وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب» ثبت شده است

 

چرا امام حسین خانواده خود را به کربلا برد؟

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، عنوان کرد: یکی از ابعاد قابل توجه در نهضت سیدالشهدا علیه السلام، حضور خانواده و نوامیس امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا است. ناموس در لغت به معنای خواهر یا مادر یا همسر مرد است که وظیفه حفظ حرمت آن‌ها بر عهدۀ اوست.

وی ادامه داد: در گزارش‌های تاریخی زیادی نقل شده است که امام حسین علیه‌السلام برخی از همسران؛ دختران و خواهران خود را هنگام عزیمت به کربلا با خود همراه کردند که پژوهشگران اسلامی انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند.

 

پذیرش مصلحت و اراده الهی

کارشناس مذهبی بیان کرد: امام حسین علیه السلام به سبب سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله، از سرنوشت خویش آگاهی داشتند و می‌دانستند که قیام ایشان به شهادت منجر می‌شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هنگامی که حسین به نزد رسول خدا بود، ناگاه جبرئیل بر پیامبر وارد شد و عرضه داشت: ای محمد: آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. جبرئیل گفت: امت تو او را خواهند کشت. پیامبر از این سخن بسیار غمگین شد. پس جبرئیل گفت: آیا دیدن خاکی که حسین روی آن کشته می‌شود، تو را شادمان می‌کند؟ حضرت فرمود: بلی، پس جبرئیل فاصله بین محل نشستن رسول خدا و کربلا را فرو برد؛ به طوری که این دو قطعه زمین این گونه به هم متصل شدند (و دو انگشت سبابه خویش را به هم چسباند). آن گاه جبرئیل با دو بال خود، مقداری از تربت کربلا را برداشته و به رسول خدا داد. سپس به یک چشم بر هم زدن، زمین را گستراند (و به حالت اول برگرداند). رسول خدا فرمود: خوشا بر تو ای خاک، و خوشا به حال کسی که در توای کربلا کشته می‌شود.»

وی افزود: پیش‌گویی های پیامبر صلی الله علیه وآله به گونه‌ای بوده که حضرت حتی به مکان و نحوه شهادت خود و اصحابشان آگاه شده بودند. بی تردید، این اخبار به اطلاع امام حسین علیه السلام نیز رسیده بود و حضرت نسبت به فرجام اقدام خویش آگاهی داشتند. به همین جهت وقتی محمد بن حنفیه برای منصرف ساختن امام حسین علیه السلام از قیام تلاش می‌کرد، حضرت در پاسخ فرمودند: در عالم رؤیا جدّم رسول الله را دیدم که به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». محمد بن حنفیه گفت: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند.»

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اضافه کرد: مشیّت یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکی را اصطلاحاً «اراده تکوینی» و دیگری را «اراده تشریعی» می‌گویند. اراده تکوینی؛ یعنی قضا و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کاری نمی‌شود کرد.

وی گفت: معنای اراده تشریعی این است که خدا این‌طور راضی است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین (ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنی رضای حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنی جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتی از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامی که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام می‌دهم، ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین (ع) را می‌شنید، دیگر چیزی نمی‌گفت.

 

حفاظت و نگهداری از خانواده در برابر یزیدیان

پژوهشگر امامت اظهار کرد: امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به سمت کوفه، نگران اسارت خانواده خویش در حال حیاتشان بودند؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد.

وی بیان کرد: سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل‌بیت (ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین (ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین (ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت.»

کارشناس مذهبی تصریح کرد: بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام علیه السلام انجام داد.

وی افزود: در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محل امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محل امنی نخواهد داشت.

 

کامل کردن نهضت عاشورا

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی گفت: انگیزه دیگری که می‌توان برای حضور خانواده امام حسین علیه السلام در کربلا ذکر کرد، این است که قیام حضرت بدون آنها کامل نمی‌شد. امام حسین علیه السلام با علم به توانمندی‌های بانوان و نقش آنان در گزارش وقایع عاشورا، با تدبیر و حسابگری دقیق زنان و فرزندان را همراه خود به کربلا برد تا راوی رنج‌ها و گزارشگر صحنه‌های عاشورا و پیام‌رسان خون شهیدان باشند و سلطه یزیدی نتواند بر آن جنایت عظیم پرده بکشد یا قضایا را به گونه‌ای دیگر وانمود کند.

وی اضافه کرد: امام حسین (ع) می‌دانست که اصحابش توسط سپاه یزید به شهادت می‌رسند و هیچ‌کسی از افراد بشر به این فاجعه و هدف آن آگاه نمی‌شوند؛ پس احتیاج به مروجینی دارد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسان‌های عاقل برسانند و آن مروجین اهل‌بیت و زن‌ها و بچه‌های او بودند که مکمل قیام خونین کربلا بودند.

پژوهشگر امامت یادآور شد: یکی از هدف‌های تبلیغاتی حضرت این بود که اهل‌بیت و کودکان خود را همراه خود ببرد و به این وسیله در واقع دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلغ برای امام حسین علیه السلام و برای اسلام حسینی علیه یزید باشد و این یکی از مهم‌ترین عناصر تبلیغی امام حسین علیه السلام بود.

وی گفت: هدف امام حسین این نبود که خود و یاران و فرزندان خویش را به کشتن دهد بلکه هدف ایشان متوجه کردن مردم به فساد بنی‌امیه بود و این‌که حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها در صدد محو و نابودی اسلام به خصوص اسم پیامبر هستند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی تصریح کرد: بنابراین ایشان کاملاً عالمانه اقدام به این کار نمود و به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستند احدی از بنی‌هاشم زنده بماند حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد و با اهل بیت پیغمبر (ص) نوعی رفتار می‌کنند که با امرای مشرکین هم آن‌طور سخت رفتار نکرده‌اند و نظرشان جز نابودی اسلام و آثار نبوت و ریاست و حکومت چیزی دیگری نیست.

 

 

کدام زنان بنی‌هاشم در کربلا حضور داشتند؟

خواهران امام حسین علیه السلام

حضرت زینب (س)

وی با بیان اینکه مهم‌ترین اقدامات روشنگرانه‌ای که پس از شهادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد، توسط خواهران حضرت بود، گفت: زینب کبری (س) دختر امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله متولد شد و در دامن آنان پرورش یافت. کنیه شان حضرت ام کلثوم و القاب ایشان عقیله بنی هاشم، عالمه، عابده آل علی علیه السلام کامله و فاضله بود.

کارشناس مذهبی ادامه داد: حضرت زینب (س) از جهت علم و تقوا، جمال و عفاف در میان زنان عصرش به راستی یگانه بود. چنان که از نظر دانش امام سجاد (ع)، وی را دانشمندی آموزش ندیده دانسته است و از نشر پارسایی و عبودیت در شب یازدهم حرم و دوران اسارت با همه سختی‌ها و مشکلاتی که داشت نماز شب را فراموش نکرد.

ام کلثوم (س)

وی اضافه کرد: یکی دیگر از زنانی در این حادثه عظیم نقش داشته است، حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها دختر دیگر امام علی علیه السلام و خواهر پدری امام حسین علیه السلام است. او همگام با خواهرش زینب سلام‌الله‌علیها، در رساندن پیام شهدا و رسوا کردن بنی امیه نقش آفریده است و در کوفه به ایراد خطبه پرداخته است.

زینب صغری

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اظهار کرد: یکی دیگر از دختران امیرالمؤمنین علیه السلام بود که با محمد بن عقیل بن ابی‌طالب ازدواج کرده بود.

رقیه دختر حضرت علی (ع)

وی بیان کرد: لقبش ام کلثوم صغری و مادرش ام حبیبه است که نامش «صهبا» بود. دختر او عاتکه نیز با او بود که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و هنگام حمله دشمن به خیام در زیر پای اسبان به شهادت رسید.

 

همسران امام حسین علیه السلام

پژوهشگر امامت عنوان کرد: بر پایه گزارش منابع تاریخی، امام حسین علیه السلام در طول زندگی، با پنج زن ازدواج کرده است. این افراد عبارت‌اند از:

۱. شهربانو: مادر امام سجاد علیه السلام است. وی به هنگام تولد امام زین‌العابدین علیه السلام از دنیا رفت؛ لذا در کربلا حضور نداشت.

۲. لیلی: او مادر علی اکبر (ع) است، در مورد زندگی این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات و مدت عمر، زمان ازدواج و . .، آگاهی معتبری در دست نیست. اما از شواهد و همین اطلاعات می‌توان گفت که ایشان قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته‌اند؛ همچنین هیچ سند معتبری برای حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد.

۳. رباب: وی مادر سکینه و عبدالله است. او به همراه فرزندانش در کربلا حضور داشت و به همراه اسرا به شام رفت. رباب پس از شهادت همسرش امام حسین علیه السلام یک سال بیشتر زنده نماند و در تمام این مدت به زیر هیچ مکانی که سایه داشته باشد، نرفت تا آن که از غم فراق او از دنیا رفت.

۴. ام اسحاق: وی ابتدا همسر امام مجتبی علیه السلام بود. ایشان به هنگام شهادت به امام حسین علیه السلام وصیت نمود مراقبت از او را بر عهده گیرد. از این رو امام حسین علیه السلام پس از شهادت برادرش، با ام اسحاق ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام فاطمه شد. او در کربلا همراه امام حسین علیه السلام بود.

۵. ام جعفر: وی مادر جعفر بن حسین است. در برخی منابع گفته شده که او از قبیله قضاعه بوده است. از وی (غیر از این همین مقدار) هیچ‌گونه اطلاعات دیگری در دست نیست.

کارشناس مذهبی اضافه کرد: با توجه گزارش‌های تاریخی رباب و ام اسحاق در کربلا حضور داشتند و همراه اسرا به شام برده شدند. همسران دیگر ایشان مانند لیلی و شهربانو که قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته بودند پس نمی‌توانستند در کربلا حاضر شوند. از ام جعفر اطلاعات تاریخی در دسترس نیست؛ بنابراین نمی‌توان در مورد ایشان اظهار نظری انجام داد.

 

دختران امام حسین علیه السلام

فاطمه

وی با بیان اینکه از دختران امام حسین علیه السلام، فاطمه، سکینه و رقیه در واقعه عاشورا حضور داشته است، گفت: فاطمه که مادرش ام اسحاق بوده از زنان بافضیلت و نمونه روزگار خویش بود، وی به عنوان راوی حدیث از پدرش امام حسین علیه السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، ابن عباس، بلال مؤذن پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نقل کرده است. فاطمه با فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام به نام حسن مثنی ازدواج کرده است.

سکینه

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی افزود: سکینه دختر امام حسین علیه السلام و رباب است. وی سید زنان عصر خویش بود. در عقل و ادب، اخلاق و عفت بر زنان برتری داشت. ایشان را عفیفه، بخشنده، باوقار و نیکوکارترین زنان عصر خویش معرفی کرده‌اند. سکینه در واقعه عاشورا دوازده یا پانزده سال سن داشت. همسرش عبدالله حسن، در روز عاشورا شهید شد.

وی ادامه داد: ایشان جزء شعرای زمان خویش بود و شاعران به خدمت ایشان می‌آمدند و شعرهایشان را عرضه می‌کردند و ایشان اشکال شعرها را بیان می‌کرد. همچنین جزء راویان حدیث است و این حدیث را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است: حملة القران عرفاء اهل الجنة یوم القیامة؛ حاملان (عمل کنندگان) قرآن، سروران اهل بهشت در روز قیامت هستند.

فاطمه صغری یا رقیه

پژوهشگر امامت عنوان کرد: در برخی منابع می‌توان وجود دختری به نام فاطمه صغری یا رقیه را برای امام حسین علیه السلام ثبت کرده‌اند؛ مانند لباب الانساب ابن فندق (م 565ق).

وی گفت: عماد الدین طبری (قرن هفتم) در کتاب «کامل بهایی» ماجرای خرابه شام را اینگونه نقل کرده است: «زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادندکه پدرتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان وکودکان جمله درگریه افتادند وفغان ازایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدارشد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردندکه ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد ورنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۵
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۲ ق.ظ

قدیمی ترین متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها

 

همانگونه که اطلاع دارید، منابع تاریخی اطلاعات کمی درباره حضرت رقیه سلام الله علیها ارائه می کنند. با این وجود، اصل وجود دختر خردسالی به نام فاطمه صغیره یا رقیه برای امام حسین علیه السلام قابل اثبات است.

اما منابعی که بر وجود تاریخی حضرت رقیه دلالت دارند، به وقایع مربوط به نحوه شهادت ایشان کمتر پرداخته اند.
حتی ابن فندق (م 565ق) و سید بن طاووس (م 664ق) تنها وجود حضرت رقیه را به اثبات می رسانند و سخنی درباره نحوه شهادت ایشان بیان نکرده اند. 

 

قدیمی ترین منبعی که گزارشی از نحوه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بیان کرده، عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) در کتاب «کامل بهایی» است. او در کتاب مزبور نوشته است:

«زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند که پد رتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.» 

عماد الدین طبری، کامل بهایی، ص 523.

 

اگر چه طبری در این متن اسمی از حضرت رقیه نمی آورد، اما با توجه به قرائن و شواهد، می توان دریافت که مقصود، حضرت رقیه سلام الله علیها است.

طبری این سخن خود را به نقل از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌بن‌محمد‌بن‌احمد مأمونی آورده است.

تاریخ تألیف کتاب «کامل بهایی» سال 675ق است؛ اما کتاب «الحاویه...» در قرن پنجم نگاشته شده بوده و چه بسا ریشه در یک نگاشتة کهن‌تر (در دوران مأمون عباسی: ابتدای قرن سوم) داشته است؛ با توضیح زیر: 

🖌قاسم‌بن‌محمد مأمونی از فردی به نام ابن عجوز (متوفای 418) روایت کرده (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص375) و نیز فردی به نام عبدالرحمن بن قاسم (متوفای 497) از خود او روایت کرده (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج34، ص260) است. بر این اساس، می‌توان دریافت که قاسم‌بن‌محمد مأمونی، خود در قرن پنجم می‌زیسته است. افزون بر این، نسب مأمونی برای او، این گمان را تقویت می‌کند که کتاب الحاویه ...، در اصل همان کتابی بوده که در دوران مأمون خلیفه عباسی نگاشته شد، اما به سبب ملاحظاتی منتشر نشد (دراین باره ر.ک: ابن مسکویه، تجارب الامم، ج5، ص2) و سپس به عنوان یک میراث علمی به قاسم بن محمد مأمونی رسیده و یا در اختیار وی بوده است.(گزیده مقتل جامع سیدالشهداء، ص378، پاورقی1)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۳ ، ۱۱:۳۲
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۱ ق.ظ

نفرین حضرت زینب (ص) علیه مردم فلسطین!

 

 

در هفته های اخیر همزمان با هجوم رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، شاهد انتشار عباراتی در فضای مجازی هستیم که گزارشات نادرستی را منعکس می کنید. از جمله این موارد می توان به متنی اشاره کرد که در سطح گسترده ای منتشر شده و به نفرین حضرت زینب (س) علیه مردم فلسطین اشاره دارد. در این متن ادعا شده:

«وقتی کاروان اسرا را به شام می بردند، به فلسطین که رسیدند، مردم فلسطین با سنگ به استقبال اسرا آمدند و به سوی مخدّرات سنگ پرتاپ می کردند. حضرت زینب آنان را نفرین کرد و فرمود: ای قوم شوم! نفرینتان می کنم که تا روز قیامت، سنگ از دستتان نیفتد. (اسرار شیعه، ص 69)».

در پاسخ به این ادعا ذکر چند نکته ضروری است:

1- مستند نبودن گزارش: این مطلب در هیچ کتاب معتبر و شناخته شده ای نقل نشده است. 

2- مجهول بودن منبع: منبعی که به عنوان «اسرار شیعه» نام برده شده است، کاملاً مجهول است و نویسنده و سال و محل انتشار آن معلوم نیست؛ از این رو، مراجعه به این کتاب با هدف بررسی سند این مطلب، ناممکن است. البته احتمال دارد این نام، تصحیف نام کتابهای دیگری باشد از قبیل: 1) اسرار آل محمد؛ 2) اسرار الشهادة. اما در این دو کتاب نیز هیچ اشاره ای به این مطلب نشده است.

3- وابستگی دعا و نفرین به کردار انسان ها، نه جغرافیای زندگی: بر فرض وجود چنین مطلبی، هرگز نمی توان همه ساکنان آن سرزمین تا روز قیامت مستحق آن نفرین دانست؛ زیرا این با عدالت خداوند ناسازگار است که افرادی را به جهت گناهان اجدادشان، مورد قهر و غضب قرار دهد: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» (انعام: 164).
 

دعا یا نفرین هایی که به منطقه یا شهری نسبت داده شده است، ذاتی آن منطقه نیست بلکه به جهت کردار مردمان آن دوره بوده است. در حقیقت آن نفرین یا دعا نتیجه اعمالی بوده که آن مردمان انجام داده اند؛ بنابراین، حتی اگر کسی قائل به سرایت دعا و نفرین به دوره های بعد باشد، تنها در صورتی است که مردمان دوره های بعد نیز عمل صالح یا کردار ناشایست دوره های قبل را تکرار کنند، سزاوار تکرار آن دعا یا نفرین خواهند بود. 

برای نمونه منابعی که به عبور کاروان اسرای کربلا از فلسطین اشاره کرده اند، به این دعای جناب ام کلثوم برای مردم سیبور اشاره کردند:
«اعذب الله تعالی شرابهم و ارخص اسعارهم، و رفع ایدی الظلمة عنهم.» (محمد باقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج 5 ص 68)
بی‌شک این دعا برای زمانی بوده که آنان نسبت به اهل بیت (ع) مودت و محبت لازم را اعمال کرده اند و تا زمانی که بر این ویژگی پایبند باشند، می توان امید سرایت این دعا را در حق آنان داشت.

 

در نقطه مقابل، جناب ام کلثوم برای مردم بعلبک اینچنین نفرین کردند:
«أباد الله خضراتهم و لا أعذب الله شرابهم، و لا رفع أیدی الظلمة عنهم.» (محمد باقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج 5 ص 68)
این نفرین به جهت کردار ناشایست مردم آن دوره بوده است؛ اما اگر این شیوه آنان تغییر یابد، بدون تردید خداوند این نفرین را از مردم آنجا مرتفع می سازد.

4- ارادت مردم عسقلان به اهل بیت (ع): با توجه به اینکه روایات مربوط به عبور کاروان اسرا از فلسطین، مربوط به عبور از شهر عسقلان است، با مراجعه به منابع تاریخی شاهد هستیم که مردم عسقلان به اهل بیت (ع) ارادت داشته اند و یکی از زیارت‌گاه های شهر عسقلان، مقام رأس الحسین (ع) بوده است. بر اساس نقل های تاریخی حاکم عسقلان شخصی با ایمان و خدا ترس بود و دستور داد سر مطهر امام حسین (ع) را در این شهر دفن کنند، که البته در ادامه همین نقل آمده که بعدها سر مطهر را از آن شهر به مصر منتقل کردند (لبیب بیضون، موسوعه کربلا، ج2، ص539.) 

بر اساس این گزارشها، در عصر خلافت المستنصر بالله فاطمی (م 487ق) یکی از خلفای فاطمی و وزارت بدرالجمالی، شخصی در خواب دید که سر امام (ع) در عسقلان دفن است و در خواب، محل آن برایش مشخص شد و آنجا را نبش کردند و بدرالجمالی بر آن بارگاهی ساخت (گروهی از تاریخ‌پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، ج ۲ ص ۵۸۴.) 

مقریزی (م 845ق) به نقل از ابن میسر، از مورخان سدۀ هفتم هجری، چنین گزارش می‌کند: «در سال ۴۹۱ هجری افضل بن امیرالجیوش با لشکری که برای نبرد با صلیبی‌ها به بیت‌المقدس رفته بود. بعد به عسقلان بازگشت و محلی را که رأس‌الحسین(ع) در آن بود ویرانه دید. پس سر را بیرون آورد، معطر کرد و به جایی دیگر منتقل نمود. آنگاه آن بارگاه را تعمیر کرد و سر مقدس را با احترام به جایگاه اول برگرداند.» (مقریزی، احمد بن علی، المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج 2 ص 322.)

قزوینی (م 682ق) گزارش کرده است که مزار رأس الحسین (ع) در عسقلان، ساختمانی بزرگ با سنگ‌های مرمر بوده و مردم به آن تبرک می‌جسته‌اند و از همه جا برای زیارت آن می‌آمده‌اند و نذورات فروانی برای آن انجام می‌شده است (قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۲۲.)

البته منابع تاریخی تصریح دارند که این مقام در دوران جنگهای صلیبی از عسقلان به مصر منتقل شد. سبط ابن الجوزی (م 654ق) می گوید: «خلفای مصر آن را از عسقلان به قاهره منتقل کردند و این مکان در قاهره مشهد بزرگی است که مورد زیارت قرار می گیرد.» (سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 546). این مسجد، اکنون نیز در قاهره وجود دارد، محل تجمع و مرکز محافل دینى و قرآنى، به ویژه در شبهاى ‌ماه رمضان است.

البته در این که آن سر، سر امام حسین‌ علیه السلام بوده، تردید وجود دارد و علمای شیعه این دیدگاه را نمی پذیرند. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 627.) 

 

نتیجه سخن اینکه ادعای نفرین حضرت زینب (س) علیه مردم فلسطین، هیچ مستند تاریخی و روایی ندارد و هیچ منبعی به آن اشاره نکرده است. بر فرض اثبات این ادعا، نمی توان آن نفرین را ذاتی آن منطقه دانست؛ بلکه نفرین نتیجه کردار مردمان آن زمان بوده است. در طول تاریخ، عسقلان به عنوان یکی از مکانهایی که مقام رأس الحسین (ع) را در خود جای داده بوده، به مکانی برای عرض ارادت به محضر اهل بیت (ع) تبدیل شده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۲ ، ۰۹:۲۱
رسول چگینی

رسول چگینی پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه یکی از سوالاتی که همواره در موسم وفات حضرت معصومه (س) و برخی دیگر از اهل بیت پیامبر(ص) مانند حضرت زینب کبری (س) مطرح می شود، این است که آیا می‌توان ایشان را شهید خطاب کرد یا خیر، گفت: در پاسخ به این سوال باید گفت که گمشده این ابهام را باید در تفسیر معنای شهادت جستجو کرد.

کاربست اصطلاح "شهید" در دو مقام

وی عنوان کرد: شهید عبارت است از کسی که در جهاد با کافران یا باغیان در میدان جنگ کشته شود، به شرط آن که جنگ با اذن پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد؛ حکم شرعی ویژه‌ای نیز برای او در نظر گرفته شده که نیاز به غسل و کفن ندارد.

چگینی ادامه داد: شهید، علاوه بر اطلاق یاد شده، اطلاق دیگری نیز دارد که برخی از آن به "اطلاق تنزیلی" و یا شهید به حسب اجر و ثواب تعبیر کرده‌اند؛ شهید در این اطلاق بر فردی که در راه حفظ جان، مال یا ناموس خود در برابر دشمن مهاجم کشته می‌شود، اطلاق می‌گردد. اما احکام شهید بر این افراد جاری نمی‌شود و تنها در اجر و ثواب با شهدا شریک‌اند.

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت، بیان کرد: فقهای اسلام بحث‌های متفاوتی ذیل عنوان شهید مطرح کرده‌اند که بیشتر این بحث‌ها، برخاسته از تعیین حکم شهید بر افراد به جهت ملغی شدن حکم غسل و کفن است. به همین جهت پیرامون کسی که در میدان جنگ زخمی شده و ساعاتی پس از انتقال به پشت جبهه، پیش از آن که جنگ خاتمه یابد، کشته شده است، اختلاف وجود دارد و برخی احکام شهید را جاری ندانسته‌اند.

وی افزود: همچنین اجرای حکم شهید بر جانبازان غیور نیز محل اختلاف است. برخی بر این باورند که اگر مجروح منتقل شده به پشت جبهه پس از جنگ از دنیا برود، احکام شهید بر او جاری نمی‌شود؛ دقت علما در این حکم شرعی آنجا نمایان می شود که حتی بر کشته‌ای که در میدان جنگ پیدا شده است و اثری از زخم و جراحت بر بدنش وجود نداشته باشد، اجرای احکام شهید بر او را محل اختلاف می‌دانند.

چگینی اظهار کرد: همانگونه که مشاهده می‌کنید این مسائل تنها به جهت ملغی شدن حکم لزوم غسل و کفن است، و همه اختلافاتی که در این زمینه وجود دارد، به همین مساله بازمی‌گردد؛ ولی از جهت اجر و پاداش، شاید تفاوت چندانی میان شهید در معرکه با جانبازان و مجروحانی که پس از معرکه جان خود را از دست می‌دهند، وجود نداشته باشند.

چگونگی وفات حضرت معصومه (س)

وی گفت: با توجه به مطالب پیش گفته قابل استنتاج است که ادعای شهادت برای حضرت معصومه(س)، به معنای شهادت در معرکه جنگ نیست تا بتوان حکم غسل و کفن را ساقط کرد، بلکه به جهت اجر و پاداشی است که در اثر تحمل مصائب و سختی‌های سفر دیدار امام رضا (ع) از مدینه تا قم به جان خریده‌اند.

چگینی یادآور شد: در سال ۲۰۰ق زمانی که یگانه برادر حضرت معصومه (س) به اجبار مأمون مجبور به هجرت به مرو شدند، حضرت حدود یک سال به دور از برادر خود در مدینه زندگی کرد. مأمون عباسی در سال ۲۰۱ق امام رضا (ع) را به عنوان ولیعهد خود تعیین نمود. در این هنگام آن حضرت برای بستگان خود در مدینه و خصوص برای حضرت معصومه (س) نامه‌ای نوشت و آن‌ها را به مرو دعوت نمود.

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت، ادامه داد: حضرت معصومه (س) به مجرد خواندن نامه امام (ع) برای دیدار برادر عازم مرو شد و با گروه بسیاری از امام‌زادگان و بستگان به سوی مرو حرکت کردند. پس از آنکه حضرت معصومه (س) و همراهان ایشان به ساوه رسیدند، ماموران حکومتی با آن‌ها درگیر شدند و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه (س) به شهادت رسیدند.

وی یادآور شد: به عقیده برخی از مورخان، امامزادگانی، چون سید اسحاق، سید ابوالرضا و سیدعلی اصغر در ساوه و هارون بن موسی الکاظم (ع) در اطراف ساوه، جزء همراهان حضرت معصومه (س) بودند که به دستور مأمون به شهادت رسیدند. در همین زمان حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: ۱۰ فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن.

چگینی تصریح کرد: برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (س) در ساوه، مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید؛ برخی بیماری حضرت را در اثر غم و اندوه دانسته‌اند: «وقتی حضرت معصومه بدن‌های پاره پاره برادران و برادرزادگان خویش را که ۲۳ نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد».

وی بیان کرد: اگر وفات حضرت معصومه (س) بر اثر مسمومیت واقع شده باشد، عنوان شهید بر ایشان اطلاق می شود؛ چه اینکه این اتفاق برای بیشتر امامان از اهل بیت (ع) نیز اتفاق افتاده و ایشان را شهید خطاب می‌کنیم مانند برادر بزرگوار ایشان امام رضا (ع) که به زهر مأمون عباسی به شهادت رسیدند.

چگینی گفت: حتی اگر وفات ایشان بر اثر بیماری روی داده باشد، در این صورت نیز اطلاق شهید بر ایشان صحیح است؛ زیرا این بیماری پس از مواجهه با جنایاتی که عمّال حکومت عباسی بر سر خانواده و نزدیکان ایشان روا داشتند، واقع شده است؛ بنابراین، وفات ایشان به مرگ طبیعی نبوده است.

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت تاکید کرد: در تایید طبیعی نبودن این وفات، اینکه اگر کسی به سبب ترس و وحشت و فشارهای روحی وارده بر اثر افعال دیگران، جان خود را از دست بدهد، نمی‌توان مرگ او را، مرگی طبیعی دانست بلکه حتی می‌توان دیه قتل غیرعمد یک انسان را از طرف مقابل او گرفت؛ همانگونه که امیرالمومنین علی(ع) درباره زنی که از ترس مواجهه با عمر بن خطاب، جنین داخل رحم خود را سقط کرد، حکم به پرداخت دیه جنین توسط عمر بن خطاب کردند.

شهیده بودن حضرت معصومه (س)

چگینی در ادامه اظهار کرد: بنابراین، وفات حضرت معصومه (س)، به مرگ طبیعی نبوده است و با توجه به تحمل سختی‌هایی که در مسیر اجرای فرامین امام معصوم زمان خویش انجام داده‌اند، به شهادت رسیده‌اند. احادیث متعددی از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) وجود دارد که کشته شدگان در راه اطاعت خدا را شهید خطاب کرده‌اند.

وی ادامه داد: رسول الله (ص) فرمودند: «مَن قُتِلَ دُونَ أهلِهِ ظُلما فهُو شَهیدٌ، و مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلما فهُو شَهیدٌ، و مَن قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلما فهُو شَهیدٌ، و مَن قُتِلَ فی ذاتِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ فهُو شَهیدٌ»؛ هر که در راه دفاع از خانواده خود به ستم کشته شود، شهید است و هرکه در راه دفاع از مال خود مظلومانه کشته شود، شهید است، و هرکه در راه دفاع از همسایه خود به ستم کشته شود، شهید است، و هرکه به خاطر خداوند عزّ و جلّ کشته شود، شهید است.

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت در پایان تصریح کرد: نتیجه سخن این که اطلاق عنوان شهید برای حضرت معصومه (س) و دیگر شهدای از اهل بیت(ع) مانند حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س)، اطلاق تنزیلی عنوان شهید است که دارای پشتوانه روایی است و نمی‌توان آن را نادرست دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۲ ، ۰۹:۳۷
رسول چگینی

حجت‌الاسلام والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، ضمن تسلیت ایام شهادت سید و سالارشهیدان، اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان به شبهاتی پیرامون واقعه عاشورا پاسخ داد.

 

چگونه امام حسین (ع) آب برای غسل شهادت داشتند اما برای رفع عطش، نه؟

تقریبا تمامی منابع متفق هستند که سه روز قبل از عاشورا لشکر عمرسعد دسترسی سپاه امام به آب را قطع کرد؛ یعنی افرادی را آنجا گماردند تا مانع دسترسی لشکر امام حسین (ع) به آب شوند به طور قطعی لشکر امام حسین (ع) به طور طبیعی نمی توانستند به آب دسترسی داشته باشند.

این هم قطعی است که در روز عاشورا امام حسین علیه السلام و لشکریان ایشان با زبان تشنه به شهادت رسیدند و در روز عاشورا آب قحط بوده است هر چقدر زمان می‌گذشت افراد تشنه تر می‌شدند.

در کنار این‌ها گزارش‌های متعددی هم داریم که لشکر امام حسین (ع) با درایت سیدالشهدا اقدام به تهیه آب می‌کردند و اگر چه لشکر عمر سعد مانع می‌شد ولی امام حسین (ع) با کاری که حضرت ابوالفضل عباس (ع) انجام می‌داد به شریعه‌ فرات حمله می‌کردند و مشک‌هایشان را پر آب می‌کردند و چند مرتبه این اقدام اتفاق افتاد و در آخرین مرتبه حضرت عباس (ع) شهید شدند و نتوانستند آب را به سلامت به خیمه‌ها بیاورند.

 

چرا امام حسین (ع) چاهی حفر نکردند تا به آب دسترسی پیدا کنند؟

روایات و گزارش‌هایی داریم که سیدالشهدا و لشکرشان اقدام به حفر چاه کردند و از آن‌ها آب استخراج کردند اما لشکر عمرسعد چاه ها را مسدود می‌کردند.

در نتیجه از سه روز قبل از عاشورا، دسترسی سپاه امام حسین علیه السلام به آب محدود شد ولی لشکریان امام حسین (ع) بارها توانستند آب تهیه کنند؛ اما به طور طبیعی در روز عاشورا این فرصت اصلا فراهم نشد که بتوانند چاه حفر کنند. البته برخی نقل‌ها وجود دارد که در روز عاشورا هم امام حسین علیه السلام دستور به حفر چاه دادند و در برخی مناطق چاه حفر کردند ولی به آب نرسیدند که این امر می‌تواند به این جهت بوده که تا روز قبل از عاشورا دایره‌ و وسعت مانور لشکر امام حسین (ع) خیلی بیشتر بوده است و توانستند در مناطق خیلی جلوتر چاه حفر کنند اما در روز عاشورا این دایره خیلی تنگ شد و فقط خیمه‌ها و یک مقدار اطرافش بوده است.

در نتیجه این که کسی بخواهد با طرح این شبهات این مسئله را زیر سوال ببرد که مثلا امام حسین (ع) تشنه نبودند و از بار مظلومیت شهادت امام حسین (ع) بکاهد به نظر می‌رسد راه درستی نیست چون که اسناد متقن و معتبری وجود داره که لشکر یزید از این که امام حسین (ع) و سپاهیانش به آب دسترسی داشته باشند ممانعت کردند و حضرت و اصحاب‌شان در روز عاشورا در سختی و تشنگی فراوان بودند.

 

آیه به خاطر نزدیکی کربلا به رود فرات، منطقه‌ای حاصل خیز و سرسبز بوده است؟

درست است که کربلا در فاصله‌ کمی از فرات قرار دارد و نزدیک آب بوده است اما اگر این منطقه‌ را از جهت جغرافیایی بررسی کنیم متوجه می‌شویم با توجه به گرمای هوایی که وجود داشته و با توجه به اینکه گفته می‌شود در پاییز نیز بوده است، آن منطقه دیگر حاصل خیز نبوده است.

اگر امروز هم این مناطق را بررسی کنیم می‌بینیم که در فاصله کمی از رود سرسبز هستند  و اطراف آن‌ها، همچنان بیابان شکل هستند.

 

چرا همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیها، همراه امام حسین علیه السلام در ماجرای کربلا نبودند؟

برای پاسخ به این سوال بخشی از زندگی ایشان را بررسی می‌کنیم: گفته شده است که عبدالله بن‌جعفر اولین مولود مسلمانان در حبشه بوده یعنی سال پنجم بعثت به دنیا آمده است و سال هفتم هجرت به همراه پدر و مادرش به مدینه می‌رود. در واقع عبدالله حدود سه سال محضر پیامبر خدا را درک کرده است.

سال هشتم یعنی یک سال بعد از آن سالی که وارد مدینه شد، پدرش در جنگ موته به شهادت رسید و پیامبر خدا جعفر را بسیار گرامی داشتند و فرمودند که من می‌بینم که جعفر در بهشت با ملائک پرواز می‌کند.

به همین خاطر ایشان با عنوان جعفرطیار و جعفر ذوالجناحین شناخته شدند و به همین جهت به عبدالله نیز، ابن ذالجناحین یعنی فرزند کسی که بال دارد و پرواز می‌کند، می‌گفتند.

جعفر شخصیتی بسیار گرانقدر و ارزشمندی در نظر مسلمان‌ها داشت و به طبع، عبدالله فرزندش هم شخصیت مقبولی پیدا کرد. عبدالله پس از شهادت پدر در کنف حمایت عبدالله بن عباس بود یعنی با عبدالله بن عباس بیشترین مراوده و نشست و برخاست را داشت.

بعد از وفات پیامبر خدا (ص)، عبدالله را جز کسانی که در دایره‌ اولیه‌ یاران امیرالمومنین (ع) باشند، نمی‌بینیم، یعنی جزو نزدیکان امیرالمومنین که از همان ابتدا با حضرت علی (ع) بودند و با خلفا بیعت نکردند نمی‌بینیم ولی بعد از آن کاملا پای کار بودند.

اگرچه می‌بینیم عبدالله بن جعفر در زمان عمر بن خطاب در فتوحات مشارکت دارد و همکاری می‌کند ولی وقتی امیرالمومنین علیه السلام به خلافت رسیدند، کاملا در کنار امیرالمومنین (ع) بودند و در جنگ جمل و صفین هم حضور داشتند؛ بنابراین در زمان امیرالمومنین (ع) ایشان کاملا بودند و پس از امیرالمومنین (ع) نیز در کنار امام حسن (ع) بودند و در صلح امام حسن (ع) با معاویه می‌بینیم که عبدالله هم موافق حضرت است و جزو کسانی که امام حسن (ع) خطاب‌های هایی به آن‌ها داشتند، نبود.

در مجموع عبدالله شخصیتی کاملا اهل مدارا و سازش بود، یعنی تلاش می‌کرد تا می‌تواند از جنگ، نزاع و خونریزی بکاهد به این اقدام خیلی اهتمام داشت.

و در اولین گزارش تاریخی که این اقدام را می‌بینیم در ماجرای دفن امام حسن علیه السلام بود، وقتی می‌خواستند امام حسن (ع) را در کنار مرقد پیامبر (ص) دفن کنند مروان بن حکم ممانعت کرد و اینجا عبدالله بن جعفر خدمت امام حسین علیه السلام آمدند و ایشان را سوگند دادند که مشاجره و اصرار نکنند.

بعد از اینکه معاویه به خلافت می‌رسد می‌بینیم پای عبدالله به درباره معاویه هم باز می‌شود و معاویه هم عبدالله را خیلی گرامی می‌دارد به نحوی که مقرری سال یک میلیون درهم برایش تعیین کرد و بعد از معاویه نیز این روش ادامه داشت و در زمان یزید، این مقدار را به دو میلیون درهم در سال تبدیل شد.

معاویه بسیار تلاش کرد که عبدالله را به عنوان سید و بزرگ بنی هاشم معرفی کند و رقیبی برای امام حسن و امام حسین علیه السلام درست کند اما عبدالله بن جعفر هرگز زیر بار این نرفت و همواره فریاد می‌زد که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خودشان و پدر و مادرشان از من و پدر و مادر من برتر هستند.

عبدالله بن جعفر رابطه‌ خوبی با دربار معاویه و یزید داشته است و حتی گفته شده عبدالله بن جعفر به خواهش معاویه نام یکی از فرزندان خودش از همسری غیر از حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها را معاویه گذاشته است.

بعد از ماجرای کربلا عبدالله بن جعفر با عبدالله بن زبیر بیعت کرد و در واقعه حره سال شصت و سه‌ قمری، وقتی لشکر یزدی خواست به مدینه حمله کند عبدالله با یزیدی‌ها به گفت‌وگو پرداخت و خواست که یزیدی‌ها به مردم مدینه رحم کنند و کشتار کمتری داشته باشند و آن‌ها هم شروطی گذاشتند و عبدالله بن جعفر نیز با سران قبایل نامه‌نگاری کرد ولی در نهایت به نحوی شد که دو تا از فرزندان عبدالله توسط لشکر یزید کشته شدند؛ یعنی چندان طرف یزیدی روی حرف خودش پایبند نشد.

عبدالله بن جعفر بعد از عبدالله بن زبیر با دربار عبدالملک مروان هم رفت‌ و آمد داشت؛ یعنی یک شخصیتی می‌بینیم که هم با این طرف و هم با اهل بیت (ع) بوده است.

در ماجرای کربلا وقتی که خبردار شد که امام حسین علیه السلام قصد حرکت به سمت کوفه دارند همانند افرادی همچون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس ایشان را منع کردند و اصرار داشتند که حضرت خروج نکنند و به سمت کوفه نروند.

عبدالله به حضرت نامه‌هایی نوشت و وقتی حضرت روی حرف خودشان پافشار هستند به والی مکه، عمر بن سعید، نامه نوشت و از او خواست که به امام حسین امان‌نامه بدهد و والی مکه هم امان نامه داد ولی سیدالشهدا علیه السلام این را نپذیرفت و گفت من وظیفه‌ی دیگری دارم و باید حتما انجام بدهم.

اگرچه عبدالله بن جعفر در کربلا حضور نداشت، اما تلاش فراوان کرد که امام حسین (ع) را منصرف کند و این امر که می‌تواند نشأت گرفته از سابقه ذهنی عبدالله بن جعفر باشد شاهد رخدادهای صفین بوده که منجر به حکمیت شده بود و در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام نیز دوباره این اتفاق افتاد و معاویه صلح‌نامه را از بین برد و دوباره سر جای خودش نشست.

البته در کنار این دلایل، برخی از منابع ذکر کردند که عبدالله بن جعفر در اواخر عمرش نابینا بود که سندی برای آن ذکر نشده است.

بیشترین دلیلی که می‌تواند به آن استناد کرد ناتوانی جسمی و کهولت سن عبدالله بن جعفر بوده که در آن زمان ۷۰ سال داشته است. اگرچه کسانی هم با این سن در رکاب سیدالشهدا حضور داشتند اما افراد در یک سن مشخص شرایط بدنی متفاوتی دارند همچنین هیچ سندی نداریم که امام حسین علیه السلام مستقیما عبدالله بن جعفر را برای حضور فرا خوانده باشند؛ یعنی ظرفیت و توانایی جنگاوری داشته باشند و امام ایشان را دعوت کرده باشد.

وقتی واقعه‌ کربلا رخ داد عبدالله بن جعفر بسیار ناراحت شد و حسرت خورد که در رکاب سیدالشهدا علیه السلام نبوده و نتوانسته جان خودش را فدا کند؛ ولی اجازه داد که همسرش حضرت زینب کبری سلام علیها و دو تا از فرزندانش در رکاب امام حسین (ع) باشند.

وقتی قافله اسرا برگشتند هم هیچ مدرکی نداریم که اسرا یا بنی هاشم، عبدالله بن جعفر را شماتت کرده باشند که چرا حضور پیدا نکرده است.

در نتیجه مهمترین دلیل عدم حضور عبدالله بن جعفر مشکلات و ناتوانی‌های جسمانی ناشی از سن بالای او بوده است که انتظار و توقعی از جانب کسی وجود نداشته است؛ اگرچه خود عبدالله هم شاید با این اقدام چندان موافق نبوده است.

 

بعد از شهادت امام حسین (ع)، قیام‌های زیادی شکل گرفت، چرا این افراد در کربلا به یاری امام نیامدند؟

بعد از ماجرای کربلا قیام‌های خیلی زیادی شکل گرفت؛ یعنی در طول تاریخ، قیام‌ها متعددی به خون‌خواهی امام حسین علیه السلام انجام گرفت. اما قیام‌هایی که نزدیک به قیام کربلا بودند و سران قیام‌هایی که امکان حضور در قیام کربلا را داشتند و حاضر نبودند محدود هستند که از جمله آن‌ها قیام مختار و قیام سلیمان ‌بن صرد خزاعی است.

عدم حضور این افراد در کربلا را باید از عدم همراهی این افراد با حضور مسلم بن عقیل در کوفه پیگیری کنیم که آیا این‌ها در کنار مسلم بودند یا خیر؟

وقتی مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام حسین (ع) به کوفه آمد به منزل مختار بن ابی‌عبید ثقفی وارد شد یعنی مختار شخصیت کاملا مقبولی بوده و جزو اولین کسانی بود که با مسلم بیعت کرد؛ یعنی مختار خودش را کاملا در کنار مسلم سرباز مسلم می‌دانسته است و تحت بیعت مسلم در آمد.

در مدتی که مسلم در کوفه حضور داشت قبایل متعددی برای بیعت آمدند و به هر کدام پرچم‌های قرمزی داده می‌شد که بروند و قبیله خود را برای بیعت بیاورند؛ اما در نهایت وقتی مسلم قصر دارالاماره را محاصره کرده بود بعد از چند روز تنها شد.

قیام مختار

در گزارش‌های تاریخی دلایل متعددی برای عدم حضور مختار در کنار مسلم بن عقیل ذکر شده است از جمله اینکه برخی گفته‌اند که مختار توسط عبیدالله بن زیاد گرفتار شده و در زندان به سر می‌برد یعنی زمانی که مسلم قیام کرد مختار در زندان بوده و نتوانسته خودش را به قیام مسلم برساند.

در برخی نقل‌ها هم گفته شده که مختار در خارج کوفه قرار داشت و در حال تهیه و تدارک لشکری برای مسلم بوده است که خبر شهادت مسلم به مختار می‌رسد.

به هر حال در هر صورت زمان قیام امام حسین علیه السلام، مختار در زندان بوده و امکان فرار و خلاصی از زندان برای مختار فراهم نبود به همین جهت نتوانست در کنار امام حسین علیه السلام شرکت کند.

 

قیام سلیمان بن صرد خزاعی

سلیمان در زمان حضرت علی (ع)

سلیمان از بزرگان کوفه به شمار می‌آمد و گفته شده از اولین مسلمانانی بود که در کوفه ساکن شد و وقتی محضر پیامبر خدا آمد مسلمان شد و در تمام جنگ‌ها در کنار امیرالمومنین (ع) حضور داشته است.

البته درباره‌ شخصیت سلیمان برخی اخباری نقل شده که نشان می‌دهد شخصیت محتاطی داشته است، مثلا گفته شده که در جنگ جمل حضور پیدا نکرد چون کمی احتیاط کرد و گفت چگونه به جنگ همسر رسول خدا برویم و در این جنگ مورد سرزنش امیرالمومنین (ع) قرار گرفت.

 

سلیمان در زمان امام حسن (ع)

در صلح امام حسن مجتبی علیه السلام نیز سلیمان از کسانی بود که امام حسن (ع) را با مذل المومنین خطاب‌ کرد یعنی اظهار کرد که این بیعت و صلح باعث ذلت مومنین شده است که این امر نشان می‌دهد که پیروی و اطاعت محض سلیمان درجات بالایی نداشته است.

 

سلیمان در زمان امام حسین (ع)

در زمان امام حسین علیه السلام، سلیمان از کسانی است که مردم کوفه را برای دعوت با امام حسین (ع) فرا می‌خواند و در آن دوازده هزار نامه به امام حسین (ع)، نامه سلیمان در زمره نامه یکی از بزرگان کوفه مطرح می‌شد.

وقتی مسلم به کوفه آمد ابتدا سلیمان بیعت کرد اما در ادامه رابطه مسلم و سلیمان قطع شد و مدارک تاریخی نداریم که سلیمان در زندان باشد. سلیمان قیامش را به توابین یعنی توبه کنندگان نام گذاری کرد؛ پس می‌توانست کنار امام حسین (ع) بجنگند و چون این کار را نکرد، توبه کرد.

برخی منابع نقل کردند که سلیمان شخصیت شکاک و شخصیت محتاطی بوده است و همین باعث شد که نتواند درست تصمیم بگیرد و مختار نیز سلیمان را به عنوان کسی که فاقد دانش نظامی و فهم سیاسی هست خطاب کرده است.

در نتیجه برخی نقل کردند که عدم یاری امام حسین (ع) به خاطر عدم فهم درست سیاسی و محتاط بودن و برخی نیز گفته‌اند که به خاطر جان دوستی بوده است.

روحیه ترس باعث می‌شود که انسان اقدام به هرکاری نکند و همین باعث شد که ابتدا وارد قیام مسلم بن عقیل نشود و در ادامه هم از ترس گرفتاری که عبیدالله زیاد ایجاد کرده بود اقدام نکرد و سکوت کرد. برخلاف کسانی که مثل حبیب بن مظاهر که از حفاظ امنیتی فرار کردند و خودشان را به لشکر امام حسین (ع) رساندند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۰۸
رسول چگینی
دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۱ ق.ظ

آیا اطلاق عنوان شهید بر حضرت زینب(س) صحیح است؟!

یکی از سوالاتی که همواره در موسم وفات حضرت زینب(س) و برخی دیگر از اهل بیت پیامبر(ص) مطرح می شود، این است که آیا می توان ایشان را شهید خطاب کرد یا خیر؟

در پاسخ به این سوال باید ابراز داشت که گمشده این ابهام را باید در تفسیر معنای شهادت جستجو کرد.
شهید عبارت است از کسی که در جهاد با کافران یا باغیان در میدان جنگ کشته شود، به شرط آنکه جنگ با اذن پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد. حکم شرعی ویژه ای نیز برای او در نظر گرفته شده که نیاز به غسل و کفن ندارد.
اما شهید، علاوه بر اطلاق یاد شده، اطلاق دیگری نیز دارد که برخی از آن به «اطلاق تنزیلی» و یا شهید به حسب اجر و ثواب تعبیر کرده‌اند. شهید در این اطلاق بر فردی که در راه حفظ جان، مال یا ناموس خود در برابر دشمن مهاجم کشته می‌شود، اطلاق می‌گردد. لیکن احکام شهید بر این افراد جاری نمی‌شود و تنها در اجر و ثواب با شهدا شریک‌اند. 
فقهای اسلام بحثهای متفاوتی ذیل عنوان شهید مطرح کرده اند که بیشتر این بحوث، برخاسته از تعیین حکم شهید بر افراد به جهت ملغی شدن حکم غسل و کفن است. به همین جهت گفته اند کسی که در میدان جنگ زخمی شده و ساعاتی پس از انتقال به پشت جبهه، پیش از آنکه جنگ خاتمه یابد، کشته شده است، اختلاف می‌باشد و برخی احکام شهید را جاری ندانسته‌اند همچون:
المقنعة، ص۸۴.
الشیعة ج۱، ص۳۲۰.
جامع المقاصد ج۱، ص۳۶۵.
کشف الإلتباس، ص۲۷۲-۲۷۳. 
همچنین اجرای حکم شهید بر جانبازان غیور نیز محل اختلاف است. حتی اگر مجروحِ منتقل شده به پشت جبهه پس از جنگ بمیرد، احکام شهید بر او جاری نمی‌شود: 
الخلاف ج۱، ص۷۱۲. 
دقت علما در این حکم شرعی آنجا نمایان میشود که حتی بر کشته‌ای که در میدان جنگ پیدا شده است و اثری از کشته شدن در بدنش وجود نداشته باشد، اجرای احکام شهید بر او محل اختلاف است.
المعتبر ج۱، ص۳۱۲.
تحریر الأحکام ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
جواهر الکلام ج۴، ص۹۳. 

همانگونه که مشاهده میکنید این مسائل تنها به جهت ملغی شدن حکم لزوم غسل و کفن است، و همه اختلافاتی که در این زمینه وجود دارد، به همین مساله بازمیگردد ولی از جهت اجر و پاداش، شاید تفاوت چندانی میان شهید در معرکه با جانبازان و مجروحان نداشته باشند. 

با توجه به مطالب پیشگفته قابل استنتاج است که ادعای شهادت برای حضرت زینب(س)، به معنای شهادت در معرکه جنگ نیست تا بتوان حکم غسل و کفن را ساقط نمود، بلکه به جهت اجر و پاداشی است که در اثر تحمل مصائب و سختی های کاروان اهل بیت(ع) از کربلا تا شام و تا مدینه با آن مواجه بوده اند. درست مانند جانبازان عزیزی که در اثر مشاهده صحنه های دهشتناکی از قتل و کشتار همرزمانشان، دچار بیماری های روحی شده اند و حتی پس از گذشت ۳۰ سال، هنگام مرگ آنان را شهید خطاب میکنند. 
در تایید اطلاق عنوان شهید بر این افراد، اینکه اگر کسی به سبب ترس و وحشت و فشارهای روحی وارده بر اثر افعال دیگران، جان خود را از دست بدهد، نمیتوان مرگ او را، مرگی طبیعی دانست بلکه حتی میتوان دیه قتل غیرعمد یک انسان را از طرف مقابل او گرفت. همانگونه که امیرالمومنین علی(ع) درباره زنی که از ترس مواجهه با عمر بن خطاب، جنین داخل رحم خود را سقط کرد، حکم به پرداخت دیه جنین توسط عمر بن خطاب کردند.
المجموع نووی، ج19، ص11. 

بر این اساس آیا میتوان وفات حضرت زینب(س) را مرگ طبیعی دانست آنهم تنها یک سال پس از واقعه کربلا و در سن ۵۷ سالگی و پس از مشاهده قتل و غارت بهترین انسانها و اسارت خاندان وحی و ذریه رسول الله(ص)؟! 
وانگهی دست تحریف و تزویر حکومت اموی، مانع از آشکار شدن شهادت مستقیم حضرت زینب(س) توسط عمال یزید بوده است. 
علی ای حال در صورت نپذیرفتن این پاسخ، ناگزیر از اجرای ادعای مزبور در حق حضرت رقیه(س) و دیگر مخدرات اهل بیت(ع) خواهیم بود زیرا در دلیل شهادت، یکسان هستند. 

نتیجه سخن اینکه اطلاق عنوان شهید برای حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و دیگر شهدای از اهل بیت(ع)، اطلاق تنزیلی عنوان شهید است که کاملا مرسوم و دارای پشتوانه روایی است و نمیتوان آن را نادرست دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۴۱
رسول چگینی