وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها
سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۳ ق.ظ

امیرالمومنین(ع)، کشته تعصب!

یکی از فضائل بی همتای امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام، درود ملائکه بر ایشان است؛ ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل می کند:
عن ابن عباس قال قال رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) «صَلَّتِ الْمَلائِکَةُ عَلَیَّ وَعَلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ سَبْعَ سِنِینَ»  قَالُوا: وَلِمَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لَمْ یَکُنْ مَعِی مِنَ الرِّجَالِ غَیْرُهُ»
ترجمه: رسول خدا(ص) فرمود: هفت سال ملائکه بر من و علی بن ابی طالب درود می فرستادند. صحابه پرسیدند: ای رسول الله آن چگونه بود؟ حضرت فرمود: زیرا هیچ کسی از مردان غیر از علی همراه من نبود.
تاریخ دمشق ابن عساکر(م 571)، ج 42 ص 36.

اما متاسفانه این حدیث مانند بسیاری دیگر از احادیث فضائل اهل بیت(ع)، مورد بی مهری شدید علمای اهل سنت قرار گرفته و آن را ضعیف ارزیابی کرده اند.
سوزناکترین سخنی که درباره این حدیث گفته شده از زبان شمس الدین ذهبی(م 748ق) از استوانه های علمی اهل سنت است. او درباره این حدیث می گوید:
«وهذا إفک بین.»
و این دروغی آشکار است.
ذهبى، محمّد، میزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج 2 ص 369.

از نحوه سخن گفتن ذهبی فهمیده می شود، استبعاد محتوای این حدیث، او را بر دروغ بودن آن به قطع رسانده است. یعنی درود فرستادن ملائک بر حضرت علی(ع) از دیدگاه ذهبی غیر قابل قبول است! این در حالی است که ذهبی شبیه به این فضیلت را برای یکی از صحابه بدون هیچ شک و تردیدی اثبات کرده است. او از عمران بن حصین نقل کرده که ملائکه بر او سلام می فرستادند!
وَإِنَّهُ کَانَ یُسَلَّمُ عَلَیَّ، یَعْنِی الْمَلَائِکَةَ، فَلَمَّا اکْتَوَیْتُ، أَمْسَکَ، فَلَمَّا تَرَکْتُهُ عَادَ إِلَیَّ.
و این حدیث را متفق علیه ارزیابی کرده است.
مُتَّفقٌ عَلَیْهِ. 
ذهبى، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، ج 2 ص 524.

در صدد نفی یا اثبات این فضیلت برای عمران بن حصین نیستیم با وجود اینکه او در سال 7 هجری مسلمان شد و تنها سه سال توفیق مصاحبت با رسول الله(ص) را داشت و با وجود اینکه رسول خدا(ص) از داغ گذاشتن نهی کرده بودند، اما عمران بن حصین این نهی را نادیده گرفته و برای درمان بواسیر خود، بر خود داغ گذاشته بود، مهمتر از همه اینکه این فضیلت را خود عمران بن حصین در حق خودش نقل کرده است! اما ذهبی به راحتی آن را پذیرفته ولی فضیلت امیرالمومنین را دروغ آشکار می داند!!

حال چگونه است که افرادی مانند شمس الدین ذهبی، این فضیلت عمران بن حصین را بدون احتمال دروغ می پذیرد، اما این فضیلت امیرالمومنین(ع) که حداقل دو تن از صحابه از رسول الله(ص) نقل کرده اند را دروغ آشکار می داند؟!!

و باید تأسف خورد به حال اهل سنتی که به دلیل تعصب و کتمان حقائق توسط علمایشان، از درک حقائق اسلام بی نصیب مانده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۱۰:۳۳
رسول چگینی

در شبهای گذشته استاد پناهیان در برنامه سحرگاهی شبکه افق بیاناتی ایراد فرمودند که درنگ در آن خالی از وجه نیست.
پیشاپیش اعلام میدارم که این نقد، تنها به یک سخن است و به هیچ وجه به معنای زیرسوال بردن شخصیت و تفکر استاد پناهیان نیست و بنده خود همواره از درسهای ایشان، بهره مند بوده ام.

خلاصه سخنان استاد پناهیان در آن برنامه:
(مشرکان صدر اسلام معتقد به خدا و معاد بودند و خدا را می‌پرستیدند و بتها را فقط به عنوان واسطه قبول داشتند و مشکل آنها در ربوبیت خدا بوده است.)
با پذیرش کلیات سخن که غالب مشرکان وجود خدا را قبول داشتند و انحراف آنان در شریک قرار دادن برای خدا بوده، اما نقدهایی به سخن فوق وارد است:

١. مشرکان عصر رسالت چند دسته بودند و نمیتوان همه آنان را دارای اعتقاد مشترک دانست. برخی حتی وجود خدا را نیز انکار می کردند (و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر)

۲. بیشتر مشرکان خداوند را قبول داشتند اما خدایی که آنان میشناختند کاملا متفاوت بود با خدای حقیقی. آنان خدا را دارای شریک و فرزند میدانستند (وقالوا اتخذ الله ولدا) که تسلط بر همه امور ندارد ( و ما ربک بغافل عما تعملون)

۳. مشرکان معاد را قبول نداشتند زیرا نعوذبالله خداوند را ناتوان از انجام آن میدانستند (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه)

۴. مشرکان بتها را به عنوان واسطه قبول داشتند اما واسطه ای که از آنان امید نفع و ضرر داشتند و معتقد بودند برخی امور عالم به بتها تفویض شده است (واتخذوا من دون الله آلهة لعلهم ینصرون)

۵. مشکل مشرکان فقط این نبود که بتها را واسطه قرار میدادند، بلکه آنها بتها را هم میپرستیدند (و یعبدون من دون الله)

۶. اصلی ترین انحراف مشرکان، عبادت دون الله بوده و بیشتر آیاتی که خطاب به مشرکان است، آنان را به عبادت الله و نهی از عبادت اوثان و اصنام دعوت میکند (و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله)

در پایان باید یادآور شد که واسطه قرار دادن به نفسه امر باطلی نیست و خداوند به آن دستور داده (وابتغوا الیه الوسیله) بلکه واسطه ای باطل است که آن را بدون اذن الهی به عنوان معبود قرار دهند بنابراین نمیتوان توسل مسلمانان به اولیای الهی را مانند عمل مشرکان دانست.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۰ ، ۱۰:۳۵
رسول چگینی
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۳۷ ق.ظ

نقدی بر جریان احمد الحسن؛ بازی با عشق پاک!

از دوران حضور اهل بیت(ع) تا به امروز همواره افرادی بوده اند که برای دستیابی به منافع دنیوی، خود را به عنوان «باب» و «واسطه میان اهل بیت با مردم» معرفی می کردند. این افراد با سوء استفاده از محبت خالصانه شیعیان به اهل بیت(ع)، به چپاول اموال و بهره گیری از مناصب اجتماعی می پرداختند.

البته اهل بیت علیهم السلام نیز همواره به مخالفت و مبارزه با این افراد مشغول بودند و از هر فرصتی برای آشکار کردن ماهیت پلید آنان استفاده می کردند. برای نمونه می توان به ابوالخطاب اشاره کرد. ابوالخطاب نخست از اصحاب امام صادق(ع) بود، ولی پس از چندی منحرف شد و مهم‌ترین و گزافه گوترین فرقه ی غالیه را تشکیل داد.
این اقدامات ابوالخطاب باعث شد که مورد لعن و نفرین ائمه(ع) قرار گیرد به نحوی که وی یکی از هفت نفری است که مورد لعن امام صادق(ع) قرار گرفته است. امام صادق(ع) ابوالخطاب و یارانش را از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان بدتر می‌داند و آنها را باعث کوچک نشان دادن عظمت خداوند می‌شمرد.

البته این جریانات تا زمان ظهور امام زمان(عج) ادامه خواهد داشت و همواره باید مراقب باشیم که گرفتار چنین فرقه های باطلی نشویم.

در سالهای اخیر جریانی پدید آمده که خود را «#انصار_امام_مهدی» می نامند. این افراد پیرو شخصی به نام #احمد_الحسن #یمانی هستند. این شخص، #احمد_بن_اسماعیل بصری که نه سید است و نه اهل یمن، از طایفه ای به نام #همبوش در #بصره سربرآورده و خود را فرزند امام زمان علیه السلام می داند!

همه استنادات این جریان به برخی روایات ضعیف است که علمای شیعه در طول تاریخ درباره این روایات اظهار نظر کرده و گفته اند:

روایات #دوازده_مهدی اندک‌اند و از نظر صحت سند و متن اشکال دارند.
با روایات #رجعت تعارض دارند و از لحاظ تعداد، توان معارضه با روایات رجعت را ندارند.
میان خود روایات دوازده مهدی تعارض است. گاهی آنها از فرزندان امام حسین(ع) و گاه از فرزندان حضرت مهدی(عج) معرفی شده‌اند.
در روایتی به صراحت آنها را فقط دعوت‌کننده معرفی کرده و در روایتی او را صاحب منصب دانسته است.
تعارض با روایات انحصار تعداد ائمه(ع) و اوصیاء در دوازده.

با گذشت بیش از 1147 سال از غیبت امام زمان(ارواحنا فداه) بیش از هر زمان دیگری به وجود آن امام غایب از نظر، احساس نیاز می کنیم و از حضرتش میخواهیم دل همه شیعیان را بر محبت خالصانه و به دور از هرگونه شبهه و انحراف ثابت قدم بدارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۳۷
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۲ ق.ظ

منتظر آقامیری‌ها باشیم!

اقدامات اخیر شخصیتی معلوم الحال (#حسن_آقامیری) در روزهای اخیر واکنشهای زیادی به دنبال داشته است.
اگرچه وظیفه داریم نسبت به این اقدام آقامیری حداقل نفرت قلبی داشته باشیم، اما متاسفانه ضعیف بودن حافظه تاریخی برخی، باعث شده که این حرکت را سرآغازی برای یک جریان استحاله مذهبی قلمداد کنند.
در حالی که بدون تردید اقدامات اباحی گرایانه برخی روحانی نماها و شخصیت های مذهبی را باید در راستای هجوم فرهنگی ای دانست که در سالهای پایانی دهه هفتاد از سوی رهبر انقلاب بارها و بارها گوشزد میشد.
اگرچه در همان سالها نیز شخصیت دوم جمهوری اسلامی ایران اقدامات ساختارشکنانه ای به راه انداخت که حتی صدای اعتراض برخی همقطاران خود را نیز درآورد، اما هیچگاه این اقدامات جدی گرفته نشد و به عنوان قرائت های مختلف از دین شناخته میشد.
بازدوباره وقتی که مقام معظم رهبری درباره نفوذ سخن گفتند، نگاه ها به دنبال منصبهای سیاسی بود تا نفوذی را بشناسند.
همین باعث شد که دست اندرکاران مسائل فرهنگی، این پیام را نادیده بگیرند که:
هجوم فرهنگی و نفوذ تنها در تغییر مدل لباس و شلوار و موی جوانان نیست!
تهاجم فرهنگی و نفوذ تنها متوجه دانشجویان و جوانان نیست!
تهاجم فرهنگی و نفوذ در هرجایی است که فرهنگ مغایر با فرهنگ غرب حاکم است!
تهاجم فرهنگی و نفوذ در جایی است که فرهنگ اسلام خریدار دارد!
امروز که بحمدلله انقلاب مردم ایران به موطن اصلی فرهنگ اسلام تبدیل شده، نباید از سربرآوردن امثال آقامیری جاخورد.
بی شک تا زمانی که ما بر فرهنگ اصیل اسلام پافشاری کنیم، باید منتظر ظهور چنین شخصیتهایی باشیم.
در روایات فراوانی نسبت به بروز چنین هنجارشکنی های مذهبی، خبر داده شده است. برای نمونه پیامبر خدا(ص) میفرمایند:
«لا نأمن غیر الدجّال أخوف علیکم من الدجال، فقیل: و ما ذاک؟ فقال: أئمّة مضلّون»

همانا من از غیر دجّال بیش از دجّال در مورد شما بیمناکم.
گفته شد، چگونه یا رسول الله غیر دجّال کیست؟ فرمود پیشوایان گمراه کننده!
المحجة البیضاء فیض کاشانی ج 1 ص 125.

امروز اسلام بیش از آنکه از مخالفان اسلام ضربه بخورد، از دجالانی ضربه میخورد که خود را دیندار میدانند و حتی لباس دین بر تن دارند!
بنابراین فراموش نکنیم که آقامیریها در پیش داریم و باید آماده ظهور دیگر شخصیتهایی بود که تحت تاثیر فرهنگ غرب، دچار استحاله ذاتی شده اند و در فکر تشکیل فرهنگ مدرن برای جوانان دیندار هستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۲
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۰ ق.ظ

از والی مدینه تا جاسوس سپاه!

شهادت امام صادق علیه السلام را به همه شیعیان و محبان اهل بیت(ع) تسلیت عرض میکنم.

یکی از رویدادهای زندگی امام صادق(ع) که این روزها هم زیاد بازگو می شود، ماجرای آتش زدن خانه حضرت توسط والی مدینه است.

به روایت شیخ کلینی، حسن بن زید هنگامی که والی حرمین (مکه و مدینه) بود، به دستور منصور عباسی، خانه امام صادق(ع) را آتش زد. در و دهلیز خانه امام(ع) در آتش سوخت و امام(ع) درحالی که از میان آتش عبور می‌کرد، از خانه خارج شد و گفت:

من فرزند اَعراق الثَّرَی (لقب حضرت اسماعیل)هستم؛ من فرزند ابراهیم خلیل الله هستم.

اما آیا تا کنون می دانستید که حسن بن زید والی مدینه، نسب خویشاوندی با حضرت داشته؟
حسن نوه امام حسن مجتبی علیه السلام بود اما گرایشات زیادی به عباسیان پیدا کرد و اولین نفر از بنی هاشم بود که شعار عباسیان را پذیرفت و جامه سیاه پوشید.

منصور دوانیقی هم او را به مدت ۵ سال والی مدینه گرداند و در همین زمان بود که به خانه امام صادق(ع) جسارت کرد!
البته او بعدها مورد غضب منصور دوانیقی قرار گرفت و به زندان افتاد اما تا پایان عمر در خدمت عباسیان بود.

در واقع حسن اگرچه از نزدیکان ائمه(ع) بود اما به سراغ دیگران رفت و فریفته پست و مقام دنیوی شد و آخرت خود را از دست داد.

این قضیه تاریخی درس بزرگی به ما می دهد که هیچکسی مصون از لغزش نیست و ممکن است برای دستیابی به منافع دنیوی، به همه چیز پشت کنیم!

با شنیدن این خبر به یاد این آیه افتادم که حضرت یوسف(ع) فرمود:
 وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی  إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی
و من نفس خود را تبرئه نمى‌کنم، چرا که نفس قطعاً به بدى امر مى‌کند، مگر کسى را که خدا رحم کند

لازم است که همه ما از شر وسوسه های شیطان به خدا پناه ببریم و دعا کنیم تا آخرین لحظه بر ایمان صحیح و محبت اهل بیت(ع) باقی بمانیم.
آمین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۰
رسول چگینی


میگویند پس چه شد! اینقدر برای ظهور امام زمانتان دعا کردید ولی هیچ اتفاقی نیفتاد! اصلا مطمئنید خبری در راه است...؟!
با خود میگویم این غافلان را به حال خود واگذار، آنان جرعه ای از عشق و محبت امام زمان(ع) نچشیده اند...

اما لختی تامل...
گریبان چاک کن و آئینه وجودت را نظاره گر باش
آیا تصویری از آن امام غائب در لوح دلت نقش بسته؟!
آیا از سویدای دلت نغمه نیاز به درگاهش روانه کرده ای؟!
آیا هجر و دوری او جانت را به لب رسانده؟!
آیا لبهایت در رثای غربتش به ستایش مشغول بوده؟!
آیا کام تو از شیرینی وصال او بهره مند گشته؟!
و هزاران آیای دیگر که جز سرافکندگی و شرم پاسخی برای آن در چنته ندارم...

آری ما را به سخره بگیرید
ما را ملامت کنید و به حال خودمان واگذارید
ما در گوش عالم نواخته ایم که عاشق مهدی فاطمه(س) ایم ولی گامهای نخستین عاشقی را هم از بَر نیستیم
ما فراموش کرده ایم که عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد، در عشق خود صادق نیست
ما رنگی نگرفته ایم
خودمان نخواسته ایم که رنگی شویم...

ما را ببخش
خیلی منتظرت گذاشتیم
هرگز دری به رویت نگشودیم
حتی مسیر آمدنت را هموار نساختیم
از مسیر خانه ات نپرس که صمٌ بٌکمیم
قطب نمای دلمان بیراهه می گوید
ما را ببخش که همه دارایی ما همین زبانمان است
اما گاهی دلمان برایت تنگ می شود
گاهی هوای بودنت می کنیم
گاهی خنکای حضورت دل تفتیده مان را حیاتی دوباره می بخشد
گاهی تو را میخواهیم
فقط گاهی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۱۴
رسول چگینی
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۱ ق.ظ

دلنوشته ای در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

یا منتقم!
میگویند خاک سرد است؛ اما این خاک سرد، یارای خنثی کردن گرمای خون شهید را ندارد. 
آری خون شهید شعله پر فروغی است که چون فانوسی تابان، نجات بخش گمشدگان وادی حیرت است و ما کشتی شکستگانیم که باد شُرطه نیز بدون این مِهر درخشان نمیتواند دیدار آشنا را زنده بگرداند.
قریب به یک اربعین از شهادت حاج قاسم میگذرد اما این داغِ بر دل نشسته، نه تنها کهنه‌ نمیشود، بلکه بر سوز و گداز این عشق افزوده میگردد.
این غم چنان سنگین است که حتی قصاص قاتلین هم نمیتواند جایگزینی بر این غم فراق شود...
.
و تو چه میدانی از داغهای سر به مُهری که هنوز هم دلهایی را مجروح و قلبهایی را محزون میگرداند!
آری امروز میفهمیم چرا حضرت حجت(ع) هنوز هم سوگوار غم مادر است و در طلیعه ظهور، به قصاص قاتلین حضرتش می پیرازد.
برخی درصدد نفی این روایات بوده اند و آن را مخالف عقل پنداشته اند، اما غافل از آنکه مرحمی برای این داغ بیابند!
داغ مادر فراموش نشدنی است، به ویژه مادر شهیده!
مهدی فاطمه(ع) پس از ظهور به سراغ قاتلین ام أبیها(س) میروند و اینگونه تسلایی بر قلب شیعیان می نهند!
و تو چه میدانی غم مادر چیست، آنهم شهیده مظلومه مغصوبه مکسوره...
یا منتقم آل محمد(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۹ ، ۰۹:۱۱
رسول چگینی
يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۸ ق.ظ

حدیثی جعلی اما مشهور!

یکی از روایاتی که شهرت زیادی میان عوام دارد، حدیثی از رسول خدا(ص) است که ایشان فرمودند: علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل:
علمای امت من از انبیای بنی اسرائیل برتر هستند.

هیچ نشانه ای از این روایت در منابع متقدم شیعه و اهل سنت وجود ندارد و اولین نفر علامه حلی متوفای ۷۲۶ق آن را ذکر کرده و بعد از ایشان در منابع شیعه نقل شده است.
به نظر میرسد علامه حلی آن را از منابع اهل سنت نقل کرده و جالب اینکه خود اهل سنت تصریح میکنند که این حدیث ضعیف و موضوع(جعلی) است.

غیر از سند، محتوای آن هم نادرست است زیرا مرتبه علما هرچه باشند قابل مقایسه با مرتبه انبیاء نیستند و این حدیث به نوعی کنار گذاشتن مبانی اعتقادی در اصطفای انبیاء است.

مگراینکه گفته شود مراد از علما، اهل بیت(ع) هستند که در این صورت علما تخصصا از شمول این روایت خارج میشوند. برخی از علما همین توجیه را برای این روایت آورده اند که پذیرش این توجیه فرع پذیرش حجیت آن است که حجیت آن قابل اثبات نیست.

اشکال این توجیه این است که انبیاء بنی اسرائیل هیچ خصوصیت مرتبتی ندارند که برتری اهل بیت(ع) از ایشان، فضیلت چشمگیری برای اهل بیت(ع) به شمار رود بلکه بر اساس دیدگاه امامیه، اهل بیت(ع) از همه انبیاء غیر از خاتم الانبیاء افضل هستند. بنابراین این روایت که در مقام بیان فضیلت است، به نکته مهمی اشاره نکرده است.

تنها یک روایت در منابع متقدم شیعه است با این عبارت "منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الأنبیاء فی بنی إسرائیل"

الفقه الرضوی ص338.

البته مراد از فقیه در این روایت، امام معصوم است و انطباقی بر علما ندارد. همچنین در این روایت اشاره ای به افضلیت نشده است.
.
بهترین روایتی که جایگاه علما را آشکار میسازد روایتی از رسول خدا(ص) است که فرمودند:
العلماء ورثة الأنبیاء: علما وارثان پیامبران هستند.

عالم اگر وظایف خود را به درستی انجام دهد، ورثه پیامبران است. همچنین این روایت وظیفه مومنین را نسبت به علما نشان میدهد که احترام به عالم احترام به میراث نبوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۸
رسول چگینی
دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۵ ق.ظ

ترویج ضد اخلاق در صدا و سیما!

چند شب پیش در برنامه دورهمی، مهمان برنامه یک فوتبالیست بود.
در برنامه مطرح شد که ایشان چند سال پیش یک ماشین (پرشیا) را که متعلق به شخص دیگری بود و به صورت امانت دست ایشان بود، فروخته بود!
همچنین گفتند در یک فصل با ۴ باشگاه، قرارداد بستند و پول گرفتند ولی نرفتند. آقای مدیری پرسید: پول را پس دادی؟ گفت: نه، لازم داشتم!
در آخر برنامه سوال شد که اگر پول خیلی زیادی پیدا کنی، به صاحبش برمی‌گردونی؟ خیلی راحت گفت: نه، معلومه که پس نمی‌دهم. چرا باید ادای آدم‌های خوب را دربیاورم؟
جالب این که بعد از هر جواب مورد تشویق بی‌امان حضار قرار گرفت!

و من حیرانم از جماعت سانسورچی و ممیزی صداوسیما که برای پخش صحنه های بی حجاب و میزان غلظت آرایش بازیگران اینقدر از خود سرسختی نشان می دهند و حتی با گلدان و آباژور صحنه نامناسب را ترمیم میکنند، اما چطور اجازه داده چنین بی اخلاقی هایی در رسانه ملی ترویج شود؟!
آیا دایره مسئولیت شما تنها فقه و حلال و حرام احکام است و اخلاق را به عهده بینندگان گذاشته اید؟! و یا اینکه این کارها برای خودتان نیز عادی شده است؟!

چطور میتوان پذیرفت سازمانی که هزینه های میلیاردی برای ترویج اخلاق میکند و صدها ساعت برنامه تولیدی و زنده با حضور کارشناسان مذهبی بر روی آنتن میبرد تا به مردم بیاموزند دزدی بد است، غیبت نکنید، خلف وعده زشت است، امانت دار باشید و... ولی آخر شب در پربیننده ترین برنامه اش یک سلبریتی که الگویی دست نیافتنی برای بسیاری از جوانان است، می آموزد که اگر پول هنگفتی پیدا کردی به دنبال صاحبش نرو؟!
آیا نباید به کارشناسان مدعو بر بخورد که مگر ما مسخره شما هستیم که یک ماه مطلب آماده کنیم که مال حرام خور، عاقبت به شر میشود ولی یک سلبریتی به ظاهر خوشبخت، نشان دهد که مال حرام آنقدر هم داغ و سوزاننده نیست؟!
پدر یک خانواده که فقر و نداری خودش را با لقمه حلال درآوردن و نان بازو اش خوردن، توجیه می کند، چند سال باید تلاش کند که این بدآموزی را از ضمیر ناخودآگاه فرزندش محو کند؟!

به نظر میرسد بهترین پاسخ برای این سوالات این است که اینقدر آقای سانسورچی غرق پیدا کردن چاک های بدن و عریانی های پوست است که حواسش از بی اخلاقی های عریان پرت شده!
آری از او میخواهند تصویر و ظاهر را سانسور کند تا چشم کسی آزرده نشود ولی با صدا و باطن کاری ندارند و نگران قلب و فکر بیننده نیستند!
پس لطفا اینقدر به دنبال مقصر نباشید و نطفه ها را حرام اعلام نکنید که فلانی در این اوضاع کرونا، ماسک و لوازم بهداشتی احتکار کرده!
اینها همه فارغ التحصیلان این دانشگاه بزرگ انسان سازی هستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۵
رسول چگینی

در روزهای گذشته رد و بدل شدن نامه هایی میان برخی جامعه شناسان با یکی از مراجع تقلید، تکانی به فضای علمی کشور در حوزه علوم انسانی داد و لزوم بازخوانی چندباره برخی مسائل را گوشزد نمود.
ماجرا از انتشار مقاله ای در روزنامه اطلاعات شروع شد که گزارشی از نشست حسن محدثی بوده که مطالب نارسایی مطرح شده است. حضرت آیت الله سبحانی از مراجع عظام تقلید به این نوشتار واکنش نشان داده و با ارسال نامه ای به مدیر مسئول روزنامه اطلاعات، خواستار نظارت بیشتر بر انتشار چنین مطالبی شدند که این واکنش اعتراض حسن محدثی را در پی داشته و به نگارش ردیه ای بر سخن آیت الله سبحانی اقدام کرد.
نوشته پیش روی، به نقد نامه حسن محدثی گیلوانی در پاسخ به نامه آیت الله سبحانی پرداخته است.

در یک ارزیابی کلی می توان گفت روح حاکم بر نامه نویسنده (حسن محدثی) اینگونه است که از سویی خرسند از واکنش یکی از مراجع تقلید به مقاله خود شده که این خود به دیده شدن بیشتر او می انجامد و از سوی دیگر، نگران از تبعاتی است که این مقاله میتواند برای او به دنبال داشته باشد، به همین منظور با فرار به سمت جلو و ایراد اتهاماتی تلاش میکند خود را پیروز این معرکه نشان دهد. اما پاسخ دوم آیت الله سبحانی نشان داد که ایشان به دنبال هیاهو و جنجال آفرینی نیست و هدفشان اصلاح یک اندیشه بوده است.
اما نامه مزبور دارای کاستی هایی است که در ادامه به آنها اشاره می کنیم:

نویسنده از سطرهای آغازین پاسخ خود، بایسته های یک نقد علمی را به کُنجی نهاده و با کنایه و زخم زبان، می خواهد علما را بی خبر از اوضاع جامعه نشان دهد. این در حالی است که مراجع عظام تقلید به میزان متناسب از متن پدیده های جامعه با خبر هستند و واکنش متناسب می گیرند و همواره از سوی روشنفکرنماها به دخالت بیجا در امور غیر دینی متهم میشوند! حال باید ادعای نویسنده را در مقابل سخن حجم زیادی از رسانه ها وانهاد و قضاوت را به مردم که بهترین قضاوت کننده هستند، سپرد.

نویسنده که در کسوت جامعه شناس عرض اندام کرده، به این اصل مسلم واقف نیست که هر نوشته ای، فارغ از سایر نوشته ها و سخنرانی های نویسنده آن، قابل ارزیابی است و نوشتن مطلب معوّج با این بهانه که در سایر نوشته ها، توجیهات آن ذکر شده، سخن نابخردانه ای است. بنابراین نمی توان فهم صحیح یک سخنرانی و نوشته مستقل را متوقف بر فهم مطلب دیگری کرد.

خرده گرفتن به آیت الله به جهت پرداختن به موضوعات و تعیین مصادیق حکم شرعی نیز سخن بیراهی است. اگرچه اولا و بالذات وظیفه فقیه استخراج احکام شرعی است اما تعیین موضوعات و مصادیق احکام نیز از مهمترین مطالبات متشرعان است. کارکرد استفتاء مراجع غالبا تعیین موضوعات احکام است که انتظار می رود یک جامعه شناس دین این اولیات را از بر داشته باشد.

خودبدتر بینی از دیگر نقائصی است که در نوشته نویسنده موج می زند. زیرا اگرچه سخن راندن در جزئیات تخصصی علم جامعه شناسی نیازمند تحصیل آکادمیک در این رسته است اما شناخت جامعه و پرداختن به پدیده های اجتماعی، بیش از مطالعه کتب وارداتی، نیازمند نگاه صحیح به جامعه و بازشناخت پدیده های اجتماعی در بستر مقتضی آن جامعه است. نیک میدانید اولین بنیانگذاران علم جامعه شناسی، ابن خلدون (م ۸۰۸ق) است. وی نه تنها آشنایی با کتب غربی نداشت بلکه تنها یک عالم مسلمان آگاه بود که با روش معرفت شناختی نگاه پدیدارشناسانه به رویدادهای پیرامون خود داشت. بنابراین اظهار نظرهای جامعه شناختی وابسته به مطالعه کتب مورد نظر طیف خاصی نیست.

این سخن که مراد از دین در مقاله مزبور، غیر از دین متفاهم عرفی است، کم گزافه نیست. زیرا اگر مقاله ای در روزنامه با سابقه ای، با جامعه مخاطب عمومی و بدون هیچ محدودیت دسترسی برای غیرمتخصصین، منتشر شود که منجر به برداشت اشتباه مخاطبان و قضاوت درباره نویسنده آن نوشته شود، تنها باید نویسنده و گوینده آن را ملامت کرد. زیرا حداقل لازم بود که گوینده سخن نسبت به درج ناقص سخنانش در نشریه ای عمومی اعتراض کند در حالی که هیچ اعتراضی شنیده نشده است.

نویسنده می کوشد دوگانه ای میان اسلام زمان حضور پیامبر(ص) و اسلام موجود میان مسلمانان امروزی در ایران ایجاد کند و فاصله معناداری میان این دو ترسیم نماید و نقدهای خود را متوجه قسم دوم بداند. در پاسخ باید گفت شکی نیست که عدم حضور فیزیکی معصوم در جامعه اسلامی، ممکن است برخی جزئیات و موضوعات فرعی را دچار انحراف سازد اما هرگز به خطوط اصلی ترسیم شده از سوی کتاب و سنت خدشه ای وارد نمی کند. مشروعیت بخشی به زعامت فقهای جامع الشرائط در دوران غیبت برای جلوگیری از این انحرافات است که بحمدلله ایران اسلامی از این جهت با کمبود و مشکلی مواجه نیست. بنابراین تضادنمایی میان این دو برهه تاریخی، آب در هاون کوبیدن است.

نویسنده با طرح سوالی از خود و پاسخ به آن، قائل است که نیازهای جنسی و غیر جنسی در ایران به رسمیت شناخته نمی شود!
باید دید مراد نویسنده از این سخن چیست؟ اگر مقصود او بی بندوباری و ولنگاری جنسی و به رسمیت شناختن شیوه های مختلف ارضای جنسی است! که جهت استحضار او، نه تنها در زمان حضور پیامبر(ص)، بلکه در همه ادیان الهی، مسائل جنسی به جهت تاثیرگذاری مستقیمی که بر جهت گیری سوی جامعه دارند، به صورت کنترل شده بوده است. بنابراین اشکال اصلی او را باید متوجه این حکم الهی دانست.
اما اگر نقد او متوجه سعه و ضیق دایره کنترل امور جنسی است، باید گفت که این سخن قابل انکار نیست و تعیین حدود و ثغور برای این محدودیت نیازمند بروزرسانی های متناسب با مقتضیات زمان است ولی تغییری در خطوط اصلی مرزهای این مسأله(مسائل جنسی) ایجاد نمیشود. به هر روی این به معنای به رسمیت نشناختن نیازهای جنسی نیست و نویسنده باید در شیوه گفتار خود تجدیدنظر کند.

خودشاخص پنداری، از دیگر خلطهای نویسنده است. وی تصور کرده همگان نیز مانند او از دستیابی به الگوهای فرزانه و برجسته الهی ناتوان هستند و به همین جهت، نباید این افراد را به عنوان الگوهای دستیافتنی معرفی کرد. در حالی که امروزه علمای فرزانه، دانشمندان محترم، شهدای جاودانه و دیگر شخصیت های برجسته، مقتدای خیل عظیمی از جوانان عصر دیجیتال هستند و با درس آموزی از رویدادهای زندگانی آنان، معبری به سوی آینده می شکافند و با پیگیری سیره علمی و عملی آنان، سرنوشت درخشانی برای خود رقم می زنند. لازم است نویسنده سر خود را از لاک بیرون آورد و اندکی به عشقبازی جوانان با سردار شهید قاسم سلیمانی بنگرد که چگونه یک انسان خوشبخت توانسته به الگوی بی بدیل برای توده مردم بدل گردد.

سیاه نمایی نیز در قلم نویسنده مشهود است. وی فرهنگ فرزانگان و اولیای خدا را، فرهنگی سرکوب گرایانه قلمداد می کند. از دیدگاه او بزرگان با سرکوب امیال نفسانی خود به این جایگاه رسیده اند!
این سخن به قدری سخیف است که نیاز به پاسخ مستدلی ندارد و تنها بازخوانی سیره فرزانگان می تواند این برداشت ناصواب را اصلاح کند. 
نویسنده در ادامه بر این ادعای خود پافشاری می کند و می گوید:
(فرهنگی که نیازها و احوال طبیعی بشر را به‌رسمیت نمی‌شناسد و این نیازها را سرکوب می‌کند یا دائماً به تعویق می‌اندازد، و از مردمان معمولی و متوسط می‌خواهد مثل زاهدان و فرزانه‌گان و اولیای خدا زنده‌گی کنند و از همین ابتدا بدون طی تدریجی رشد اخلاقی و تعالی معنوی، نیازهای طبیعی خود را نادیده بگیرند و زاهدانه زیست کنند، فرهنگی ضدانسانی و ضداخلاقی است). 
آبشخور این ادعا را باید در فهم ناقص از دین جستجو کرد که بروز این خلأ برای یک جامعه شناس دین بسی مایه تاسف است.
جهت اطلاع نویسنده باید گفت انسان معجونی از خواسته ها است که در صورت عدم کنترل صحیح آن، او را به ورطه نابودی می کشاند. انسانها از زمان پیدایش تا عصر حاضر همواره در فکر وضع قوانینی برای مدیریت امیال درونی هم نوعانشان بوده اند ولی تزاحم عالم ماده و زیاده خواهی برخی، همیشه عده ای را ناراضی و گله مند از اوضاع باقی گذاشته است.
در این میان خداوند برنامه و قوانینی وضع کرده که با کاربست آن میتوان سعادت واقعی در این دنیا را تجربه نمود.
اگرچه این قوانین الهی ممکن است برای برخی، چیزی جز محدودیت و ممانعت از دستیابی به امیال نفسانی و کامیابی بیشتر به لذائذ دنیوی در پی نداشته باشد، اما کلیت یک جامعه را به رستگاری سوق می دهد و زندگی راحت تر و لذت های معقول تری برای آنان به ارمغان می آورد. بلاتشبیه می توان قوانین را مانند حجاب برای بانوان تشبیه کرد که از سویی مانع از سوء استفاده زیاده خواهان خواهد شد ولی ثمره آن پاک ماندن جامعه از آلایش به ناهنجاری های جنسی خواهد بود.
بنابراین ضداخلاقی و ضدانسانی نامیدن چنین قوانینی، در واقع بیانگر روحیه مستکبرانه و زیاده خواهانه گوینده آن است.

نویسنده در جایی دیگر مدعی شده:
(چنین فرهنگ سرکوب‌گری آدمی را به انقیاد می‌کشد و او را وادار به تزویر و ریاکاری می‌کند، زیرا آدمی ناچار می‌شود در خفا به نیازهایش بپردازد و از اخلاق تنزه‌طلبانه عدول کند، اما در علن خود را پاک و مبرا و نیالوده جلوه دهد.)
همه جنایتکاران تاریخ انسانهایی بودند که تاب تحمل قوانین انسانی را نداشتند و آنها را سرکوب گرایانه می دانستند و به همین در خفاء یا علن به دنبال برآورده ساختن نیازهای خود بوده اند و در نتیجه تظاهر و ریاکاری را سرلوحه اقدامات خود قرار داده اند. اما در نقطه مقابل بیشتر انسانها این قوانین را پذیرفته اند و آنها را مقوم کامیابی خود در طریق انسانیت می دانند. بنابراین نباید خواسته عده ای ضعیف النفس و تجاوزگر به حقوق دیگران را به عنوان مطالبه انسان خردمند تلقی کرد. از جامعه جامعه شناسان توقع می رود در بازخوانی اندیشه همقطاران خود اقدام عاجل نمایند تا مردم با چنین اندیشه های نارسی مواجه نگردند.

انسان خودتعیین گر از دیگر واژه هایی است که بدون تعریف آن، نمی توان چیزی بر آن بنا کرد.
اگر خودتعیین گری به معنای انسان گرایی(اومانیسم) است، پس باید به او متذکر شد بحث ما پیرامون جامعه ای دینی است که وجود شارع مقدس را پذیرفته و بر دستورات او گردن می نهد. بنابراین خودتعیین گری در حوزه دین، محل ابتلای یک جامعه شناس
که جریان غالب یک جامعه را واکاوی می کند، نیست.
اما اگر مراد او این است که انسان موجودی مختار است و در همه تصمیمات، تابع رأی و دیدگاه خود است باید بگوییم انسان خردمند تعیین گر است اما برای یک خردمند مهمتر از تعیین، تعیین صحیح است. آدمی میخواهد بهترین تقدیر را برای خود رقم بزند و هیچ ابائی از پذیرش سفارش راهنمایان ندارد. به همین منظور ترجیح می دهد از مؤلفه های دیگری استفاده کند تا بهترین انتخاب برای او فراهم گردد. در نتیجه از دستورات دین و قوانین الهی پیروی میکند زیرا انسان نیک می داند که در پیروی از این قوانین، صلاح و رشد او نهفته است.

نویسنده در بخشهای پایانی در قواره یک دلسوز روحانیت ظاهر شده و از نفرت انباشته شده علیه روحانیت خبر می دهد. در پاسخ به او باید گفت بحمدلله امروزِ روز، روحانیت همچنان جزء یکی از اقشار محبوب و تاثیرگذار در میان مردم شناخته می شوند. ساده ترین راه برای فهم این نکته، مراجعه به فضای مجازی و مشاهده تعداد صفحات و کانالهای مجازی روحانیون و تعداد اعضاء و دنبال کنندگان آنان و ضریب نفوذ سخنان روحانیون در میان مردم است. حتی در مقایسه ای عادلانه می توان روحانیت را پرطرفدار دارترین قشر جامعه دانست زیرا اقشار پرطرفدار دیگر ماننی سلبریتی ها، ورزشکاران و شخصیت های سیاسی، به علت اتکاء به رسانه های عمومی و فعالیت های مجازی به چنین جایگاهی رسیده اند اما مثلا روحانیون یک شهر کوچک، تنها با حضور در مساجد و محافل آن شهر و رویارویی مستقیم با مردم به چنین مقبولیتی دست یافته اند که در هر شهر روحانیت جزء پرمخاطب ترین شخصیت های آن شهر به شمار می روند. بله در سالهای اخیر به جهت خلف وعده های برخی سیاستمداران عمامه به سر، نقدهای جدی به این افراد مطرح می شود که باعث شده برخی عاجر از تفکیک میان شخص و شخصیت شوند و این نقایص را به جامعه روحانیت تسری دهند. اما قاطبه جامعه میان این دو تمییز می دهد و حساب افراد را از منصبشان جدا می کنند.

در پایان نویسنده باز می کوشد خود را پیروز میدان نشان دهد و با بیان اینکه در کمال ناباوری پنجاه و سه سال در ایران امروز عمر کرده، تلاش می کند فضای دلسرد کننده ای از اوضاع ایران نمایش دهد. در پاسخ به او باید گفت طبق جدیدترین یافته های محققان ایرانی، به برکت انقلاب اسلامی سن امید به زندگی بیش از ۲۰ سال از پیش از انقلاب افزایش یافته و به ۷۵ سال برای مردان رسیده است. گویا نویسنده همچنان در پیش از انقلاب زندگی می کند و از اوضاع روز بی خبر است. بنابراین به صورت عادی و میانگین امیدوار باشد و برای دستکم ۲۰ سال آینده خود برنامه ریزی داشته باشد‌ و گمان های اشتباه خود را اصلاح نماید.

به امید حکمرانی خرد در مملکت وجود انسان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۰۲
رسول چگینی