وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت علیهم السلام» ثبت شده است

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۲۳ ق.ظ

گزارش تاریخی از شفای زائر ائمه(ع) بقیع

 

یکی از توصیفات بقیع توسط فرهاد میرزا (1233-1305ق)، ملقب به معتمدالدوله، پسر پانزدهم عباس میرزاى نایب‌السلطنه، فرزند فتحعلیشاه قاجار، برادر محمدشاه قاجار و عموی ناصرالدین شاه، از مشاهیر رجال عهد ناصرالدین شاه ثبت شده است. او در سفرنامه خود که به نام «هدایه السبیل و کفایه الدلیل» است، رویدادهای مشاهده قبرستان بقیع در مدینه منوره را گزارش کرده است.

در بخشی از این گزارش، به شفا گرفتن پای خود با توسل به ائمه بقیع علیهم السلام اشاره کرده است:

«روز جمعه هیجدهم ذی القعده [1292ق]: بعد از طلوع آفتاب به روضه مبارکه مشرف شده از باب جبرئیل که به طرف بقیع است، داخل شدیم. اذن دخول و زیارت حضرت رسول و فاطمه بتول [را] به قاعده ای که در کتاب هدایة السالکین در اعمال بیت الله الحرام مسطور است، بجا آوردم. بعد از باب جبرئیل در آمده، به زیارت ائمه بقیع مشرف شدم. صندوق ائمه اربعه در میان صندوق بزرگ است که عباس عم رسول الله نیز در آن صندوق است. متولی آنجا، در صندوق را باز کرده به میان ضریح رفتم و دور ضریح طواف کردم. میان صندوق و ضریح، کمتر از نیم ذراغ است که به زحمت می توان حرکت کرد بلکه برای آدمهای قطور متعسر است.
در کنار مقبره امام حسن(ع) بی اختیار به حالت عجز پای خود را به صندوق دراز کرده، عرض کردم: «یابن رسول الله، یا معدن الجود و السخاء أُنشدک بحق أمک الطاهره الصدیقة، که من از تهران به قصد زیارت آستان جد بزرگوار تو و مادر صدیقه تو درآمدم، پای من به این حالت بُوَد. تو را به حق مادرت قسم می دهد اگر در اجل مهلتی است، پای مرا شفا بده که به وطن مألوف با این پای موف نروم.»
آن جمع بر دمع من حسرت می خورند بل بر اشک من رشک می برند و من ضریح را صریح در بغل داشته شفا می طلبیدم. الحمدلله که شفای عاجل عطا فرموده و در حق این ذلیل ترحم نموده، ألم و ورم تا در مدینه بودم تمام شد  حرکت بی ادبانه این بنده ذلیل در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید.»

سفرنامه فرهاد میرزا (هدایه السبیل و کفایه الدلیل)، ص 140.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۸:۲۳
رسول چگینی
يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۷ ق.ظ

آیا گفتن «صدق الله العظیم» صحیح است؟

یکی از سؤالاتی که علاقه مندان به قرائت قرآن مطرح می کنند، این است که آیا اتمام قرائت قرآن با عبارت «صدق الله العلی العظیم» صحیح است؟ اگر این عبارت صحیح است، چرا اهل سنت از عبارت «صدق الله العظیم» استفاده می کنند؟

برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته ضروری است:

1.  بیان عباراتی انشائی و دعایی در اتمام برخی آیات قرآن، امری متداول بوده است. به گونه ای که پس از قرائت سوره توحید عبارت «کذالک الله ربی» گفته می شود و یا پس از قرائت آیه «فبای آلاء ربکما تکذبان» (سوره الرحمن) گفته می شود: «لا بشیء من آلائک رب اکذب» و یا اینکه پس از قرائت آیاتی که به سجده کردن اشاره دارد، عمل سجده انجام می گیرد. هنگام قرائت قرآن نیز این امر متداول بوده است که در ابتدای قرائت عبارت «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» گفته می شود و در پایان قرائت از عباراتی که بر ایمان و تصدیق سخنان الهی دلالت دارد، استفاده می شود.

2.  تصدیق خداوند برگرفته از آیاتی از قبیل «قل صدق الله» (آل عمران: 95) است، به همین دلیل بیان این تصدیق مورد اتفاق علمای شیعه و اهل سنت است. تنها اختلاف موجود، بر سر صفاتی است که برای خداوند ذکر شده است. اهل سنت تنها صفت «العظیم» را برای خداوند ذکر می کنند و شیعه به دو صفت «العلی العظیم» اشاره دارد. در نگاه نخست، عبارتی که صفات بیشتری از خداوند را در بر می گیرد، بر عبارتی که این ویژگی را ندارد، ترجیح پیدا می کند؛ زیرا خداوند دارای اسماء نیکویی است که خواندن خداوند با چنین صفاتی، مورد پسند خداوند واقع می شود.

3.  شاید بتوان قدیمی ترین استعمال عبارت «صدق الله العظیم» در منابع اهل سنت را به حسن بصری (م 110ق) نسبت داد (ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 3 ص 642)؛ همچنین قدیمی ترین کتابی که این عبارت در آن استفاده شده «المغازی» واقدی (م 207ق) است که کتاب خود را با عبارت «صدق الله العظیم» به اتمام رسانده است (واقدی، المغاری، ج 3 ص 1127). اما در منابع دیگر نیز این عبارت پس از ذکر آیه یا آیاتی از قرآن متداول بوده است (برای نمونه: ابن ابی شیبه، فضائل القرآن، ص 24؛ ابن طفیل اندلسی، حی بن یقظان، ص 12؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 13 ص 15).

4.  به اعتراف علمای اهل سنت و وهابیت، هیچ دلیل نقلی (کتاب و سنت) بر لزوم یا استحباب بیان هیچ یک از عبارات فوق (صدق الله العلی العظیم یا صدق الله العظیم) وجود ندارد. به این دلیل بن باز عالم مطرح وهابی اذعان می کند که بیان این عبارت پس از قرائت قرآن بدعت است (https://binbaz.org.sa/fatwas/2061)؛ حتی بن عثیمین دیگر عالم وهابی تصریح کرده که به دلیل عدم وجود هیچ دلیلی بر مشروعیت این عبارت، ختم تلاوت با آن غیر مشروع است (https://binothaimeen.net/content/9336). لجنه دائم افتاء سعودی نیز نوشته است: «در پایان قرائت قرآن، گفتن «صدق الله العظیم» بدعت است.» (فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء: 4/ 149، فتوی رقم 3303). بنابراین عبارتی که اهل سنت پس از ختم قرآن بیان می کنند، از منظر آنان بی اعتبار و غیر مستند است.

5.  ممکن است برخی اهل سنت تصور کنند که این عبارت، برگرفته از آیاتی است که خداوند را با صفات «العظیم» توصیف کرده است: «بالله العظیم» (الحاقه: 33) «ربک العظیم» (واقعه: 74 و 96؛ الحاقه: 52). اما نه این آیات ویژگی منحصر‌به‌فردی دارند و نه این استعمال، بیشترین استعمال است. اگر کثرت استعمال مراد بود، باید از عبارت «صدق الله ذو الفضل العظیم» استفاده می کردند؛ زیرا واژه «العظیم» 6 مرتبه با عبارت «ذو الفضل» ترکیب یافته است: «ذو الفضل العظیم» (بقره: 105؛ آل عمران: 74؛ انفال: 29؛ حدید: 21 و 29؛ جمعه: 4).

6.  به نظر می رسد استفاده از عبارت «صدق الله العظیم» پس از اتمام قرائت قرآن در ادبیات اهل سنت، برگرفته از ادعیه ای باشد که آنان پس از اتمام قرائت قرآن در نمازهای خود به ویژه نماز تراویح مستحب دانسته اند (ابوعلی التنوخی، نشوار المحاضرة وأخبار المذاکرة، ج 1 ص 15). آنان در خاتمه ماه رمضان و با پایان یافتن قرائت قرآن، دعاهایی را به شکرانه ختم قرآن می خوانند. برای نمونه عبدالقادر گیلانی (م 561ق) دعای ختم قرآن را با عبارت «صدق الله العظیم» آغاز کرده است (عبدالقادر گیلانی، الغنیة لطالبی طریق الحق عز وجل، ج 2 ص 256؛ زبیدی، اتحاف السادة المتقین، ج 4 ص 524). برخی از این ادعیه از طریق روایاتی به آنها رسیده اما برخی دیگر، برساخته علما است مانند دعای «صدق الله العظیم وبلغ رسوله الکریم، وهذا تنزیل من رب العالمین» (ابن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج 2 ص 462). نتیجه بررسی منابع اهل سنت اینکه عبارت «صدق الله العظیم»، عبارتی است که از دیدگاه اهل سنت هیچ مستند نقلی ندارد و توسط علمای عامه ایجاد شده است.

7.  اما در منابع شیعه، نخست باید گفت که با استناد به فتوای برخی علمای شیعه به خصوص مقام معظم رهبری و آیت الله سیستانی، استعمال هر دو عبارت، صحیح است و هیچ اشکالی در استفاده از عبارت «صدق الله العظیم» وجود ندارد. همچنین شیعه هیچگاه از عبارت «العلی العظیم»، اراده ای جز صفات باری تعالی نداشته است؛ بنابراین ایراد این اتهام که مراد از «العلی»، امام علی(ع) است، سخن باطلی است که هیچ شاهدی برای آن وجود ندارد. 

8.  ممکن است تصور شود که مستند عبارت «العلی العظیم» در منابع شیعه، روایتی باشد که علامه مجلسی آن را ذکر کرده است. در این روایت بیان شده است که عبد الله بن سلام که تازه اسلام آورده بود، سؤالات متعددی از پیامبر اکرم(ص) درباره اسلام پرسید؛ او در ضمن سؤالات خود پرسید: 
در ابتدا و انتهای [قرائت] قرآن چه [بگوییم]؟ حضرت فرمودند: در ابتدای قرآن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»‏ و در پایان آن «صَدَقَ‏ اللَّهُ‏ [الْعَلِیُ‏] الْعَظِیم» (بحار الانوار، ج 60 ص 243). اما درباره این روایت باید گفت که در نسخه های اصلی بحار الانوار، عبارت به صورت «صدق الله العظیم» نقل شده است و واژه «العلی» به آن افزوده شده و به صورت «صدق الله [العلی] العظیم» ثبت شده است. در تأیید افزوده بودن این واژه می توان به منبع اصلی این روایت که علامه مجلسی از آن نقل کرده، استناد کرد؛ زیرا آنگونه که علامه مجلسی ذکر کرده، این روایت را از کتاب «خریدة العجائب وفریدة الغرائب» تألیف سراج الدین ابن الوردی (م 852ق) نقل کرده است. در آن کتاب عبارت «صدق الله العظیم» وارد شده است (ص 395). البته به جهت مرسل بودن این روایت، منابع اهل سنت به این روایت اعتنایی ندارد و هیچ کسی سخن خود را مستند به این روایت نکرده است. بنابراین، این روایت هیچ کمکی به استعمال شیعه یا اهل سنت نمی کند.

9.  به نظر می رسد مهمترین دلیل شیعه برای چنین استعمالی، استناد به آیات قرآن به ویژه آیة الکرسی باشد؛ زیرا عبارت «العلی العظیم» در دو آیه قرآن ذکر شده است (بقره: 255؛ شوری: 4) که یکی از این آیات، «آیة الکرسی» است. در فتوایی که از آیت الله صافی گلپایگانی وجود دارد، ایشان بر این نکته تصریح کرده است: «همانطوری که در آیه شریفه (آیة الکرسی) قرآن می فرماید: و هو العلی العظیم. لذا شما هم درختم قرآن بگویید صدق الله العلی العظیم.» (www.islamquest.net/fa/archive/id21365). البته گمان نشود که استعمال شیعه، تنها به جهت کثرت استعمال «العلی العظیم» در قرآن است؛ زیرا واژه «العلی» 4 مرتبه در کنار واژه «الکبیر» آمده است: «العلی الکبیر» (حج: 62؛ لقمان: 30؛ سبأ: 23؛ غافر: 12). 
بنابراین، اگر کثرت استعمال مراد بود، استفاده از عبارت «صدق الله العلی الکبیر» موجه‌تر می‌شد. اما انتخاب شیعه، به جهت ارزش افزوده ای است که این عبارت دارد. بر اساس روایات وارده، این آیه به عنوان «اعظم آیة فی کتاب الله» (صحیح مسلم، ج 1 ص 556) و «سیدة آیات القرآن» (شعب الایمان بیهقی، ج 4 ص 54) شناخته می شود و در نزد مسلمانان، کاربرد فراوانی دارد. 

بنابراین استعمال اهل سنت، بدون هیچ مزیت و ویژگی افزوده ای، تعیین شده است، اما استعمال شیعه، افزون بر دارا بودن صفات بیشتر خداوند، از با شرافت‌ترین آیه قرآن استفاده شده است.

سؤالی که باقی می ماند این است که با وجود دو مزیتِ «کثرت صفات باری تعالی» و «یادکرد با شرافت‌ترین آیه قرآن» در عبارت «صدق الله العلی العظیم»، چرا اهل سنت از این عبارت در پایان قرائت قرآن استفاده نمی کنند و همچنان بر صدق الله العظیم اصرار می ورزند؟
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۲۷
رسول چگینی
يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۳۳ ق.ظ

تواشیح اسماء الحسنی و ترویج یک نماد مذهبی!

همه ساله در ماه مبارک رمضان، هنگام افطار نوای دلنشین تواشیح اسماء الحسنی، نویدبخش فرارسیدن افطار و پایان یک روز روزه داری است.
این تواشیح اولین مرتبه توسط سید محمد النقشبندی متوفای ۱۳۵۵ شمسی، مبتهل مشهور اهل سنت مصری اجرا شد.

نکته مهم که لازم است به آن توجه شود اینکه پایان این تواشیح با درود بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ص) و صحابه به اتمام می رسد با این عبارت:
اللهم صل افضل صلاه علی اسعد مخلوقاتک سیدنا محمد و علی اله و صحبه و سلم 
خداوندا برترین دوردهایت را بر خوشبخت‌ترین بندگانت آقای ما محمد و بر اهل بیت ایشان و صحابه ایشان نثار کن.

با این عبارت، مطلق صحابه مورد درود و رحمت خداوند قرار می گیرند در حالی که در قرآن و روایات اهل بیت(ع)، هیچگاه مطلق صحابه مورد ستایش قرار نگرفته اند. از دیدگاه قرآن، صرف صحبت و همراهی با پیامبر(ص)، باعث تقدیس و دستیابی به درجات والای نفسانی نخواهد شد، بلکه همراهی و پایبندی به دستورات و وصایای ایشان، موجبات سعادتمندی را فراهم می آورد. فراموش نمیکنیم که همین صحابه مانع از خلافت بلافصل امیرالمومنین علی(ع) شدند.

به دلیل این منطق، در طول تاریخ درود بر مطلق صحابه به یکی از نمادهای گفتاری و نوشتاری اهل سنت تبدیل شد. این در حالی است که علمای شیعه از کاربست چنین ادبیاتی اجتناب ورزیده اند.
در سالهای ابتدایی انقلاب که این تواشیح در صداوسیمای ایران پخش می شد، بخش انتهایی تواشیح را تصحیح کردند و عبارت (و صحبه) را حذف کردند.
اما در سالهای اخیر، گروه هایی که به بازخوانی این تواشیح پرداخته اند، بدون توجه به این منطق قرآنی و شعار نمادین، عبارت (و صحبه) را در تواشیح جای داده اند.

ناگفته نماند ذکر نام صحابه به صورت مقید، این اشکال را برطرف میکند به همین دلیل مقام معظم رهبری در سخنرانیهای خودشان از عبارت (و صحبه المنتجبین): (صحابه نجیب و وارسته) استفاده می کنند که هوشمندانه‌ترین شیوه استفاده از این اصطلاح است.

بدون شک بی‌توجهی به چنین نمادهایی، موجب فرهنگ‌سازی و نهادینه شدن این عقیده در میان شیعیان خواهد شد، بنابراین لازم است گروه‌های همخوانی و تواسیح و صداوسیما نسبت به تولید و پخش چنین برنامه‌هایی دقت بیشتری به خرج دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۳۳
رسول چگینی
شنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۳۶ ب.ظ

اعتبار دعای روزهای ماه مبارک رمضان

یکی از ادعیه ای که در ماه مبارک رمضان قرائت می شود، دعاهای مختصری است که برای هر روز به صورت جداگانه در کتب ادعیه ذکر شده و به عنوان دعاهای روزهای سی‌گانه ماه مبارک رمضان شناخته می شود.

 

اما آیا این دعا مأثور است؟
مأثور دعایی است که از طریق معصومین علیهم السلام رسیده باشد.

در پاسخ باید گفت قدیمی ترین منبع ذکر این دعا، کتاب «جُنة الأمان الواقیة و جَنة الإیمان الباقیة»، معروف به مصباح الکفعمی تألیف تقى‌الدین ابراهیم بن على کفعمى(۸۴۰ - ۹۰۵ هجرى) است.
این کتاب جایگاه مهمی نزد شیعیان دارد و به عنوان دومین کتاب دعای مشهور پس از مصباح المتهجد شیخ طوسی شناخته می شود.
بنابراین منبع ذکر دعا معتبر است.

اما ایشان این دعا را به نقل از کتاب الذخیره آورده که هیچ نام و نشانی از این کتاب و مولف آن موجود نیست.
در کتاب الذخیره، این دعا به نقل از ابن عباس، از رسول خدا(ص) روایت شده است. 

با توجه به اینکه در هیچیک از منابع متقدم شیعه این دعا ذکر نشده، و همچنین اسناد شیعی از ابن عباس بسیار محدود هستند، این گمان به وجود می آید که این دعا، از منابع اهل سنت اخذ شده باشد. بعلاوه اینکه مرحوم کفعمی در تالیفات خود، از منابع اهل سنت بسیار نقل کرده است! مؤید دیگر اینکه در دعای روز ۲۷، درخواست درک فضیلت شب قدر  بیان شده است که برخلاف دیدگاه شیعه درباره شب قدر (۲۳ ماه رمضان) و موافق دیدگاه اهل سنت است.

اما این اشکال وجود دارد که این دعا در هیچیک از منابع موجود اهل سنت وجود ندارد و امروزه اهل سنت نیز این دعا را به عنوان دعای مأثور قبول ندارند و آن را برساخته منابع شیعی می دانند!

در نتیجه به نظر می رسد در خوشبینانه ترین حالت، این دعا از ادعیه انشایی برخی علمای شیعه با گرایشهای عرفانی باشد که در میان برخی اهل سنت نیز رواج یافته است. 
تایید این مطلب اینکه دعای روز اول ماه رمضان را سید بن طاووس به عنوان یکی از ادعیه ماه رمضان ذکر کرده است. البته همچنان ناسازگاری محتوای دعای برخی روزها با باورهای شیعه و کمرنگ بودن یاد اهل بیت(ع) در آن، از شیعی بودن این ادعیه می کاهد.

 

اما این سوال باقی می ماند که آیا استفاده از این دعا جایز است؟

در پاسخ باید گفت با فرض اثبات فرضیه نگارنده، خواندن این دعا به قصد ورود جایز نیست اما استفاده از آن به عنوان درخواست از خداوند صحیح است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۳۶
رسول چگینی
دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۱ ق.ظ

آیا اطلاق عنوان شهید بر حضرت زینب(س) صحیح است؟!

یکی از سوالاتی که همواره در موسم وفات حضرت زینب(س) و برخی دیگر از اهل بیت پیامبر(ص) مطرح می شود، این است که آیا می توان ایشان را شهید خطاب کرد یا خیر؟

در پاسخ به این سوال باید ابراز داشت که گمشده این ابهام را باید در تفسیر معنای شهادت جستجو کرد.
شهید عبارت است از کسی که در جهاد با کافران یا باغیان در میدان جنگ کشته شود، به شرط آنکه جنگ با اذن پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد. حکم شرعی ویژه ای نیز برای او در نظر گرفته شده که نیاز به غسل و کفن ندارد.
اما شهید، علاوه بر اطلاق یاد شده، اطلاق دیگری نیز دارد که برخی از آن به «اطلاق تنزیلی» و یا شهید به حسب اجر و ثواب تعبیر کرده‌اند. شهید در این اطلاق بر فردی که در راه حفظ جان، مال یا ناموس خود در برابر دشمن مهاجم کشته می‌شود، اطلاق می‌گردد. لیکن احکام شهید بر این افراد جاری نمی‌شود و تنها در اجر و ثواب با شهدا شریک‌اند. 
فقهای اسلام بحثهای متفاوتی ذیل عنوان شهید مطرح کرده اند که بیشتر این بحوث، برخاسته از تعیین حکم شهید بر افراد به جهت ملغی شدن حکم غسل و کفن است. به همین جهت گفته اند کسی که در میدان جنگ زخمی شده و ساعاتی پس از انتقال به پشت جبهه، پیش از آنکه جنگ خاتمه یابد، کشته شده است، اختلاف می‌باشد و برخی احکام شهید را جاری ندانسته‌اند همچون:
المقنعة، ص۸۴.
الشیعة ج۱، ص۳۲۰.
جامع المقاصد ج۱، ص۳۶۵.
کشف الإلتباس، ص۲۷۲-۲۷۳. 
همچنین اجرای حکم شهید بر جانبازان غیور نیز محل اختلاف است. حتی اگر مجروحِ منتقل شده به پشت جبهه پس از جنگ بمیرد، احکام شهید بر او جاری نمی‌شود: 
الخلاف ج۱، ص۷۱۲. 
دقت علما در این حکم شرعی آنجا نمایان میشود که حتی بر کشته‌ای که در میدان جنگ پیدا شده است و اثری از کشته شدن در بدنش وجود نداشته باشد، اجرای احکام شهید بر او محل اختلاف است.
المعتبر ج۱، ص۳۱۲.
تحریر الأحکام ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
جواهر الکلام ج۴، ص۹۳. 

همانگونه که مشاهده میکنید این مسائل تنها به جهت ملغی شدن حکم لزوم غسل و کفن است، و همه اختلافاتی که در این زمینه وجود دارد، به همین مساله بازمیگردد ولی از جهت اجر و پاداش، شاید تفاوت چندانی میان شهید در معرکه با جانبازان و مجروحان نداشته باشند. 

با توجه به مطالب پیشگفته قابل استنتاج است که ادعای شهادت برای حضرت زینب(س)، به معنای شهادت در معرکه جنگ نیست تا بتوان حکم غسل و کفن را ساقط نمود، بلکه به جهت اجر و پاداشی است که در اثر تحمل مصائب و سختی های کاروان اهل بیت(ع) از کربلا تا شام و تا مدینه با آن مواجه بوده اند. درست مانند جانبازان عزیزی که در اثر مشاهده صحنه های دهشتناکی از قتل و کشتار همرزمانشان، دچار بیماری های روحی شده اند و حتی پس از گذشت ۳۰ سال، هنگام مرگ آنان را شهید خطاب میکنند. 
در تایید اطلاق عنوان شهید بر این افراد، اینکه اگر کسی به سبب ترس و وحشت و فشارهای روحی وارده بر اثر افعال دیگران، جان خود را از دست بدهد، نمیتوان مرگ او را، مرگی طبیعی دانست بلکه حتی میتوان دیه قتل غیرعمد یک انسان را از طرف مقابل او گرفت. همانگونه که امیرالمومنین علی(ع) درباره زنی که از ترس مواجهه با عمر بن خطاب، جنین داخل رحم خود را سقط کرد، حکم به پرداخت دیه جنین توسط عمر بن خطاب کردند.
المجموع نووی، ج19، ص11. 

بر این اساس آیا میتوان وفات حضرت زینب(س) را مرگ طبیعی دانست آنهم تنها یک سال پس از واقعه کربلا و در سن ۵۷ سالگی و پس از مشاهده قتل و غارت بهترین انسانها و اسارت خاندان وحی و ذریه رسول الله(ص)؟! 
وانگهی دست تحریف و تزویر حکومت اموی، مانع از آشکار شدن شهادت مستقیم حضرت زینب(س) توسط عمال یزید بوده است. 
علی ای حال در صورت نپذیرفتن این پاسخ، ناگزیر از اجرای ادعای مزبور در حق حضرت رقیه(س) و دیگر مخدرات اهل بیت(ع) خواهیم بود زیرا در دلیل شهادت، یکسان هستند. 

نتیجه سخن اینکه اطلاق عنوان شهید برای حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و دیگر شهدای از اهل بیت(ع)، اطلاق تنزیلی عنوان شهید است که کاملا مرسوم و دارای پشتوانه روایی است و نمیتوان آن را نادرست دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۴۱
رسول چگینی
دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۳۲ ق.ظ

پیشتازان بر اهل بیت(ع)!

یکی از آسیبهای فرهنگی که در سالهای اخیر رواج یافته، بروز خوانشهای غیرهمسو با اندیشه شیعه است. این جریان که بیشتر در هیئات مذهبی نمود پیدا میکند، به دنبال بازشناساندن جایگاه اهل بیت(ع) به جامعه شیعی است، اما در این مسیر، نتوانسته اند مرز میانه را به درستی پیدا کنند و از سوی دیگرِ انحراف، منحرف شده اند.
آنان با کاربست واژگان غلوآمیز در وصف اهل بیت(ع)، دوگانگی معناداری در میان محبان اهل بیت(ع) به وجود می آورند که ثمره آن را میتوان در مُقصِّره نامیدن توده شیعیان دید.

درباره این جریان توجه به سه نکته ضروری است:
۱. قصد و غرض اصلی اغلب هواداران این جریان، جبران قصور و کاستی های معرفتی مردم نسبت به اهل بیت(ع) است.

۲. مهمترین عامل این کژ اندیشیها، جهل و اطلاع نادرست از مبانی عقیدتی است.

۳. مقابله تدافعی و ایجاد دوگانه شیعه_صوفی در برابر این افراد، نه تنها راه مناسبی برای رفع این مشکل نیست، بلکه باعث پافشاری و تعمق بیشتر این اندیشه ها نزد باورمندان به آنها و همداستان پنداری صوفیان با خودشان و پذیرش آنها میشود، به ویژه اینکه اگر حکومت نیز به این مسأله ورود کند که در آن صورت باید شاهد گسترش این اندیشه در میان هیئتهای زاویه‌دار با حکومت ایران بود. چه اینکه در آن صورت این مسأله برای برخی، از یک موضوع عقیدتی، به یک موضوع سیاسی تغییر موضع میدهد و به ابزاری برای اعلام مخالفت با حکومت تبدیل میشود.

بنابراین با تبیین عقیده صحیح از منظر اهل بیت(ع)، به جای دفع حداکثری، باید با جذب حداکثری این عزیزان را با معارف اهل بیت(ع) آشنا کرد.
بدیهی است مقابله عملی با تئوریسین ها و لیدرهای این جریان، نباید مورد غفلت قرار گیرد و نباید اجازه داد افراد مجهول الحالی هدایت فکری هیئات حسینی را در دست گیرند و از اخلاص و احساسات جوانان سوء استفاده کنند.
ان شاءالله در آینده به برخی از انحرافات فکری این جریان اشاره میکنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۰:۳۲
رسول چگینی
يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۸ ق.ظ

حدیثی جعلی اما مشهور!

یکی از روایاتی که شهرت زیادی میان عوام دارد، حدیثی از رسول خدا(ص) است که ایشان فرمودند: علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل:
علمای امت من از انبیای بنی اسرائیل برتر هستند.

هیچ نشانه ای از این روایت در منابع متقدم شیعه و اهل سنت وجود ندارد و اولین نفر علامه حلی متوفای ۷۲۶ق آن را ذکر کرده و بعد از ایشان در منابع شیعه نقل شده است.
به نظر میرسد علامه حلی آن را از منابع اهل سنت نقل کرده و جالب اینکه خود اهل سنت تصریح میکنند که این حدیث ضعیف و موضوع(جعلی) است.

غیر از سند، محتوای آن هم نادرست است زیرا مرتبه علما هرچه باشند قابل مقایسه با مرتبه انبیاء نیستند و این حدیث به نوعی کنار گذاشتن مبانی اعتقادی در اصطفای انبیاء است.

مگراینکه گفته شود مراد از علما، اهل بیت(ع) هستند که در این صورت علما تخصصا از شمول این روایت خارج میشوند. برخی از علما همین توجیه را برای این روایت آورده اند که پذیرش این توجیه فرع پذیرش حجیت آن است که حجیت آن قابل اثبات نیست.

اشکال این توجیه این است که انبیاء بنی اسرائیل هیچ خصوصیت مرتبتی ندارند که برتری اهل بیت(ع) از ایشان، فضیلت چشمگیری برای اهل بیت(ع) به شمار رود بلکه بر اساس دیدگاه امامیه، اهل بیت(ع) از همه انبیاء غیر از خاتم الانبیاء افضل هستند. بنابراین این روایت که در مقام بیان فضیلت است، به نکته مهمی اشاره نکرده است.

تنها یک روایت در منابع متقدم شیعه است با این عبارت "منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الأنبیاء فی بنی إسرائیل"

الفقه الرضوی ص338.

البته مراد از فقیه در این روایت، امام معصوم است و انطباقی بر علما ندارد. همچنین در این روایت اشاره ای به افضلیت نشده است.
.
بهترین روایتی که جایگاه علما را آشکار میسازد روایتی از رسول خدا(ص) است که فرمودند:
العلماء ورثة الأنبیاء: علما وارثان پیامبران هستند.

عالم اگر وظایف خود را به درستی انجام دهد، ورثه پیامبران است. همچنین این روایت وظیفه مومنین را نسبت به علما نشان میدهد که احترام به عالم احترام به میراث نبوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۸
رسول چگینی