وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها
دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۷ ق.ظ

حدیث دوازده خلیفه در کتب آسمانی

ابن تیمیة حرانی معترف است: [ کثیری از یهودیان بخاطر وجود خبر "دوازده رئیس و خلیفه" در کتاب مقدس (تورات) به مذهب تشیع داخل میشوند ]

وکثیر من الیهود إذا أسلم یتشیع لانه رای فی التوراة ذکر الاثنی عشر

بسیاری از یهودیان هنگامی که اسلام می آورند شیعه می شوند چرا که در تورات اشاره به «اثنی عشر» (دوازده رئیس و امیر) را دیده اند.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی ابوالعباس منهاج السنة النبویة ج۸ ص۲۴۲.

 

امّا نقل تورات

اما در خصوص ‌اسماعیل‌ تو را اجابت‌ فرمودم‌. اینک‌ او را برکت‌ داده‌ بارور گردانم‌ و او را بسیار کثیر گردانم‌ دوازده‌ رئیس‌ از وی‌ پدید آیند و امتی‌ عظیم‌ از وی‌ بوجود آورم‌

عهد عتیق سفر پیدایش فصل ۱۷ فقره ۲۰

توضیح: در منابع شیعه و مخالفین حدیثی معتبر تحت عنوان حدیث «خلفائی اثنی عشر» (خلفای دوازده گانه) وجود دارد که مخالفین علی رغم تلاش های بسیار نتوانسته اند مصادیق معینی از سوی خود در مورد این حدیث ارائه کنند و در این میان تنها مذهب شیعه است که به صورت اجماعی ائمه دوازده گانه را مصادیق این حدیث شریف می داند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۲۷
رسول چگینی

یکی از فضائلی که برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است، مقام عین الله ایشان است. در زیارت ششم از زیارتهایی که در کنار قبر مطهر ایشان خوانده میشود این عبارت آمده است:

السلام‏ عَلَیْکَ یا عَیْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ، وَ یَدَهُ الباسِطَةَ وَ اُذُنَهُ الْواعِیَةَ

سلام بر تو ای درب خداوند،‌ سلام بر تو ای چشم نگارنده خداوند و دست گسترده او، و گوش شنوای او.

نکته قابل توجه اینکه این فضیلت در منابع اهل سنت نیز نقل شده است، آنهم توسط عمر بن خطاب!

در کتاب (الریاض النضره فی مناقب العشره) تألیف محب الدین طبری متوفای ۶۹۴ هجری، از محدثان حجاز و شیخ شافعیان در مکه که به نقل فضائل عشره مبشره (بر مبنای عقیده اهل سنت) پرداخته، به این اعتراف عمر بن خطاب اشاره می کند.

در این نقل تاریخی آمده است:
کان عمر حاجا، فجاءه رجل قد لطمت عینه، فقال: من لطم عینک؟ قال: علی بن ابی طالب. فقال: لقد وقعت علیک عین الله؛ و لم یسأل ما جری منه و لم لطمه. فجاءه علی والرجل عند عمر، فقال علی: هذا الرجل رأیته یطوف و هو ینظر الی الحرم فی الطواف، فقال عمر: لقد نظرت بنور الله.

عمر به حج رفته بود، مردی نزد او آمد که [سیلی خورده بود و ] چشمش زخمی شده بود، عمر گفت: چه کسی چشم تو را زخمی کرده؟ مرد گفت: علی بن ابی طالب. پس عمر گفت: به یقین چشم خدا تو را دیده است؛ و دیگر نپرسید چه اتفاقی افتاده و چرا حضرت علی او را زخمی کرده است. پس علی به نزد عمر آمد در حالی که آن مرد در کنار عمر بود، پس علی گفت: این مرد را دیدم که هنگام طواف به نوامیس مردم نگاه می کند، پس عمر گفت: به یقین تو با نور خدا نگاه کرده ای.

محب الدین طبری، ریاض النضره فی المناقب العشره، ج ۳ ص ۱۶۴.

توضیح اینکه: اینگونه تعبیرات، شبیه جملة «روح الله» برای حضرت عیسی علیه السّلام است، که به منظور «اضافه تشریفی» گفته می‌شود، نه اینکه منظور، آن باشد که خدا، روح یا دست و چشم دارد.

صلی الله علیک یا عین الله الناظره یا علی بن ابی طالب روحی لک الفداء

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۴۸
رسول چگینی

بر خلاف ادعای وهابیت مبنی بر بدعی بودن عزاداری، نه تنها مشروعیت عزاداری با استناد به کتاب و سنت اثبات می شود، بلکه حتی مشروعیت روضه‌خوانی نیز در سیره عملی رسول الله(ص) قابل اثبات است.

روضه‌خوانی در اصطلاح به معنای بیان مصیبتهای یکی از بزرگان دین است که با گریه و ماتم همراه است.
این عمل نه تنها در سیره قولی و فعلی اهل بیت(ع) ثبت شده است، بلکه حتی در سیره عملی پیامبر خدا(ص) نیز به چشم می خورد.

در حدیثی که در صحیح بخاری نقل شده است، درباره وقایع پس از جنگ موته، به ماجرای مهمی اشاره شده است. جنگ موته از بزرگترین سریه‌های تاریخ صدر اسلام که در سال هشتم هجری بین سپاه اسلام و سپاه روم رخ داد. فرماندهی سپاه اسلام در این جنگ، بر عهده جعفر بن ابی طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه بود که هر سه فرمانده شهید شدند. پس از شهادت این افراد، رسول خدا(ص) از این اتفاق با خبر شدند و در جمع صحابه، مصیبت شهادت فرماندهان لشکر را بازگو کردند:

عنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَخَذَ الرَّایَةَ زَیْدٌ فَأُصِیبَ، ثُمَّ أَخَذَهَا جَعْفَرٌ فَأُصِیبَ، ثُمَّ أَخَذَهَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَوَاحَةَ فَأُصِیبَ  وَإِنَّ عَیْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَتَذْرِفَانِ...» 

▫️رسول خدا(ص)  فرمود: زید پرچم را در دست گرفت و به شهادت رسید، سپس جعفر پرچم را در دست گرفت و او نیز به شهادت رسید، سپس عبدالله بن رواحه در دست گرفت و او نیز به شهادت رسید، پیامبر خدا(ص) در حالی این وقایع را بیان می کرد که چشمان ایشان اشکبار بود.

صحیح بخاری، حدیث ۱۲۴۶.

این عمل پیامبر(ص) در جمع صحابه بوده و بدون شک با گریه و زاری صحابه همراه بوده است. این عمل پیامبر(ص) دقیقاً به معنای ذکر مصیبت همراه با گریه و ماتم است. رسول الله(ص) این عمل را در آخرین سالهای حیات مبارک انجام دادند و هیچ نسخ و تبدیلی برای آن وجود ندارد. بنابراین ذکر مصیبت کسانی که در راه خداوند جان خود را از دست داده اند همراه با گریه و ماتم، امر مشروع و به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۳ ، ۰۹:۱۰
رسول چگینی

 

در روایات معتبر اهل سنت برای گریه، عزاداری در عزای اهل‌بیت علیهم السلام پاداش بیان شده است. از جمله در کتاب «فضائل الصحابه»، احمد بن حنبل (م 241ق) رئیس مذهب حنبلی‌ها روایتی را از امام حسین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت پاداش یک قطره اشک ریختن در عزای اهل‌بیت علیهم السلام را داخل شدن در بهشت می‌داند:

حدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَاَیْتُ فِی کِتَابِ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا اَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ اَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، اَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، اَثْوَاهُ اللَّهُ (عزّوجلّ) الْجَنَّةَ. 

احمد بن اسرائیل می‌گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابوعبدالرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی همیشه می‌فرمود: هر کس چشمانش برای ما پراشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.

فضائل الصحابه، ج 2 ص 675.

 

منابع دیگری نیز این حدیث را منعکس کرده اند از قبیل: محب الدین طبری (م 694ق) [1]، سخاوی شافعی (م 902ق) [2]، ملاعلی قاری (م 1014ق) [3]، و قندوزی حنفی (م 1294ق) [4].

بر اساس این روایت، گریه در عزای اهل‌بیت علیهم السلام و به ویژه امام حسین علیه السلام نه تنها جایز و مشروع است، بلکه مطلوب و پسندیده بوده و از ثواب فوق‌العاده‌ای برخوردار است، به گونه ای که هر کسی در عزای ائمه و امام حسین علیهم السلام بگرید، حق‌تعالی او را در بهشت جای خواهد داد.

 

پانویس:
[1]. ذخائر العقبی، ج ۱ ص ۱۹.
[2]. استجلاب ارتقاء الغرف بحب اقرباء الرسول ذوی الشرف، ج ۱ ص ۴۳۱-۴۳۲ ح ۱۶۰.
[3]. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج ۹ ص ۳۹۸۰.
[4]. ینابیع المودة لذوی القربی، ج ۲ ص ۱۱۷.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۳ ، ۰۹:۵۹
رسول چگینی
شنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

آیا نوحه سرایی و مداحی جایز است؟

وهابیان برگزاری مراسم عزاداری را حرام می دانند. در پاسخ میگوییم مراسم عزاداری دارای اجزای مختلفی از قبیل وجود عنصر گریه، وجود جمعیت عزادار و نوحه سرا و مداح است‌. دو جزء اول هیچ ممنوعیتی ندارد و تنها جزء سوم مورد مناقشه وهابیان است و با استناد به برخی روایات، اظهار میکنند نیاحه (نوحه سرایی) در اسلام حرام است.

 

در پاسخ این ادعای آنان می گوییم نوحه سرایی که در روایات بیان شده، اشاره به یکی از سنتهای عرب جاهلی دارد که آمیخته با امور شرکی و غیر توحیدی مانند شکایت و گلایه از تقدیر الهی بوده است.
اما برگزاری این عمل بدون وجود این عمل جاهلی، هیچ ممنوعیتی نمیتواند داشته باشد.

در این کلیپ این مسأله توضیح داده شده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۱۰:۱۶
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ

امام سجاد علیه السلام در کلام بزرگان اهل سنت

 

امام علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب علیهم السلام، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا حضور داشت؛ ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد.
واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داد. مجموعه ادعیه و مناجات‌های امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است. 
بنابر روایات شیعه، امام سجاد(ع) به دستور ولید بن عبد الملک با سمّ به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است.

 

 بزرگان اهل سنت همواره امام سجاد (ع) را مورد مدح و ستایش قرار داده اند:

1️⃣ عبداللّه بن عباس (م 68 ه.): وقتی که امام را می دید، چنین می گفت: «مرحباً بالحبیب ابن حبیب.»

2️⃣سعید بن مسیّب (م 93 ه.): «ما رأیتُ قطّ افضل من علیّ بن الحسین، ما رأیتُه ضاحکاً یوماً قطّ»23 در جای دیگر می گوید: «ما رأیتُ اورع منه».

3️⃣ نافع بن جُبیر (م 99 ه.): «کان علیّ بن الحسین رجلاً له فضل فی الدّین»25 و در جای دیگر خطاب به امام سجّاد علیه السلام می گوید: «انت سیّد النّاس و افضلهم».

4️⃣عمر بن عبدالعزیز (م 101 ه.) بعد از رحلت امام، چنین گفت: «ذهب سراج الدّنیا و جمال الدّنیا و زین العابدین».

5️⃣طاووس (م 106 ه..): «رجل صالح من اهل بیت الخیر»، «رجال صالح من اهل بیت النّبوّة» و «رجل صالح من اهل بیت طیّب».

6️⃣ابوفراس فرزدق (م 110 ه.): او قصیده معروفی در وصف امام سجاد علیه السلام سرود:
هذا الذی تعرف البطحاء و طأته  و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم
هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم  هذا التّقیّ النّقیّ الّطاهر العَلَم

7️⃣ابن شهاب زُهری (م 123 یا 124 ه .): در مقاطع گوناگون از آن حضرت به بزرگی یاد می کند؛ از جمله: «لم اُدرِک من اهل البیت افضل من علیّ بن الحسین»، «ما رأیت قرشیّاً افضل من علیّ بن الحسین.»، «کان اکثر مجالستی مع علیّ بن الحسین و ما رأیت احداً کان افقه منه»، «کان علیّ بن الحسین من افضل اهل بیته و احسنهم طاعة»،«مارأیت قرشیّاً افضل منه ولا افقه»، «ما رأیت قرشیّاً اورع منه ولا افضل»، «ما رأیت قطّ افضل من علیّ بن الحسین»، «ما رأیت هاشمیّاً اعبد منه»، «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین» و «علیّ بن الحسین اعظم الناس علیّ منّةً».

8️⃣زید بن اسلم (م 136 ه.): «ما رأیت فیهم مثل علیّ بن الحسین».

9️⃣ابو حازم مدنی (م 140 ه.): «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»42 «ما رأیتُ هاشمیّاً افقه من علیّ بن الحسین».

🔟یحیی بن سعید (م 143 ه.) نیز ایشان را یکی از فقهای بنام مدینه می دانست و درباره آن حضرت می گفت: «افضل هاشمیّاً رأیته بالمدینه»، «ما رأیت هاشمیّاً قطّ افضل منه» و «کان افضل هاشمیّاً ادرکته».

1️⃣1️⃣مالک بن انس (م 179 ه.): «انَّ علیّ بن الحسین کان من اهل الفضل»48 و در جای دیگر می گوید: «لم یکن فی اهل بیت رسول اللّه مثله و هو ابن اَمَة».

2️⃣1️⃣محمد بن عمر واقدی (م 207 ه.): «کان من اورع النّاس و اعبدهم و اتقاهم للّه عزّوجلّ».

3️⃣1️⃣ عتبی (228 ق.) «کان علیّ بن الحسین افضل بنی هاشم».

4️⃣1️⃣علی بن مدینی (م 230 ه.): «یکی از اتقیا، پرهیزکاران و پارسایان، علی بن الحسین است.»

5️⃣1️⃣محمد بن سعد بصری (م 230 ه.): «و کان علیّ بن الحسین ثقة مأموناً کثیر الحدیث عالیاً رفیعاً ورعاً».

6️⃣1️⃣ابوبکر بن برقی (م 249 ه.): «نسل الحسین کلّه مِنْ قِبَلِ ابنه علیّ الاصغر و کان افضل اهل زمانه...ما رأیت هاشمیّاً افضل منه».

7️⃣1️⃣عجلی (م 261 ه.) «علیّ بن الحسین مدنیٌّ تابعیٌّ ثقةٌ و کان رجلاً صالحاً».

8️⃣1️⃣ ابن قتیبه دینوری (م 276 ه.): «و کان خیّراً فاضلاً».

9️⃣1️⃣ابن واضح یعقوبی (م 284 ه.): «کان افضل النّاس و اشدّهم عبادةً و کان یسمّی زین العابدین و یسمّی ایضاً ذا الثّفنات لما کان فی وجهه من اثر السّجود و کان یصلّی فی الیوم و اللیلة الف رکعة و لمّا غسل وجد علی کتفیه جُلَب کجُلبِ البعیر فقیل لأهله ما هذه الآثار؟ قالوا من حمله للطعام فی اللیل یدور به علی منازل الفقراء».

0️⃣2️⃣ابن عبد ربّه اندلسی (م 327 ه.): «علیّ بن الحسین کان من افضل بنی هاشم» و در جای دیگر، امام را به فقاهت و دانش و پرهیزکاری متّصف می کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۳ ، ۰۹:۲۵
رسول چگینی
چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۴ ق.ظ

توصیه به جَزَع در عزاداری امام حسین علیه السلام

 

همه ساله با نزدیک شدن ایام عزاداری سالار شهیدان علیه السلام، هجمه فراوانی از سوی دشمنان دین و قرآن علیه فرهنگ عزاداری امام حسین علیه السلام مطرح می شود. صد البته چنین تلاشهایی، بیانگر تأثیرگذار بودن این فرهنگ حسینی است که راه نفوذ و ترویج اندیشه های غیر اسلامی در میان مسلمانان را مسدود می سازد. اما جای انکار نیست که در این میان برخی افراد تحت تأثیر چنین القائاتی قرار گرفته و دانسته یا نادانسته، به تکرار سخنان شبهه‌برانگیز دشمنان می پردازند.

در جدیدترین این اقدامات، نوشته ای با عنوان «تن‌آزاری در عزاداری، از سینه‌زنی تا قمه‌زنی» توسط نویسنده معلوم الحالی منتشر شده است که روح حاکم بر آن، اعتراض به وضعیت برخی مراسمات عزاداری است که در آنها به سینه زنی و لطمه زنی توصیه می کنند. این نوشته که بیشتر به متن‌های انتقادی روزنامه های ایران در دهه 30 و 40 شمسی می ماند، افزون بر غیر مستند بودن، دارای قضاوت های ناشایستی است که برخاسته از نیت‌خوانی و ارزیابی امور ناپیدای درونی عزاداران است. در بخشی از نوشته آمده: «البته این تن‌آزاری در سینه‌زنی تحت تأثیر شنیدن مصیبت نیست، بلکه بیشتر معلول موسیقی و هیجان محیطی است که مداح آن را ایجاد می‌کند، از این جهت نمی‌توان آن را ناشی از حزن و احساس درونی دانست و عزاداری قلمداد کرد.» اینکه این نویسنده چگونه به ژرفای باطنی افراد رخنه کرده و با چه شاقولی، میزان تأثیرگذاری مصیبت بر ضمیر آنان را محک زده و با چه حجتی، عزاداری افراد را عزاداری ندانسته، ابهاماتی است که نه در این دنیا، که در روز رستاخیز باید پاسخگوی قضاوت خود باشد.

اما بیت الغزل این سیاهه اینگونه خودنمایی می کند: «مختصر بگویم که در ماهیت عزاداری در توصیه‌های اهل‌بیت(ع) تن‌آزاری ظهوری ندارد و از افزودنی‌های بعضی از شیعیان است.»

این سخن بر پایه کژی بنا نهاده شده که گویای بی دقتی نویسنده در استخدام کلمات و بی‌توجهی او به بخشی از میراث روایی شیعه است. در ادامه ادعای «عدم توصیه اهل بیت (ع) به لطمه‌زنی» را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

تعبیر مغرضانه از عمل مؤمنانه!

پیش از ورود به پاسخ تحلیلی، ذکر این نکته ضروری است که نویسنده مزبور، اموری از قبیل «سینه‌زنی» و «لطمه‌زنی» را با تعبیر «تن‌آزاری» یاد کرده است!

بر کسی پوشیده نیست که الفاظ دارای قدرت نفوذ و رسایی متفاوتی هستند که کاربست هر یک از آنها می تواند زاویه نگاه مخاطب را به مفهوم مورد نظر تغییر دهد. در موضوع مورد بحث، نویسنده که ناتوان از بیان استدلال برای سخن خویش است، با استفاده از الفاظی که درک ناپسندی آن برای همگان ثابت شده (تن‌آزاری)، به دنبال همراه ساختن مخاطب با خود در قبیح نشان دادن اموری مانند سینه‌زنی و لطمه‌زنی است. او با نادیده گرفتن نیت و انگیزه از اموری همچون سینه‌زنی و لطمه‌زنی، به ظاهر این اعمال استناد کرده و آنها را «تن‌آزاری» نامیده است.

در واقع نویسنده، بی توجه به باطن این امور، تنها به ظاهر آنها بسنده کرده و این امور را تن‌آزاری قلمداد نموده است. زشتی این تعبیر آنجا نمایان می شود که بسیاری از دشمنان دین نیز برای زیر سؤال بردن برخی مناسک دین، از این شیوه استفاده کرده و امور دینی را با تعابیر نادرستی یاد می کنند مانند ذبح و قربانی حیوانات که آن را بی‌رحمی و وحشی‌گری توصیف می کنند.

بنابراین، استفاده صحیح از کلمات نقش بسزایی در دستیابی به نتیجه دارد و نباید با تغییر اصطلاح، به دنبال تغییر حکم آن بود. وانگهی، نیت‌زدایی از برخی اعمال تلاش نابخردانه ای است که به ناکجاآباد سردرمی آورد؛ زیرا اگر با این نسخه پیش رویم، روزه گرفتن، ختنه کردن و... نیز «تن‌آزاری» به شمار می رود!

 

واکاوی معنای جزع

پاسخ این افراد از مسیر واکاوی دقیق واژگان عبور می کند. «سینه‌زنی» و «لطمه‌زنی» که نویسنده از آنها به «تن‌آزاری» تعبیر کرده است، از مصادیق مفهومی با عنوان «جَزَع» به شمار می روند. اهل لغت جزع را به معنای بریدن طناب و دو نیم کردن آن دانسته اند و به همین مناسبت در بریدن طاقت و تحمل انسان در هنگام هجوم مصائب نیز استعمال شده است.[1]

این معنا در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز منعکس شده است و امام باقر علیه السلام در تبیین معنای جزع فرمودند: «شدیدترین حالت جزع، فریاد واویلا سر دادن و بر صورت و سینه سیلی زدن و کندن موی بالای پیشانی است.»[2] بنابراین؛ سینه‌زنی و لطمه‌زنی از مصادیق جزع به شمار می رود. اکنون باید دید که در روایات چه حکمی برای جزع در نظر گرفته شده است.

 

دو دسته روایات مربوط به جزع

عموم کسانی که به دنبال منهی نشان دادن برخی مصادیق عزاداری امام حسین علیه السلام هستند، به روایاتی استناد می کنند که در آنها بر نکوهیده بودن جزع تأکید شده است. در سوی دیگر برخی با زیر سؤال بردن این روایات از جهت سندی، در تلاش هستند که مشروعیت مصادیق عزاداری را به کرسی بنشانند. این در حالی است که روایات را نمی توان منحصر در این مفهوم دانست و حداقل، دو دسته روایت در مسئله جزع قابل دستیابی است:

دسته اول: نهی از جزع

دسته دوم: استثنای جزع برای امام حسین علیه السلام.

روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد که از آنها نهی از جزع فهمیده می شود مانند این سخن امام صادق علیه السلام که فرمود:

«رسول خدا پیش یکی از اصحابش رفت. او در حال جان دادن بود. فرمود: ای ملک الموت با دوست من مدارا کن، او مومن است. عرض کرد: ای محمد خوشحال باش، زیرا من با هر مومنی مدارا می‌کنم و بدان که من وقتی روح فرزند آدم را می‌گیرم و نزدیکانش برای او جزع می‌کنند، در گوشه‌ای می‌ایستم و می‌گویم: این جزع برای چیست؟ به خدا قسم که ما قبل از پایان مهلتش اقدام نکردیم و ما در قبض آن خطا کار نیستیم، پس اگر این مصیبت را به حساب خدا بگذارید و صبر پیشه کنید، اجر می‌برید و اگر جزع کنید، گناه کرده و بار سنگین آن را به دوش می‌کشید[3]

در نقطه مقابل، روایات دیگری وجود دارند که بر استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام دلالت دارد مانند سخن امام صادق علیه السلام که فرمود: «هر جزع و گریه ای مکروه است مگر جزع و گریه بر حسین[4] در روایت دیگری امام صادق علیه السلام، نه تنها جزع برای امام حسین علیه السلام را استثنا کرده اند، بلکه برای آن نیز اجر و پاداش پیش‌بینی کرده اند:

«همانا گریه و بی‌تابی برای بنده خدا، ناپسند است، در هر آنچه بی‌تابی کند، مگر گریه بر حسین، او برای این گریه ثواب خواهد داشت[5]

بنابراین، هیچ تعارضی میان این دو دسته از روایات وجود ندارد؛ دسته اول عموم جزع را نهی قرار داده است و دسته دوم، جزع در عزاداری امام حسین علیه السلام را استثنا کرده است. در نتیجه سینه‌زنی و لطمه زنی که از مصادیق جزع به شمار می رود، در عزاداری امام حسین علیه السلام جایز است.

 

فلسفه استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام

فلسفه استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام با بازخوانی روایات وگزارشات تاریخی میسور می شود. در روایات شاهد نهی شدن از مصادیق متعدد عزاداری مانند نیاحه، ندبه، جزع و... هستیم. ریشه این ممنوعیت را باید در منابع تاریخی جستجو کرد. با نگاهی به تاریخ عصر نزول، شاهد هستیم که یکی از فرهنگ های باطل دوران جاهلیت، مراسمات عزاداری مشرکان بوده است. آنان در این مراسمات امور متعددی از قبیل نیاحه، ندبه، جزع، گریبان چاک کردن و... را انجام می دادند که شالوده این افعال، اعلام نارضایتی از تقدیر خداوند بوده است.[6] مشرکان پس از وارد آمدن مصیبت، مجالس عزاداری برگزار کرده و به شکوه و اعتراض به تقدیر خداوند می پرداختند. در این مراسمات، صفاتی برای مردگان خود برمی شمردند که سزاوار خالق یکتا است. آنان برای اموات خود نوحه سرایی و ندبه می کردند و آنان را اینگونه خطاب می کردند: «وا کهفاه، وا جبلاه، وا سنداه»؛[7] (ای پناهگاه من، ای کوه [پشتوانه] من، ای تکیه گاه من).

به همین جهت اسلام به مبارزه با این عادات ناروا برخاسته و مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. اما این به معنای حرمت همه مصادیق عزاداری نیست، بلکه در اسلام میان عزاداری حرام با حلال تفکیک داده شده است. با نگاهی به روایات پیامبر صلی الله علیه وآله می توان به وجه تمایز عزاداری حلال با حرام پی برد که حتی در منابع اهل سنت نیز منعکس شده اند. در روایتی وارد شده که روزی سعد بن عباده از بیماری خود نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شکوه داشت، حضرت به همراه چندتن از صحابه به ملاقات او رفتند، وقتی وارد خانه سعد شدند، حال سعد را از خانواده او جویا شدند و در آنجا گریستند و اطرافیان نیز به گریه افتادند. پیامبر خدا(ص) فرمودند:

«خداوند برای اشک چشم و حزن قلب عذاب نمی کند ولکن با این حضرت به زبانشان اشاره کردند عذاب می کند یا مورد رحمت قرار می دهد.»[8]

مراد حضرت از اشاره به زبانشان این است که انسان به جهت بیان سخنان مورد عذاب یا رحمت قرار می گیرد. بدین معنا که اگر هنگام عزاداری سخنان ناپسند بر زبان جاری کند، آن عزاداری حرام و موجب عذاب می شود اما اگر عزاداری به همراه اعلام رضایت به قضا و قدر الهی و صبر بر مصیبت باشد، این گریه برای او رحمت است. در حقیقت نحوه عزاداری انعکاس دهنده ایمان و عمق توحید و تسلیم انسان در مقابل مقدّرات خداوند علیم است. بنابراین معیار اصلی در حرمت یا حلیت عزاداری، صبر و رضایت به تقدیر یا شکایت از قضا و قدر الهی است.

حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود دارد که همین محتوا را تأیید می کند. در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اموری از عزاداری که باعث از بین رفتن ایمان انسان می شود را نام برده اند:

«پیامبر خدا(ص) فرمود: از ما نیست کسی که بر صورت خود لطمه بزند، و گریبان چاک کند و دعاهای جاهلیت را سر دهد.»[9]

در این حدیث به معیار حرمت و حلیت عزاداری اشاره کرده و آن بیان سخنانی است که در زمان جاهلیت، در فقدان نزدیکان و بستگان خود بر زبان جاری می کردند.

بر اساس معیار فوق الذکر، می توان به علت استثنا شدن عزاداری و جزع برای امام حسین علیه السلام پی برد؛ زیرا در این عزاداری، نه تنها هیچ اعتراض و شکوه ای به تقدیر خداوند وجود ندارد، بلکه دوست‌داران امام حسین علیه السلام، شهادت ایشان را کمال تقرب حضرت به باری تعالی می دانند و نه تنها هیچ شکایتی از تقدیر خداوند ندارند؛ بلکه از امام خود آموخته اند که راضی به رضای الهی و تسلیم قضای الهی باشند.

اما نمی توانند نسبت به ظلم و جنایاتی که در حق سید جوانان اهل بهشت و خاندان و اصحاب ایشان روا داشته شده است، بی تفاوت باشند. مسلمانان با شنیدن ظلم و جور یزیدیان، عنان از کف ربوده و نالان و گریان می شوند و بی تابی و بی قراری خود را با اشک و آه و سینه‌زنی و لطمه‌زنی نمایان می سازند. کدام انسان آزاده ای است که مصیبت شهادت طفل شیرخواره را بشنود و بی تاب نگردد؟! آیا بی تابی برای دختر سه ساله ای که در کُنج خرابه شام با رأس پدر مواجه شده، غیر از تأثیر پذیری از شنیدن مصیبت ایشان است؟!

در نتیجه می توان ابراز داشت که عزاداری برای امام حسین علیه السلام، خارج از مصادیق جزع، نیاحه، ندبه و... حرام است؛ زیرا جنس عزاداری برای امام حسین علیه السلام، تفاوت ماهوی با انواع دیگر عزاداری دارد و نمی توان احکام مربوط به دیگر عزاداری را درباره عزاداری برای امام حسین علیه السلام جاری دانست.

 

آیا توصیه به سینه زنی و لطمه زنی صحیح است؟

نکته پایانی که باید به آن اشاره کرد، اینکه با اثبات مشروعیت سینه‌زنی و لطمه‌زنی برای امام حسین علیه السلام که از مصادیق جزع محسوب می شوند، دیگر نمی توان به توصیه مداحان در مراسم عزاداری برای انجام این امور خرده گرفت؛ زیرا آنان به اموری توصیه می کنند که از سوی اهل بیت علیهم السلام مشروع و پسندیده دانسته شده است. افزون بر اینکه روایاتی وجود دارد که به صراحت به لطمه زنی و گریبان چاک کردن در عزای امام حسین علیه السلام دستور داده اند. امام صادق علیه السلام فرمود:

«و بدون تردید، زنان فاطمی برای حسین، گریبان چاک کردند و سیلی به صورت زدند، و البته برای مثل حسین، بر صورت زده می‌شود و گریبان چاک می‌خورد[10]

با وجود چنین روایاتی آیا می توان به توصیه مداحان برای سینه زنی و لطمه زنی خرده گرفت؟!

البته ناگفته نماند بروز برخی فرهنگ های بیگانه در مراسمات عزاداری مانند استفاده از سبک های مداحی مبتذل، تبدیل مراسم عزا به کنسرت موسیقی و... از اموری است که می تواند آسیب های جبران نا‌پذیری بر فرهنگ عزاداری وارد سازد و لازم است همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام نسبت به خطرات آن اطلاع رسانی داشته باشند.

این نکته را نیز بیافزاییم که اگر توصیه به لطمه زنی، ناپسند انگاشته شود، توصیه به مراتب دیگر عزاداری مانند گریه نیز باید ناپسند باشد؛ زیرا هر دو مسئله برخاسته از حس اندوهناک عمیق و درونی انسان است که نمی توان با توصیه و سفارش آن را برانگیخت؛ بنابراین، اگر توصیه به لطمه زنی را نادرست می دانند باید توصیه به گریه کردن را نیز نادرست بدانند. این در حالی است که هیچ کسی به لوازم این سخن پایبند نیست.

 

 

پانویس:

[1] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۹۴.

[2] . «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِی.» کلینی، الکافی، ج 3 ص 223.

[3] . «عَنْهُ عَنْ یُونُسَ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ع عَلَى رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِصَاحِبِی فَإِنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَالَ أَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنِّی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِیقٌ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنِّی أَقْبِضُ رُوحَ ابْنِ آدَمَ فَیَجْزَعُ أَهْلُهُ فَأَقُومُ فِی نَاحِیَةٍ مِنْ دَارِهِمْ فَأَقُولُ مَا هَذَا الْجَزَعُ فَوَ اللَّهِ مَا تَعَجَّلْنَاهُ قَبْلَ أَجَلِهِ وَ مَا کَانَ لَنَا فِی قَبْضِهِ مِنْ ذَنْبٍ فَإِنْ تَحْتَسِبُوا «4» وَ تَصْبِرُوا تُؤْجَرُوا وَ إِنْ تَجْزَعُوا تَأْثَمُوا وَ تُوزَرُوا وَ اعْلَمُوا أَنَّ لَنَا فِیکُمْ عَوْدَةً ثُمَّ عَوْدَةً فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ إِنَّهُ لَیْسَ فِی شَرْقِهَا وَ لَا فِی غَرْبِهَا أَهْلُ بَیْتِ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُمْ «5» فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ لَأَنَا أَعْلَمُ بِصَغِیرِهِمْ وَ کَبِیرِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ أَرَدْتُ قَبْضَ رُوحِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرْتُ عَلَیْهَا حَتَّى یَأْمُرَنِی رَبِّی بِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا یَتَصَفَّحُهُمْ فِی مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ فَإِنْ کَانَ مِمَّنْ یُوَاظِبُ عَلَیْهَا عِنْدَ مَوَاقِیتِهَا لَقَّنَهُ «6» شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحَّى عَنْهُ مَلَکُ الْمَوْتِ إِبْلِیسَ.» کلینی، الکافی، ج 3 ص 136.

[4] . «کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ).» طوسی، الأمالی، ص 163.

[5] . «حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ- مَا خَلَا الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ‏ع فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ.» ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 100.

[6] . «أهل الجاهلیة عند حلول المصائب کواجبلاه وواکهفاه ونحوها وکل ذلک من دلائل عدم الرضا بالقضاء وذلک محرم». امیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، التنویر شرح جامع الصغیر، ج 9 ص 285.

[7] . مناوی، محمد عبدالرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 2 ص 330.

[8] . «إن الله لا یعذب بدمع العین، ولا بحزن القلب، ولکن یعذب بهذا - وأشار إلى لسانه - أو یرحم، وإن المیت یعذب ببکاء أهله علیه». بخارى، محمد، صحیح البخاری، ج 2 ص 84.

[9] . «عن عبد الله رضی الله عنه، قال: قال النبی صلى الله علیه [وآله] وسلم: لیس منا من لطم الخدود، وشق الجیوب، ودعا بدعوى الجاهلیة». بخارى، محمد، صحیح البخاری، ج 1 ص 435.

[10] . «وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ.» طوسی، تهذیب الاحکام، ج 8 ص 325.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۳ ، ۰۹:۳۴
رسول چگینی

 

افطاری دسته جمعی سعودی ها در روز عاشورا

 

 

در یادداشت قبل، با استناد به گزارش ابوالفتوح کراجکی (م 449ق) به برخی جنایات فرهنگی بنی امیه در ترویج دشمنی اهل بیت علیهم السلام در میان مسلمانان اشاره کردیم.

 

در این فرسته، به گزارش دیگری اشاره می کنیم که به رسوخ فرهنگ ناصبی گری امویان در میان مسلمانان ایران‌زمین اشاره دارد.

 

 عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) در کتاب «کامل بهایی» به ماجرای دشمنی مسلمانان قرطبه با اهل بیت علیهم السلام و تعظیم و بزرگداشت روز عاشورا از سوی آنان اشاره می کند. او می نویسد:

 

«و گویند در دیار عرب شهرى است نام آن قرطبه, در شب عاشورا جوانان آن شهر سرگاوى یا خر مردارى به دست آرند و به سر نیزه کنند و خلق در دنبال آن سر افتند با دف و چنگ و انواع ملاهى و رقاصان رقص مى کنند و مغنیان غنا مى گویند و بر در خانه هاى گردند و در آن شب طعام هاى گوناگون و حلواها و قطاب ها سازند از براى تبرک و شادى و آن سر را تشبیه کنند به سر حسین ـ علیه السلام ـ و بدان طرب و شادى کنند و گویند: یا سنى المردبسة اطعمنا المطنفسة اى سنى به سه طعام دهد ما را به قطایف این عبارت بود (کذا). و این مشهور است که سنیان عراق و خراسان روز عاشورا سرمه در چشم کشند و هفت دانه پزند و طعام هاى مختلف سازند و زینت مزخرفات دنیا مردان و زنان ایشان کنند و پوشند و این است دوستى که شنیدى که روز قتل خاندان ایشان را روز فرح و شادى باشد و آن را عیدى دانند.»

 

 عماد الدین طبری، کامل البهایى, ج2, ص86.


 ذکر این نکته ضروری است که هدف از بیان این مطلب، آگاه کردن مسلمانان نسبت به وجود چنین پیشینه ای در ترویج فرهنگ اموی در میان مسلمانان بوده است و لازم است امروزه نیز با آگاهی کامل، از گسترش چنین اعتقادات نادرستی اجتناب کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۲
رسول چگینی

 

چرا امام حسین خانواده خود را به کربلا برد؟

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، عنوان کرد: یکی از ابعاد قابل توجه در نهضت سیدالشهدا علیه السلام، حضور خانواده و نوامیس امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا است. ناموس در لغت به معنای خواهر یا مادر یا همسر مرد است که وظیفه حفظ حرمت آن‌ها بر عهدۀ اوست.

وی ادامه داد: در گزارش‌های تاریخی زیادی نقل شده است که امام حسین علیه‌السلام برخی از همسران؛ دختران و خواهران خود را هنگام عزیمت به کربلا با خود همراه کردند که پژوهشگران اسلامی انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند.

 

پذیرش مصلحت و اراده الهی

کارشناس مذهبی بیان کرد: امام حسین علیه السلام به سبب سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله، از سرنوشت خویش آگاهی داشتند و می‌دانستند که قیام ایشان به شهادت منجر می‌شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هنگامی که حسین به نزد رسول خدا بود، ناگاه جبرئیل بر پیامبر وارد شد و عرضه داشت: ای محمد: آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. جبرئیل گفت: امت تو او را خواهند کشت. پیامبر از این سخن بسیار غمگین شد. پس جبرئیل گفت: آیا دیدن خاکی که حسین روی آن کشته می‌شود، تو را شادمان می‌کند؟ حضرت فرمود: بلی، پس جبرئیل فاصله بین محل نشستن رسول خدا و کربلا را فرو برد؛ به طوری که این دو قطعه زمین این گونه به هم متصل شدند (و دو انگشت سبابه خویش را به هم چسباند). آن گاه جبرئیل با دو بال خود، مقداری از تربت کربلا را برداشته و به رسول خدا داد. سپس به یک چشم بر هم زدن، زمین را گستراند (و به حالت اول برگرداند). رسول خدا فرمود: خوشا بر تو ای خاک، و خوشا به حال کسی که در توای کربلا کشته می‌شود.»

وی افزود: پیش‌گویی های پیامبر صلی الله علیه وآله به گونه‌ای بوده که حضرت حتی به مکان و نحوه شهادت خود و اصحابشان آگاه شده بودند. بی تردید، این اخبار به اطلاع امام حسین علیه السلام نیز رسیده بود و حضرت نسبت به فرجام اقدام خویش آگاهی داشتند. به همین جهت وقتی محمد بن حنفیه برای منصرف ساختن امام حسین علیه السلام از قیام تلاش می‌کرد، حضرت در پاسخ فرمودند: در عالم رؤیا جدّم رسول الله را دیدم که به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». محمد بن حنفیه گفت: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند.»

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اضافه کرد: مشیّت یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکی را اصطلاحاً «اراده تکوینی» و دیگری را «اراده تشریعی» می‌گویند. اراده تکوینی؛ یعنی قضا و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کاری نمی‌شود کرد.

وی گفت: معنای اراده تشریعی این است که خدا این‌طور راضی است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین (ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنی رضای حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنی جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتی از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامی که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام می‌دهم، ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین (ع) را می‌شنید، دیگر چیزی نمی‌گفت.

 

حفاظت و نگهداری از خانواده در برابر یزیدیان

پژوهشگر امامت اظهار کرد: امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به سمت کوفه، نگران اسارت خانواده خویش در حال حیاتشان بودند؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد.

وی بیان کرد: سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل‌بیت (ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین (ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین (ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت.»

کارشناس مذهبی تصریح کرد: بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام علیه السلام انجام داد.

وی افزود: در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محل امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محل امنی نخواهد داشت.

 

کامل کردن نهضت عاشورا

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی گفت: انگیزه دیگری که می‌توان برای حضور خانواده امام حسین علیه السلام در کربلا ذکر کرد، این است که قیام حضرت بدون آنها کامل نمی‌شد. امام حسین علیه السلام با علم به توانمندی‌های بانوان و نقش آنان در گزارش وقایع عاشورا، با تدبیر و حسابگری دقیق زنان و فرزندان را همراه خود به کربلا برد تا راوی رنج‌ها و گزارشگر صحنه‌های عاشورا و پیام‌رسان خون شهیدان باشند و سلطه یزیدی نتواند بر آن جنایت عظیم پرده بکشد یا قضایا را به گونه‌ای دیگر وانمود کند.

وی اضافه کرد: امام حسین (ع) می‌دانست که اصحابش توسط سپاه یزید به شهادت می‌رسند و هیچ‌کسی از افراد بشر به این فاجعه و هدف آن آگاه نمی‌شوند؛ پس احتیاج به مروجینی دارد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسان‌های عاقل برسانند و آن مروجین اهل‌بیت و زن‌ها و بچه‌های او بودند که مکمل قیام خونین کربلا بودند.

پژوهشگر امامت یادآور شد: یکی از هدف‌های تبلیغاتی حضرت این بود که اهل‌بیت و کودکان خود را همراه خود ببرد و به این وسیله در واقع دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلغ برای امام حسین علیه السلام و برای اسلام حسینی علیه یزید باشد و این یکی از مهم‌ترین عناصر تبلیغی امام حسین علیه السلام بود.

وی گفت: هدف امام حسین این نبود که خود و یاران و فرزندان خویش را به کشتن دهد بلکه هدف ایشان متوجه کردن مردم به فساد بنی‌امیه بود و این‌که حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها در صدد محو و نابودی اسلام به خصوص اسم پیامبر هستند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی تصریح کرد: بنابراین ایشان کاملاً عالمانه اقدام به این کار نمود و به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستند احدی از بنی‌هاشم زنده بماند حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد و با اهل بیت پیغمبر (ص) نوعی رفتار می‌کنند که با امرای مشرکین هم آن‌طور سخت رفتار نکرده‌اند و نظرشان جز نابودی اسلام و آثار نبوت و ریاست و حکومت چیزی دیگری نیست.

 

 

کدام زنان بنی‌هاشم در کربلا حضور داشتند؟

خواهران امام حسین علیه السلام

حضرت زینب (س)

وی با بیان اینکه مهم‌ترین اقدامات روشنگرانه‌ای که پس از شهادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد، توسط خواهران حضرت بود، گفت: زینب کبری (س) دختر امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله متولد شد و در دامن آنان پرورش یافت. کنیه شان حضرت ام کلثوم و القاب ایشان عقیله بنی هاشم، عالمه، عابده آل علی علیه السلام کامله و فاضله بود.

کارشناس مذهبی ادامه داد: حضرت زینب (س) از جهت علم و تقوا، جمال و عفاف در میان زنان عصرش به راستی یگانه بود. چنان که از نظر دانش امام سجاد (ع)، وی را دانشمندی آموزش ندیده دانسته است و از نشر پارسایی و عبودیت در شب یازدهم حرم و دوران اسارت با همه سختی‌ها و مشکلاتی که داشت نماز شب را فراموش نکرد.

ام کلثوم (س)

وی اضافه کرد: یکی دیگر از زنانی در این حادثه عظیم نقش داشته است، حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها دختر دیگر امام علی علیه السلام و خواهر پدری امام حسین علیه السلام است. او همگام با خواهرش زینب سلام‌الله‌علیها، در رساندن پیام شهدا و رسوا کردن بنی امیه نقش آفریده است و در کوفه به ایراد خطبه پرداخته است.

زینب صغری

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اظهار کرد: یکی دیگر از دختران امیرالمؤمنین علیه السلام بود که با محمد بن عقیل بن ابی‌طالب ازدواج کرده بود.

رقیه دختر حضرت علی (ع)

وی بیان کرد: لقبش ام کلثوم صغری و مادرش ام حبیبه است که نامش «صهبا» بود. دختر او عاتکه نیز با او بود که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و هنگام حمله دشمن به خیام در زیر پای اسبان به شهادت رسید.

 

همسران امام حسین علیه السلام

پژوهشگر امامت عنوان کرد: بر پایه گزارش منابع تاریخی، امام حسین علیه السلام در طول زندگی، با پنج زن ازدواج کرده است. این افراد عبارت‌اند از:

۱. شهربانو: مادر امام سجاد علیه السلام است. وی به هنگام تولد امام زین‌العابدین علیه السلام از دنیا رفت؛ لذا در کربلا حضور نداشت.

۲. لیلی: او مادر علی اکبر (ع) است، در مورد زندگی این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات و مدت عمر، زمان ازدواج و . .، آگاهی معتبری در دست نیست. اما از شواهد و همین اطلاعات می‌توان گفت که ایشان قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته‌اند؛ همچنین هیچ سند معتبری برای حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد.

۳. رباب: وی مادر سکینه و عبدالله است. او به همراه فرزندانش در کربلا حضور داشت و به همراه اسرا به شام رفت. رباب پس از شهادت همسرش امام حسین علیه السلام یک سال بیشتر زنده نماند و در تمام این مدت به زیر هیچ مکانی که سایه داشته باشد، نرفت تا آن که از غم فراق او از دنیا رفت.

۴. ام اسحاق: وی ابتدا همسر امام مجتبی علیه السلام بود. ایشان به هنگام شهادت به امام حسین علیه السلام وصیت نمود مراقبت از او را بر عهده گیرد. از این رو امام حسین علیه السلام پس از شهادت برادرش، با ام اسحاق ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام فاطمه شد. او در کربلا همراه امام حسین علیه السلام بود.

۵. ام جعفر: وی مادر جعفر بن حسین است. در برخی منابع گفته شده که او از قبیله قضاعه بوده است. از وی (غیر از این همین مقدار) هیچ‌گونه اطلاعات دیگری در دست نیست.

کارشناس مذهبی اضافه کرد: با توجه گزارش‌های تاریخی رباب و ام اسحاق در کربلا حضور داشتند و همراه اسرا به شام برده شدند. همسران دیگر ایشان مانند لیلی و شهربانو که قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته بودند پس نمی‌توانستند در کربلا حاضر شوند. از ام جعفر اطلاعات تاریخی در دسترس نیست؛ بنابراین نمی‌توان در مورد ایشان اظهار نظری انجام داد.

 

دختران امام حسین علیه السلام

فاطمه

وی با بیان اینکه از دختران امام حسین علیه السلام، فاطمه، سکینه و رقیه در واقعه عاشورا حضور داشته است، گفت: فاطمه که مادرش ام اسحاق بوده از زنان بافضیلت و نمونه روزگار خویش بود، وی به عنوان راوی حدیث از پدرش امام حسین علیه السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، ابن عباس، بلال مؤذن پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نقل کرده است. فاطمه با فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام به نام حسن مثنی ازدواج کرده است.

سکینه

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی افزود: سکینه دختر امام حسین علیه السلام و رباب است. وی سید زنان عصر خویش بود. در عقل و ادب، اخلاق و عفت بر زنان برتری داشت. ایشان را عفیفه، بخشنده، باوقار و نیکوکارترین زنان عصر خویش معرفی کرده‌اند. سکینه در واقعه عاشورا دوازده یا پانزده سال سن داشت. همسرش عبدالله حسن، در روز عاشورا شهید شد.

وی ادامه داد: ایشان جزء شعرای زمان خویش بود و شاعران به خدمت ایشان می‌آمدند و شعرهایشان را عرضه می‌کردند و ایشان اشکال شعرها را بیان می‌کرد. همچنین جزء راویان حدیث است و این حدیث را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است: حملة القران عرفاء اهل الجنة یوم القیامة؛ حاملان (عمل کنندگان) قرآن، سروران اهل بهشت در روز قیامت هستند.

فاطمه صغری یا رقیه

پژوهشگر امامت عنوان کرد: در برخی منابع می‌توان وجود دختری به نام فاطمه صغری یا رقیه را برای امام حسین علیه السلام ثبت کرده‌اند؛ مانند لباب الانساب ابن فندق (م 565ق).

وی گفت: عماد الدین طبری (قرن هفتم) در کتاب «کامل بهایی» ماجرای خرابه شام را اینگونه نقل کرده است: «زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادندکه پدرتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان وکودکان جمله درگریه افتادند وفغان ازایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدارشد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردندکه ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد ورنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۵
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۲ ق.ظ

قدیمی ترین متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها

 

همانگونه که اطلاع دارید، منابع تاریخی اطلاعات کمی درباره حضرت رقیه سلام الله علیها ارائه می کنند. با این وجود، اصل وجود دختر خردسالی به نام فاطمه صغیره یا رقیه برای امام حسین علیه السلام قابل اثبات است.

اما منابعی که بر وجود تاریخی حضرت رقیه دلالت دارند، به وقایع مربوط به نحوه شهادت ایشان کمتر پرداخته اند.
حتی ابن فندق (م 565ق) و سید بن طاووس (م 664ق) تنها وجود حضرت رقیه را به اثبات می رسانند و سخنی درباره نحوه شهادت ایشان بیان نکرده اند. 

 

قدیمی ترین منبعی که گزارشی از نحوه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بیان کرده، عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) در کتاب «کامل بهایی» است. او در کتاب مزبور نوشته است:

«زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند که پد رتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.» 

عماد الدین طبری، کامل بهایی، ص 523.

 

اگر چه طبری در این متن اسمی از حضرت رقیه نمی آورد، اما با توجه به قرائن و شواهد، می توان دریافت که مقصود، حضرت رقیه سلام الله علیها است.

طبری این سخن خود را به نقل از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌بن‌محمد‌بن‌احمد مأمونی آورده است.

تاریخ تألیف کتاب «کامل بهایی» سال 675ق است؛ اما کتاب «الحاویه...» در قرن پنجم نگاشته شده بوده و چه بسا ریشه در یک نگاشتة کهن‌تر (در دوران مأمون عباسی: ابتدای قرن سوم) داشته است؛ با توضیح زیر: 

🖌قاسم‌بن‌محمد مأمونی از فردی به نام ابن عجوز (متوفای 418) روایت کرده (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص375) و نیز فردی به نام عبدالرحمن بن قاسم (متوفای 497) از خود او روایت کرده (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج34، ص260) است. بر این اساس، می‌توان دریافت که قاسم‌بن‌محمد مأمونی، خود در قرن پنجم می‌زیسته است. افزون بر این، نسب مأمونی برای او، این گمان را تقویت می‌کند که کتاب الحاویه ...، در اصل همان کتابی بوده که در دوران مأمون خلیفه عباسی نگاشته شد، اما به سبب ملاحظاتی منتشر نشد (دراین باره ر.ک: ابن مسکویه، تجارب الامم، ج5، ص2) و سپس به عنوان یک میراث علمی به قاسم بن محمد مأمونی رسیده و یا در اختیار وی بوده است.(گزیده مقتل جامع سیدالشهداء، ص378، پاورقی1)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۳ ، ۱۱:۳۲
رسول چگینی