وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۱۹ مطلب با موضوع «تاریخ پژوهی» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ق.ظ

فارسی صحبت کردن سلمان فارسی در ماجرای سقیفه

عبدالله بن محمد انباری (م 293ق) معروف به ناشی اکبر از عالمان معتزلی در کتاب «مسائل الامامة» که یکی از قدیمی ترین کتابهای فرقه نگاری است، رویدادهای پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که منجر به اختلاف میان صحابه شد را گزارش کرده است.

 

او توضیح داده است هنگامی که رسول خدا (ص) وفات کردند، مردم با هم درگیر شدند اتحادشان از بین رفت و دوستی از میان آنان رخت بربست.

گروهی به همراه علی بن ابی طالب (ع) خود را کنار کشیده در منزل فاطمه (س) اجتماع کرده اظهار داشتند که با هیچ کسی جز علی (ع) بیعت نخواهند کرد. عباس بن عبد المطلب، زبیر بن عوام، ابو سفیان بن حرب، سلمان فارسی و گروهی از بنی هاشم از جمله آنان بودند.

ناشی اکبر سپس سخنی از سلمان فارسی نقل می کند که او به زبان فارسی، مسلمانان را نسبت به بیعت با ابوبکر و نقض بیعت غدیر بر حذر داشته است. او می نویسد:

 

«و أن سلمان الفارسی قال للناس لما بایعوا ابا بکر: کردید نکردید، أی فعلتم و لم تفعلوا جیداً.»

سلمان فارسی نیز هنگامی که مردم با ابو بکر بیعت کردند به زبان فارسی به آنان گفت: «کردید نکردید»؛ یعنی برای پیامبر (ص) خلیفه برگزیدید ولی این کار را به درستی انجام ندادید.

مسائل الامامه ناشی اکبر، ص 10.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۰
رسول چگینی

ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین، به ماجرای گفتگوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام با معاویه در مسجد کوفه اشاره کرده است که منجر به ملاعنه میان آنها شد. در این ماجرا بیان شده است:

▫️معاویه وقتی به کوفه آمد، در حالیکه حسن و حسین پای منبر نشسته بودند، در مورد علی سخن گفته و به او دشنام داد؛ سپس به حسن دشنام داد؛ پس حسین ایستاد تا به وی جواب گوید؛ اما حسن دست وی را گرفته و او را نشانید؛ پس ایستاده و گفت:
ای کسی که در مورد علی سخن گفتی! من حسن هستم و پدرم علی است و تو معاویه هستی و پدرت صخر؛ مادر من فاطمه است و مادر تو هند؛ جدّ من رسول خدا است و جدّ تو ربیعه است؛ مادر بزرگ من خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیلة؛ پس خداوند هر کدام از ما دو را که نسب پست تری دارد و آنکه بدی وی از قدیم تا حال باقی است و آنکه پیش گام در کفر و نفاق بوده است را لعنت کند.
پس همه مردم مسجد گفتند: آمین.

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.
جمهرة خطب العرب ج 2 ص 14.

 

در متن روایت بود که بعد از این نفرین حضرت، همه مردم آمین گفتند. 

1⃣ابوالفرج اصفهانی، بعد از نقل این روایت در کتاب خویش می‌نویسد:

فضل بن حسن بصری گفت: یحیی بن معین گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین.
ابوعبید هم گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین .
ابوالفرج (صاحب کتاب) نیز می‌گوید: من هم آمین می‌گویم!

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.

 

2⃣ ابن ابی‌الحدید نیز بعد از نقل آمین علما می‌نویسد:

من عبدالحمید بن ابی‌الحدید، نویسنده این کتاب نیز می‌گویم: آمین!

شرح نهج البلاغة ج 16ص 28.

 

3⃣ مرحوم علامه مرعشی در شرح احقاق الحق در ذیل این روایت سخن راویان روایت را نقل می کند:

ابن عبد الصمد (از روات روایت) به ما گفت: من نیز می‌گویم آمین!؛ قاضی (احمد بن کامل از راویان روایت) نیز گفت: من هم می‌گویم آمین! شما نیز آمین بگویید!

محمد بن عبد الحافظ نیز گفته است: من هم می‌گویم آمین!

سید و حیری (از راویان روایت) نیز گفته‌اند: ما نیز می‌گوییم «آمین، آمین‌، آمین»!

شیخ مفید عبدالرحمن (از روایان حدیث) نیز می‌گوید: من نیز می‌گویم «آمین آمین» زیرا ملائکه می‌گویند «آمین»!

سید صفی (از راویان این روایت) می‌گوید: من نیز می‌گویم آمین !

ابن بابویه نیز گفته است: من نیز می‌گویم «آمین، آمین، آمین، آمین»!

شرح إحقاق الحق، ج 26 ص 534.

 

4⃣سید محسن امین نیز بعد از نقل کلام ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:

من نیز می‌گویم آمین!

أعیان الشیعة ج 1 ص 570.

 

5⃣مرحوم شرف الدین نیز بعد از نقل کلام ابن ابی الحدید می نویسد:

ما نیز به نوبه خودمان می‌گوییم: آمین!

صلح الحسن (ع) ص 289.

 

6⃣شیخ علی نجل محمد آل سیف الخطی نیز بعد از نقل کلام ابن أبی الحدید می‌گوید:

مولف این کتاب می‌گوید: آمین؛ و خدا رحمت کند بنده‌ای را که بگوید آمین!

وفیات الأئمة - من علماء البحرین والقطیف - ص 108.

 

7⃣ سعید أیوب، از کسانی است که به مذهب تشیع گرویده است او نیز می‌نویسد:

سعید ایوب نویسنده این کتاب نیز می‌گوید: آمین!

معالم الفتن ج 2 ص 178.

 

8⃣ نویسنده این متن (رسول چگینی) نیز میگوید:

اللهم آمین، آمین، آمین.

شما نیز آمین‌گوی دعای امام حسن مجتبی علیه السلام باشید 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۸
رسول چگینی

 

 

قرآن به عنوان قدیمی ترین سندی که درباره پیامبر اکرم (ص) سخن گفته است، مورد اعتماد و مراجعه مسلمانان قرار می گیرد و با استناد به آن و به بهره گیری از روایات تاریخی، سیره رسول خدا (ص) را به دست می آورند.

اما مستشرقان و غیر مسلمانان که با دیده تردید به اعتبار منابع اسلامی می نگرند، به دنبال منابع غیر اسلامی هستند که اخباری از وجود پیامبر اکرم (ص) ارائه دهند. به جهت در دست نداشتن منابع تاریخی غیر اسلامی، برخی مستشرقان به انکار وجود پیامبر (ص) پرداخته اند.

پژوهشهای باستان شناسانه و نسخه یابی های سده های اخیر، کمک زیادی در بازیابی تاریخ اسلام با استفاده از منابع غیر اسلامی داشته است. یکی از این موارد، قدیمی ترین اسناد تاریخی است که نامی از حضرت محمد صلی الله علیه وآله در آن ذکر شده است.

‏با توجه به نبود منابع دست اول عربی و اسلامی مربوط به قرن ۱ هجری وجود منابع سریانی و یونانی کمک زیادی به فهم ما از وقایع آن دوره و فتوحات می کند. 

 

اولین ذکر نام پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک شخص در متنی به سال ۶۳۷ م است که به زبان سریانی نوشته شده است. این سند که یادداشتی رنگ‌ و رو رفته به زبان سریانی است و در صفحه سفید برگه اول نسخه خطی (BL Add. ۱۴,۴۶۱) از انجیل متی و مرقس نوشته شده، تاکنون قدیمترین مدرکی است که نام‌ پیامبر اسلام، محمد(ص) در آن ذکر شده است. نسخه خطی انجیل متعلق به قرن ۶ میلادی و بر روی پوست نوشته شده است. نویسنده که خود شاهد وقایع بوده به نظر می‌آید که این یادداشت را در فاصله زمانی کوتاهی بعد از جنگ یرموک در سوریه که سپاهیان‌ مسلمان شکست قاطعی به سپاهیان امپراطوری بیزانس وارد کردند، نوشته است.

جنگ یرموک در زمان خلافت عمر واقع در سال ۱۵ هجری یا ۶۳۶ م حادثه مهم و سرنوشت سازی بود که ‏مسلمانان در نبردی ۶ روزه در نزدیکی رودخانه یرموک، واقع در مرزهای امروزی سوریه و اردن، به پیروزی قاطعی بر امپراتوری بیزانس دست یافتند. این پیروزی به سلطه روم بر شامات پایان داد و آغازگر گسترش قلمرو اسلام و سرانجام فتح  شهر مهم بیت المقدس در ۲ سال بعد شد. 

 

نخستین سندی که نام پیامبر اکرم(ص) را ذکر می‌کند درباره این نبرد است. این سند توسط یکی از پیروان او نوشته نشده است، بلکه توسط یک ناظر مسیحی سریانی در فلسطین نوشته شده است. این ذکر نام، که برای قرن‌ها نادیده گرفته شده بود، در صفحه‌ی نخست یک نسخه خطی انجیل دیده می شود.

متن زیر ترجمه فارسی این تصویر است (تاریخ‌ها بر اساس تقویم سلوکی یعنی مرگ اسکندر هستند):


‏«… محمد … کشیش مار الیاس … و آن‌ها آمدند … و از … نیرومند … ماه … و رومیان [فرار کردند؟]  و در  ژانویه [مردم] حمص در ازای جان خود توافق کردند، و بسیاری از شهرها در کشتاری که توسط [طایایی] محمد انجام شد، ویران شدند، و بسیاری از مردم کشته شدند و اسیرانی [گرفته شدند]
‏از جلیل تا بیت [زک . . . وات’ . . .]. و طایایی‌ها در نزدیکی … اردو زدند،و ما همه جا … و روغن زیتونی که آن‌ها آوردند و … آن‌ها … و در [بیست و ششم] ماه مه، [ساکلاروس] طبق معمول … از اطراف حمص، و رومیان آن‌ها را تعقیب کردند …
‏و در دهم [آگوست] رومیان از اطراف دمشق فرار کردند … بسیاری از [مردم]، حدود ده هزار نفر. و در پایان [سال] رومیان آمدند. و در بیستم آگوست در سال [نهصد و چهل و] هفت در گابیتا … رومیان جمع شدند و بسیاری از مردم کشته شدند، از رومیان حدود پنجاه هزار  … و در سال نهصد و چهل و …»

ترجمه برگرفته از صفحه حسین قتیب

 

این متن مجموعه‌ای از درگیری‌ها بین رومیان و مسلمانان را توصیف می‌کند که به نبرد گابیتا-یرموک منتهی می‌شود، نبردی که در آن ارتش روم در سال ۶۳۶م شکست خورد.

‏تاریخ این نبرد در این روایت سریانی حتی با تاریخ استاندارد ارائه شده در تاریخ‌نگاری‌های اولیه عربی اسلامی مطابقت دارد؛ یعنی رجب ۱۵ هجری و آگوست ۶۳۶. منطقه گابیتا هم در منطقه ای قرار گرفته که تواریخ اسلامی به آن اشاره کرده اند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۶
رسول چگینی

 

افطاری دسته جمعی سعودی ها در روز عاشورا

 

 

در یادداشت قبل، با استناد به گزارش ابوالفتوح کراجکی (م 449ق) به برخی جنایات فرهنگی بنی امیه در ترویج دشمنی اهل بیت علیهم السلام در میان مسلمانان اشاره کردیم.

 

در این فرسته، به گزارش دیگری اشاره می کنیم که به رسوخ فرهنگ ناصبی گری امویان در میان مسلمانان ایران‌زمین اشاره دارد.

 

 عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) در کتاب «کامل بهایی» به ماجرای دشمنی مسلمانان قرطبه با اهل بیت علیهم السلام و تعظیم و بزرگداشت روز عاشورا از سوی آنان اشاره می کند. او می نویسد:

 

«و گویند در دیار عرب شهرى است نام آن قرطبه, در شب عاشورا جوانان آن شهر سرگاوى یا خر مردارى به دست آرند و به سر نیزه کنند و خلق در دنبال آن سر افتند با دف و چنگ و انواع ملاهى و رقاصان رقص مى کنند و مغنیان غنا مى گویند و بر در خانه هاى گردند و در آن شب طعام هاى گوناگون و حلواها و قطاب ها سازند از براى تبرک و شادى و آن سر را تشبیه کنند به سر حسین ـ علیه السلام ـ و بدان طرب و شادى کنند و گویند: یا سنى المردبسة اطعمنا المطنفسة اى سنى به سه طعام دهد ما را به قطایف این عبارت بود (کذا). و این مشهور است که سنیان عراق و خراسان روز عاشورا سرمه در چشم کشند و هفت دانه پزند و طعام هاى مختلف سازند و زینت مزخرفات دنیا مردان و زنان ایشان کنند و پوشند و این است دوستى که شنیدى که روز قتل خاندان ایشان را روز فرح و شادى باشد و آن را عیدى دانند.»

 

 عماد الدین طبری، کامل البهایى, ج2, ص86.


 ذکر این نکته ضروری است که هدف از بیان این مطلب، آگاه کردن مسلمانان نسبت به وجود چنین پیشینه ای در ترویج فرهنگ اموی در میان مسلمانان بوده است و لازم است امروزه نیز با آگاهی کامل، از گسترش چنین اعتقادات نادرستی اجتناب کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۲
رسول چگینی

تاریخ‌نگاران بر این باورند که در زمان بعثت پیامبر خدا (ص)، مسلمانان از سکه های ایرانی و رومی استفاده می کردند. این سکه ها حاوی تصاویر و باورهای این اقوام بوده است. بیشتر پژوهشگران، تولید اولین سکه اسلامی را در زمان عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، پنجمین خلیفه اموی می دانند که به منظور کنار گذاشتن سکه های رومی، با امام باقر علیه السلام مشورت کردند و حضرت فرمودند:  درهم‌ها و دینارهایی به طراز سکه اسلامی ضرب کنند و نقش آن را در یک روی، سوره مبارکه توحید و بر روی دیگر شهادت حضرت محمد را مقرر دارند (دمیری، حیاة الحیوان الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422ق، ج 1 ص 97).

این در حالی است که یکی از فضائلی که در منابع متأخر برای امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر کرده اند، اقدام ایشان برای تولید سکه اسلامی است. سید محسن امین (م 1371ق) در کتاب اعیان الشیعه، یکی از توصیفاتی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر می کند این عبارت است: «أول من أمر بضرب السکة الاسلامیة». (محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 534). در کتاب «العقد المنیر فی تحقیق ما یتعلق بالدراهم والدنانیر» نیز این مطلب بازگو شده است (موسی حسینی مازندرانی، العقد المنیر فی تحقیق ما یتعلق بالدراهم والدنانیر، ص 46).

ایشان این سخن خود را به گزارشی از کتاب «غایة التعدیل فی الأوزان والمکاییل» منتسب می کند که مؤلف آن کتاب شیخ حیدر قلى خان کابلی (م 1372ق) در دائره المعارف بریتانیکا این مطلب را خوانده است: «ان أول من أمر بضرب السکة الاسلامیة هو الخلیفة علی بالبصرة سنة 40 من الهجرة الموافقة لسنة 660 مسیحیة ثم أکمل الامر عبد الملک الخلیفة سنة 76 من الهجرة الموافقة لسنة 695 مسیحیة اه ویأتی فی سیرة الباقر ع خبر ضرب السکة فی عهد عبد الملک بن مروان.» (محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 534). در نسخه امروزی دائره المعارف بریتانیکا، این مطلب یافت نشد.

البته بیان این فضیلت اختصاص به سید محسن امین ندارد و برخی دیگر از پژوهشگران تاریخ نیز بر این مطلب تصریح کرده اند که امیرالمؤمنین علیه اسلام اولین خلیفه ای بود که به ضرب سکه اسلامی اقدام کرد. امین بن حسن الحلوانی (م 1316ق) در نقد جرجی زیدان که ضرب سکه را به زمان دیگر خلفای اربعه بازگردانده، میگوید:
«لم یثبت فی الروایات الصحیحه ان احدا من الخلفاء الاربعه ضرب مصکوکة اصلا الا علی بن ابی طالب رضی الله عنه فانه ضرب الدرهم علی ما نقله صبحی باشا الموره‌لی فی رساله له و رسم فیها صورة ذلک الدرهم.» (الحلوانی، نبش الهذیان من تاریخ جرجی زیدان، ص 43)

پیش از او، احمد جودت پاشا (م 1313ق) تاریخ‌نگار، حقوق دان و دولتمرد عثمانی در کتاب تاریخ خود، به ذکر مشاهداتش از موزه ترکیه پرداخته و سکه های تاریخی را نام برده است. او تصریح می کند که نزد اهل علم مسلم انگاشته شده بود که اولین سکه عربی را حجاج بن یوسف در حدود سال 75 ضرب کرده است. اما با کشف سکه جدیدی در سال 1276 قمری توسط یک ایرانی به نام جواد، تاریخ ضرب اولین سکه اسلامی به دوران امیرمؤمنین علیه السلام بازگشت. او می نویسد:

«و من المسلم عند اهل العلم ان الذی احدث ابتداء ضرب السکة العربیة هو الحجاج و کان ذلک علی المنوال السابق فی سنة خمس و سبعین او ست و سبعین. ولکن ظهر خلاف هذا عند وقوع الکشف الجدید فی هذا الفن سنة ست و سبعین بعد الألف و مائتین و ذلک ان رجلا ایرانیاً اسمه جواد اتی الی دار السعادة بسکة فضیة عربیة ضربت فی البصرة سنة اربعین هجریة و الفقیر رأیتها بین المسکوکات القدیمة الاسلامیة عند صبحی بک افندی. مکتوب علی احد وجهیها بالخط الکوفی (الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد) و فی دورتها (محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون) و علی الوجه الاخر (لا اله الا الله وحده لا شریک له) و فی دورتها (ضرب هذا الدرهم بالبصره فی سنة اربعین).» (احمد جودت، تاریخ جودت، ج 1 ص 279)

گفتنی است در سال 2007 میلادی (1386 شمسی) «محمد فوزی عبدالطیف اللثام» رئیس آثار کشف شده در بندر (رفح) در فلسطین اذعان کرده که  تازه‌ترین بررسی‌های انجام شده حاکی از آن است که درهم اسلامی در سال ۳۹ هجری ضرب شده که پشت آن عبارت (لا اله الا الله) با جمله (بسم الله) احاطه گشته و در روی دیگر آن، در وسط سوره اخلاص و در پایین آن عبارت (محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون) درج شده است. وی همچنین اشاره می‌کند: ضرب این نمونه در بصره به تاریخ سال ۴۰ هجری به دستور امام علی (ع) بوده تا نخستین سبک درهم ویژه عربی اسلامی باشد. (https://archive.bintjbeil.org/article/3548)

 

به نظر می رسد می توان میان گزارشاتی که آغاز ضرب سکه را به دوران عبدالملک بن مروان منسوب کرده اند با اسنادی که ضرب سکه را در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته جمع کرد؛ بدین نحو که یکی از اقدامات اقتصادی و فرهنگی امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران حکومت این بوده که آثار شرک و تثلیث را از میان بردارند و به همین جهت، برای کنار گذاشتن سکه های متداول جامعه آن روز که در ایران و روم ضرب شده بودند و تصاویر و باورهای پادشاهان ایرانی و رومی بر آنها نقش بسته بود، اقدام به ضرب سکه هایی نمودند که مطابق با آموزه های اسلام و فرهنگ توحیدی قرآن بوده است. 
پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و غصب خلافت توسط معاویه بن ابی سفیان، او به ضرب سکه های اسلامی اقدام نکرد. این وضعیت تا زمان عبدالملک بن مروان ادامه داشته تا اینکه او با مشورت امام باقر علیه السلام، دوباره سکه های اسلامی را با تصویری که امیرالمؤمنین علیه السلام طراحی کرده بودند، ضرب کردند.

بنابراین، یکی از اقدامات اقتصادی و فرهنگی امیرالمؤمنین علیه السلام ضرب اولین سکه هایی بوده است که نمادهای جامعه اسلامی و توحیدی را در خود جای داده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۹:۳۸
رسول چگینی

 

 

به اجماع شیعه، محل دفن امیرالمؤمنین علیه السلام در «غَرِی» نجف منطقه ای نزدیک کوفه بوده است (1). نجف به معنای زمین مرتفعی است دایره ای شکل که بر اطراف خود مشرف است (2).
بیشتر روایات تاریخی که به محل دفن امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرده اند، موضع آن را «غَرِی» دانسته اند. اهمیت این مکان باعث شد بعدها اقوامی با نام «غَرَوی» شناخته شوند که به جهت انتساب آنها به این مکان بوده است. در این نوشته به دنبال فهم چرایی اطلاق این عنوان بر مکان دفن امیرالمؤمنین (ع) هستیم.

واژه غری از ماده «غرو» در لغت به معنای خوبترین هر چیزی و یا بناء زیبا است (3).
آنچه از گزارشات تاریخی فهمیده می شود، این منطقه قبل از دفن امیرالمؤمنین(ع)، منطقه مجهولی نبوده است؛ بلکه در آنجا دو بنای مناره ای شکل وجود داشته که در آن منطقه بسیار زیبا و منحصر به فرد بوده است؛ بنابراین، آنجا را به اعتبار آن بنای زیبا با نام «غریان» می شناخته اند (4). 

مورخان گفته اند که این بنا توسط نعمان بن منذر (م ۵۵۴م) که از سوی پادشاه ساسانی به عنوان حاکم حیره گمارده شده بود، ساخته شده است (5). نعمان برای جبران اشتباه در قتل دو نفر از ندیمانش به نام عمرو بن مسعود و خالد بن نضلة که در حال مستی به قتل آنان حکم کرده بود، دستور ساخت آن بنا را داده بود (6). 

این بنا که بر اساس معماری مصری ساخته شده بود، تا حدود نیمه قرن دوم به صورت کامل باقی بود. فرزدق (م 110ق) که شبی را در آنجا بیتوته کرده بود، از وجود هر دو مناره خبر داده است (7). شعر ابوالطفیل (م 100ق) نیز این گزارش را تأیید می کند (8). اما از گزارش معن بن زائده شیبانی (م 151ق) فهمیده می شود که در آن زمان یکی از مناره ها تخریب شده و دیگری کج شده بود. گفته شده یکی از مناره ها به دستور منصور عباسی (حک: 136-158ق) به گمان وجود گنج در آن تخریب شده است (9). از اشعار سید حمیری (م 179ق) نیز فهمیده می شود در زمان او، تنها یک غری باقی مانده بود (10). گزارشات دیگری از سرنوشت این غری در دست نیست.

بنابراین، می توان ابراز داشت که آن مکان قبل از دفن امیرالمؤمنین علیه السلام، موضع دفن برخی افراد بوده است و پس از دفن حضرت و آشکار شدن محل قبر ایشان، مهمترین نشانه آن منطقه شناخته شده است.

 

پی نوشت:
(1). الارشاد شیخ مفید، ج 1 ص 10؛ ارشاد القلوب دیلمی، ج 2 ص 346.
(2). تاج العروس زبیدی، ج 12 ص 491.
(3). لسان العرب، ج 15 ص 122.
(4). مجمع البحرین، ج 1 ص 315.
(5). خزانة الأدب عبدالقاهر بغدادی، ج 11 ص 289.
(6). معجم البلدان، ج 4 ص 196.
(7). دیوان فرزدق، ص 336.
(8). تاریخ طبری، ج 6 ص 343.
(9). معجم البلدان، ج 4 ص 197.
(10). أدب الطّف سید شبر، ج 1 ص 174.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۵۳
رسول چگینی
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ

تنها کسی که هشت امام معصوم را دید!

 

در طول تاریخ افراد معدودی وجود داشته اند که عمر طولانی داشته و توفیق زیارت چند تن از ائمه (ع) برای آنها حاصل شده باشد. برای نمونه جابر بن عبدالله انصاری طبق پیشگویی پیامبر خدا(ص)، عمر زیادی کرد و امام باقر (ع) را نیز زیارت کرد. اما در این میان، یک نفر در طول تاریخ وجود دارد که توفیق یافت که هشت امام را با معرفت کامل زیارت کند.

«حَبابه والِبیه» مشهور به صاحبةالحَصاة (صاحب سنگریزه)، کسی است که در زمان امیرالمؤمنین (ع) به نزد ایشان رفت و از حضرت نشانه امامت خواست. امام سنگ کوچکی از او طلب کرد و آن را با خاتم خود مهر زد و جای مهر به صورت برجسته بر سنگ حک شد و امیرالمؤمنین (ع) توضیح داد که هر کس مدعی امامت شد اگر بر این کار توانا باشد امام مفترض الطاعه است. از آن پس حَبابه مأموریت پیدا کرد که این سنگ را نگه‏دارى کند و خدمت یکایک امامان معصوم‏ (ع) شرفیاب شود و از آنها بخواهد تا آن سنگ را با نقش انگشتر خویش مزیّن نمایند. او این کار را انجام داد و آن سنگریزه را نزد یکایک ائمه (ع) تا امام رضا(ع) می‌برد و آنان، آن را مهر می‌زدند[1]. شاید براى همین مأموریت خطیر بود که وى بارها دچار ضعف، بیمارى و پیرى مى ‏شد؛ ولى با دعاى ائمّه معصوم‏ (ع) شفا مى ‏یافت و به سنّ جوانى بر‌می ‏گشت.

حبابه تقریباً 235 سال زندگی کرد. راز طول عمر او در عنایات ائمه (ع) به ایشان است:

1️⃣ مرتبه اول: توسط امام حسین (ع)، از بیماری برص شفا یافت[2]. 

2️⃣ مرتبه دوم: در حالى که 113 سال از عمرش مى ‏گذشت و دچار مرض و پیرى شد؛ به طوری که بر اثر ضعف و ناتوانى رعشه بر اندامش افتاده بود، از برکت دعاى امام سجاد (ع) سلامتى ‏اش را بازیافت و به سنّ جوانى برگشت[3].

3️⃣ مرتبه سوم: در زمان امام باقر (ع) با تبرک حضرت از بیماری پیسی شفا یافت[4].

4️⃣ مرتبه چهارم: در زمان امام صادق (ع) با دعای حضرت، بیماری بدنی او از بین رفت[5].

وقتی او نزد امام رضا (ع) رسید، حضرت به او بشارت امیرالمؤمنین (ع) را یادآور شدند که در رکاب حضرت مهدی (ع) جزء رجعت کنندگان در هنگام ظهور امام زمان (ع) خواهد بود[6].

بدین ترتیب این بانوى سعادتمند توفیق یافت که هشت امام را زیارت کند و 9 ماه پس از اینکه امام رضا (ع) سنگریزه او را مهر کردند، در سن 235 سالگى از دنیا رفت و امام رضا (ع) بر جنازه‌‏اش نماز گزارد و پیراهن مبارکش را بر بدن پاک آن بانوى گرامى، کفن نمود و او را به دست خویش به خاک سپرد[7].

 نکته قابل توجه این که: سنگریزه مورد اشاره در روایت حَبابه، بعد از مرگ او در دست بازماندگانش بوده و به وسیله آنها به دست امامان بعد از امام رضا (ع) نیز رسیده و آن بزرگواران چون پدرانشان بر آن مهر نهاده‏اند. دلیل این نکته، روایاتی است که بر عرضه این سنگریزه بر امام جواد (ع) [8] و امام حسن عسکری (ع) [9] توسط نوادگان حبابه دلالت دارد. از سرگذشت این سنگریزه گزارشی موجود نیست. 

 به دست‌اندرکاران و تهیه‌کنندگان رسانه پیشنهاد می شود از سرگذشت این بانوی مؤمنه برای تولید فیلم و مجموعه تلویزیونی استفاده شود.

 

منابع:
[1]. الکافی، ج 1 ص 346.
[2]. رجال الکشى، ص 106.
[3]. المناقب ابن شهرآشوب، ج 4 ص 135.
[4]. بصائر الدرجات، ج‏1 ص270.
[5]. اثبات الهداة، ج 5 ص 438.
[6]. الهدایة الکبری، ص 169.
[7]. الهدایة الکبری، ص 170.
[8]. اثبات الهداة، ج 6 ص 167.
[9]. اثبات الهداة، ج 6 ص 279.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۲۰
رسول چگینی
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۵۶ ق.ظ

بعثت رسول خدا (ص)؛ بعثت اخلاق و انسانیت

قرآن مجید یکی از اهداف بعثت حضرت محمد (ص) را کامل کردن مکارم اخلاق معرفی کرده است. با مراجعه به سیره پیامبر اکرم (ص) شاهد فضائل اخلاقی فراوانی هستیم که برای همه جوامع بشری آموزنده است. در این فرسته به دو ماجرا درباره اخلاق پیامبر (ص) اشاره می کنیم که شیوه مواجهه با افراد دیگر و حتی حیوانات را آموزش می دهد.

 

1️⃣پوزش طلبی و جبران ناراحتی
عبد الله بن أبی حَدرَد أسلمی می گوید: روزی سوار بر شتر از راهی عبور می کرم که پیامبر خدا (ص) را دیدم که از آن مسیر می گذشتند، ناگهان شتر من به شتر پیامبر برخورد کرد. پیامبر فریاد زد و پای ایشان آسیب دید و با چوب‌دستی خود پای مرا از خود دور کرد.  ترسیدم و گمان کرد اکنون عذاب نازل می شود. از آنجا عبور کردم و نزد دوستانم رفتم. آنها گفتند پیامبر به دنبالت فرستاده بود. با خود گفتم همان که فکر می کردم! ولی اجابت نکردم. دوباره شخص دیگری از قریش به دنبال من آمد. با او نزد پیامبر رفتم. خیلی می ترسیدم. وقتی نزد رسول الله (ص) رسیدم، حضرت لبخند می زد و فرمود: دیروز تو را با چوب‌دستی اذیت کردم. این تکه از گوشت گوسفند را در ازای آن بگیر. آن را گرفتم و دیدم [گوشت بسیار ارزشمندی است].
واقدی، المغازی، بیروت، دار الاعلمی، 1989م؛ ج 3 ص 940.

 

2️⃣ مهربانی در حق حیوانات
هنگام عزیمت سپاه اسلام برای فتح مکه، رسول الله (ص) در مسیر، سگی ماده را دیدند که عوعو می کرد و به توله هایش شیر می داد. حضرت به یکی از اصحابشان (جُعَیل بن سُراقه) دستور دادند تا از اسب پیاده شود و مانند سپر در برابر آن سگ بنشیند تا عبور جمعیت باعث ترس سگ و توله هایش نشود و کسی از سپاهیان نیز آزاری به آنان نرساند.
واقدی، المغازی، بیروت، دار الاعلمی، 1989م؛ ج 2 ص 804.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وآلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَآلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۵۶
رسول چگینی
چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۰۵ ق.ظ

نام امیرالمؤمنین علیه السلام بر روی دیوار کعبه

 

نام کعبه با نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیوند خورده است و نمی توان یادی از بیت الله کرد و به ماجرای ولادت امیرالمؤمنین (ع) در کعبه نپرداخت.
اما غیر از ماجرای ولادت امیرالمؤمنین (ع) در کعبه شریفه، برخی گزارش های تاریخی به ثبت نام مبارک امیرالمؤمنین (ع) بر روی دیوار کعبه اشاره کرده اند.

عبدالجلیل قزوینی رازی متوفای حدود 570 قمری در کتاب «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض» که به نام «النقض» شناخته می شود، گزارشی از وضعیت کعبه در دوران خود بیان می کند که بسیار قابل توجه است.

ایشان در جواب به این ادعا که «در مساجد شیعه، نام خلفای اهل سنت نوشته شده است» و این را دلیل بر حقانیت آنان دانسته، پاسخ مفصلی داده است که در پایان به این نکته تصریح می کند:

«و همه اصحابِ فریقین که آنجا رسیده ‏اند دیده ‏اند که بر دیوارِ کعبه نوشته: لا اله الّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ ولیّ اللَّه. نامِ على به ولایت با شهادتین متّصل.»

عبدالجلیل قزوینی، النقض، تهران، 1358ش، ص 147.

 

این عبارت ایشان بیانگر آن است که دست‌کم در سالهای منتهی به نگارش کتاب (560 قمری)، بر روی دیوار کعبه، شهادت به ولایت امیرالمؤمنین (ع) در کنار شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) ذکر شده بوده و همگان آن را مشاهده می کرده اند.

احتمالاً این سخن، به پرده کعبه اشاره دارد که شهادت‌های سه‌گانه بر روی آن نوشته بوده است. اینکه پرده منقش به شهادت‌های سه‌گانه چند سال کعبه را زینت داده است، به پژوهش مستقلی نیاز دارد.

 

به نظر می رسد این پرده توسط فاطمیان بر کعبه آویخته شده است و مربوط به دوران درگیری میان فاطمیان و سلجوقیان است که بر سر خلافت عباسیان نزاع داشتند. سلاجقه به حمایت از عباسیان پرداختند و در مقابل فاطمیان ایستادگی کردند. تولیت مکه و مدینه در میان فاطمیان و سلجوقیان دست‌به‌دست می شد. در این سالها میان طرفداران فاطمیان و کاروان حجاج عراقی متعلق به سلجوقیان درگیری شدیدی ایجاد شد و در برهه هایی فاطمیان توانستند اداره مکه را در دست گیرند (فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج 2 ص 280). برخی نقل کرده اند که وقتی فاطمیان مکه را در دست گرفتند، پرده ای برای کعبه مهیا کردند و مردم مکه نیز از آنان استقبال کردند (ابن الجوزی، المنتظم، ج 18 ص 155). از این گزارش ها فهمیده می شود فاطمیان اقداماتی برای تهیه پرده کعبه انجام داده اند و بعید به نظر نمی رسد که اعتقادات خود مبنی بر ولایت امیرالمؤمنین (ع) را بر روی پرده کعبه ثبت کرده باشند.

ان شاءالله به زودی شاهد برافراشته شدن نام مولود کعبه بر روی بیت الله الحرام باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۰۵
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۱ ق.ظ

نفرین حضرت زینب (ص) علیه مردم فلسطین!

 

 

در هفته های اخیر همزمان با هجوم رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، شاهد انتشار عباراتی در فضای مجازی هستیم که گزارشات نادرستی را منعکس می کنید. از جمله این موارد می توان به متنی اشاره کرد که در سطح گسترده ای منتشر شده و به نفرین حضرت زینب (س) علیه مردم فلسطین اشاره دارد. در این متن ادعا شده:

«وقتی کاروان اسرا را به شام می بردند، به فلسطین که رسیدند، مردم فلسطین با سنگ به استقبال اسرا آمدند و به سوی مخدّرات سنگ پرتاپ می کردند. حضرت زینب آنان را نفرین کرد و فرمود: ای قوم شوم! نفرینتان می کنم که تا روز قیامت، سنگ از دستتان نیفتد. (اسرار شیعه، ص 69)».

در پاسخ به این ادعا ذکر چند نکته ضروری است:

1- مستند نبودن گزارش: این مطلب در هیچ کتاب معتبر و شناخته شده ای نقل نشده است. 

2- مجهول بودن منبع: منبعی که به عنوان «اسرار شیعه» نام برده شده است، کاملاً مجهول است و نویسنده و سال و محل انتشار آن معلوم نیست؛ از این رو، مراجعه به این کتاب با هدف بررسی سند این مطلب، ناممکن است. البته احتمال دارد این نام، تصحیف نام کتابهای دیگری باشد از قبیل: 1) اسرار آل محمد؛ 2) اسرار الشهادة. اما در این دو کتاب نیز هیچ اشاره ای به این مطلب نشده است.

3- وابستگی دعا و نفرین به کردار انسان ها، نه جغرافیای زندگی: بر فرض وجود چنین مطلبی، هرگز نمی توان همه ساکنان آن سرزمین تا روز قیامت مستحق آن نفرین دانست؛ زیرا این با عدالت خداوند ناسازگار است که افرادی را به جهت گناهان اجدادشان، مورد قهر و غضب قرار دهد: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» (انعام: 164).
 

دعا یا نفرین هایی که به منطقه یا شهری نسبت داده شده است، ذاتی آن منطقه نیست بلکه به جهت کردار مردمان آن دوره بوده است. در حقیقت آن نفرین یا دعا نتیجه اعمالی بوده که آن مردمان انجام داده اند؛ بنابراین، حتی اگر کسی قائل به سرایت دعا و نفرین به دوره های بعد باشد، تنها در صورتی است که مردمان دوره های بعد نیز عمل صالح یا کردار ناشایست دوره های قبل را تکرار کنند، سزاوار تکرار آن دعا یا نفرین خواهند بود. 

برای نمونه منابعی که به عبور کاروان اسرای کربلا از فلسطین اشاره کرده اند، به این دعای جناب ام کلثوم برای مردم سیبور اشاره کردند:
«اعذب الله تعالی شرابهم و ارخص اسعارهم، و رفع ایدی الظلمة عنهم.» (محمد باقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج 5 ص 68)
بی‌شک این دعا برای زمانی بوده که آنان نسبت به اهل بیت (ع) مودت و محبت لازم را اعمال کرده اند و تا زمانی که بر این ویژگی پایبند باشند، می توان امید سرایت این دعا را در حق آنان داشت.

 

در نقطه مقابل، جناب ام کلثوم برای مردم بعلبک اینچنین نفرین کردند:
«أباد الله خضراتهم و لا أعذب الله شرابهم، و لا رفع أیدی الظلمة عنهم.» (محمد باقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج 5 ص 68)
این نفرین به جهت کردار ناشایست مردم آن دوره بوده است؛ اما اگر این شیوه آنان تغییر یابد، بدون تردید خداوند این نفرین را از مردم آنجا مرتفع می سازد.

4- ارادت مردم عسقلان به اهل بیت (ع): با توجه به اینکه روایات مربوط به عبور کاروان اسرا از فلسطین، مربوط به عبور از شهر عسقلان است، با مراجعه به منابع تاریخی شاهد هستیم که مردم عسقلان به اهل بیت (ع) ارادت داشته اند و یکی از زیارت‌گاه های شهر عسقلان، مقام رأس الحسین (ع) بوده است. بر اساس نقل های تاریخی حاکم عسقلان شخصی با ایمان و خدا ترس بود و دستور داد سر مطهر امام حسین (ع) را در این شهر دفن کنند، که البته در ادامه همین نقل آمده که بعدها سر مطهر را از آن شهر به مصر منتقل کردند (لبیب بیضون، موسوعه کربلا، ج2، ص539.) 

بر اساس این گزارشها، در عصر خلافت المستنصر بالله فاطمی (م 487ق) یکی از خلفای فاطمی و وزارت بدرالجمالی، شخصی در خواب دید که سر امام (ع) در عسقلان دفن است و در خواب، محل آن برایش مشخص شد و آنجا را نبش کردند و بدرالجمالی بر آن بارگاهی ساخت (گروهی از تاریخ‌پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، ج ۲ ص ۵۸۴.) 

مقریزی (م 845ق) به نقل از ابن میسر، از مورخان سدۀ هفتم هجری، چنین گزارش می‌کند: «در سال ۴۹۱ هجری افضل بن امیرالجیوش با لشکری که برای نبرد با صلیبی‌ها به بیت‌المقدس رفته بود. بعد به عسقلان بازگشت و محلی را که رأس‌الحسین(ع) در آن بود ویرانه دید. پس سر را بیرون آورد، معطر کرد و به جایی دیگر منتقل نمود. آنگاه آن بارگاه را تعمیر کرد و سر مقدس را با احترام به جایگاه اول برگرداند.» (مقریزی، احمد بن علی، المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج 2 ص 322.)

قزوینی (م 682ق) گزارش کرده است که مزار رأس الحسین (ع) در عسقلان، ساختمانی بزرگ با سنگ‌های مرمر بوده و مردم به آن تبرک می‌جسته‌اند و از همه جا برای زیارت آن می‌آمده‌اند و نذورات فروانی برای آن انجام می‌شده است (قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۲۲.)

البته منابع تاریخی تصریح دارند که این مقام در دوران جنگهای صلیبی از عسقلان به مصر منتقل شد. سبط ابن الجوزی (م 654ق) می گوید: «خلفای مصر آن را از عسقلان به قاهره منتقل کردند و این مکان در قاهره مشهد بزرگی است که مورد زیارت قرار می گیرد.» (سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 546). این مسجد، اکنون نیز در قاهره وجود دارد، محل تجمع و مرکز محافل دینى و قرآنى، به ویژه در شبهاى ‌ماه رمضان است.

البته در این که آن سر، سر امام حسین‌ علیه السلام بوده، تردید وجود دارد و علمای شیعه این دیدگاه را نمی پذیرند. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 627.) 

 

نتیجه سخن اینکه ادعای نفرین حضرت زینب (س) علیه مردم فلسطین، هیچ مستند تاریخی و روایی ندارد و هیچ منبعی به آن اشاره نکرده است. بر فرض اثبات این ادعا، نمی توان آن نفرین را ذاتی آن منطقه دانست؛ بلکه نفرین نتیجه کردار مردمان آن زمان بوده است. در طول تاریخ، عسقلان به عنوان یکی از مکانهایی که مقام رأس الحسین (ع) را در خود جای داده بوده، به مکانی برای عرض ارادت به محضر اهل بیت (ع) تبدیل شده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۲ ، ۰۹:۲۱
رسول چگینی