وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیعیان» ثبت شده است

زیارت قبر مطهر سید الشهدا علیه السلام در طول تاریخ از شعائری بوده که مسلمانان و به ویژه شیعیان اهتمام زیادی بر انجام آن داشته اند. این اهتمام به جهت سفارشات متعددی بوده که از سوی اهل بیت علیهم السلام درباره زیارت قبر امام حسین علیه السلام انجام گرفته است.

اسناد متعددی بر وجود فرهنگ زیارت در میان شیعیان از قرون میانی اسلامی وجود دارد اما به جهت فضای خفقان موجود در قرون اولیه، اسناد تاریخی کمتر به این مسئله اشاره کرده اند.

در این میان برخی فتاوا و اعترافات موجود از عالمان اهل سنت درباره زیارت کربلا توسط شیعیان که به منظور انتقاد و بیان حکم شرعی مطرح شده است، سند متقنی بر شیوع این فرهنگ در قرون اولیه می باشد.

 

یکی از اسناد قابل توجه، فتوایی است که از احمد بن حنبل (م 241ق) درباره مسائل مربوط به زیارت قبور است. ابن تیمیه (م 728ق) به نقل از ابوبکر خَلّال (م 311ق) از احمد بن حنبل اینگونه نقل می کند:

«ورخص فیه، ثم قال: ولکن قد ‌أفرط ‌الناس جدا، وأکثروا فی هذا المعنى، فذکر ‌قبر ‌الحسین وما یفعل الناس عنده. رواهما الخَلّال فی کتاب الأدب.»

احمد بن حنبل برای زیارت قبور رخصت داده است و گفته است: ولی مردم در این مسئله خیلی افراط و زیاده‌روی کرده اند. پس قبر حسین [علیه السلام] را نام برده و کارهایی که مردم آنجا انجام می دهند. خلال این سخن را در کتاب «الادب» نقل کرده است.

ابن تیمیه حرانی، اقتضاء الصراط المستقیم، ج 2 ص 272.

 

اگرچه در این متن توضیحات کافی درباره کیفیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط شیعیان وجود ندارد و در آثار موجود از ابوبکر خلال نیز افزوده ای بر این سخن یافت نمی شود، اما از سخن احمد بن حنبل می توان به گستردگی حضور شیعیان پی برد به گونه ای که احمد بن حنبل آن را به عنوان یکی از شواهد زیاده‌روی در زیارت قبور یاد کرده است.

با توجه به اینکه احمد بن حنبل در سال 241 قمری وفات کرده است، این سخن او را می توان ناظر به نیمه نخست قرن سوم هجری دانست. این سخن مطابق گزارشات دیگری است که بیانگر ممنوعیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام در زمان متوکل عباسی (حک: 232-247ق) و تخریب بارگاه مطهر سید الشهدا علیه السلام توسط متوکل ملعون است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۹
رسول چگینی

 

همزمان با آغاز دهه فاطمیه و برگزاری مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا علیها السلام، برخی به دنبال شبهه پراکنی پیرامون این موضوع هستند که عزاداری برای حضرت زهرا علیها السلام تاریخی طولانی ندارد، و بعد از انقلاب اسلامی توسط حکومت ترویج شده است. از این‌رو لازم است درباره قدمت برگزاری این مراسم با استناد به منابع تاریخی مدارکی ارائه شود.

باورهای تاریخی شیعیان

پیش از پرداختن به اسناد تاریخی، ذکر این نکته ضروری است که اعتقاد به شهادت حضرت زهرا علیها السلام، جزء باورهای تاریخی شیعیان بوده و غیر از روایاتی شیعی که بر چگونگی شهادت حضرت زهرا علیها السلام تأکید دارند (طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، ج ۳ ص ۱۵۶)، گزارشات تاریخی نیز وجود این عقیده را در میان شیعیان به اثبات می رساند. یکی از قدیمی ترین اسناد غیر شیعی که بر عقیده شیعیان نسبت به شهادت حضرت زهرا علیها السلام دلالت دارد، کتاب «التحریش» نوشته ضرار بن عمرو الضبی الغَطفانی متوفای حدود ۲۰۰ هجری است.

ضرار بن عمرو، یکی از مهمترین متکلمان عصر آغازین علم کلام اسلامی است و او را به عنوان یکی از رئوس معتزله معرفی کرده اند و حتی فرقه ای با عنوان «ضراریه» را به او منتسب کرده اند (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۰ ص ۵۴۴).

ضرار بن عمرو در کتاب «التحریش» درباره عقاید شیعیان می نویسد:

«وأن أبا بکر وعمر ظلما وضربا فاطمة بنت رسول الله حتى ألقت جنینا.»

ترجمه: ابوبکر و عمر به فاطمه ظلم کردند و او را زدند تا اینکه جنینی را سقط کرد.

(الغطفانی، ضرار بن عمرو، التحریش، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۳۵ق. ص۵۲٫)

اگرچه ضرار این دیدگاه را نمی‌پذیرد اما هم‌عصری او با چند تن از ائمه اهل بیت علیهم السلام، ارزش گزارش او درباره عقاید شیعیان را درخور توجه و به عنوان یک گزارش تاریخی قرار می دهد. بدون شک وجود این عقیده، برخاسته از یک واقعیت تاریخی است که تلاش زیادی برای مخفی ماندن آن انجام گرفته است.

کتاب «تثبیت دلائل النبوه»،سند تاریخی عزاداری برای شهادت حضرت فاطمه علیها السلام

با لحاظ مقدمه پیشین، به سراغ سندی تاریخی می رویم که اثبات می کند شیعیان از نیمه اول قرن پنجم هجری، مراسم عزاداری برای شهادت حضرت فاطمه علیها السلام برگزار می کردند. این سند توسط قاضی عبدالجبار معتزلی (م ۴۱۵ق) (از بزرگ‌ترین متکلمان اهل سنت) در کتاب «تثبیت دلائل النبوه» بازگو شده است. او دراین‌باره می‌نویسد:

«وفی هذا الزمان منهم مثل أبی جبله إبراهیم بن غسان، ومثل جابر المتوفی، وأبی الفوارس الحسن بن محمد المیمدیّ وأبی الحسین أحمد بن محمد بن الکمیت، وأبی محمد الطبری، وأبی الحسن الحلبی وأبی یتیم الرلباى، وأبی القاسم النجاری، وأبی الوفا الدیلمی، وابن أبی الدیس، وخزیمه، وأبی خزیمه، وأبی عبد الله محمد بن النعمان، فهؤلاء بمصر وبالرمله وبصور، وبعکا وبعسقلان وبدمشق وببغداد وبجبل البسماق. وکل هؤلاء بهذه النواحی یدّعون التشیع ومحبه رسول الله صلّى الله علیه وسلم وأهل بیته، فیبکون على فاطمه وعلى ابنها المحسن الذی زعموا أن عمر قتله… ویقیمون المنشدین والمناحات فی ذلک.»

(قاضی عبد الجبار بن احمد معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، دار المصطفی، القاهرة، بی تا. ج ۲ ص ۵۹۴-۵۹۵٫)

ترجمه: در زمان ما افرادی مانند ابو جبله ابراهیم بن غسان و جابر المتوفی و ابو فوارس حسن بن محمد میمدی و ابو حسین احمد بن محمد بن کمیت و ابو محمد طبری و ابو الحسن حلبی و ابو یتیم رلبای و ابو قاسم نجاری و ابو وفا دیلمی و ابن ابی الدیس و خزیمه و ابو خزیمه و ابوعبدالله محمد بن نعمان و آن شیعیانی که در مصر و رمله و صور و عکاء و عسقلان و دمشق و بغداد و جبل بسماق هستند و ادعای محبت پیامبر را دارند، برای حضرت فاطمه و فرزندش محسن که فکر می‌کنند عمر آن‌ها را کشته است، گریه می‌کنند… و برای آنها مراسم شعرخوانی و عزاداری برگزار می کنند.

نکته قابل توجه در این سند تاریخی، ذکر نام افراد و مکانهایی است که این مراسم را برگزار می کردند. از جمله ابوعبدالله محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (م ۴۱۳ق) که بیانگر اهتمام ایشان به برگزاری این مراسم است. گستره برگزاری این مراسم در شهرهایی از این قبیل بوده است: مصر: کشوری در افریقا؛ رمله: شهری در فلسطین امروزی؛ عکاء: شهری در فلسطین امروزی؛ عسقلان: شهری در فلسطین امروزی؛ دمشق: پایتخت کشور سوریه؛ بغداد: پایتخت کشور عراق؛ جبل البسماق: کردستان سوریه امروزی. این سخن بدان معنا است که مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه علیها السلام در آن زمان توسط شیعیان مصر و فلسطین و سوریه و عراق برگزار می‌شده است.

عزاداری توسط عالمی به نام ابو الحیاة واعظ بلخی

برگزاری چنین مراسماتی تا سالها بعد نیز ادامه داشته است. برای نمونه ابن حجر عسقلانی به یکی از مراسمات اشاره می کند که توسط عالمی به نام ابو الحیاة واعظ بلخی (م ۵۹۶ق) – از عالمان مدرسه نظامیه بغداد که در آنجا از دنیا رفت-، برگزار می شده است. او می گوید:

«أخبرنی علی بن محمود قال کان البلخی الواعظ کثیرا ما یدمن فی مجالسه سب الصحابه فحضرت مره مجلسه فقال: بکت فاطمه یوما من الأیام فقال لها: علی یا فاطمه لم تبکین علی أأخذت منک فیئک اغصبتک حقک افعلت افعلت وعد أشیاء مما یزعم الروافض أن الشیخین فعلاها فی حق فاطمه قال فضج المجلس بالبکاء من الرافضه الحاضرین.» (ابن حجر، لسان المیزان، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة للهند، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الثانیة، ۱۳۹۰ هـ. ج ۵ ص ۲۱۸).

ترجمه: علی بن محمود به من خبر داد که بلخی واعظ، اکثر آنچه در مجالسش می‌گفت سب صحابه بود. یک‌بار در مجلسش حاضر شدم. او گفت روزی از روزها حضرت فاطمه گریه کرد. پس حضرت علی به او گفت برای چه چیزی گریه می‌کنی؟ برای آنکه فیء تو را (منظورش فدک است) را از تو گرفتند و یا حقت را غضب کردند و یا فلان و فلان و چیزهایی را که رافضی‌ها (شیعیان) فکر می‌کنند ابوبکر و عمر با حضرت فاطمه انجام دادند را نام برد. پس صدای ضجه و گریه رافضی‌ها (شیعیان) در مجلس آن‌قدر بالا رفت که انگار خود مجلس هم ضجه می‌زد.

بنابراین، فهمیده می شود برگزاری مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه علیها السلام دست‌کم از نیمه اول قرن پنجم هجری در شهرهای مختلفی که شیعیان دارای آزادی اقامه شعائر بوده اند، انجام می گرفته است. در نتیجه، این شبهه که عزاداری شهادت حضرت فاطمه علیها السلام در سالهای اخیر رواج یافته است، سخن بی اساسی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۲ ، ۰۹:۳۰
رسول چگینی
جمعه, ۱۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۷ ق.ظ

خدمات اهل کاشان به گسترش تشیع

یکی از موضوعات تاریخی که نیازمند تحقیق و پژوهش روزآمد است، پیرامون نقش شهرها و مناطق گوناگون در تحولات جهان اسلام است. 
از جمله این مناطق می توان به شهر کاشان اشاره کرد. اگرچه امروزه از جایگاه مرجعیت فکری و دینی این شهر کاسته شده است، اما در گذشته مردم کاشان، نقش بسزایی در زمینه عالم پروری و پرداخت مخارج ترویج دین داشته اند.

شاید بتوان اوج خدمات مردم کاشان به تشیع را، نفوذ آنان در قلب تپنده جهان اسلام دانست. مدینه که از زمان تاسیس تا به امروز، همواره به عنوان یکی از شهرهای جریان‌ساز بوده است، در خلال قرنهای پنجم تا هفتم توسط اهالی کاشان تحت مدیریت شیعیان قرار گرفت.

ابن فرحون (م ۷۶۹هـ) فقیه مالکی در کتابی که در موضوع تاریخ مدینه نگاشته است، نقش اهالی کاشان در گسترش شیعه در مدینه را اینچنین توصیف می‌کند:

«حتى قیل: إنّ المدینة لم یکن بها من یعرف مذهب الإمامیة حتى جاءها القیشانیون من العراق، وذلک أنّهم کانوا أهل مال عظیم، فصاروا یؤلفون ضعفة الناس بالمال، ویعلّمونهم قواعد مذهبهم، ولم یزالوا على ذلک حتى ظهر مذهبهم وکثر المشتغلون به، وعضده الأشراف فی ذلک الزمان، ولم یکن لهم ضِدٌّ، ولا فی مصر ولا فی الشام من یلتفت إلیهم؛ لأنّ الملک العادل نور الدین الشهید کان حاکماً على البلدین، لکن همّه الجهاد».

گفته شده در مدینه کسی که به مذهب امامیه باشد، شناخته نمی شد، تا اینکه کاشانیون از عراق به مدینه آمدند، و آنان دارای اموال فراوانی بودند و توجه مردم ضعیف را با بخشش مال جلب کردند و به آنها قواعد مذهبشان را آموختند و همواره بر این شیوه بودند تا اینکه مذهب آنان آشکار شد [فراگیر شد] و پیروانش زیاد شد و سادات مدینه در آن زمان، آنان را یاری کردند در حالی که هیچ مخالفی نداشتند و در مصر و شام کسی متعرض حال آنان نشد زیرا حاکم عادل نورالدین شهید حاکم دو شهر مکه و مدینه بود و همه تلاش او برای جهاد بود.

ابن فرحون مالکی، نصیحة المشاور و تسلیة المجاور، ص 339-340.

البته به نظر می رسد، مراد ابن فرحون از کاشانیون از عراق، عراق عجم یعنی ایران باشد زیرا منظقه ای در عراق به نام قاشان وجود نداشته و گزارشات متعدد دیگری وجود دارد که این شهر را، مشخصات آن با کاشان ایران سازگار است.

این اقدامات مردم ولایتمدار کاشان، حتی صدای ابن تیمیه حرانی (م 728هـ) را نیز در آورده و باعث شده تا منشأ انحرافات مردم مدینه را ورود اهالی کاشان در این شهر بداند. او میگوید:

«فإن أهلها کانوا متمسکین بمذهبهم القدیم منتسبین إلى مذهب مالک إلى أوائل المائة السادسة أو قبل ذلک أو بعد ذلک فإنهم قدم إلیهم من رافضة المشرق من أهل قاشان وغیرهم من أفسد مذهب کثیر منهم لا سیما المنتسبون منهم إلى العترة النبویة وقدم علیهم بکتب أهل البدع المخالفة للکتاب والسنة وبذل لهم أموالا کثیرة فکثرت البدعة فیها من حینئذ.»

همانا اهل مدینه بر مذهب قدیم خودشان که به مذهب مالک منتسب بود، پایبند بودند تا اوایل قرن ششم یا قبل از آن یا بعد از آن، در آن زمان از شیعیان مشرق از اهل کاشان و غیر آنجا بسیاری از مردم آمدند به ویژه کسانی که به خاندان عترت منتسب بودند [از نسل سادات بودند] و کتابهای خود را به مدینه آوردند و اموال فراوانی را خرج کردند تا اینکه از آن زمان بدعت در مدینه زیاد شد!

مجموع الفتاوی ابن تیمیه، ج 20 ص 300.

نکته قابل توجهی که در این گزارشات تاریخی وجود دارد، اینکه همگان تصریح کرده اند که گسترش تشیع در مدینه، بدون هیچ‌گونه خشونت و استفاده از زور و شمشیر بوده است؛ بلکه دگرگونی مذهب مردمان مدینه با اجرای برنامه های فرهنگی و نشر و ترویج عقاید تشیع بوده است. بدیهی است این مسأله بدون صرف هزینه های فراوان محقق نخواهد بود و مردم کاشان برای تحقق این هدف، به خوبی توانستند با انجام اقدامات فرهنگی، قلب مردم مدینه را به پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام متوجه بگردانند.

رحمت و رضوان الهی بر مردم ولایتمداری که از جان و مال خود گذشتند تا پرچم ولایت اهل بیت علیهم السلام در سراسر گیتی به اهتزار درآید.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۷
رسول چگینی

همواره با حلول ماه ربیع الاول و فرارسیدن سالگرد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، یکی از موضوعات تاریخی که با ابهام همراه می شود، بقعه ای است در کاشان که منسوب به ابولؤلؤ پیروز نهاوندی قاتل عمر بن خطاب است.

درباره اینکه این مزار منسوب به چه کسی است و چگونه ابولؤلؤ به کاشان رسیده، اختلافات زیادی وجود دارد که در این فِرسته قصد پرداختن به این اختلافات را نداریم. 

غرض از این نوشتار بررسی یک ادعا درباره بقعه منسوب به ابولؤلؤ در کاشان است که گفته شده، این بقعه ابتدا برای یکی از قطبهای صوفیه بوده است و با گذشت ایام، تغییر هویت پیدا کرده و به نام ابولؤلؤ شناخته شده است.
علت طرح این ادعا، فقدان منابع دست اول درباره زمان و علت ساخت این بقعه در کاشان است و به جهت عدم دسترسی به منابع، این نظریه مطرح شده که این بقعه مربوط به یکی از اقطاب صوفیه بوده که اوایل حکومت صفویه، به عنوان قبر ابولؤلؤ معرفی شده است.

قدیمی‌ترین منبع تاریخی که خبر از وجود قبر ابولؤلؤ در کاشان داده، کتاب «حبیب السیر فی اخبار افراد البشر» تألیف غیاث‌الدین خواندمیر (۸۸۰–۹۴۱هـ) تاریخ نگار هراتی است، که غالب پژوهشگران با استناد به این منبع، پیشینه انتساب این قبر به ابولؤلؤ را قرن دهم می دانند. خواندمیر نوشته است:
«فیروز بروایت شیعه از مدینه گریخته بطرف عراق شتافت و در کاشان وفات یافت.» 
(حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، ۱۳۳۰ش، ج۱، ص۴۸۹)

البته در این گزارش تاریخی، تنها ورود ابولؤلؤ به کاشان بیان شده و نسبت به بقعه ابولؤلؤ هیچ اشاره ای نشده است، اما احتمالاً اینگونه برداشت شده که پس از مرگ ابولؤلؤ در کاشان، برای او بقعه ای ساخته اند.

با توجه به اینکه کاوشهای تاریخی و بررسی سنگ قبر موجود در این مقبره، زمان ساخت آن را سال 777 هجری (قرن هشتم) معرفی می کند، و نظر به اینکه مؤلف حبیب السیر با زمان ساخت این بنا، دو قرن فاصله زمانی داشته، ممکن است ادعای تغییر ماهیت این مقبره از یک قطب صوفی به ابولؤلؤ قابل توجه قلمداد گردد؛ زیرا آنان برای ادعای خود به جمله حک شده بر روی سنگ قبری که در این مقبره وجود داشته استناد می کنند که بر آن نوشته شده است: «هذا قبر عبد من عبادالله الصالحین حشره الله مع من کان یتولاه بتاریخ ۷۷۷». از این عبارت نتیجه گرفته اند که عبارت «عبد من عباد الله الصالحین» درباره یکی از بزرگان صوفیه بوده است.

اما دستیابی به منبعی که پیشینه انتساب این مقبره به ابولؤلؤ را مقارن یا نزدیک با زمان ساخت آن نشان دهد، این ادعا را زیر سؤال می برد.
گزارش نویافته ای که برای اولین بار، نگارنده این فرسته از آن خبر می دهد، اشاره دقیق‌تری به مزار منسوب به ابولؤلؤ و برگزاری مراسم ویژه بر این مزار دارد، توسط احمد بن إسماعیل بن عثمان بن محمد کورانی شافعی حنفی (813-893هـ) ثبت شده است. او در کتاب «الکوثر الجاری إلى ریاض أحادیث البخاری» در مقام شرح حدیثی درباره نحوه قتل عمر بن خطاب می گوید:

«وأعجب من هذا ما أذکره، وهو أن فی بلاد العجم بلد یسمى کاشان، فیه غلاة الروافض، لهم مزار عظیم معظم، یقولون: إنه قبر أبی لؤلؤة قاتِلُ عمر، ولما تواتر أن الرجل قتل هناک -وضعوا شعرًا معناه مدح علی بن أبی طالب.»
و عجیب‌تر از این، چیزی است که ذکر می کنم و آن اینکه در بلاد عجم شهری است که کاشان نامیده می شود و در آن غالیان رافضی حضور دارند، برای آنان زیارتگاه بزرگی است که می گویند: آن قبر ابولؤلؤ قاتل عمر است و چونکه به متواتر رسیده که آن مرد در آنجا کشته شده است، اشعاری می سرایند که معنای آن مدح علی بن ابی طالب [علیه السلام] است. 
(کورانی، أحمد، الکوثر الجاری إلى ریاض أحادیث البخاری، ج 6 ص 460. تحقیق: الشیخ أحمد عزو عنایة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، الاولی، 1429 هـ.)

نکته قابل توجه اینکه احمد بن اسماعیل کورانی، متولد شهرزور (از شهرهای کنونی کردستان عراق) است که سفرهایی به عراق، شام، و روم داشته است و در نهایت در قسطنطنیه (استانبول ترکیه) از دنیا رفته است. او هیچگاه به مناطق مرکزی ایران سفر نکرده است و اطلاعاتی که درباره مزار ابولؤلؤ در کاشان را نقل کرده، از اخباری است که از دیگران شنیده است. این بدان معنی است که این مزار پیش از قرن نهم، به این نام شناخته می شده که توجه مخالفان را به خود جلب کرده است.

با توجه به اینکه قدمت بنای مزار منسوب به ابولؤلؤ  قرن هشتم است، بنابراین این ادعا که مزار منسوب به ابولؤلؤ، ابتدا مربوط به یکی از شیوخ صوفیه بوده و با گذشت ایام، به قبر ابولؤلؤ تغییر هویت یافته، زیر سؤال می رود؛ زیرا کورانی حدود 40 سال پس از ساخت این مقبره به دنیا آمده است و آگاهی یافتن او از وجود قبر ابولؤلؤ در کاشان، بر اثر شنیده هایی بوده که به گوش او رسیده است. بدیهی است تغییر هویت یک بنای شناخته شده صوفی به یک شخصیت جنجال برانگیز شیعی و شهرت یافتن آن در این مدت کوتاه (حداکثر تا زمان نگارش کتاب، حدود صد سال)، هیچ مؤید و نظیر تاریخی ندارد. در نتیجه این مزار از ابتدا به نام ابولؤلؤ ساخته شده است. 

البته این پژوهش نسبت به اینکه انتساب این قبر به ابولؤلؤ صحیح است یا خیر؟ هیچ قضاوتی ارائه نکرده و تنها به این نکته پرداخته که این مقبره از ابتدا، برای ابولؤلؤ ساخته شده است. ممکن است این مزار ابتدا به عنوان یادبود ابولؤلؤ ساخته شده که بعدها به عنوان قبر ابولؤلؤ شناخته شده است؛ همان‌گونه که بنا و مزار یادبود امام على بن ابی‌طالب(ع) در هرات، طفلان مسلم در مزدوران سرخس و ایوان ابو مسلم در طوس ساخته شد و امروزه به عنوان مقبره این بزرگواران شناخته می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۹
رسول چگینی