وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۱۲ مطلب با موضوع «نقد و نظر» ثبت شده است

دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۱۰ ق.ظ

آیا تغییر احکام فقهی به معنای تغییر دین است؟!

در کلیپی که در فضای مجازی منتشر شده، کارشناس برنامه خانم دکتر صدیقه وسمقی به نقد جایگاه فقاهت در تعیین حد و مرز آموزه های دین پرداخته است. خانم وسمقی حقوق‌دان و عضو اسبق شورای شهر تهران بود مدرک دکتری خود را در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران در اردیبهشت ۱۳۷۷ دریافت کرد. وسمقی پس از سال 1388 ایران را ترک کرد و به عنوان استاد میهمان در دپارتمان اسلام‌شناسی دانشگاه گوتینگن آلمان مشغول به فعالیت شد. او در همین زمینه با دانشگاه اوپسالا در سوئد نیز همکاری داشته‌است. صدیقه وسمقی از چهره‌های التقاط دینی در ایران محسوب می‌شود و دیدگاه‌های او در مورد حجاب اجباری و حق پوشش زنان و برخی مسایل فقهی دیگر چالش‌برانگیز بوده‌است.

 خام وسمقی در این کلیپ که از سخنان او منتشر شده است، ادعاهایی را مطرح می کند که مخدوش بودن آن بر کسانی که به فلسفه مشروعیت‌بخشی آراء متخصصان دین‌شناسی آگاهی دارند، پوشیده نیست. او در بخشی از سخنان خود اینچنین اظهار می کند:
«استنباطهای شخصی خودمان را مهر شرعی و دینی بزنیم مثل اینکه یک روز می گوید رأی دادن حرام است و یک روز دیگر می گوید جایز است. اینجا اشتباه از برداشت آن شخص است و یا دین است که هر روز تغییر می کند.» 

مشکل اصلی گوینده این سخن آن است که شناخت کافی نسبت به مراتب احکام و مسائل دینی ندارد و یا آگاهی خود را با مسائل غیر علمی آمیخته است. به منظور آگاهی بخشی در این موضوع، توجه به نکاتی حائز اهمیت است: 

 

نکته اول: دین عبارت است از مجموعه تعالیم و دستورالعمل هایی که خداوند به وسیله وحی و با واسطه پیامبران برای تأمین سعادت همه جانبه انسانها فرستاده است. بنابراین دین همسان قوانینی است که بشر برای بهبود زندگی خود وضع کرده است.

 

نکته دوم: مسائل دینی به دو دسته تقسیم می شوند:
برخی مسائل دینی قابل تغییر نیستند و امور ثابتی‌اند که هیچ گونه تغییر و تبدلی در آن روی نمی دهد مانند وجوب نماز و روزه. 
برخی مسائل، تابع شرائط و اقتضائات زمان، دچار تغییراتی می شوند؛ زیرا احکام و مسائل دین با زندگی متغیر بشری، به‌گونه‌ای در هم آمیخته شده که نمی‌توان آنها را در دو مسیر کاملاً جداگانه دنبال کرد. مراعات این شرائط، موجب پدیدار شدن عناوینی همچون احکام اولیه و ثانویه، تقابل اهم و مهم، اضطرار، اکراه، مصلحت و ... در فقه اسلامی شده است. همه مسائلی که به عنوان امور تغییر یافته نام می برند، در این دسته جای می گیرند و تغییر و تبدل آن، هیچ ضرری به اصل دین وارد نمی کند.

 

نکته سوم: روح حاکم بر دستورات دین، تبعیت و تسلیم بنده در برابر فرامین شارع است. شارع مقدس از باورمندان به اسلام نخواسته است که همه مسائل دین را مطابق آنچه که در لوح محفوظ است، دریابند، بلکه با رسمیت دادن به اجتهاد مجتهد، استنباط او به عنوان وظیفه مکلف را حجیت بخشیده است. بنابراین با تغییر یک حکم، هیچ گناه و تخلفی برای مکلف ثبت نمی شود؛ زیرا تسلیم و تبعیت بنده در این صورت نیز محقق شده است.

 

نکته چهارم: بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی، تشیع به جهت بها دادن به عنصر عقل در استنباطهای فقهی، راه اجتهاد را همچنان مفتوح می داند و مجتهد در تعامل با امور مستحدثه، تلاش می کند به بهترین وجه، مصالح و منافع عمومی را در نظر گرفته و حکم شرعی را استخراج کند.

 

نتیجه: با توجه به نکات یادشده این نتیجه به دست می آید که تغییرات حاصل شده در برخی احکام غیر اصلی دین، به معنای تغییر دین و یا ابطال اعمال گذشته نیست؛ زیرا مجتهد با تکیه بر جایگاه مشروع خود، اقتضائات زمان را لحاظ کرده و احکام مستحدثه را استنباط می کند. شارع نیز این استنباط مجتهد را حجت دانسته است و مکلفان را به جهت تغییر حکم، مورد مؤاخذه قرار نمی دهد بلکه به حرکت آنان در مسیر تسلیم و فرمانبرداری پاداش می دهد.

این میزان از تغییر در مدلهای بشری قانون نیز جاری و پذیرفته است؛ زیرا در مقایسه دین (به عنوان قانون الهی برای سعادت بشر) با قوانین برساخته بشری، شاهد این هستیم که بشر متمدن نیز تحت تأثیر شرائط زمان، به تغییر و تبدیل قوانین خود دست یازیده است. اگر همراهی دین با اقتضائات زمانه به عنوان نقطه ضعف تلقی شود، باید لغو قوانین برده داری در سال 1862 میلادی و یا اعطاء حق رأی به زنان در ایالات متحده آمریکا در سال 1920 و یا ممنوعیت سقط جنین که در ماه‌های اخیر در آمریکا به تصویب رسید، را نیز نقطه ضعف سیستم قانونگذاری غرب دانست؛ در حالی که هر انسان عاقلی درک می کند که اقتضائات زمان، زمینه تغییر این قوانین را فراهم آورده است.

جای شگفتی باقی است از اینکه مقوله ای که به عنوان نقطه قوت دین محسوب می شود، از دیدگاه این شخص (صدیقه وسمقی) به عنوان نقطه ضعف تلقی شده است. این در حالی است که حتی عقل نیز بر چنین همراهی قوانین با شرائط زمان حکم می کند. برای نمونه در مسائلی که هر عاقلی به پسندیده بودن آن حکم می کند، با بروز شرائطی، حکم بر خلاف آن می شود و همچنان مورد تأیید عقلا است. مثلا تجاوز به اموال دیگران امری ناپسند است اما در صورتی که حفظ جان دیگری، متوقف بر تجاوز به اموال محترم باشد، این تجاوز پسندیده می شود و مرتکب آن، مورد مؤاخذه حقوقی قرار نمی گیرد.
امید است که داعیه‌داران آزاداندیشی دینی، فارغ از علایق شخصی و تعصبات سیاسی، با نگاهی حقیقت‌بین، مخاطبان خود را نسبت به مبانی معرفت افزایی آگاهی بخشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۱ ، ۰۹:۱۰
رسول چگینی
يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۳ ق.ظ

نحوه پوشش زنان صدر اسلام

یکی از مغالطه هایی که برخی چهره های مذهبی در موضوع حجاب انجام می دهند، استناد به شیوه پوشش زنان در صدر اسلام است. آنان با مقایسه حجاب امروزی زنان با حجاب زنان در عصر بعثت، مدعی هستند همانگونه که زنان در عصر نزول، در انتخاب پوشش خود آزاد بودند، امروزه نیز باید زنان آزاد باشند. در حقیقت آنان به جهت نداشتن تصور درستی از پوشش زنان در عصر نزول، شرائط این زمانه را با آن دوره یکسان می انگارند. در حالی که با بررسی وضعیت پوشش زنان در سده های نخستین اسلامی، به یک تفاوت اساسی میان این دو دوره بر میخوریم.

یکی از شواهدی که وضعیت پوشش زنان مسلمان در صدر اسلام را مشخص می کند، روایتی از امام باقر(ع) است که پیرامون شأن نزول آیه حجاب بیان کرده اند. حضرت می فرمایند:

روزی پسر جوانی از انصار با زنی در مدینه مواجه شد در حالی‌که [طبق معمول زنان،] روسری خود را به پشت گوش خود می انداختند [دور گردن و بناگوششان پیدا بود]، پس آن پسر به آن زن که از روبروی او می آمد نگاه کرد و وقتی از او عبور کرد، نگاه پسر به دنبال او بود تا اینکه آن زن داخل کوچه ای شد و آن پسر همچنان به پشت سرش می نگریست که ناگهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون زده بود به صورت او خورد و صورتش را مجروح کرد، وقتی که آن زن دور شد پسر به خودش نگریست و دید که سینه و لباس او خونی شده است، با خود گفت والله به نزد رسول خدا(ص) می روم و او را از این کار با خبر می سازم، وقتی نزد پیامبر(ص) آمد، حضرت او را دید و ماجرا را پرسید و او نیز اتفاق را برای او تعریف کرد در این هنگام جبرئیل با این آیه نازل شد:
«و به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را - جز آن مقدار که نمایان است - آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند، مگر...» [نور: 31]»

محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 5، ص 521، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

آنچه در این شأن نزول باید مورد توجه قرار گیرد، این عبارت است: «وکَانَ النِّسَاءُ یَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ» [زنان روسری خود را به پشت گوش خود می انداختند]. در حقیقت این روایت وضعیت حجاب زنان را در آن برهه توصیف می کند که عموم زنان پارچه ای بر روی سر خود قرار می دادند ولی دو طرف این پارچه را به دور گوشهای خود آویزان می کردند و نه بر روی سینه (مانند آن چیزی که امروزه نیز گاهی مشاهده می شود). آیه ای که نازل شده نیز بر این نکته تأکید دارد که باید حجاب را از دور گوشهای خود به روی سینه آویزان کنند: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ» [باید خمار (روسری) خود را بر روی سینه قرار دهند].

از توصیف پوشش زنان در آن دوران فهمیده می شود پوشش عرف زنان در صدر اسلام به گونه ای بوده که عموم بدن آنها پوشیده بوده و تنها سر و سینه گاهی عریان می شده است، به همین جهت آیه حجاب نیز تنها به لزوم پوشاندن همین محدوده حکم کرده است و این بدان معنا است که سایر بخشهای بدن زنان، پوشیده بوده است. 
در حقیقت عمده مباحث درباره پوشش زنان، مربوط به آشکار شدن بخشی از بدن (از سینه به بالا) بوده است و پوشیده بودن بخشهای دیگر بدن، ثابت و جزء فرهنگ پذیرفته شده و همگانی بوده است. در تأیید این سخن می توان به مواردی استناد کرد که به عنوان آزادی عریانی در دوران جاهلیت و صدر اسلام نام برده می شود که تمام این موارد چون خارج از فرهنگ پوشش زنان بوده، به عنوان یک رویداد قابل توجه ذکر شده است، مانند عریان شدن هنگام طواف، جنگ، اسارت، مصیبت و وحشت. اگر عریانی یک وضعیت عمومی بود، این گزارشها به عنوان موارد خلاف قاعده و استثنایی ذکر نمی شد.

در نتیجه عمده اختلافاتی که پیرامون حجاب کنیزان و اهل کتاب و پیرزن‌ها مطرح می شود، با این فرض است که آنان تنها بخش فوقانی بدن خود را نمایان می ساخته اند اما سایر بخشهای بدن مطابق با فرهنگ آن زمانه بوده که عموماً با پوشیدگی همراه بوده است. اما مطرح کردن بحث آزادی حجاب در این زمان به معنای نمایان ساختن بخش فوقانی بدن زنان نیست، بلکه نظریه‌پردازان اصلی آزادی حجاب و طرفداران غربی آن، خواستار آزادی پوشش برای تمام بدن هستند (همانگونه که در تبلیغاتشان اعتراف میکنند!). یعنی آنان به آشکار شدن سر و صورت بسنده نمی کنند بلکه به عریان کردن غالب بدن تمایل دارند. 
بنابراین لازم است کسانی که به دین و مذهب علاقه دارند، فریب این مغالطه ها را نخورند و به فکر مقایسه این دوره با صدر اسلام نباشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۳
رسول چگینی

هر از چند گاهی از گوشه و کنار جهان، سخنانی شنیده می شود که گویای مشتبه شدن حق و باطل از سوی افراد بی‌اطلاع و حتی عالمان پرآوازه است. اما اینبار شاهد سربرآوردن شبهه ای از جانب شخصیتی هستیم که حتی مبانی فکری خود را نیز نادیده گرفته است. 

دکتر حسین حاج فرج‌الله دبّاغ معروف به عبدالکریم سروش که از اساتید شناخته‌شده فلسفه و عرفان در دانشگاه های آمریکا است، در جدیدترین اظهار نظر، با زیر پا گذاشتن اصول فکری خود، به انکار حاجت بخشی ائمه(ع) و اولیاء روی آورده است. او مدعی شده است: 

«اماکن مسمّی به "مقدس" به هیچ وجه از جان آدمیان مقدس تر نیستند و ما هیچ دلیل عقلی و نقلی معتبری نداریم که این خفتگان در زیر خاک، خواه امام باشند، خواه خواهر امام، خواه برادر امام، صدای زائران را می‌شنوند و به آنها پاسخ می‌دهند و یا اساسا قدرت برآوردن حاجات آنها را دارند.» 

دکتر سروش در ادامه برای تأیید سخن خود، این بحث را به موضوع طب اسلامی گره زده است و می گوید: 
«آنان در زمان حیات خود برای درمان دردهاشان به طبّ زمانه و طبیبان دوران مراجعه می‌کردند.» 

در این عبارات سه ادعا مطرح شده است: 
1- مردگان هیچ صدایی نمی شنوند. 
2- مردگان توانایی برآورده کردن حاجتها را ندارند. 
3- ائمه(ع) برای درمان بیماری به طبیب مراجعه می کردند. 

 هر سه ادعای مطرح شده، نادرست است و دلائل متعددی بر بطلان آنها وجود دارد: 

 

اول: عدم شنوایی اموات: روایات متعددی در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد که نه تنها بر شنوایی اموات، بلکه بر آگاهی ارواح نسبت به اوضاع زندگان دلالت دارد. برای نمونه مرحوم کلینی بابی را در اصول کافی به این موضوع اختصاص داده است: «باب ان المیت یزور اهله». طلیعه این باب با این حدیث منقش شده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام ، قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ ، فَیَرى مَا یُحِبُّ ، وَیُسْتَرُ عَنْهُ مَا یَکْرَهُ ؛ وَإِنَّ الْکَافِرَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ ، فَیَرى مَا یَکْرَهُ ، وَیُسْتَرُ عَنْهُ مَا یُحِبُّ». امام صادق علیه السلام فرمود: همانا مؤمن [پس از مرگ] خانواده و نزدیکانش را زیارت می کند، و آنچه را که پسندیده است می بیند و امور ناپسند را نمی بیند، و کافر نیز خانواده اش را زیارت می کند، پس امور ناپسند را می بیند و امور پسندیده بر او پوشیده می شود. (اصول کافی، ج 5 ص 569). این روایات به حدی زیاد است که حتی ابن تیمیه حرانی(م ۷۲۸ق) شاخص‌ترین مخالف استغاثه به اموات، نیز توانایی مخالفت با آنها را نداشته و تصریح می کند: «روایات در حد استفاضه هستند که میت به احوال خانواده و دوستانش در دنیا آگاه است و اعمال آنها بر او عرضه می شود و او آنها را می بیند و از کردار خوب آنها خوشحال و از کردار بد ناراحت می شود.» (ابن تیمیه حرانی، الفتاوی الکبری، ج 5 ص 362). البته نمی توان نسبت به مغالطه موجود در سخن دکتر سروش بی توجه بود؛ زیرا او با این کلام خود، شنیدن را از خفتگان در زیر خاک نفی می کند در حالی که انسان دارای دو بعد روحانی و جسمانی است و تنها جسم او در زیر خاک قرار می گیرد و همه ادراکات او توسط روح صورت می پذیرد. عجیب اینکه در فلسفه و عرفان بسیار بر وجود دو عنصر روح و جسم تأکید شده و اصالت را به روح بخشیده اند، اما دکتر سروش با این سخن در صدد استفاده از ارتکاز عرفی است که مرده چیزی نمی شنود. در حالی که باید بیان می کرد روح انسان پس از مرگ، چیزی نمی شنود! اما چون می داند که این سخن پذیرفته نیست، از عبارت شبهه افکنانه استفاده کرده است. 

 

 دوم: عدم حاجت‌بخشی ائمه(ع) و اولیاء: شنیدن این سخن از دکتر سروش به مراتب عجیب‌تر از سخن نخست است؛ زیرا در فلسفه به خوبی معنای اراده و اختیار تبیین شده است. آنان فاعل را به هشت قسم تقسیم می کنند که فاعل بالتسخیر یکی از آن موارد است. در همه این مطالب تأکید شده است که تمام امور در عالم به اذن و اراده خداوند انجام می شود و هر فعلی که در عالم محقق می شود، در طول اراده خداوند است. کسی که این مبنا را پذیرفته باشد، باید بداند که هیچ یک از شیعیان مدعی نیستند که ائمه(ع) یا اولیاء الهی، به صورت مستقل و در عرض اراده و قدرت خداوند حاجات مسلمانان را برآورده می سازند. آنان با این باورند که اهل بیت(ع) و اولیاء به جهت تقرب و جایگاهی که در نزد خداوند دارند، قادر بر شفاعت و واسطه‌گری برای حاجتمندان هستند و می توانند حوائج آنها را برآورده سازند؛ همانگونه که صحابه به نزد پیامبر(ص) می رفتند و او را واسطه بخشش گناهان قرار می دادند و قرآن آن را نقل و تأیید کرده است (نساء: 64). بنابراین باور به حاجت‌بخشی ائمه(ع) هیچ تضادی با عقیده توحیدی ندارد.

اما اینکه گفته شده «هیچ دلیل عقلی و نقلی نداریم که اموات قدرت برآوردن حاجات را دارند»، دارای ابهام است. اگر مراد این است که اموات مستقلاً قدرت برآورده حاجات را ندارند، سخن درستی است؛ اما با توجه به اینکه هیچ شیعه ای اعتقاد به استقلال اهل بیت(ع) در تأثیرگذاری ندارد، این سخن بلاوجه است. 
اما اگر مراد این است که اموات حتی غیر مستقل نیز قدرت برآوردن حاجات را ندارند، این سخن باطل و برخاسته از توحید ناقص است؛ زیرا همه مسلمانان اعتقاد دارند که اگر قدرت مطلق خداوند به امری تعلق بگیرد، هیچ گریزی از آن نیست و چون خداوند بخواهد، آن امر موجود می شود (وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ [بقره: 117]). شواهد متعددی در تاریخ وجود دارد که خداوند به دست انبیاء و اولیاء خود، بزرگترین کارها را انجام داده که زنده کردن مرده، بینا کردن کور مادرزاد و شفای بیماران تنها بخشی از این موارد است (آل عمران: 49). در حدیثی که به نام «قرب نوافل» مشهور است و فلاسفه از آن برای اثبات وحدت وجود استفاده می کنند، آمده است که اگر کسی به وسیله نافله‌ای (مستحبی) به من، یعنی خدا تقرب جوید، او را دوست دارم و گوش، چشم، زبان و دست او می‌شوم که به وسیله آنها بشنود و ببیند و اگر مرا بخواند، او را اجابت می‌کنم و خواسته‌هایش را برآورده می‌سازم (اصول کافی، ج 2 ص 352؛ صحیح بخاری، ج 7 ص 190). آیا برآورده ساختن حاجت توسط کسی که با مراعات تقوا و انجام نوافل، در شمار اولیای الهی قرار گرفته و خداوند خواسته هایش را برآورده می سازد، امر محالی است؟! آیا ائمه(ع) و اولیای الهی که پس از وفات نیز بر احوال و اوضاع زندگان آگاهی دارند، ناتوان از حاجت‌بخشی غیر مستقل هستند؟! 

 

سوم: مراجعه ائمه(ع) به طبیب برای درمان بیماری: اما درهم آمیختن مسأله آگاهی ارواح ائمه(ع) به احوال زندگان و قدرت برآوردن خواسته های آنان با مراجعه ائمه(ع) به طبیب در هنگام بیماری، هیچ کمکی به دکتر سروش در استدلال او نمی کند؛ زیرا:

اولاً: هیچ روایت صحیحی در منابع شیعه وجود ندارد که بر مراجعه ائمه(ع) به طبیب برای درمان بیماری دلالت داشته باشد. تنها برخی گزارشها مانند حاضر کردن طبیب در هنگام ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی(ع) وجود دارد که در هیچ کدام از منابع مذکور گفته نشده است که معصومین علیهم السلام از نزد خود به طبیب رجوع کرده‌اند یا مثلاً گفته نشده که خود حضرات درخواست احضار طبیب را کرده باشند بلکه در تمام منابع تصریح شده که برای حضرت طبیب آورده‌اند. تنها مسئله‌ای که ائمه برای آن طبیب خواسته‌اند، برای فصد یا حجامت و مسائلی از این دست بوده است؛ این امر هم بدیهی است که اساساً مسئله فصد و حجامت عملی است که باید توسط شخصی غیر از محجوم یا مفصود انجام شود، چیزی شبیه به دلاک یا مُغَمز در گرمابه! و عجب آن است که در تمام روایاتی که اشاره به حضور حجام یا فصاد بر بالین امام شده است، خود حضرت مواضع حجامت یا فصد را برای طبیب مشخص کرده‌اند و به ‌تعبیر دیگر، طبیب آنچه را امام فرموده اجرا کرده است. 

ثانیاً: استدلال دکتر سروش شباهت زیادی با این سخن دارد که کسی بگوید اگر خداوند شفا دهنده همه بیماری ها و دفع کننده همه بلاها است، پس چرا نتوانست از خانه خود (کعبه) در مقابل هجوم لشکریان یزید دفاع کند، و یا چرا اجازه داد سیل این خانه را در بر بگیرد و بخشهایی از آن تخریب شود؟ پاسخ این سؤال واضح است و آن اینکه خداوند همواره امور را بر مجرای طبیعی و بر اساس نظام اسباب و مسببات انجام می دهد. اگرچه در این میان شاهد برخی معجزات مانند حضور پرنده ها برای مقابله با لشکر ابرهه هستیم، اما تا زمانی که امور به نحوی پیش رود که خللی در امر هدایت مردم پیش نیاید، خداوند از اینکه نظام اسباب و مسببات را کنار بگذارد، ابا دارد. ائمه(ع) نیز بر این اساس گام برداشته اند و تا آنجایی که امر هدایت و امامت دچار خلل نشود، بر حسب ظاهر و در دستگاه نظام اسباب و مسببات به پیشبرد برنامه هدایت نفوس اقدام کرده اند. بنابراین عدم استفاده ائمه(ع) از برخی توانایی‌های خود، به معنای فقدان آن توانایی نیست بلکه به منظور بهره مندی از نظام احسنی است که خداوند آفریده است. 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۱ ، ۰۹:۲۱
رسول چگینی

بسم الله الرحمن الرحیم
«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه: 100)»

با سلام و احترام خدمت علما و اساتید دارالعلوم زاهدان

اخیرا بیانیه ای از سوی این مرکز علمی منتشر شده که اعتراض خود را نسبت به توهین به جایگاه معاویة بن ابی سفیان ابراز داشته اید. 

نیک می دانید که در طول تاریخ، سخن درباره معاویه همواره با چالشهایی همراه بوده است؛ زیرا برخی با نادیده گرفتن اقدامات پر فراز و نشیب معاویه در طول 78 سال زندگی، تنها به وقایع مربوط به 2 سال و اندی توفیق هم صحبتی او با پیامبر(ص) بسنده کرده و صِرف صحابه بودن او را، دلیلی برای توجیه اشتباهات معاویه می دانند؛ اشتباهاتی که موجب کشته شدن بیش از ۷۰ هزار نفر از مسلمانان در جنگ صفین شد، استنکاف به خلافت خلیفه مشروع نهادینه شد، صلح نامه لازم الاجراء با امام حسن(ع) خلیفه مشروع زیر پا نهاده شد، خلافت اسلامی به سلطنت تبدیل شد و بدعتهای ناپسندی مانند موروثی شدن سلطنت رسم شد، داماد و پسر عموی پیامبر(ص) که دوستی او نشان ایمان و دشمنیش نشان نفاق بود، به صورت علنی در منابر شام دشنام داده می‌شد، عایشه همسر پیامبر خدا(ص) با توطئه او سر به نیست شد، روایات جعلی و دروغین، آمیخته با آموزه های اسلام شد و سنت رسول خدا(ص) به تاراج رفت، و در یک جمله قرائت جدیدی از اسلام نمایان شد که به تقابل با منهج اسلام اصیل پرداخت؛ منهج جدیدی که حتی بنی عباس که جنایتهای زیادی علیه شیعیان مرتکب شدند، قبر معاویه و فرزندش یزید را تخریب کرده و استخوانهای آنها را آتش زدند!

 اکنون از فراز 1400 سال فاصله زمانی، شما به عنوان عالمان دین که وظیفه بیان حقایق و ترسیم راه هدایت و رستگاری را به عهده دارید، خواهان چشم پوشی بر این جنایات هستید و راه دستیابی مسلمانان به حقیقت دین و اسلام را منحرف می سازید. چگونه است کسی که از دیدگاه شما نه اهل بیعت رضوان است، نه در زمره عشره مبشره، بلکه فرمانده فئه باغیه ای بود که رسول الله(ص) از سرکشی آنان خبر داده بود، امروز زمزمه تقدس و شرافت او را سر میدهید؟! چگونه است که رفتارهای غیرقابل توجیه او، حتی صدای اعتراض برخی هم‌کیشان شما را درآورده، اما شما امروز او را خط قرمز خود می دانید؟! 

آری ما نیز یقین داریم که سبقت گیرندگان و مهاجران نخستین و پیروان راستین ایشان در بهشت جاودان سکنی می گزینند اما تردیدی نداریم همان خدایی که رضوان خود را برای ایمان آورندگان به پیامبر خاتم(ص) آراسته است، هیچ تفاوتی میان بندگان خود نمی گذارد و ثواب و عقاب را بر اساس کردار انسانها لحاظ می کند. او مقام عصمت را به برگزیدگانش عطا کرده و هیچ تضمینی به بهشتی شدن بنده ای نداده است؛ چه اینکه این تضمین برای غیر معصومان، مفسده انگیز است و طبیعت جایز الخطا بودن انسان را تحت شعاع قرار می دهد.

آیه ای که مطلع این نامه متبرک به آن شده و شما نیز بدان استناد کرده اید، از این حقیقت پرده بر می دارد. آنجا که خداوند متعال پیروی از سابقون و مهاجرون را مشروط به پیروی نیکو و پسندیده کرده است! اکنون از شما می پرسیم که آیا می توان چشم بر همه رویدادهای زندگی معاویه بست و به صرف دو سال مصاحبت او با پیامبر(ص)، وی را معصوم از خطا دانست و اشتباهات او را نادیده گرفت؟ آیا خداوند متعال از شما پیمان نگرفته که حقایق را بدون تعصب و جانبداری، به دوستداران قرآن و اسلام بیاموزید تا لذت ایمان حقیقی را بچشند؟ آیا شما که لباس دین بر تن کرده اید، می توانید نسبت به این کتمان حقایق، پاسخگو باشید؟!

امروز ما از عمق جان به ضرورت وحدت میان جامعه اسلامی باور داریم اما همچنین می دانیم که سنت خداوند بر این تعلق گرفته که حق همواره پیروز گردد و حقیقت پشت ابرهای تعصب و لجاجت مخفی نماند. پس لازم می دانیم بدون بیان توهین و ناسزا، حقیقت را بر قلبهای تشنه مردمان آزرده از زرق و برق دنیای مادی، سرازیر کنیم و اعتلای پرچم توحید در سراسر عالم را نظاره‌گر باشیم.

والسلام علی من اتبع الهدی

رسول چگینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
قم المقدسه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۲۹
رسول چگینی

اخیرا جناب حجت الاسلام والمسلمین پناهیان زید عزه در جلسه ای بیان کرده اند: جوانان ما بیشتر خواستار توصیف حقایق دینی هستند نه اثبات حقانیت دین و رد شبهات.

بخش نخست این سخن، حرف پسندیده ای است و شواهدی بر آن می توان اقامه کرد.
اما ایجاد دوگانه اثبات و توصیف در امر تبلیغ و دعوت، محل مناقشه است.

در پاسخ این ادعا باید گفت توصیف هیچگاه در مقابل اثبات قرار نمیگیرد بلکه توصیف در مقابل تبیین قرار دارد و این دو، دو شیوه در پروسه اثبات یک مسئله هستند.
اما اینکه کدام شیوه بهتر است، باید گفت شکی نیست که تبیین بیش از توصیف بر عنصر تعقل و اندیشه‌ورزی تکیه دارد و در صورت موفقیت در امر اثبات، تخلف از آن دشوارتر است. اما توصیف، احساس را درگیر می کند و با بروز احساس قویتر، ممکن است به حاشیه رانده شود.

صدالبته جناب ایشان درست میفرمایند که کتب ما بیشتر در ساحت اثبات نگارش یافته اند و این جای تعجب دارد که مسئله ای که نقطه قوت کتب اسلامی است، به نقطه ضعف آنها تفسیر شود.
اتفاقا وارد شدن در حوزه توصیف و نادیده گرفتن تبیین، آفتهای بسیاری دارد که در گذر ایام، از عقلانیت و عمق آموزه های دینی می کاهد و انحراف و بدعتهای فراوانی به وجود می آورد. توصیف زمینه بروز تأویل و خوانشهای نادرست برای خوشایند مخاطب فراهم می کند؛ دقیقا مانند اتفاقی که برای مسیحیت افتاد و کشیشان بیش از آنکه به دنبال تبیین باشند، به توصیف تعالیم کتاب مقدس دامن زدند و سطح اندیشه مسیحیان را تنزل دادند.

نکته قابل توجه اینکه تبیین از اموری است که در سالهای اخیر توسط مقام معظم رهبری با عنوان جهاد تبیین بارها مورد تأکید قرار گرفته و جناب پناهیان نیز خود معترف به جایگاه تبیین هستند و در ماه های اخیر، سخنرانی های فراوانی در لزوم تبیین ارائه کرده اند و ترک کنندگان جهاد تبیین را جزء خاذلین می دانند و این خود تناقصی آشکار است.

ناگفته نماند این تنها نقد یک سخن است و هیچ قضاوتی نسبت به شخصیت گوینده ابراز نشده است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۱ ، ۰۸:۵۲
رسول چگینی
دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۳۰ ق.ظ

آیا غیر از خداوند، موجود بی حد وجود دارد؟

قبلا توضیح دادیم که بزرگترین مشکل جریانات غالیانه که در مجالس اهل بیت(ع) دیده میشود، جهل و عدم علم و درک نادرست مفاهیم و مبانی دینی است.

برای نمونه میبینید که در کلیپ بالا، این شخص عباراتی بیان میکند که مشخص است هیچ اطلاعی نسبت به آن ندارد. او میگوید:
(هر جا علی حد داره، باید خدا هم حد داشته باشه)

برای اثبات باطل بودن این سخن کافی است که آن را واکاوی کنیم:
حد داشتن از مهمترین تفاوت های میان واجب الوجود و ممکن الوجود است. واجب الوجود هیچ حدی ندارد زیرا حد داشتن (محدود بودن)، نقص است و واجب هیچ نقصی ندارد. اگر کسی بگوید خداوند حد دارد، او در واقع خدا را نشناخته و سخن او مستلزم انکار خدا است.
اما ممکن الوجود حد دارد، چون اگر حد نداشته باشد، مستلزم این است که با واجب الوجود اشتراک در وجود داشته باشد و این یعنی حلول ممکن در واجب و یا دو تا بودن واجب؛ که هر دو باطل است زیرا حلول واجب در ممکن یا دو تا بودن واجب، شرک است.

به همین سادگی میتوان اثبات کرد که چرا یک سخن مستلزم شرک است و نباید آن را مطرح کرد.
قرآن مجید و اهل بیت(ع) به ما دستور داده اند در مسائلی که علم نداریم، سخن نگوییم؛ حداقل به این دستور دینی گوش فرا دهیم و موجب گمراهی دیگران نشویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۱۰:۳۰
رسول چگینی
دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۳۲ ق.ظ

پیشتازان بر اهل بیت(ع)!

یکی از آسیبهای فرهنگی که در سالهای اخیر رواج یافته، بروز خوانشهای غیرهمسو با اندیشه شیعه است. این جریان که بیشتر در هیئات مذهبی نمود پیدا میکند، به دنبال بازشناساندن جایگاه اهل بیت(ع) به جامعه شیعی است، اما در این مسیر، نتوانسته اند مرز میانه را به درستی پیدا کنند و از سوی دیگرِ انحراف، منحرف شده اند.
آنان با کاربست واژگان غلوآمیز در وصف اهل بیت(ع)، دوگانگی معناداری در میان محبان اهل بیت(ع) به وجود می آورند که ثمره آن را میتوان در مُقصِّره نامیدن توده شیعیان دید.

درباره این جریان توجه به سه نکته ضروری است:
۱. قصد و غرض اصلی اغلب هواداران این جریان، جبران قصور و کاستی های معرفتی مردم نسبت به اهل بیت(ع) است.

۲. مهمترین عامل این کژ اندیشیها، جهل و اطلاع نادرست از مبانی عقیدتی است.

۳. مقابله تدافعی و ایجاد دوگانه شیعه_صوفی در برابر این افراد، نه تنها راه مناسبی برای رفع این مشکل نیست، بلکه باعث پافشاری و تعمق بیشتر این اندیشه ها نزد باورمندان به آنها و همداستان پنداری صوفیان با خودشان و پذیرش آنها میشود، به ویژه اینکه اگر حکومت نیز به این مسأله ورود کند که در آن صورت باید شاهد گسترش این اندیشه در میان هیئتهای زاویه‌دار با حکومت ایران بود. چه اینکه در آن صورت این مسأله برای برخی، از یک موضوع عقیدتی، به یک موضوع سیاسی تغییر موضع میدهد و به ابزاری برای اعلام مخالفت با حکومت تبدیل میشود.

بنابراین با تبیین عقیده صحیح از منظر اهل بیت(ع)، به جای دفع حداکثری، باید با جذب حداکثری این عزیزان را با معارف اهل بیت(ع) آشنا کرد.
بدیهی است مقابله عملی با تئوریسین ها و لیدرهای این جریان، نباید مورد غفلت قرار گیرد و نباید اجازه داد افراد مجهول الحالی هدایت فکری هیئات حسینی را در دست گیرند و از اخلاص و احساسات جوانان سوء استفاده کنند.
ان شاءالله در آینده به برخی از انحرافات فکری این جریان اشاره میکنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۰:۳۲
رسول چگینی

در شبهای گذشته استاد پناهیان در برنامه سحرگاهی شبکه افق بیاناتی ایراد فرمودند که درنگ در آن خالی از وجه نیست.
پیشاپیش اعلام میدارم که این نقد، تنها به یک سخن است و به هیچ وجه به معنای زیرسوال بردن شخصیت و تفکر استاد پناهیان نیست و بنده خود همواره از درسهای ایشان، بهره مند بوده ام.

خلاصه سخنان استاد پناهیان در آن برنامه:
(مشرکان صدر اسلام معتقد به خدا و معاد بودند و خدا را می‌پرستیدند و بتها را فقط به عنوان واسطه قبول داشتند و مشکل آنها در ربوبیت خدا بوده است.)
با پذیرش کلیات سخن که غالب مشرکان وجود خدا را قبول داشتند و انحراف آنان در شریک قرار دادن برای خدا بوده، اما نقدهایی به سخن فوق وارد است:

١. مشرکان عصر رسالت چند دسته بودند و نمیتوان همه آنان را دارای اعتقاد مشترک دانست. برخی حتی وجود خدا را نیز انکار می کردند (و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر)

۲. بیشتر مشرکان خداوند را قبول داشتند اما خدایی که آنان میشناختند کاملا متفاوت بود با خدای حقیقی. آنان خدا را دارای شریک و فرزند میدانستند (وقالوا اتخذ الله ولدا) که تسلط بر همه امور ندارد ( و ما ربک بغافل عما تعملون)

۳. مشرکان معاد را قبول نداشتند زیرا نعوذبالله خداوند را ناتوان از انجام آن میدانستند (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه)

۴. مشرکان بتها را به عنوان واسطه قبول داشتند اما واسطه ای که از آنان امید نفع و ضرر داشتند و معتقد بودند برخی امور عالم به بتها تفویض شده است (واتخذوا من دون الله آلهة لعلهم ینصرون)

۵. مشکل مشرکان فقط این نبود که بتها را واسطه قرار میدادند، بلکه آنها بتها را هم میپرستیدند (و یعبدون من دون الله)

۶. اصلی ترین انحراف مشرکان، عبادت دون الله بوده و بیشتر آیاتی که خطاب به مشرکان است، آنان را به عبادت الله و نهی از عبادت اوثان و اصنام دعوت میکند (و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله)

در پایان باید یادآور شد که واسطه قرار دادن به نفسه امر باطلی نیست و خداوند به آن دستور داده (وابتغوا الیه الوسیله) بلکه واسطه ای باطل است که آن را بدون اذن الهی به عنوان معبود قرار دهند بنابراین نمیتوان توسل مسلمانان به اولیای الهی را مانند عمل مشرکان دانست.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۰ ، ۱۰:۳۵
رسول چگینی
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۳۷ ق.ظ

نقدی بر جریان احمد الحسن؛ بازی با عشق پاک!

از دوران حضور اهل بیت(ع) تا به امروز همواره افرادی بوده اند که برای دستیابی به منافع دنیوی، خود را به عنوان «باب» و «واسطه میان اهل بیت با مردم» معرفی می کردند. این افراد با سوء استفاده از محبت خالصانه شیعیان به اهل بیت(ع)، به چپاول اموال و بهره گیری از مناصب اجتماعی می پرداختند.

البته اهل بیت علیهم السلام نیز همواره به مخالفت و مبارزه با این افراد مشغول بودند و از هر فرصتی برای آشکار کردن ماهیت پلید آنان استفاده می کردند. برای نمونه می توان به ابوالخطاب اشاره کرد. ابوالخطاب نخست از اصحاب امام صادق(ع) بود، ولی پس از چندی منحرف شد و مهم‌ترین و گزافه گوترین فرقه ی غالیه را تشکیل داد.
این اقدامات ابوالخطاب باعث شد که مورد لعن و نفرین ائمه(ع) قرار گیرد به نحوی که وی یکی از هفت نفری است که مورد لعن امام صادق(ع) قرار گرفته است. امام صادق(ع) ابوالخطاب و یارانش را از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان بدتر می‌داند و آنها را باعث کوچک نشان دادن عظمت خداوند می‌شمرد.

البته این جریانات تا زمان ظهور امام زمان(عج) ادامه خواهد داشت و همواره باید مراقب باشیم که گرفتار چنین فرقه های باطلی نشویم.

در سالهای اخیر جریانی پدید آمده که خود را «#انصار_امام_مهدی» می نامند. این افراد پیرو شخصی به نام #احمد_الحسن #یمانی هستند. این شخص، #احمد_بن_اسماعیل بصری که نه سید است و نه اهل یمن، از طایفه ای به نام #همبوش در #بصره سربرآورده و خود را فرزند امام زمان علیه السلام می داند!

همه استنادات این جریان به برخی روایات ضعیف است که علمای شیعه در طول تاریخ درباره این روایات اظهار نظر کرده و گفته اند:

روایات #دوازده_مهدی اندک‌اند و از نظر صحت سند و متن اشکال دارند.
با روایات #رجعت تعارض دارند و از لحاظ تعداد، توان معارضه با روایات رجعت را ندارند.
میان خود روایات دوازده مهدی تعارض است. گاهی آنها از فرزندان امام حسین(ع) و گاه از فرزندان حضرت مهدی(عج) معرفی شده‌اند.
در روایتی به صراحت آنها را فقط دعوت‌کننده معرفی کرده و در روایتی او را صاحب منصب دانسته است.
تعارض با روایات انحصار تعداد ائمه(ع) و اوصیاء در دوازده.

با گذشت بیش از 1147 سال از غیبت امام زمان(ارواحنا فداه) بیش از هر زمان دیگری به وجود آن امام غایب از نظر، احساس نیاز می کنیم و از حضرتش میخواهیم دل همه شیعیان را بر محبت خالصانه و به دور از هرگونه شبهه و انحراف ثابت قدم بدارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۳۷
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۲ ق.ظ

منتظر آقامیری‌ها باشیم!

اقدامات اخیر شخصیتی معلوم الحال (#حسن_آقامیری) در روزهای اخیر واکنشهای زیادی به دنبال داشته است.
اگرچه وظیفه داریم نسبت به این اقدام آقامیری حداقل نفرت قلبی داشته باشیم، اما متاسفانه ضعیف بودن حافظه تاریخی برخی، باعث شده که این حرکت را سرآغازی برای یک جریان استحاله مذهبی قلمداد کنند.
در حالی که بدون تردید اقدامات اباحی گرایانه برخی روحانی نماها و شخصیت های مذهبی را باید در راستای هجوم فرهنگی ای دانست که در سالهای پایانی دهه هفتاد از سوی رهبر انقلاب بارها و بارها گوشزد میشد.
اگرچه در همان سالها نیز شخصیت دوم جمهوری اسلامی ایران اقدامات ساختارشکنانه ای به راه انداخت که حتی صدای اعتراض برخی همقطاران خود را نیز درآورد، اما هیچگاه این اقدامات جدی گرفته نشد و به عنوان قرائت های مختلف از دین شناخته میشد.
بازدوباره وقتی که مقام معظم رهبری درباره نفوذ سخن گفتند، نگاه ها به دنبال منصبهای سیاسی بود تا نفوذی را بشناسند.
همین باعث شد که دست اندرکاران مسائل فرهنگی، این پیام را نادیده بگیرند که:
هجوم فرهنگی و نفوذ تنها در تغییر مدل لباس و شلوار و موی جوانان نیست!
تهاجم فرهنگی و نفوذ تنها متوجه دانشجویان و جوانان نیست!
تهاجم فرهنگی و نفوذ در هرجایی است که فرهنگ مغایر با فرهنگ غرب حاکم است!
تهاجم فرهنگی و نفوذ در جایی است که فرهنگ اسلام خریدار دارد!
امروز که بحمدلله انقلاب مردم ایران به موطن اصلی فرهنگ اسلام تبدیل شده، نباید از سربرآوردن امثال آقامیری جاخورد.
بی شک تا زمانی که ما بر فرهنگ اصیل اسلام پافشاری کنیم، باید منتظر ظهور چنین شخصیتهایی باشیم.
در روایات فراوانی نسبت به بروز چنین هنجارشکنی های مذهبی، خبر داده شده است. برای نمونه پیامبر خدا(ص) میفرمایند:
«لا نأمن غیر الدجّال أخوف علیکم من الدجال، فقیل: و ما ذاک؟ فقال: أئمّة مضلّون»

همانا من از غیر دجّال بیش از دجّال در مورد شما بیمناکم.
گفته شد، چگونه یا رسول الله غیر دجّال کیست؟ فرمود پیشوایان گمراه کننده!
المحجة البیضاء فیض کاشانی ج 1 ص 125.

امروز اسلام بیش از آنکه از مخالفان اسلام ضربه بخورد، از دجالانی ضربه میخورد که خود را دیندار میدانند و حتی لباس دین بر تن دارند!
بنابراین فراموش نکنیم که آقامیریها در پیش داریم و باید آماده ظهور دیگر شخصیتهایی بود که تحت تاثیر فرهنگ غرب، دچار استحاله ذاتی شده اند و در فکر تشکیل فرهنگ مدرن برای جوانان دیندار هستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۲
رسول چگینی