وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمرو بن عاص» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۱۱ ق.ظ

«عمرو عاص» در ترازوی نقد

با توجه به اظهاراتی که برخی سلبریتی ها درباره شخصیت «عمرو عاص» بیان کرده اند، لازم است به مهمترین اقدامات این شخصیت در طول تاریخ زندگی او اشاره کنیم تا با نگاهی جامع و کامل، بتوان آنها را ارزیابی کرد.
شایان ذکر است که یکی از بهترین راه های قضاوت تاریخی، شیوه پدیدارشناختی است. بدین معنا که با مطالعه اقدامات مثبت و منفی انجام گرفته توسط شخصیت مورد نظر، می توان شخصیت او را مورد ارزیابی قرار داد. از این مسیر می توان آگاهی هایی پیرامون روان‌شناختی نیز به دست آورد.
به منظور شناخت شخصیت عمرو عاص و دوری از قضاوت غیر منصفانه، نخست به فضائلی که اهل سنت برای عمرو عاص برشمرده اند، اشاره می کنیم و در ادامه، به برشهایی تاریخی از زندگی عمرو عاص می پردازیم که اثرات جبران‌ناپذیری بر جامعه اسلامی و مسلمانان گذاشته است.

 

معرفی عمرو عاص:
عمرو بن عاص بن وائل سهمی(م 43ق)، یکی از افراد فرصت‌طلب و حیله‌گر، از زنی به نام "نابغه" متولد شد. "عاص بن وائل سهمی" همان عنصر مشرکی است که بعد از فوت حضرت قاسم پسر پیامبر(ص) به آن‌حضرت طعنه‌ بسیار زشت ابتر بودن را زد که به دنبال آن آیه‌ی "ان شانئک هو الابتر" درباره‌ی او نازل شد.
عمرو بن عاص در زمان پیامبر(ص) دارای چهره‌ای بسیار منفور و شخصیت پلیدی بود؛ چرا که او همان کسی است که هفتاد بیت شعر سروده بود و کودکان مکه هنگامی که رسول خدا(ص) را می‌دیدند آن شعرها را با صدای بلند می‌خواندند و موجب ناراحتی و آزار پیامبر(ص) می‌شدند؛ از این‌رو رسول خدا(ص) دعا کرد: «خداوندا عمرو مرا هجو کرده ولی من شاعر نیستم و شاعری زیبنده‌ی من نیست تا پاسخ سخنش را به شعر گویم، پس او را در برابر هر یک از حروف شعرش هزار بار لعن کن». (طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1 ص 276.)

 

فضائل ادعایی:
عالمان اهل سنت در مقام بیان شخصیت عمرو عاص، به این ویژگی های او به عنوان فضائل اشاره می کنند:

1. اسلام آوردن در سال فتح مکه: هنگامی که آوازه اسلام در مناطق مختلف شبه جزیره طنین انداز شد، در سال هشتم هجری، وی به همراه چند تن از مردان قریش به نزد نجاشی رفت تا در پناه او در حبشه زندگی کند و ولایت اسلام را نپذیرد، ولی نجاشی درباره پیامبر(ص) گفت او بر حق است و به زودی بر مخالفینش پیروز می‌شود. سخن او را بپذیر. عمرو عاص سپس راهی مدینه نزد پیامبر(ص) شد. (ابن هشام، عبدالملک، سیرة النبویة، ج۲، ص۲۷۸.)

2. فرماندهی جنگ ذات السلاسل: پیامبر(ص) در سال هشتم هجری قمری عمرو بن عاص را به سوی اراضی بنی عذره فرستاد تا مردم آن سامان را برای جنگ با شامیان آماده کند و سبب انتخاب عمرو بن عاص به این دلیل بود که مادر بزرگ وی که زنی از قبیله بلی بود نسبشان با بنی عذره هر دو به قضاعه می‌رسید. پیامبر(ص) به این وسیله خواست توجه مردم آن اراضی را که با عمرو خویشاوند بودند، جلب کرده باشد. (ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۱.)

3. عامل زکات در عمان: پیامبر(ص) در ذی القعده سال هشتم هجری، عمرو بن عاص را همراه نامه‌ای سر به مهر پیش جیفر و عبد پسران جلندی فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد و در سال نهم هجری، وی را عامل زکات بر بنی فزاره قرار داد. (ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ص۱۶۰.)

4. فتح فلسطین: شهرت عمرو بیشتر به خاطر فتح فلسطین و مصر است. او در سال 20 هجری در زمان خلیفه دوم، توانست مصر و برخی شهرهای پیرامون آن چون زویله و اسکندریه را فتح کند. (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۹.)

5. ناظر شورای شش نفره: عمرو عاص و مغیره در شورایی که عمر برای تعیین خلیفه ترتیب داد به عنوان ناظر حضور داشتند. همچنین در هنگام دفن عمر هم حضور داشتند. (دینوری، احمد بن داود، الاخبارالطوال، ص۱۳۹.)

موارد یاد شده، مهمترین و بزرگترین فضائلی است که اهل سنت برای عمرو عاص ذکر کرده اند. فارغ از اینکه فضیلت‌بودگی بسیاری از موارد یاد شده محل مناقشه است و نمی توان صرف اسلام آوردن، یا ناظر شورای شش نفره در زمان عمر بن خطاب بودن را فضیلت به شمار آورد، اما تنها جهت استقصاء همه موارد، آنها را ذکر کردیم. افزون بر اینکه برخی موارد یاد شده، نه تنها هیچ فضیلتی نیست بلکه به نوعی رذیلت به شمار می رود مانند فرماندهی جنگ ذات السلاسل که به شکست عمرو عاص انجامید و پیامبر خدا(ص)، حضرت علی(ع) را به عنوان فرمانده لشکر تعیین کرد و امیرالمؤمنین در این جنگ پیروز شد (شیخ مفید، الارشاد، ج 1 ص 84-86.)

 

آن روی چهره عمرو عاص:
در این بخش، مهمترین اقدامات نادرست و منفی عمرو عاص که نقاط سیاهی در تاریخ زندگی او ثبت کرده، اشاره می کنیم:

1. تلاش برای بازگرداندن مسلمانان از حبشه: وی در توطئه‌ای که قریش علیه مسلمانان در سال پنجم هجری ترتیب دادند و قصد برگرداندن مسلمانان از حبشه را داشتند، بسیار برای بازگرداندن مهاجران تلاش کرد. او به حبشه سفر کرد و نزد نجاشی سعایت مهاجران را نمود. البته با تدبیر پادشاه حبشه، تلاشهای او ثمری نداشت. او همان شخصیتی بود که نزد نجاشی بیان کرد که مسلمانان معتقدند که عیسی بنده خداست و چیزهای عجیبی درباره عیسی می‌گویند. اگر در صدق و کذب سخنان من شک دارید فرستاده خود را به نزد آنها بفرستید. نجاشی آنها را احضار کرد و آنها در جواب شاه پاسخ قرآن را یادآورد شدند. جعفر بن ابیطالب در این باره گفت: ما معتقدیم که حضرت عیسی بنده و پیامبر و روح خدا و کلمه الهی است که به مریم بتول فرستاده است. نجاشی از این سخن بسیار خشنود شد و هدایا را به عمرو بن عاص برگرداند و مهاجرین را در کشورش به خوبی پناه داد. (یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسدالغابه، ج۳، ص۷۴۱.)

2. تحریک مردم بر علیه عثمان: در روزگار عثمان، اسکندریه، با وجود صلحی که با مسلمانان برقرار کرده بود، از اطاعت سر باز زد و صلح را شکست. عمرو بن عاص، در پی این نافرمانی، به آنجا لشکرکشی و آنجا را فتح کرد و اسیران آنجا را به مدینه فرستاد و عثمان، آنها را به ذمه خودشان بازگردانید، چرا که صلح کرده بودند، عمرو از این کار خلیفه ناراضی شد و از اینجا بدی میان عمرو و عثمان آشکار شد و عثمان او را از مصر برداشت و به عبدالله بن سعد بن ابی سرح که برادر مادریش بود، امارت آنجا را داد. (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۰؛ ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب ج۳، ص۹۱۹.) وی پس از عزل از حکومت مصر به فلسطین رفت و در آنجا مقیم شد. در حوادث زمان عثمان که منجر به کشته شدن او شد دخالتی نکرد، ولی مردم را علیه عثمان در نهان تحریک می‌کرد (ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۶۴.) وی در محافل و مجالس از عثمان بدگویی می‌کرد و معایب او را اظهار می‌داشت. او خود می‌گفت: به خدا چوپانی را می‌دیدم و او را بر ضد عثمان تحریک می‌کردم (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۶۰.)

3. تحریک معاویه برای طغیان و سرکشی: پس از کشته شدن عثمان، عمرو عاص پیش معاویه رفت و همراه او به خونخواهی عثمان پرداخت و همراه او در جنگ صفین شرکت کرد. وقتی امام علی(ع)، معاویه را به پذیرش بیعت دعوت کرد، معاویه در پی اعلام خلافت خود بود و بدین رو پاسخی نداد و با عمرو عاص مشورت کرد. عمرو بدو گفت که تو نه سابقه علی در اسلام و نه توانایی رقابت با او را داری. بدین رو ابتدا باید علی را در میان شامیان به‌عنوان قاتل عثمان معرفی کنی و به خونخواهی عثمان برخیزی و بدین طریق راه را برای ادعای خلافت برای خود باز کنی. معاویه پذیرفت و با نقشه‌ای که با عمرو عاص کشید، در شام تبلیغ کرد که علی(ع) قاتل عثمان است و با بهانه کردن خون عثمان زمینه را برای جنگ با علی(ع) و اعلام ادعای خلافت خود باز کرد. عمرو در مقابل همکاری با معاویه از او قول گرفته بود که والی مصر شود (دینوری، الاخبار الطوال، ص 222.) 

4. قرآن به نیزه کردن در جنگ صفین: در گیرودار جنگ صفین، زمانی که معاویه مالک اشتر را دید که در ده ضربه ای او بود با عمروعاص مشورت کرد. عمرو بن عاص گفت: قرآن ها را بر سر نیزه ها مى افرازیم ومى گوییم: هر چه در این قرآنها است میان ما و شما داورى کند. معاویه به سپاه خود دستور داد قرآن بر سر نیزه کنند. سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزه‌ها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آن‌ها هشدار می‌داد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، قاریان نمی‌توانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آن‌ها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید، سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد (نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص 219.)

5. خیانت در ماجرای حَکَمیت: حکمیت واقعه‌ای تاریخی مربوط به جنگ صفین است. در این واقعه، ابوموسی اشعری نماینده و حَکَم سپاه کوفه (سپاه امام علی(ع)) و عمرو عاص حَکَم سپاه شام (سپاه معاویه)، برای حل اختلاف میان مسلمانان با یکدیگر گفتگو کردند و قرار شد رأی آنان طبق قرآن باشد. درخواست حکمیت با حیله عمرو عاص و معاویه و در پی از هم گسیختن سپاهشان در برابر سپاه امیرالمؤمنین مطرح شد و امام علی(ع) از آغاز با آن مخالف بود. ابوموسی اشعری نتیجه حکمیت را به اینجا رسانید که هر دو فرمانروا یعنی معاویه و علی(ع) از خلافت برکنار شوند و هیچ‌کدام فرمانروا نباشد. عمرو عاص نیز ـ به ظاهر ـ این امر را پذیرفت اما برای اجرایی‌کردن نقشه‌ای که در سر داشت، ابوموسی را فریفت و او را برای اعلام نتیجه بر خودش مقدم کرد. ابوموسی نخست به منبر رفت و گفت من، علی و معاویه را از خلافت خلع کردم، شما به کار خود روی آورید و هر که را دوست دارید، بر خود خلیفه کنید. ابوموسی از منبر پایین آمد، آن‌گاه عمرو عاص به منبر رفت و خداوند را ستایش کرده و گفت: آن‌چه این شخص گفت را شنیدید. او سالار خود را از خلافت خلع کرد؛ همانا من هم سالار او را همان‌گونه که او خلع کرد، خلع می‌کنم و سالار خودم معاویه را بر خلافت مستقر و پایدار می‌دارم که او صاحب خون عثمان و خون‌خواه اوست و سزاوارترین فرد به مقام اوست. ابوموسی به عمرو گفت: تو را چه شده است؛ خدایت موفق ندارد که مکر کردی؛ مَثَل تو، مثل سگ است که اگر بر او حمله کنی، زبانش را بیرون می‌آورد و اگر او را به حال خود بگذاری، باز هم زبانش را بیرون می‌آورد!! عمرو نیز به ابوموسی گفت: مَثَل تو نیز، چون خری است که کتابی چند بر پشت خود حمل کند!». (دینوری احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۰۰ ۲۰۱)

6. تحذیر و لعن و نفرین عمرو عاص توسط پیامبر(ص)، امام علی(ع) و عایشه: قابل توجه اینکه پیامبر(ص) درباره همکاری معاویه با عمروعاص پیش‌بینی کرده و از آن برحذر داشته بودند. رسول خدا(ص) فرمود: «هر گاه معاویه و عمرو بن عاص را در کنار هم دیدید، بینشان جدایى افکنید زیرا این دو براى کار خیرى با هم یک جا جمع نمى شوند.» (نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص 219.) همچنین اقدامات او در زمان امیرالمؤمنین(ع) به گونه ای بود که امام على(ع) در قنوت نماز صبح عده اى از جملع عمرو عاص را لعن مى نمود؛ (على، در قنوت نماز صبح مى گفت: خداوندا! معاویه و عمرو[عاص] و أبو الأعور سلَمى و حبیب[ابن مسلمة] و عبدالرحمن بن خالد و ضحّاک بن قیس و ولید را لعنت کن). (طبری، تاریخ طبری، ج 5 ص 71) همچنین در روایت دیگری نقل شده که عایشه، عمرو عاص را لعنت کرد (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴  ص۱۴.)

7. پشیمانی عمرو عاص از کردار گذشته: به گفته «یعقوبى» مورّخ معروف، هنگامى که مرگ او فرا رسید، به فرزندش گفت: اى کاش پدرت در غزوه «ذات السلاسل» مرده بود! من کارهایى انجام دادم که نمى دانم در نزد خداوند چه پاسخى براى آنها دارم. آن گاه نگاهى به اموال بى شمار خود کرد و گفت: اى کاش به جاى اینها، مدفوع شترى بود، اى کاش سى سال قبل مرده بودم! دنیاى معاویه را اصلاح کردم و دین خودم را بر باد دادم! دنیا را مقدّم داشتم و آخرت را رها نمودم، از دیدن راه راست و سعادت نابینا شدم، تا مرگم فرا رسید. گویا مى بینم که معاویه اموال مرا مى برد و با شما بدرفتارى خواهد کرد. یعقوبى مى افزاید: هنگامى که «عمروعاص» مرد، معاویه اموالش را مصادره کرد، و این اوّلین مصادره اموالى بود که توسّط معاویه نسبت به اطرافیانش انجام پذیرفت (یعقوبی، تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 222.)

با مقایسه اقداماتی مثبت و منفی عمرو عاص در طول تاریخ با نگاهی پدیدارشناختانه، به خوبی می توان درباره این شخصیت و تأثیر او در حرکت تاریخ، اظهار نظر کرد. بدون تردید، خیانتهای عمرو عاص در تحریک مسلمانان برای خلیفه‌کُشی، تشجیع معاویه برای سرکشی، تصمیم مسلمانان برای حکمیت و در نهایت به خلافت نشاندن معاویه، نقاط سیاهی در زندگی عمرو عاص است که به راحتی قابل توجیه نیست. این موارد غیر از عدم طهارت مولد او و کشف عورت او برای فرار از نبرد است.
اکنون باید وجدانهای بیدار به قضاوت درباره این شخصیت بپردازند و به این ارزیابی برسند که هر یک از اقدامات مثبت و منفی او، چه تأثیری در شکل گیری جریان ها و رویدادهای تاریخ اسلام داشته است؟ آیا می توان سنگینی اشتباهات و خطاهای عمرو عاص را به صرف اینکه صحابه پیامبر خدا(ص) بوده و در زمان حیات حضرت، اقدامات پسندیده ای انجام داده، نادیده گرفت؟ تنها کافی است به این نمونه اشاره شود که جنگ صفین که با مشورت عمرو عاص شکل گرفت، حدود 70 هزار مسلمان از دو طرف کشته شد! این غیر از زمینه سازی عمرو عاص برای خلافت رسیدن معاویه است که باعث شکل گیری حکومت بنی امیه و خلافت قریب به 90 ساله امویان و مروانیان بر سرزمین های اسلامی شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۱ ، ۰۹:۱۱
رسول چگینی