اجازه داد که همسرش حضرت زینب کبری سلام علیها و دو تا از فرزندانش در رکاب امام حسین (ع) باشند.

وقتی قافله اسرا برگشتند هم هیچ مدرکی نداریم که اسرا یا بنی هاشم، عبدالله بن جعفر را شماتت کرده باشند که چرا حضور پیدا نکرده است.

در نتیجه مهمترین دلیل عدم حضور عبدالله بن جعفر مشکلات و ناتوانی‌های جسمانی ناشی از سن بالای او بوده است که انتظار و توقعی از جانب کسی وجود نداشته است؛ اگرچه خود عبدالله هم شاید با این اقدام چندان موافق نبوده است.

 

بعد از شهادت امام حسین (ع)، قیام‌های زیادی شکل گرفت، چرا این افراد در کربلا به یاری امام نیامدند؟

بعد از ماجرای کربلا قیام‌های خیلی زیادی شکل گرفت؛ یعنی در طول تاریخ، قیام‌ها متعددی به خون‌خواهی امام حسین علیه السلام انجام گرفت. اما قیام‌هایی که نزدیک به قیام کربلا بودند و سران قیام‌هایی که امکان حضور در قیام کربلا را داشتند و حاضر نبودند محدود هستند که از جمله آن‌ها قیام مختار و قیام سلیمان ‌بن صرد خزاعی است.

عدم حضور این افراد در کربلا را باید از عدم همراهی این افراد با حضور مسلم بن عقیل در کوفه پیگیری کنیم که آیا این‌ها در کنار مسلم بودند یا خیر؟

وقتی مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام حسین (ع) به کوفه آمد به منزل مختار بن ابی‌عبید ثقفی وارد شد یعنی مختار شخصیت کاملا مقبولی بوده و جزو اولین کسانی بود که با مسلم بیعت کرد؛ یعنی مختار خودش را کاملا در کنار مسلم سرباز مسلم می‌دانسته است و تحت بیعت مسلم در آمد.

در مدتی که مسلم در کوفه حضور داشت قبایل متعددی برای بیعت آمدند و به هر کدام پرچم‌های قرمزی داده می‌شد که بروند و قبیله خود را برای بیعت بیاورند؛ اما در نهایت وقتی مسلم قصر دارالاماره را محاصره کرده بود بعد از چند روز تنها شد.

قیام مختار

در گزارش‌های تاریخی دلایل متعددی برای عدم حضور مختار در کنار مسلم بن عقیل ذکر شده است از جمله اینکه برخی گفته‌اند که مختار توسط عبیدالله بن زیاد گرفتار شده و در زندان به سر می‌برد یعنی زمانی که مسلم قیام کرد مختار در زندان بوده و نتوانسته خودش را به قیام مسلم برساند.

در برخی نقل‌ها هم گفته شده که مختار در خارج کوفه قرار داشت و در حال تهیه و تدارک لشکری برای مسلم بوده است که خبر شهادت مسلم به مختار می‌رسد.

به هر حال در هر صورت زمان قیام امام حسین علیه السلام، مختار در زندان بوده و امکان فرار و خلاصی از زندان برای مختار فراهم نبود به همین جهت نتوانست در کنار امام حسین علیه السلام شرکت کند.

 

قیام سلیمان بن صرد خزاعی

سلیمان در زمان حضرت علی (ع)

سلیمان از بزرگان کوفه به شمار می‌آمد و گفته شده از اولین مسلمانانی بود که در کوفه ساکن شد و وقتی محضر پیامبر خدا آمد مسلمان شد و در تمام جنگ‌ها در کنار امیرالمومنین (ع) حضور داشته است.

البته درباره‌ شخصیت سلیمان برخی اخباری نقل شده که نشان می‌دهد شخصیت محتاطی داشته است، مثلا گفته شده که در جنگ جمل حضور پیدا نکرد چون کمی احتیاط کرد و گفت چگونه به جنگ همسر رسول خدا برویم و در این جنگ مورد سرزنش امیرالمومنین (ع) قرار گرفت.

 

سلیمان در زمان امام حسن (ع)

در صلح امام حسن مجتبی علیه السلام نیز سلیمان از کسانی بود که امام حسن (ع) را با مذل المومنین خطاب‌ کرد یعنی اظهار کرد که این بیعت و صلح باعث ذلت مومنین شده است که این امر نشان می‌دهد که پیروی و اطاعت محض سلیمان درجات بالایی نداشته است.

 

سلیمان در زمان امام حسین (ع)

در زمان امام حسین علیه السلام، سلیمان از کسانی است که مردم کوفه را برای دعوت با امام حسین (ع) فرا می‌خواند و در آن دوازده هزار نامه به امام حسین (ع)، نامه سلیمان در زمره نامه یکی از بزرگان کوفه مطرح می‌شد.

وقتی مسلم به کوفه آمد ابتدا سلیمان بیعت کرد اما در ادامه رابطه مسلم و سلیمان قطع شد و مدارک تاریخی نداریم که سلیمان در زندان باشد. سلیمان قیامش را به توابین یعنی توبه کنندگان نام گذاری کرد؛ پس می‌توانست کنار امام حسین (ع) بجنگند و چون این کار را نکرد، توبه کرد.

برخی منابع نقل کردند که سلیمان شخصیت شکاک و شخصیت محتاطی بوده است و همین باعث شد که نتواند درست تصمیم بگیرد و مختار نیز سلیمان را به عنوان کسی که فاقد دانش نظامی و فهم سیاسی هست خطاب کرده است.

در نتیجه برخی نقل کردند که عدم یاری امام حسین (ع) به خاطر عدم فهم درست سیاسی و محتاط بودن و برخی نیز گفته‌اند که به خاطر جان دوستی بوده است.

روحیه ترس باعث می‌شود که انسان اقدام به هرکاری نکند و همین باعث شد که ابتدا وارد قیام مسلم بن عقیل نشود و در ادامه هم از ترس گرفتاری که عبیدالله زیاد ایجاد کرده بود اقدام نکرد و سکوت کرد. برخلاف کسانی که مثل حبیب بن مظاهر که از حفاظ امنیتی فرار کردند و خودشان را به لشکر امام حسین (ع) رساندند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۰۸
رسول چگینی
جمعه, ۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۳ ب.ظ

مهندسی فرهنگ در قیام امام حسین(ع)

از مهم‌ترین عوامل مانایی جریان عاشورا، درهم‌تنیده شدن این واقعه با فرهنگ و اندیشه مسلمانان است. مؤلفه‌های حیاتبخش این رویداد، از بلندای تاریخ بر منظومه فکری اسلام حکم رانده و دل هر آزادمردی را شیفته خود گردانیده است.

این جوشش سعادت‌طلبی جز از مسیر خروش رهبر این نهضت سرچشمه نگرفته است. امام حسین(ع) با پشت‌پا زدن بر هنجارها و ناهنجارهای موجود در عصر اموی، علم رادمردی را برافراشتند و الگوی جاودانی برای همه آزادگان جهان شدند.

اما این فرهنگ همانند گفته امام خمینی(ع) باید زنده نگه داشته شود و نیازمند توجه و زنده نگهداشتن است؛ چرا که بی توجهی به این فرهنگ، زمینه تحریف و انحراف در این فرهنگ اصیل اسلامی را به وجود می آورد. به همین منظور لازم است به مهمترین مؤلفه های فرهنگی موجود در نهضت امام حسین(ع) اشاره شود.
معنا شناسی فرهنگ

فرهنگ یک مفهوم گسترده‌ شامل باورها، ارزش‌ها، رفتارها است که مطابق ارزش‌های اجتماعی و هنجار‌های موجود در جوامع بشری مطرح شده است. فرهنگ، سرمایه معنوی یک جامعه است و همه آثار ادبی، هنری و فکری را در بر می‌گیرد.

مهندسی فرهنگ کوششی سنجیده برای جلوگیری از مشکلات فرهنگی آینده یا بهبود جامعه فردا با طرح و اجرای نقشه‌های دقیق و محدود است. اصلاح مؤلفه‌ها و اجزای فرهنگ به معنای تجدید کارکرد بایسته آنها در نظام فرهنگی جامعه، یکی از محورهای مهم مهندسی به شمار می آید.

اصلاح فرهنگ اگر چه می‌تواند با تلاش فکری و توشة عقلی انسان ها صورت گیرد؛ اما بدون استمداد از منبع الهی و فرا انسانی، که فارغ از محدودیت‌های ذهنی و احساسی به کلیت زندگی وگسترة تجلیات فکری و روانی انسان‌ها بنگرد و به کژی‌ها و کاستی‌های آن آگاهی داشته باشد، کاری ناقص و نافرجام می نماید؛ زیرا فرهنگ محصول انسان است وکژی ها وکاستی هایش نیز معلول وی خواهد بود و عاملی که سبب نقصان است، نمی تواند به طور کامل و جامع سبب کمال باشد، اگر چه به صورت جزئی و موردی این توانایی را داشته باشد.

از این رو قرآن کریم، فرستادن پیامبران را برای بشریت به عنوان «اتمام حجت» یاد می‌کند؛ «رُسُلا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا»(نساء/۱۶۵) (پیامبرانى که بشارتگر و هشدار دهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حکیم است.)‏

بنابراین، اگر دین الهی را عامل اصلی و اصیل اصلاح فرهنگ بشر بدانیم، دور از واقع سخن نگفته‌ایم. بر این اساس نهضت امام حسین (ع) که به درستی ترجمان دین الهی است، یکی از برهه‌های اصلاح فرهنگ در تاریخ اسلام است.

به منظور آشنایی با شیوه مهندسی فرهنگ در قیام سید الشهداء(ع)، مهم‌ترین مؤلفه‌های فرهنگ‌ساز را مورد بررسی قرار می‌دهیم و با استناد به برخی سخنان و رویدادهای مشهور مربوط به واقعه کربلا، جایگاه فرهنگ در نهضت امام حسین‌(ع) را تبیین می‌کنیم.

 

جلوه‌های مهندسی فرهنگ در نهضت عاشورا
با نگاهی به نهضت عاشورا، شاهد جلوه‌های ماندگاری از اصلاح فرهنگی هستیم که آثار آن در اصلاح راهبرد حرکت جهانی اسلام قابل پیگیری است. در این نهضت، امام حسین (ع) اصول بنیادین اسلام در عرصه فرهنگ را بازسازی کرده و خاک از چهره غبارآلود اسلام آن دوره، زدودند. برای دستیابی به این موارد، به مهمترین اصول فرهنگ اسلامی اشاره می کنیم:

 

۱) ربوبیت آفریدگار یکتا
دین اسلام، دین تسلیم در مقابله الله می‌باشد. الله آن واقعیت متعالی است که همه مراتب دیگر واقعیت از او نشات می‌گیرد و همه چیز به او باز می‌گردد؛ زیرا الله مبدا، خالق، حاکم، حافظ و غایت هستی است. اسلام به فضل همین تسلیم به صلح و سلام نیز دست می‌یابد. اسلام چیزی نیست جز زندگی کردن مطابق خواست و مشیت الله برای حصول به صلح و سلام در دنیا و سعادت و فلاح در آخرت.

آثار این اصل در لحظه لحظه نهضت امام حسین(ع) متبلور است. چه آن زمانی که در دعای عرفه به نجوای عاشقانه با معبود خویش مشغول بود و فرمود: «اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى عَنْ تَدْبیرى، وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى»؛  (خدایا! مرا با تکیه بر تدبیرت از تدبیر خودم بی نیاز گردان و به اختیارت از اختیارم غنی کن.)

و چه در آخرین لحظات زندگی و زمانی که سر مبارک امام حسین(ع) از تن جدا می‌شد، ایشان ذکر و نام خداوند را به زبان داشتند و در آخرین دعاى خود ‌فرمودند: «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ»؛ (خداوندا راضیم به رضای تو، تسلیم امر تو هستم، هیچ معبودى جز تو نیست، ای فریاد رس فریادخواهان.)

بنابراین، قیام امام حسین(ع) اصل نیازمندی بنده به خداوند که زمام امورش را در کنف ربوبیت خداوند قلمداد کند، را برای مسلمانان معنا کرده است و هرگونه خضوع و کرنش در برابر هر موجودی غیر خدا را نفی می کند.

 

۲) جهان‌بینی توحیدی
براساس خداشناسی اسلامی، جهان مخلوق واحد و مستقلی است که سرشار از زندگی و زیبایی است و با توجه به کمالات خداوند، نظم و هماهنگی بر همه جای آن حکومت می‌کند و سیر تکاملی دارد و براساس حق و عدالت استوار شده است. در این جهان‌بینی، آغاز و انجامی برای حیات انسان وجود دارد و آدمی در برزخی میان ازل و ابد واقع شده است که این زندگی موقت، با زایشی آغاز و با قطع نفس، به اتمام می رسد. مرگ، نیستی و عدم نیست و بلکه آغاز مسیری است که غایة القصوی آن آمیخته با رضوان الهی است. در این دستگاه فکری، زندگی با هر هدفی، هدف آفرینش نیست بلکه رنگ خدایی بخشیدن به آنات و سکنات، مورد نظر است.

سیدالشهداء(ع) نیز زندگی و مرگ را در این قاموس تفسیر کرده اند. ایشان زندگی در ذلت را، از خود دور دانسته اند «هیهات منی الذلة»، که شهادت با آرمانهای توحیدی را، چیزی جز سعادت و نیک‌روزی ندانسته اند «إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلا بَرَماً»؛ (به راستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم، و زندگی با ستمکاران را جز ملال.)

کسی که باور خدامحوری را جایگزین انسان‌محوری کرده، سختی‌های این راه را به جان خریده و برای نیل به اهداف والا، بر تمایلات نفسانی چشم می‌پوشاند. امام حسین(ع) با علم به پایان کار خویش که شهادت و اسارت خانواده را به همراه داشته، اما در مسیر بندگی گام نهاد و فرهنگ خدامحوری را به همگان آموخت؛ حضرت فرمودند: پیامبر خدا(ص) به من فرمود: (اى حسین! خارج شو، همانا خداوند خواسته است تو را کشته ببیند.) «فان الله قد شاء أن یراک قتیلا.»

این باور در میان اصحاب امام حسین(ع) نیز وجود داشته است؛ وقتی که در شب عاشورا سید الشهداء(ع) از قاسم بن الحسن، درباره جایگاه شهادت از او پرسید و قاسم پاسخ داد: «احلی من العسل». همچنین سخن یکی از اصحاب حضرت که گفت: «به خدا اگر بدانم کشته می شوم سپس دوباره زنده شده و می سوزم و خاکسترم به باد می رود و هفتاد بار با من چنین کنند از تو جدا نشوم تا در راه تو جان دهم.» یکی دیگر از جلوه های خداباوری در فرهنگ عاشورا است.

 

۳) انسان
در نگرش اسلامی، انسان کارگزار یا «خلیفه» خداوند بر روی زمین و عبد اوست. این دو وجه با هم، فطرت یا طبیعت بنیادی انسان را می‌سازد. انسان در مقام «عبد» خداوند باید مطیع خداوند و مشیت او باشد و برای زندگی خویش و نحوه تحقق بخشیدن به خواست خداوند از او هدایت و دستور بگیرد. اما در مقام کارگزاری یا خلافت خداوند بر روی زمین باید فعال باشد؛ زیرا که کلیه اسرار آفرینش به دست او سپرده شده و راه کشف حقایق و وسیله دستیابی به همه چیز به او تعلیم داده شده است. در ادبیات اسلام، انسان با وجود اینکه بدون اذن الهی توان انجام هیچ کاری را ندارد، اما دارای حق انتخاب آزادانه است و سرنوشت خویش را رقم می زند.

امام حسین(ع) این آموزه را در سیره خویش به کار بستند و برای پیروی از دین خداوند، قیام کردند و در عین حال که قدمی از فرامین اسلام فراتر نگذاشتند، اما به عنوان یک کنشگر فعال، نقش خود را برای بیدار ساختن انسان ها ایفا نمودند. حضرت در نامه‌ای به جمعی از بزرگان بصره، هدف از قیام بر ضد حکومت یزید را احیای سنت پیامبر(ص) می داند و  می‌فرماید: «و أنا اَدْعُوکُمْ إلی کتابِ اللهِ و سُنَّةِ نَبِیِّهِ(ص) فَإنَّ السُّنَّةَ قَدْ أمِیتَتْ»؛ (من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می‌خوانم؛ چرا که (این گروه) سنت پیامبر(ص) را از بین برده‌اند.)

به رسمیت شناختن آزادی انسان و انتخاب آگاهانه، در شب عاشورا نمایان شد؛ آن زمانی که سید الشهداء(ع) بیعت خویش را از اصحاب برداشته و اعلام کردند هر کسی بخواهد، می‌تواند اردوگاه عاشوراییان را ترک کند. اما اصحاب حضرت که از سرچشمه معرفت ولایی نوشیده بودند، با آگاهی کامل، شهادت در رکاب حضرت را انتخاب کردند.

 

۴) جامعه
جامعه نیز در اسلام مفهوم معینی دارد. در این تفسیر، جامعه از وجود انسان سرچشمه گرفته و برای رفاه و سعادت انسان‌ها به‌وجود آمده است و به همین دلیل، جامعه اسلامی نه رنگ فردی دارد(اصالت فرد) و نه رنگ اجتماعی(اصالت جامعه). در این میان، اصلاح جامعه از مهمترین اقداماتی است که مهندسی فرهنگی را در مسیر صحیح قرار می دهد.

با نگاهی به نهضت امام حسین(ع)، شاهد هستیم که اصلاح جامعه سهم زیادی از فلسفه قیام را به خود اختصاص داده است. حضرت در نامه ای که به محمد بن حنفیه ارسال کردند، هدف از قیام را اصلاح امت اسلامی معرفی کرده اند:

«و إنّی لَم أخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً و إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی اُرِیدُ أن آمُرَ بِالْمَعرُوفِ و أنهی عَنِ الْمُنکَرِ و أسِیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ أبی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السّلام»؛ (من برای رسیدن به مقام و مال دنیا فساد و ستم در جامعه اسلامی قیام نکرده ام من فقط برای اینکه جامعه اسلامی را اصلاح کنم قیام کرده ام. اراده دارم تا امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم علی ابن ابی طالب علیه السّلام رفتار نمایم.)

 

۵) خانواده
اسلام بیش از هر چیز بر حفظ بنیان این قطب واقعیت اجتماعی، یعنی خانواده، تاکید کرده است. منظور خانواده در اسلام، همان خانوادۀ کوچک (هسته‌ای) در غرب نیست، بلکه دودمان وسیع‌تری را دربرمی‌گیرد که شامل پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و حتی عمه، خاله، عمو، دایی و اولاد آنان نیز می‌شود. بر حفظ روابط در درون خانواده و اصطلاحاً «صله ارحام»، یعنی حفظ روابط میان همه کسانی که زاده یک رحم یا دارای پیوندهای خونی و نسبی‌اند، به‌اندازه‌ای تاکید شده است که دیدار با خویشاوندان و نزدیک بودن به ایشان و حفظ روابط و پیوندهای خانوادگی، یکی از تکالیف دینی هر زن و مرد مسلمان تلقی شده است.

سیدالشهدا(ع) در آغاز نهضت، با نامه‌نگاری به نزدیکان و ارحام خویش، تلاش داشتند ایشان را نیز در این قیام، شریک گردانند اما با استنکاف برخی از بستگان، حضرت خانواده خویش را با خود همراه ساختند و سایر اصحاب نیز به حضرت تأسی کردند؛ زیرا این بیم وجود داشت که یزیدیان، رفتار نامناسبی با خانواده ایشان داشته باشند و یا با گِرو کشی، آزادی عمل را از آنان سلب کنند.

البته وجود پیوند خانوادگی، نباید هیچگاه مانع از بروز دیگر عناصر اخلاقی شود و مقوله ای مانند ایثار، نباید تحت تأثیر علقه نسبی قرار گیرد. به همین دلیل، امام حسین(ع) در روز عاشورا، پس از شهادت اصحاب، اولین شخصی که بدون درنگ به میدان فرستادند، علی اکبر بود.

بر این اساس، می توان نهضت امام حسین(ع) را در واقع یک مهندسی فرهنگی دانست که با هدف اصلاح باورها و بیداری قلب‌های خفته و زدودن زنگار انحراف و بدعت از آخرین دین آسمانیِ جهان شمول انجام گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۳
رسول چگینی

حجت الاسلام رسول چگینی پژوهشگر و عضو بنیاد بین المللی امامت در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه همه‌ساله با آغاز ماه محرم الحرام، اظهارات و ادعاهای متنوعی درباره قیام امام حسین علیه السلام و ماجرای کربلا شنیده می‌شود، اظهار داشت: یکی از ادعاهای مبهمی که در طول دهه‌های اخیر بیشتر مطرح شده است، پیرامون چرایی قیام امام حسین (ع) و علت عدم قیام سایر اهل بیت علیهم السلام است. این ابهام در قامت این پرسش خودنمایی می‌کند که آیا قیام امام حسین (ع) تابع یک قاعده عمومی برای همه ائمه (ع) بوده، و یا اینکه قیام امام حسین (ع) یک استثنا بوده و سایر ائمه (ع) وظیفه‌ای برای انجام قیام نداشته اند؟

وی افزود: دستیابی به پاسخ این پرسش، از مسیر رفع ابهام دوگانه قاعده و استثنا میسر خواهد بود. توضیح سخن اینکه قیام امام حسین (ع)، یک قیام تک بعدی نبود، بلکه تحت تأثیر عناصری چندگانه ای بوده که توجه به آنها ضروری است که عناصر شکل‌گیری قیام امام حسین (ع) شامل حاکم زمان، جایگاه امام، یاران امام، اوضاع مذهبی-اجتماعی زمان امام و کیفیت عرصه قیام می‌شود.

چگینی در خصوص یکی از عناصر شکل گیری قیام امام حسین (ع) یعنی حاکم زمان تصریح کرد: شخصیت منحط یزید و فاصله زیاد او با اولیات خلیفه مسلمانان، از عوامل شکل گیری قیام بوده است. امام حسین (ع) با توصیف شخصیت یزید، بیعت با او را شایسته خود و هیچ مسلمان متعهدی ندانستند (مثلی لا یبایع مثل یزید). حضرت، بیعت با یزید را نوعی ذلت معرفی کرده و دامان خود را از پذیرش هرگونه ذلت مبرا دانستند (هیهات منا الذله). اگرچه در دوران ائمه (ع) برخی خلفای عباسی به صورت آشکارا، احکام و قوانین اسلام را زیر پا می‌گذاشتند اما اظهار دشمنی با اسلام کمتر از آنان سر زده است، این در حالی است که در تاریخ طبری از یزید نقل چنین شده است ولعت هاشم بالملک فلا / خبر جاء ولا وحی نزل.

وی درباره دیگر عنصر شکل گیری اشاره کرد و گفت: جایگاه امام یکی از آن عناصر به شمار می‌رود. موقعیت اجتماعی و مذهبی امام حسین (ع) به گونه‌ای بود که برای غیر از امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن (ع) هرگز این موقعیت دست نداد. سخنان فراوان رسول الله (ص) در وصف حسنین (ع) (الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه) در کنار صحنه‌هایی که صحابه از نوع رفتار پیامبر (ص) با حسین (ع) دیده و برای دیگران نقل کرده بودند، جایگاه ویژه‌ای به امام حسین (ع) در میان مسلمانان بخشیده بود. اگرچه در این زمان چهره‌های دیگری از بنی هاشم نیز وجود داشتند ولی افتخار فرزندی رسول الله (ص) تنها برای امام حسین (ع) باقی مانده بود و سایر بنی هاشم مانند محمد حنفیه، و فرزندان امام حسن مجتبی (ع)، به این جایگاه نرسیده بودند. اما سایر ائمه (ع) اگرچه در زمان خود جز سرآمدان و صاحب‌نظران به شمار می‌رفتند، ولی به جهت وجود شخصیت‌هایی که از نظر عامه، هم‌تراز امام محسوب می‌شدند، این موقعیت ویژه برای ایشان خلق نشد. افزون بر اینکه وجود شخصیت‌هایی از بنی هاشم که یا موافق حاکمیت بودند و یا به مبارزه علنی و قیام با حاکمیت روی آورده بودند، و جایگاه سیاسی امام را مورد خدشه قرار می‌دادند، فرصت بلند شدن اعتراض تک‌صدایی از اردوگاه شیعیان و بنی هاشم را از بین می‌برد. غیر از اینکه فشارهای حکومت بر ائمه (ع) و تحت نظر گرفتن ایشان و قتل و کشتار شیعیان، امکان هرگونه حرکت و قیامی را از ایشان سلب می‌کرد. در این وضعیت، کاربست تاکتیک تقیه، تنها راه حفظ کیان تشیع و ترویج آموزه‌های شیعی در زیر پوست دولت اموی و عباسی بود.

این محقق و پژوهشگر به یاران امام اشاره و تصریح کرد: اگرچه کوفیان بر عهدی که بستند وفادار نماندند، اما اعلام آمادگی و بیعت کَتبی بیش از ۱۰ هزار نفر با امام حسین (ع)، از مهمترین عوامل قیام سیدالشهدا (ع) بود. غیر از اینکه افرادی که تا پای جان در خدمت حضرت بودند، اگرچه از جهت شماره، زیاد نبودند اما در فضیلت و وفاداری به عنوان بهترین و باوفاترین اصحاب معرفی شده اند (فانی لا اعلم اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی). این در حالی است که در زمان سایر ائمه (ع) شمار یاران ایشان به شدت کاهش یافت. امام سجاد (ع) که اندکی پس از واقعه کربلا زیسته است درباره حمایت یاران از ایشان می‌فرماید: «در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند». امام صادق (ع) که جایگاه بهتری در میان مسلمانان عصر عباسی داشتند نیز از فقدان یاور گلایه داشته و به سدیر صیرفی فرمودند: «ای سدیر! اگر شمار یاران و پیروان من به تعداد این بزغاله‌ها رسیده بود، بر جای نمی‌نشستم و قیام می‌کردم.» سدیر می‌گوید: بعد از نماز شمردم، دیدم عدد بزغاله‌ها ۱۷ تا است.»

وی با بیان اینکه از دیگر عوامل تأثیرگذار در شکل گیری قیام امام حسین (ع)، اوضاع حاکم بر آن دوران است، خاطرنشان کرد: فاصله داشتن پایتخت خلافت اموی از پایتخت معنوی جهان اسلام (مکه و مدینه)، حاکم بودن روح اسلام اصیل بر مناطق مرکزی اسلام و زنده بودن یاد و خاطره و سیره پیامبر (ص) در میان مسلمانان و حضور صحابه و همسران پیامبر (ص)، هنوز رگه‌های اسلام اصیل را در میان مسلمانان جاری نگه داشته و موقعیتی ویژه به آن برهه از تاریخ بخشیده بود. این در کنار شقاوت‌هایی بود که بنی امیه از خود نشان داده بودند و اخبار لعن علنی داماد پیامبر (ص) در منابر شام و ارتکاب منکرات از سوی خلیفه به گوش مسلمین رسیده بود. مهیا بودن مسلمانان برای قیام در این زمان دور از انتظار نبوده است. اما در زمان سایر ائمه (ع) اگرچه شقاوت‌هایی از سوی حاکمان عباسی سر می‌زد، اما حمایتهای برخی از دولت با انگیزه‌های ناسیونالیستی و ارائه قرائتهای جدید از دین، بسیاری از مردم را از حقیقت اسلام دور کرده و کمبود و فقدان پل‌های ارتباطی مسلمانان با صدر اسلام، آنان را فریفته این اسلام انحرافی کرده بود. در کنار اینکه تزریق مالیات مملکت اسلامی در شاهرگهای اقتصادی و اجتماعی، موجب بالا رفتن سطح رفاه عمومی و پدید آمدن نوعی عافیت طلبی در توده مسلمانان شده بود.

چگینی درباره کیفیت عرصه قیام گفت: غیر از عوامل یاد شده، یکی دیگر از عواملی که مانع از شکل‌گیری قیام توسط سایر ائمه (ع) بود، وجود رقبایی از بنی هاشم، بنی عباس و حتی نومسلمانانی بود که هر از چند گاهی از گوشه و کنار مملکت اسلامی سر بر می‌آوردند و به اسلام اصیل و حکومت عدل دعوت می‌کردند. این فضا باعث به وجود آمدن تصورات ناهمگون از «قیام» در ذهن مسلمانان می‌شد و اراده آنان برای پیوستن به این قیام‌ها را سست می‌کرد. از قیام مختار در زمان امام سجاد (ع) تا قیام حسین فخ در زمان امام کاظم (ع)، همواره شیعیان شاهد ظهور قیام‌هایی بودند که برای احقاق حق اهل بیت (ع) به پا خاسته بودند و نتیجه‌ای جز شکست برای آنان حاصل نشد. تجربه تاریخی این شکستها، امکان اتحاد و یکپارچه‌سازی مسلمانان را دشوار می‌ساخت.

این محقق و پژوهشگر ادامه داد: بنابراین می‌توان ابراز داشت قیام امام حسین (ع) تحت تأثیر عناصری است که کنار هم قرار گرفتن همه این عناصر، باعث شکل گیری قیام شده است و اگرچه برخی از این عناصر در زمان سایر ائمه (ع) وجود داشت، اما هیچگاه این عناصر به صورت کلی و در کنار هم، برای ایشان فراهم نشد. بنابراین مقایسه زمان سایر ائمه (ع) با زمان امام حسین (ع) صحیح نیست.

وی افزود: از این منظر فهمیده می‌شود قیام امام حسین (ع) تابع یک قاعده منطقی بوده است که با لحاظ شرایط و عناصر متعدد، این قیام برای احقاق حق و برپایی اسلام لازم می شده است. بدون تردید اگر این شرایط برای سایر ائمه (ع) روی می‌داد، ایشان نیز از انجام قیام استنکاف نمی‌ورزیدند. بنابراین در پاسخ به این سوال که قیام امام حسین (ع) قاعده بوده و یا استثنا، باید گفت قیام سیدالشهدا (ع) یک قاعده استثنایی بوده است؛ بدین معنا که در عالم واقع این قیام تابع قواعد منطقی بوده است اما در عالم خارج، این حالت تنها برای ایشان روی داده و شرایط بروز قیام برای هیچیک از ائمه (ص) فراهم نشده است.

چگینی اضافه کرد: افزون بر اینکه ایجاد دوگانه قاعده و استثنا صحیح نیست؛ زیرا اگر قاعده به معنای اصل باشد – که هست – استثنا که در مقابل آن قرار گرفته به معنای خلاف قاعده است و این یعنی اینکه قیام امام حسین (ع) بر خلاف اصلی بوده که ائمه (ع) در پیش گرفته بودند. این سخن تأیید کننده این است که ائمه (ع) هرگز مأمور به قیام نبوده اند و در صورت فراهم بودن همه شرایط، باز هم ایشان نباید قیام می‌کردند. اما این ادعا، حجت بودن ائمه (ع) را زیر سوال می‌برد چونکه از وظایف امام این است که صورت فراهم بودن شرایط، موانع دستیابی مسلمانان از آموزه‌های اسلام را زدوده و خود رهبری جامعه اسلامی را به عهده بگیرند.

این محقق و پژوهشگر در ادامه گفت: اما اگر قاعده به معنای روال و شیوع باشد، استثنا به معنای خارج از روال و غیر شایع معنا می‌شود. در این صورت بحث از مقام تعیین اصل، به مقام تطبیق بر خارج باز می‌گردد. یعنی برای فهم همخوانی قیام امام حسین (ع) با سیره ائمه (ع)، باید قدر جامعی از سیره اهل بیت (ع) را به دست آوریم و آن زمان، قیام امام حسین (ع) را بر آن قدر جامع عرضه کنیم که در این صورت، باید قیام امام حسین (ع) را استثنا بدانیم. اما استثنا بودن در این معنا، نافی آن قاعده اصلی نیست و آن برداشتی که قائلین به استثنا از آن انتظار دارند، قابل اثبات نیست؛ زیرا آنان با طرح این مبحث به دنبال مخالفِ قیام نشان دادن ائمه (ع) هستند که با این فرض، این ادعا ثابت نمی‌شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: در نتیجه به نظر می‌رسد ایجاد دوگانه قاعده یا استثنا، دارای ابهام است و سخن دقیقی نیست؛ زیرا حتی قائلین به استثنا، به قیام توسط سایر ائمه (ع) در صورت فراهم شدن عناصر قیام امام حسین (ع) اذعان می‌کنند؛ چه‌اینکه در غیر این صورت، باید امام معصوم را در انجام وظایف خود، مقصِّر بدانند. اعاذنا الله من هذه الاقاویل.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۱ ، ۰۹:۳۴
رسول چگینی