وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر اکرم» ثبت شده است

ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین، به ماجرای گفتگوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام با معاویه در مسجد کوفه اشاره کرده است که منجر به ملاعنه میان آنها شد. در این ماجرا بیان شده است:

▫️معاویه وقتی به کوفه آمد، در حالیکه حسن و حسین پای منبر نشسته بودند، در مورد علی سخن گفته و به او دشنام داد؛ سپس به حسن دشنام داد؛ پس حسین ایستاد تا به وی جواب گوید؛ اما حسن دست وی را گرفته و او را نشانید؛ پس ایستاده و گفت:
ای کسی که در مورد علی سخن گفتی! من حسن هستم و پدرم علی است و تو معاویه هستی و پدرت صخر؛ مادر من فاطمه است و مادر تو هند؛ جدّ من رسول خدا است و جدّ تو ربیعه است؛ مادر بزرگ من خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیلة؛ پس خداوند هر کدام از ما دو را که نسب پست تری دارد و آنکه بدی وی از قدیم تا حال باقی است و آنکه پیش گام در کفر و نفاق بوده است را لعنت کند.
پس همه مردم مسجد گفتند: آمین.

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.
جمهرة خطب العرب ج 2 ص 14.

 

در متن روایت بود که بعد از این نفرین حضرت، همه مردم آمین گفتند. 

1⃣ابوالفرج اصفهانی، بعد از نقل این روایت در کتاب خویش می‌نویسد:

فضل بن حسن بصری گفت: یحیی بن معین گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین.
ابوعبید هم گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین .
ابوالفرج (صاحب کتاب) نیز می‌گوید: من هم آمین می‌گویم!

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.

 

2⃣ ابن ابی‌الحدید نیز بعد از نقل آمین علما می‌نویسد:

من عبدالحمید بن ابی‌الحدید، نویسنده این کتاب نیز می‌گویم: آمین!

شرح نهج البلاغة ج 16ص 28.

 

3⃣ مرحوم علامه مرعشی در شرح احقاق الحق در ذیل این روایت سخن راویان روایت را نقل می کند:

ابن عبد الصمد (از روات روایت) به ما گفت: من نیز می‌گویم آمین!؛ قاضی (احمد بن کامل از راویان روایت) نیز گفت: من هم می‌گویم آمین! شما نیز آمین بگویید!

محمد بن عبد الحافظ نیز گفته است: من هم می‌گویم آمین!

سید و حیری (از راویان روایت) نیز گفته‌اند: ما نیز می‌گوییم «آمین، آمین‌، آمین»!

شیخ مفید عبدالرحمن (از روایان حدیث) نیز می‌گوید: من نیز می‌گویم «آمین آمین» زیرا ملائکه می‌گویند «آمین»!

سید صفی (از راویان این روایت) می‌گوید: من نیز می‌گویم آمین !

ابن بابویه نیز گفته است: من نیز می‌گویم «آمین، آمین، آمین، آمین»!

شرح إحقاق الحق، ج 26 ص 534.

 

4⃣سید محسن امین نیز بعد از نقل کلام ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:

من نیز می‌گویم آمین!

أعیان الشیعة ج 1 ص 570.

 

5⃣مرحوم شرف الدین نیز بعد از نقل کلام ابن ابی الحدید می نویسد:

ما نیز به نوبه خودمان می‌گوییم: آمین!

صلح الحسن (ع) ص 289.

 

6⃣شیخ علی نجل محمد آل سیف الخطی نیز بعد از نقل کلام ابن أبی الحدید می‌گوید:

مولف این کتاب می‌گوید: آمین؛ و خدا رحمت کند بنده‌ای را که بگوید آمین!

وفیات الأئمة - من علماء البحرین والقطیف - ص 108.

 

7⃣ سعید أیوب، از کسانی است که به مذهب تشیع گرویده است او نیز می‌نویسد:

سعید ایوب نویسنده این کتاب نیز می‌گوید: آمین!

معالم الفتن ج 2 ص 178.

 

8⃣ نویسنده این متن (رسول چگینی) نیز میگوید:

اللهم آمین، آمین، آمین.

شما نیز آمین‌گوی دعای امام حسن مجتبی علیه السلام باشید 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۸
رسول چگینی

 

 

قرآن به عنوان قدیمی ترین سندی که درباره پیامبر اکرم (ص) سخن گفته است، مورد اعتماد و مراجعه مسلمانان قرار می گیرد و با استناد به آن و به بهره گیری از روایات تاریخی، سیره رسول خدا (ص) را به دست می آورند.

اما مستشرقان و غیر مسلمانان که با دیده تردید به اعتبار منابع اسلامی می نگرند، به دنبال منابع غیر اسلامی هستند که اخباری از وجود پیامبر اکرم (ص) ارائه دهند. به جهت در دست نداشتن منابع تاریخی غیر اسلامی، برخی مستشرقان به انکار وجود پیامبر (ص) پرداخته اند.

پژوهشهای باستان شناسانه و نسخه یابی های سده های اخیر، کمک زیادی در بازیابی تاریخ اسلام با استفاده از منابع غیر اسلامی داشته است. یکی از این موارد، قدیمی ترین اسناد تاریخی است که نامی از حضرت محمد صلی الله علیه وآله در آن ذکر شده است.

‏با توجه به نبود منابع دست اول عربی و اسلامی مربوط به قرن ۱ هجری وجود منابع سریانی و یونانی کمک زیادی به فهم ما از وقایع آن دوره و فتوحات می کند. 

 

اولین ذکر نام پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک شخص در متنی به سال ۶۳۷ م است که به زبان سریانی نوشته شده است. این سند که یادداشتی رنگ‌ و رو رفته به زبان سریانی است و در صفحه سفید برگه اول نسخه خطی (BL Add. ۱۴,۴۶۱) از انجیل متی و مرقس نوشته شده، تاکنون قدیمترین مدرکی است که نام‌ پیامبر اسلام، محمد(ص) در آن ذکر شده است. نسخه خطی انجیل متعلق به قرن ۶ میلادی و بر روی پوست نوشته شده است. نویسنده که خود شاهد وقایع بوده به نظر می‌آید که این یادداشت را در فاصله زمانی کوتاهی بعد از جنگ یرموک در سوریه که سپاهیان‌ مسلمان شکست قاطعی به سپاهیان امپراطوری بیزانس وارد کردند، نوشته است.

جنگ یرموک در زمان خلافت عمر واقع در سال ۱۵ هجری یا ۶۳۶ م حادثه مهم و سرنوشت سازی بود که ‏مسلمانان در نبردی ۶ روزه در نزدیکی رودخانه یرموک، واقع در مرزهای امروزی سوریه و اردن، به پیروزی قاطعی بر امپراتوری بیزانس دست یافتند. این پیروزی به سلطه روم بر شامات پایان داد و آغازگر گسترش قلمرو اسلام و سرانجام فتح  شهر مهم بیت المقدس در ۲ سال بعد شد. 

 

نخستین سندی که نام پیامبر اکرم(ص) را ذکر می‌کند درباره این نبرد است. این سند توسط یکی از پیروان او نوشته نشده است، بلکه توسط یک ناظر مسیحی سریانی در فلسطین نوشته شده است. این ذکر نام، که برای قرن‌ها نادیده گرفته شده بود، در صفحه‌ی نخست یک نسخه خطی انجیل دیده می شود.

متن زیر ترجمه فارسی این تصویر است (تاریخ‌ها بر اساس تقویم سلوکی یعنی مرگ اسکندر هستند):


‏«… محمد … کشیش مار الیاس … و آن‌ها آمدند … و از … نیرومند … ماه … و رومیان [فرار کردند؟]  و در  ژانویه [مردم] حمص در ازای جان خود توافق کردند، و بسیاری از شهرها در کشتاری که توسط [طایایی] محمد انجام شد، ویران شدند، و بسیاری از مردم کشته شدند و اسیرانی [گرفته شدند]
‏از جلیل تا بیت [زک . . . وات’ . . .]. و طایایی‌ها در نزدیکی … اردو زدند،و ما همه جا … و روغن زیتونی که آن‌ها آوردند و … آن‌ها … و در [بیست و ششم] ماه مه، [ساکلاروس] طبق معمول … از اطراف حمص، و رومیان آن‌ها را تعقیب کردند …
‏و در دهم [آگوست] رومیان از اطراف دمشق فرار کردند … بسیاری از [مردم]، حدود ده هزار نفر. و در پایان [سال] رومیان آمدند. و در بیستم آگوست در سال [نهصد و چهل و] هفت در گابیتا … رومیان جمع شدند و بسیاری از مردم کشته شدند، از رومیان حدود پنجاه هزار  … و در سال نهصد و چهل و …»

ترجمه برگرفته از صفحه حسین قتیب

 

این متن مجموعه‌ای از درگیری‌ها بین رومیان و مسلمانان را توصیف می‌کند که به نبرد گابیتا-یرموک منتهی می‌شود، نبردی که در آن ارتش روم در سال ۶۳۶م شکست خورد.

‏تاریخ این نبرد در این روایت سریانی حتی با تاریخ استاندارد ارائه شده در تاریخ‌نگاری‌های اولیه عربی اسلامی مطابقت دارد؛ یعنی رجب ۱۵ هجری و آگوست ۶۳۶. منطقه گابیتا هم در منطقه ای قرار گرفته که تواریخ اسلامی به آن اشاره کرده اند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۶
رسول چگینی
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۵۶ ق.ظ

بعثت رسول خدا (ص)؛ بعثت اخلاق و انسانیت

قرآن مجید یکی از اهداف بعثت حضرت محمد (ص) را کامل کردن مکارم اخلاق معرفی کرده است. با مراجعه به سیره پیامبر اکرم (ص) شاهد فضائل اخلاقی فراوانی هستیم که برای همه جوامع بشری آموزنده است. در این فرسته به دو ماجرا درباره اخلاق پیامبر (ص) اشاره می کنیم که شیوه مواجهه با افراد دیگر و حتی حیوانات را آموزش می دهد.

 

1️⃣پوزش طلبی و جبران ناراحتی
عبد الله بن أبی حَدرَد أسلمی می گوید: روزی سوار بر شتر از راهی عبور می کرم که پیامبر خدا (ص) را دیدم که از آن مسیر می گذشتند، ناگهان شتر من به شتر پیامبر برخورد کرد. پیامبر فریاد زد و پای ایشان آسیب دید و با چوب‌دستی خود پای مرا از خود دور کرد.  ترسیدم و گمان کرد اکنون عذاب نازل می شود. از آنجا عبور کردم و نزد دوستانم رفتم. آنها گفتند پیامبر به دنبالت فرستاده بود. با خود گفتم همان که فکر می کردم! ولی اجابت نکردم. دوباره شخص دیگری از قریش به دنبال من آمد. با او نزد پیامبر رفتم. خیلی می ترسیدم. وقتی نزد رسول الله (ص) رسیدم، حضرت لبخند می زد و فرمود: دیروز تو را با چوب‌دستی اذیت کردم. این تکه از گوشت گوسفند را در ازای آن بگیر. آن را گرفتم و دیدم [گوشت بسیار ارزشمندی است].
واقدی، المغازی، بیروت، دار الاعلمی، 1989م؛ ج 3 ص 940.

 

2️⃣ مهربانی در حق حیوانات
هنگام عزیمت سپاه اسلام برای فتح مکه، رسول الله (ص) در مسیر، سگی ماده را دیدند که عوعو می کرد و به توله هایش شیر می داد. حضرت به یکی از اصحابشان (جُعَیل بن سُراقه) دستور دادند تا از اسب پیاده شود و مانند سپر در برابر آن سگ بنشیند تا عبور جمعیت باعث ترس سگ و توله هایش نشود و کسی از سپاهیان نیز آزاری به آنان نرساند.
واقدی، المغازی، بیروت، دار الاعلمی، 1989م؛ ج 2 ص 804.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وآلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَآلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۵۶
رسول چگینی

 

رسول چگینی پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت در گفت‌وگو با ایسنا، در رابطه با لزوم نمود اخلاق اجتماعی پیامبر (ص) در جامعه، عنوان کرد: باید به این نکته دقت کنیم که طبق روایت مشهوری که عامه و خاصه نقل کرده‌اند، یکی از اهداف بعثت پیامبر (ص)، کامل کردن مکارم اخلاقی بوده است: «إنما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مکارمَ الاخلاق» یا به نقل دیگری «إنما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ صالح الاخلاق»؛ یعنی هدف از بعثت، کامل کردن اخلاق صالح بوده است؛ بنابراین، اخلاق سهم زیادی در تعالیم نبوی (ص) دارد.

این کارشناس مذهبی با بیان اینکه منبع اخلاق رسول‌الله (ص) قرآن مجید است، گفت: در روایتی از همسر پیامبر (ص) پرسیده شد که اخلاق رسول‌الله (ص) چگونه بود؟ او پاسخ داد: «کان خُلقه القرآن»؛ (اخلاق پیامبر قرآن بود).

وی افزود: مطابقت اخلاق نبوی (ص) با قرآن از این جهت اهمیت دارد که قرآن، مدرسه ادب و اخلاق است، رسول خدا (ص) درباره قرآن فرمودند: «اِنَّ هذَا القُرآنَ مَأدَبَةُ اللهِ فَتَعَلَّموا مَأدَبَتَهُ مَا استَطَعتُم.»؛ (این قرآن ادبستان خداوند است پس تا آنجا که می‌توانید از این ادبستان بیاموزید).

چگینی تاکید کرد: با نگاهی به سیره پیامبر (ص)، شاهد نمایان شدن مصادیق فراوانی از اخلاق اسلامی و قرآنی هستیم که لازم است آن را به عنوان الگویی پسندیده برای جوامع امروزی معرفی کنیم.

اخلاق پیامبر (ص) با مخالفان فکری و رفتاری ایشان است

وی با بیان اینکه با توجه به اینکه ابعاد اخلاقی پیامبر (ص) بسیار گسترده است، فقط به گوشه‌ای از این رفتارهای قرآنی که شاید امروز برای جامعه ما کارکرد بیشتری داشته باشد، اشاره می‌کنیم، اضافه کرد: اینکه رسول خدا (ص) چگونه با غیر همفکران خود رفتار کردند، برای ما بسیار مهم است تا ما نیز بدانیم چگونه با مخالفان و افراد غیرهمسوی خود رفتار کنیم.

بخشش و بزرگواری

چگینی تصریح کرد: عفو و بخشش از مهمترین رویکردهای پیامبر (ص) در مواجهه با مخالفان بوده است؛ حضرت چون به فکر ترویج توحید و یکتاپرستی بودند، هیچگونه حب و بغض شخصی را در این مسیر اعمال نمی‌کردند و برای رسیدن به اهداف والای قرآن، مخالفان و حتی دشمنان خود را به راحتی می‌بخشیدند.

وی در ادامه گفت: این رفتار حضرت نیز برگرفته از تعالیم قرآن است. آنجا که حضرت یوسف (ع) پس از تحمل سختی‌های فراوان و فراق پدر و مادر، وقتی برادرانش نزد او آمدند، حضرت فرمود: «قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»؛ (امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را می‌بخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است.) یعنی هرکاری با من کردید، همه را بخشیدم و خدا هم شما را می بخشد، به همین راحتی از همه دشمنی‌های برادرانش گذشت.

چگینی در رابطه با نمونه رفتار رسول خدا (ص) با دشمنانشان، بیان کرد: وقتی در سال هشتم هجری، مکه را فتح کردند و در مقابل کعبه قرار گرفتند، سخنرانی کردند؛ مشرکین نگران بودند که پیامبر (ص) به تلافی این سال‌ها، آنها را مؤاخذه کند، زیرا هم زمانی که پیامبر (ص) در مکه بودند، مشرکان خیلی رسول الله (ص) و مسلمانان را اذیت می‌کردند، و هم زمانی که حضرت به مدینه رفتند، جنگ‌های متعددی از قبیل بدر، احد و خندق میان مسلمانان و مشرکان در گرفت و افراد زیادی کشته و شهید شدند.

وی ادامه داد: مشرکان قریش از این کارنامه سیاه خود خبر داشتند و می‌دانستند که عرب، حتی حاضر است به خاطر قتل یک نفر، جنگ‌های فرسایشی و طولانی مدت انجام دهد، به همین جهت نگران بودند که پیامبر (ص) همه آن‌ها را قصاص کند؛ رسول الله (ص) از آنان پرسید: ای اهالی قریش، فکر می‌کنید من چه تصمیمی درباره شما می‌گیرم؟ مشرکان که دیگر از اخلاق پسندیده پیامبر (ص) خیلی شنیده بودند، گفتند: تصمیم خیری و خوبی می‌گیری ای برادر بخشنده! رسول الله (ص) در پاسخ همان سخنی که حضرت یوسف (ع) به برادرانش گفت، را به مشرکان فرمودند: «لا تثریب علیکم الیوم، اذهبوا فأنتم الطلقاء»؛ (امروز دیگر شما را ملامت و سرزنش نمی کنم؛ بروید که همه شما آزاد شده هستید.)، این رفتار کریمانه پیامبر (ص) موجب شد که اکثر مشرکان آن دوره، اسلام بیاورند و گسترش اسلام در سراسر مناطق جزیرة العرب شدت بیشتری گرفت.

 

صبر و مماشات

وی با اشاره به اینکه نکته دیگری که در سیره پیامبر (ص) قابل رهگیری است، صبر و مماشات حضرت با کسانی است که از جهت رفتاری، همسو با ایشان نبوده‌اند، اظهار کرد: روزی یک اعرابی به مسجد پیامبر (ص) وارد شد. ابتدا در گوشه‌ای ایستاد و نماز خواند، سپس دعایی کرد و بعد ایستاد و ادرار کرد؛ اصحاب پیامبر (ص) بسیار ناراحت شدند و می‌خواستند او را تنبیه کنند، اما رسول الله (ص) حتی اجازه ندادند که اصحاب مانع کار او شوند و وقتی کار اعرابی تمام شد، پیامبر (ص) دستور دادند ظرف آبی بیاورند و آن محل را بشورند. حضرت سپس فرمودند: «إنما بُعِثتم مُیسِّرین ولم تُبعَثوا مُعسِّرین»؛ (ما مبعوث شده‌ایم برای سهل و ساده‌گیری و نه برای سختگیری).

چگینی اظهار کرد: غیر از مسأله سهل و سمحه بودن اسلام، بحث صبر حضرت در این ماجرا قابل الگوگیری است؛ زیرا این اعرابی، مسلمان بوده است و مواجهه پیامبر (ص) با یک مسلمان که اطلاع زیادی به مسائل دینی ندارد، بسیار درس‌آموز است؛ حضرت به جای اینکه برخورد تندی با آن اعرابی داشته باشد که چرا این کار را در مسجد انجام می دهی و او را از مسجد بیرون کنند، اجازه هیچ برخورد تندی به اصحاب نمی‌دهند و اجازه می‌دهند که آن شخص، خودش به اشتباهاتش پی ببرد، در روایات آمده پیامبر (ص) اعرابی را فراخواندند و به او توضیح دادند که مسجد، مکان دعا و نماز و قرائت قرآن است لذا مشاهده می‌کنیم که نهی از منکر پیامبر (ص) کاملاً به صورت فرهنگی و از هرگونه برخورد به دور بوده است.

حفظ کرامت انسانی

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت بیان کرد: موضوع دیگری که در رفتار اجتماعی پیامبر (ص) نمایان است و لازم است جوامع امروزی از آن درس بگیرند، مسئله کرامت انسانی از منظر رسول الله (ص) است؛ پیامبر اکرم (ص) احترام فراوانی برای افراد قائل بودند و در روایتی فرمودند: «المؤمن اعظم حرمة من الکعبة» (حرمت مؤمن بیشتر از کعبه است) البته تصور نشود که حضرت تنها نسبت به مؤمنان این نگاه را داشتند، بلکه حتی نسبت به افرادی که ایمان کاملی نداشتند و یا مسلمان نبودند نیز حضرت به کرامت انسانی پایبند بودند.

وی یادآور شد: در ماجرایی نقل شده یکی از تازه‌مسلمانان، مرتکب گناه فحشا شد و حد اسلام بر او جاری شد و از دنیا رفت وقتی مسلمانان از کنار جنازه او رد می شدند، برخی با انگشت تحقیر و سرزنش به او اشاره می‌کردند و شخصی تعبیر بدی درباره جنازه آن شخص کرد و گفت خدا این حیوان (الاغ) را لعنت کند؛ حضرت وقتی این سخن را شنیدند بسیار ناراحت شدند و فرمودند حق ندارید نسبت به دیگران از این تعابیر استفاده کنید، یعنی پیامبر (ص) حتی نسبت به کسی که برخی موازین شرع را زیر پا گذاشته نیز کمال احترام را قائل است و اجرای قانون اسلام را تنها در محدوده خودش لازم می‌داند و بیش از آن راضی نیستند که بی حرمتی به آن شخص انجام شود.

چگینی افزود: در روایت دیگری نیز بیان شده که حضرت دستور داده بودند وقتی جایی نشسته‌اید و مراسم تشییع جنازه انجام شد، به احترام آن جنازه از جا برخیزید، روزی پیامبر (ص) در جمع صحابه نشسته بودند و جنازه شخص یهودی را تشییع می‌کردند وقتی به نزدیکی حضرت رسیدند، پیامبر (ص) ایستاد و صحابه نیز به احترام جنازه ایستادند. برخی صحابه گفتند: یا رسول الله، اما این جنازه شخصی یهودی بود؟ در واقع صحابه ناراحت شدند که چرا باید احترام غیر مسلمانان را مراعات کرد؛ اما رسول خدا (ص) پاسخ دادند: «ألیست نفسا»؛ (آیا آن یک انسان نیست؟) یعنی حضرت به احترام انسانیت آن شخص، ایستادند و به صحابه آموختند این کرامت انسانی را حفظ کنند و این اقدام پیامبر (ص) الگویی برای صحابه شد و بعد از آن به حفظ کرامت انسانی اهتمام داشتند.

آینده‌نگری

این کارشناس مذهبی با تاکید بر اینکه مراد ما از آینده نگری آن معنای متداول در اذهان عموم نیست، عنوان کرد: پیامبر اکرم(ص) در اواخر سال دهم بعثت، بعد از وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه، برای تبلیغ و دعوت به طائف رفتند؛ زیرا مشرکان جرئت بیشتری نسبت به آزار آن حضرت پیدا کردند، از این رو رسول خدا (ص) درصدد استمداد از قبیله ثقیف که در طائف سکونت داشتند برآمدند و می‌خواستند با جلب نظر آنها، پشتیبان تازه‌ای برای پیشرفت دین خویش بدست آورند.

چگینی در ادامه تصریح کرد: بزرگان طائف از یاری پیامبر(ص) سرباز زدند و جوانان شهر را ترغیب کردند که به پیامبر (ص) حمله کنند و آن‌ها نیز شروع به سنگ زدن به پیامبر (ص) کردند، آن چنان که پاهای پیامبر (ص) مجروح شد؛ این ماجرا برای پیامبر (ص) خیلی دشوار بود به گونه‌ای که سال‌ها بعد، وقتی از رسول‌الله (ص) پرسیده شد که سخت‌ترین روزی که بر شما گذشت، چه روزی بود، حضرت فرمود: همان روزی که به طائف رفتم.

وی یادآور شد: حضرت فرمودند: وقتی از طائف بازمی‌گشتم، ناگهان ابری بر روی سرم ظاهر شد، وقتی نگاه کردم دیدم جبرئیل است که ندا سر می دهد: خداوند سخن این قوم را نسبت به شما شنیده است و فرشته ای را امر کرده که هر دستوری بدهی آن را اجرا کند و آن قوم را عذاب کند، اما حضرت راضی به عذاب آن قوم نشدند و فرمودند: «بل أرجو أن یخرج الله من أصلابهم من یعبد الله وحده، لا یشرک به شیئا.»؛ (امید دارم که از نسل این افراد کسانی وجود داشته باشند که خداوند یگانه را بپرستند و مشرک نباشند) این آینده نگری پیامبر (ص) جواب داد و در سال‌های نه چندان دور، مردم طائف مسلمان شدند و این آرزوی پیامبر (ص) محقق شد.

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت، در پایان با بیان اینکه امیدواریم با الگوگیری از حضرت، رفتار اجتماعی خود را اصلاح و جهانیان را با اخلاق نبوی (ص) آشنا کنیم، تاکید کرد: حتی اگر احساس کردیم که در شخص مخالف ما، امکان اصلاح وجود ندارد، اما نباید ناامید شد بلکه باید با آینده نگری، همچنان بر اخلاق اسلامی پایبند بود و امید داشت که روزی ثمره اخلاق صحیح را برداشت خواهیم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۴۵
رسول چگینی
سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۰ ب.ظ

ولایت امام در امتداد ولایت پیامبر

همزمان با فرارسیدن دهه ولایت و امامت و اهتمام شیعیان به بزرگداشت این ایام، برخی با شبهه افکنی و ترویج اندیشه های باطل، در کمرنگ کردن این اندیشه حیات‌بخش اسلام تلاش می کنند. در جدیدترین این اظهار نظرها، یکی از نویسندگان مذهبی که سابقه درخشانی در انکار برخی باورهای تشیع دارد، نوک پیکان حملات خود را متوجه یکی از اصلی‌ترین باورهای شیعه یعنی امامت کرده است و ولایت تکوینی امام را برساخته اندیشه غالیان دانسته است.

گزیده ادعای نویسنده فوق این است که امامت دارای سه بُعد است: 1. امامت سیاسی و مقام حکمرانی؛ 2. مرجعیت علمی و دینی؛ ۳. امامت تکوینی و باطنی. آنچه از تاریخ و روایات نبوی فهمیده می شود، بُعد اول و دوم است ولی بُعد سوم در نیمه قرن دوم و توسط غالیان به وجود آمده و عدم اعتقاد به آن ضرری به ایمان اسلامی نمی زند.

این سخن دارای اشکالات متعددی است که در ادامه به آنها اشاره می کنیم:

اولتقسیم نادرست: سه جنبه و بُعدی که نویسنده برای امامت ذکر کرده است، برگرفته از شئون و وظائف امام است. علمای شیعه شئون امام را به سه بخش رهبری سیاسی جامعه، مرجعیت دینی و ولایت تکوینی و باطنی تقسیم کرده اند. در حقیقت نویسنده شئون امام را به معنای جنبه و بُعد امامت تفسیر کرده است و به نحوی میان آنها تفکیک کرده تا اینگونه القاء شود که امامت دارای سه بخش مستقل است. در حالی که این سه، جزء شئون امامت محسوب می شوند و هیچ انفکاکی در متعلق آنها (امامت) نیست.

دوم) اشتراک نبوت با امامت در شئون: سه بُعدی که برای امامت ذکر شده، دقیقاً همان ابعادی است که برای نبوت نیز ذکر شده است. یعنی پیامبر نیز دارای سه شأن رهبری سیاسی، مرجعیت دینی و ولایت تکوینی است با این تفاوت که پیامبر(ص)، برای تشریع دین مبعوث شده است اما امام، در پی تبیین و ترویج دین است. بنابراین ابعادی که نام برده شده، قبل از آنکه برای امام ثابت باشد، برای پیامبر نیز ثابت است؛ زیرا امامت، امتداد نبوت است و همه وظائفی که بر عهده پیامبر است، بر عهده امام نیز است، غیر از دریافت وحی تشریعی. در این سامانه معرفتی، همانگونه که پیامبر اکرم (ص) دارای ولایتی در امتداد ولایت خداوند است، امیرالمؤمنین علی (ع) نیز دارای ولایتی است که در امتداد ولایت پیامبر اکرم (ص) است و خداوند در آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده: 55) بر آن تأکید شده است.

سوم) فهم نادرست از بُعد و جنبه: برداشت نویسنده از بُعد و جنبه نادرست است. او گمان کرده که وجود این سه جنبه، به معنای ترتّب و یا تأخر حکمی یا زمانی این سه بر یکدیگر است؛ به این معنا که امام ابتدا، رهبری سیاسی داشته، سپس به مرجعیت علمی رسیده و در نهایت ولایت باطنی برای او ثابت شده است. این در حالی است که وجود شئون یا ابعاد نبوت یا امامت، به معنای ترتب و تأخّر حکمی یا زمانی این شئون بر یکدیگر نیست؛ بلکه پیامبر یا امام، در آنِ واحد که دارای مرجعیت علمی و دینی است، از ولایت تکوینی نیز برخوردار است. دانسته است که ولایت سیاسی پیامبر یا امام که در قالب تشکیل حکومت به منصه ظهور می‌رسد، وابسته به فراهم بودن شرائط مختلفی است که عدم تشکیل حکومت، تنها فعلیت این شأن را از بین می برد اما پیامبر یا امام همچنان بالقوه حائز شأن ولایت سیاسی می باشد.

چهارم) اشتباه روش شناختی: با واکاوی استدلال مطرح شده از زاویه نگاه نویسنده، این نکته به دست می آید که مبنای روش شناختی نویسنده برای کشف ابعاد امامت، منازعات و اختلافاتی است که در منابع تاریخی و حدیثی ثبت شده است. او با استناد به منابعی که برخی منازعات علمی و سیاسی درباره امامت را منعکس کرده اند، این نتیجه را گرفته که وجود این منازعات، بیانگر این است که آن بُعد در آن دوره وجود داشته است. برای نمونه چونکه در سده نخست، درباره جایگاه سیاسی امام، اختلاف بالا گرفته، بنابراین این بُعد از امامت، در آن دوره وجود داشته است. بُعد علمی نیز همزمان با پررنگ شدن اختلافات علمی میان جریانات کلامی در ابتدای قرن دوم، شکل گرفته است. بُعد باطنی امام نیز در اواخر قرن دوم همزمان با شکل گیری جریانات غالیانه که شئون خدایی برای ائمه(ع) در نظر می گرفتند، به وجود آمده است. این بزرگترین اشکالی است که نویسنده را فریفته و او را به نتیجه گیری نادرست واداشته است؛ زیرا امامت، مانند نبوت جایگاه رفیعی است که دستیابی به همه شئون آن وابسته به غوطه‌ور شدن در لابه‌لای صفحات تاریخ نیست؛ بلکه با معرفت درست نسبت به جایگاه نبوت یا امامت، می توان این شئون را اثبات کرد.

پنجم) کج‌اندیشی درباره منابع معرفتی: یکی از ادله نویسنده بر عدم اثبات ولایت تکوینی ائمه(ع)، فقدان این بعد از امامت در آیات و روایات نبوی است. غیر از اینکه این سخن مطابق با واقع نیست و ولایت تکوینی ائمه (ع)، از روایات نبوی نیز قابل اثبات است، نفس این ادعا که راه اثبات یک مقوله دینی تنها استناد به آیات قرآن و روایات نبوی است، اشتباه شناختی در منابع معرفتی است؛ زیرا بر این مبنا، روایات اهل بیت (ع)، هیچ جایگاهی در اثبات باورهای دین ندارند و تنها در صورتی که روایات نبوی (ص) گزاره ای را مخابره کنند، آن به اثبات می رسد. این عقیده مخالف دستور قرآن و پیامبر اکرم (ص) است و گویای این است که نویسنده حتی به مرجعیت دینی و علمی اهل بیت (ع) نیز باور ندارد! این در حالی است که لزوم همراهی و پیروی از اهل بیت(ع) در شأن نزول آیاتی از قبیل «أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» (توبه: 119) و «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء: 59) بیان شده است، و مرجعیت دینی و علمی ایشان را به اثبات می رساند. این آیات اضافه بر روایاتی مانند حدیث متواتر ثقلین است که بر پیوند عمیق میان قرآن و عترت تأکید دارد و پناهگاه مؤمنان برای در امان ماندن از گمراهی را، مراجعه به ایشان معرفی می کند. غیر از اینکه اشکال دیگری نیز متوجه این سخن است و آن اینکه منحصر کردن راه دستیابی به معارف دینی در احادیث نبوی، به معنای کنار گذاشتن غالب منابع حدیثی شیعه است؛ زیرا کمتر می توان به احادیثی در منابع شیعه دست یافت که با سند غیر شیعی به پیامبر(ص) منتسب شود و غالب روایات نبوی موجود در منابع شیعه، از طریق اهل بیت (ع) نقل شده اند. در نتیجه با ناصحیح دانستن این روایات، راهی جز استناد به منابع اهل سنت باقی نمی ماند که آن نیز با پیشینه ای که در تدوین احادیث آنان وجود دارد و فاصله قریب به صد ساله ای که میان صدور و نگارش احادیث نبوی اتفاق افتاده، بیش از پیش حجیت این احادیث را با چالش مواجه می کند. در نتیجه نه تنها شئون نبوت و امامت، بلکه بسیاری دیگر از معارف دین از جهت خدشه در منبع اولیه استنباط حکم، بر باد خواهد رفت.

ششم) برداشت نادرست از نظریه امامت: اشتباه دیگری که در متن فوق وجود دارد، اینکه نویسنده برداشت صحیحی از امامت تکوینی و باطنی ندارد. او نتوانسته میان ادعاهای مطرح شده درباره امامت باطنی با نظریه امامت شیعی تفکیک قائل شود. این فهم مشوّش برخاسته از آگاهی نادرست از ولایت تکوینی پیامبر یا امام است. نویسنده شأن ولایت تکوینی امام را مساوی با امامت باطنی فرض کرده و آن را برساخته اندیشه غالیان پنداشته است. این در حالی است که ولایت تکوینی آنگونه که از آیات و روایات به دست می آید به معنای: «قدرت خارق‌العاده بر تصرف در هستی و موجودات جهان است. منظور از آن این است که خداوند قدرت تصرف در همه‌چیز و تدبیر امور همه موجودات جهان را دارد یا انسانی که به کمال معنوی رسیده است، به‌اذن او، می‌تواند در هستی تغییری خارق‌العاده انجام دهد.» این ولایت اختصاص به پیامبر یا امام ندارد، و حتی انسان مؤمن در اثر اطاعت و فرمانبری از دستورات الهی دارای قدرتی می گردد که خداوند به او اذن تصرف در عالم هستی را می دهد. بر این اساس، همانگونه که حضرت عیسی (ع) دارای ولایت تکوینی است و خداوند از آن خبر داده است: «انِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ» (آل عمران: 49)، آصف بن برخیا نیز از این ولایت برخوردار است: «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» (نمل: 40)؛ حدیث قرب نوافل که مورد اتفاق شیعه و سنی است نیز این قدرت را برای مؤمن مطیع فرامین الهی ثابت دانسته است: «وَمَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ، وَلِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ، وَیَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا، إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ، وَ‌إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ.» (کلینی، الکافی، ج 2، ص 352؛ بخاری، صحیح البخاری، ج 8 ص 105). بنابراین، ولایت تکوینی امام یکی از شئون امامت به شمار می آید که قرآن و روایات از وجود آن خبر می دهند. برای نمونه امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِیدُ وَ لَوْ شِئْنَا أَنْ نَسُوقَ الْأَرْضَ بِأَزِمَّتِهَا لَسُقْنَاهَا؛ خداوند این قدرت را به ما داده است تا هرچه را بخواهیم انجام دهیم و اگر بخواهیم تمام زمین را به حرکت درآوریم، میتوانیم» (صفار، بصائر الدرجات، ج 1 ص 376). شیعیان در پرتو این شأن پیامبر و امام، بر این باور هستند که پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) از پیدا و پنهان امور – آن میزان که خداوند اذن دهد – آگاه هستند و قدرت تصرف در امور را دارند. صدالبته این عقیده شیعیان از سوی برخی مورد انکار قرار گرفته است و با طرح شبهات پوچ و بی ارزش، به دنبال از بین بردن این اعتقاد هستند.

هفتم) عدم تعارض ولایت تکوینی با توحید: به نظر می رسد آنچه باعث شکل‌گیری این شبهه و دیگر شبهات مربوط به ولایت تکوینی امام می شود، این است که تصور می شود اعتقاد به ولایت تکوینی برای بندگان خدا مخالف توحید است؛ زیرا پذیرفتن قدرت این‌چنینی برای انسان‌ها که آنان همانند خدا بتوانند در اماته و احیاء، و قبض و بسط عالم، تصرف داشته باشند منافی با توحید خواهد بود! در پاسخ این ابهام باید گفت جهان آفرینش، جهان اسباب و علل است، و اراده حکیمانه خداوند این چنین تعلّق گرفته است که هر پدیده‏ای از علت خاص خود سرچشمه می‌گیرد، درعین‏حال همه علل و اسباب، به خدا منتهی شده و از او نیرو می‏گیرند. اوست که سبب را، سبب آفریده و به آن نیرو بخشیده، و هر علتی در تأثیرش و هر فاعلی در فعلش، به او تکیه دارد. حقیقت توحید به آن نیست که ما اسباب و علل را بی‌تأثیر، و همه چیز را از کار برکنار نموده، تنها خداوند را فاعل مستقیم کارها بدانیم، بلکه مقتضای توحید آن است که هیچ فاعلی را در فعلش و هیچ علتی را در تأثیرش مستقل ندانیم، بلکه معتقد باشیم هر فاعلی، هرکاری که انجام می‏دهد، نیرو و توانش را از خدا دریافت می‏نماید. و به تعبیر دیگر: همه جنود الهی به حساب آمده و به فرمان او کار می‏کنند که: «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (فتح: 7)،  و اگر انبیاء و اولیای الهی تصرفاتی در عالم تکوین دارند، در اثر رابطه با خدا و مقام قربی است که به خدا دارند، نه آنکه خود مستقلاً بدون اذن الهی، بتوانند کاری را انجام دهند، و چنین عقیده هیچگاه منافی با توحید نخواهد بود.

هشتم) جایگاه ولایت در ایمان اسلامی: نکته پایانی که توجه به آن ضروری است اینکه آیا انکار امامت باطنی – به معنای مورد اشاره نویسنده -، خللی به ایمان اسلامی وارد می سازد یا خیر؟ با توضیحاتی که در بخشهای پیش بیان کردیم، پاسخ به این سؤال ساده خواهد بود؛ زیرا فهمیده شد که ولایت تکوینی، یکی از شئون پیامبر یا امام است که در اثر وجود ملکات نفسانی ایشان حاصل شده است و در مسیر تشریع و تبیین دین، به کار رفته است. بنابراین انکار این بخش، به معنای درک نادرست از شئون امامت است که معرفت تام به امام که خواسته قلبی هر انسان مؤمنی است را مخدوش می کند؛ زیرا بر اساس روایات اهل بیت (ع)، اسلام بر پنج رکن بنا شده است که رکن اصلی آن، ولایت است: «امام باقر (ع): بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة.» (کلینی، الکافی، ج 2 ص 18)، و دستیابی به معرفت صحیح به امام زمینه گمراهی را از بین می برد: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی.‏» (کلینی، الکافی، ج 1 ص 337.)

در پایان از خداوند متعال خواستاریم که معرفت صحیح نسبت به امام را به همه دوستداران قرآن و عترت عطا کند و حیات ما را در مسیر اعتلای پرچم ولایت در سراسر گیتی قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۲ ، ۱۲:۵۰
رسول چگینی