وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جاهلیت» ثبت شده است

شنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

آیا نوحه سرایی و مداحی جایز است؟

وهابیان برگزاری مراسم عزاداری را حرام می دانند. در پاسخ میگوییم مراسم عزاداری دارای اجزای مختلفی از قبیل وجود عنصر گریه، وجود جمعیت عزادار و نوحه سرا و مداح است‌. دو جزء اول هیچ ممنوعیتی ندارد و تنها جزء سوم مورد مناقشه وهابیان است و با استناد به برخی روایات، اظهار میکنند نیاحه (نوحه سرایی) در اسلام حرام است.

 

در پاسخ این ادعای آنان می گوییم نوحه سرایی که در روایات بیان شده، اشاره به یکی از سنتهای عرب جاهلی دارد که آمیخته با امور شرکی و غیر توحیدی مانند شکایت و گلایه از تقدیر الهی بوده است.
اما برگزاری این عمل بدون وجود این عمل جاهلی، هیچ ممنوعیتی نمیتواند داشته باشد.

در این کلیپ این مسأله توضیح داده شده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۱۰:۱۶
رسول چگینی
جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

دَری که خدا گشود و شرک بست!

 

یکی از سؤالاتی که در موضوع ولادت امیرالمؤمنین علی(ع) وجود دارد، این است که چرا باید برای تولد امام، از شیوه ای معجزه گونه استفاده شود. آیا شکافته شدن خانه کعبه به یمن ولادت امام علی(ع) دارای پیام خاصی است؟ در پاسخ به این سؤال لازم است نکاتی مورد نظر قرار گیرد:

 

جایگاه و شکل ظاهری ساختمان کعبه هنگام شکافته شدن

خانه کعبه بنایی در میان مسجد الحرام در شهر مکه است. روایات بسیاری، تاریخ بنای کعبه را پیش از ابراهیم(ع)، در دوره آدم(ع) و حتی قبل از خلقتِ حضرت آدم(ع) دانسته‌اند. مشهور عالمان شیعه نیز بنای کعبه را پیش از حضرت ابراهیم(ع) دانسته‌اند. این بنا تا زمان طوفان حضرت نوح(ع) باقی بود و سپس در طوفان از بین رفت. حضرت ابراهیم(ع) به همراه فرزندش اسماعیل(ع)، کعبه را براساس همان پایه‌هایی که داشت، تجدید بنا کردند. پس از استقرار فرزندان اسماعیل در کعبه ابتدا قبیله حرهم، بعد قبیله خزاعه، سپس قریش ساکن مکه و متولی شدند و در طول آن اعصار و قرون کعبه از صورت معبد یکتاپرستانه به صورت بتکده در آمد.

در سیزدهم رجب سال ۳۰ عام الفیل (۱۰ سال پیش از بعثت)، حادثه‌ای بس عجیب رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است، و آن حادثه، به دنیا آمدن نوزادی است در درون خانه کعبه که به نام علی علیه السلام اسم گذاری شد.

کعبه در زمان ولادت امام علی(ع)، بنائی مربع‌شکل بوده که از چهار دیوار تشکیل می‌شد. ارتفاع هر دیوار ۹ ذراع (حدود چهار و نیم متر) بوده است. تا آن زمان، کعبه هنوز مسقف نشده بود و درِ آن به زمین متصل بود. اولین مرتبه، سال پنجم پیش از بعثت پس از سیل ویرانگری که ساختمان کعبه را تخریب کرد، پس از نوسازی این بنا توسط قریش، برای کعبه سقف از جنس چوب که بر روی شش ستون چوبی قرار داشت، نصب شد و درِ آن از زمین فاصله گرفت به گونه ای که فقط با نردبان و پله می شد به درون کعبه داخل شد (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ج ۱۲ ص ۹).

از زمان بنای کعبه تا پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، کعبه همچنان به عنوان مکان مقدسی شناخته می شد. در این دوره، بادیه نشینان جزیرة العرب، سالی یک مرتبه تمام اختلاف های خود را کنار می گذاشتند و به منظور پرستش خدای یگانه و یا إلهه‌های خود در کعبه گرد هم می آمدند.

 

حضور زنان باردار در جوار کعبه جهت آسان شدن وضع حمل

در طول تاریخ همواره وضع حمل برای زنان باردار یکی از منزلگاه های دشوار در فرآیند تکثیر نسل بوده است و البته آمار قابل توجهی از زنان در این مسیر جان خود را از دست می دادند. به همین منظور زنان باردار برای وضع حمل آسان، به راه های علاج طبی و معنوی روی می آوردند. یکی از مشهورترین کارهایی که زنان عرب عصر پیشابعثت انجام می دادند، تبرک به خانه کعبه بوده است. مقدس ترین بخش کعبه حجر الاسود بود که بر دیوار کعبه نصب شده بود و برای تبرک توسط طواف کنندگان لمس می شد (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ج ۱۲ ص ۱۳). گفته شده که عادت زنان بنی هاشم این بود که وارد بر خانه خدا شده و شکم خود را به دیوار کعبه می کشیدند تا وضع حملشان آسان شود. (بُستی معتزلی، المراتب، ص ۱۵۱).

فاطمه بنت اسد یکی از زنان بارداری بود که در میانه ماه رجب، روزهای آخر بارداری خود را می گذراند و هر لحظه منتظر به دنیا آمدن فرزند دلبندش بود. اما وضع حمل او با سختی مواجه شده بود و طاقت تحمل این درد را نداشت. عادات اهل جاهلیت آن بود که درِ کعبه را در نیمه رجب باز می کردند و برای زیارت وارد آن می شدند (آلوسی، السیوف المشرقة ومختصر الصواقع المحرقة، ص۲۰۴ ). اما فاطمه می دانست که آن مکان، مقدس است و حق ورود به آنجا را نخواهد داشت. درد او شدت گرفت و هنوز نیمه رجب فرا نرسیده بود. نمی توانست به امید باز شدن در کعبه باشد. نه پدرش اسد بن هاشم حضور داشت و نه مادرش حُبّی بنت هرم (بسنوی، محاضرة الاوائل ومسامرة الاواخر، ص۷۹)؛ او هیچ برادری هم نداشت که تکیه‌گاهش باشد. وقتی همسرش ابوطالب، وضعیت سخت فاطمه را دید، غمگین و ناراحت شد. احتمال از بین رفتن مادر و جنین دور از ذهن نبود. در کوچه های مکه، ام العارة دختر عبادة بن نضلة ساعدی در جمع تعدادی از زنان بود که ابوطالب را گریان دید. علت را پرسید. ابوطالب دستش را بر صورتش گذاشت و گفت: همسرش فاطمه در شدت درد زایمان است. هیچ کاری از دست کسی بر نمی آمد و جز انتظار گذر زمان و بهبود شرائط، هیچ امیدی وجود نداشت. در این هنگام حضرت محمد(ص) سر رسید. محمد(ص) چون فرزندی برای ابوطالب بود و فاطمه حق مادری بر گردن محمد(ص) داشت. او از ۸ سالگی در دامان آنها رشد کرده بود و نمی توانست شاهد غم و ناراحتی و دردهای پدر و مادر ناتنی خود باشد. محمد(ص) اکنون جوانی ۳۰ ساله شده بود و اخلاق و منش درست او، زبانزد عام و خاص بود. پیامبر(ص) آمد فرمودند چه شده است ای عمو؟ ابوطالب گفت: فاطمه بنت اسد از شدت درد حمل به سختی افتاده است. پیامبر دست ابوطالب را گرفت در حالی که او دست فاطمه بنت اسد را گرفته بود به نزد کعبه آمدند (ابن المغازلی، مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه، ص ۵۸-۵۹). اول شب بود که آنها وارد بر کعبه شدند (زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص ۷۶). در کنار کعبه پیامبر(ص) برای او دعا کرد و فاطمه نیز از خدا خواست ولادت نوزادش را بر او آسان گرداند (کلینی، کافی، ج۳ ص۳۰۰). سپس دیوار کعبه شکافته شد او به درون کعبه رفت. پس از چهار روز بیرون آمد و فرزندی را در دست داشت و سپس گفت: من بر همه زنان گذشته فضیلت دارم؛ زیرا آسیه بنت مزاحم خدا را به نهانی پرستید؛ در آن‌جا که پرستش خدا خوب نبود جز از روی ناچاری، و مریم دختر عمران نخل خشک را به دست خود جنبانید تا از آن خرمای تازه چید و خورد و من در خانه محترم خدا وارد شدم و از میوه بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بیرون آیم، یک هاتفی آواز داد: ای فاطمه! نام فرزندت را علی بگذار که او علی است و خدای اعلی می‌فرماید: من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش نمودم و غامض علم خود را به او آموختم و اوست که بت‌ها را در خانه من می‌شکند و اوست که در بام خانه‌ام اذان می‌گوید و مرا تقدیس و تمجید می‌کند خوشا به حال کسی که او را دوست دارد و فرمان‌بردار اوست و بدا به حال کسی که او را دشمن دارد و نافرمانی او کند (شیخ صدوق، الأمالی، ج ۱ ص ۱۹۴).

ماجرای تولد حضرت علی(ع) در خانه کعبه، به قدری مشهور بود که حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ق) از علمای بزرگ اهل سنت پیرامون ولادت امیرالمؤمنین علی(ع) چنین می نویسد:

روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب – کرم الله وجهه – را در داخل کعبه به دنیا آورده است (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۵۰)

 

چرایی گشایش دیوار کعبه

یکی از سؤالاتی که در این ماجرا وجود دارد، مکان شکاف دیوار کعبه برای ورود فاطمه بنت اسد است. تاریخ‌نگاران با استناد به روایات تاریخی، محدوده شکاف دیوار کعبه را، در اطراف رکن یمانی دانسته اند (جعفریان، آثار اسلامی مکّه و مدینه، ج ۱ ص ۹۳). گفتنی است کعبه دارای چهار گوشه است که هر گوشه به عنوان یک رکن نامگذاری شده است. ارکان چهارگانه کعبه عبارتند از رکن یمانی، رکن حجر الاسود، رکن عراقی و رکن شامی.

نکته حائز اهمیت اینکه بر اساس روایتی از پیامبر خدا(ص)، حضرت ابراهیم(ع) کعبه را به گونه ای ساخت که دارای دو در بوده است؛ زیرا در حدیثی از رسول الله(ص) نقل شده که اگر بیم سرکشی قریش نبود، کعبه را به حالت اول درآورده و دو در برای آن قرار می دادند (بخاری، صحیح بخاری، ج ۱ ص ۳۷). درِ شرقی در کنار رکن حجر الاسود است و درِ غربی به موازات آن قرار داشته است (همانگونه که عبدالله بن زبیر دری در آنجا باز کرد: ازرقی، اخبار مکه، ج ۱ ص ۲۰۷). بر این اساس درِ غربی در کنار رکن یمانی بوده است؛ دقیقاً همان مکانی که طبق روایات تاریخی، برای ورود فاطمه بنت اسد، شکافته شده است. در غربی در زمان ولادت امام علی(ع) مسدود بوده است؛ زیرا در گزارشات پیرامون بازسازی کعبه، به جزء جزء شدن کعبه توسط قبائل عرب اشاره شده و تنها از یک در نام برده شده است (ابن هشام، سیره ابن هشام، ج ۱ ص ۱۹۵)!

شاید بتوان آرزوی پیامبر(ص) برای بازسازی کعبه را با آیه «وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» (اسراء: ۸۰) پیوند زد. این آیه در فتح مکه و هنگام ورود پیامبر(ص) نازل شده است (القمی، تفسیر القمی، ج ۲ ص ۲۶). آیه بعد که اشاره به آمدن حق و از بین رفتن باطل دارد «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» (اسراء: ۸۱) مربوط به هنگامی است که رسول الله(ص) به اطراف کعبه ای آمدند که آکنده از بت‌های مشرکان بود (طبری، تفسیر طبری، ج ۱۷ ص ۵۳۶). بنابراین می توان مدخل صدق و مخرج صدق را نیز مربوط به کعبه دانست. با این برداشت شاید بتوان اینگونه تفسیر کرد که مراد از مدخل صدق و مخرج صدق، ورود و خروج کعبه است؛ این آرزویی بود که پیامبر(ص) به آن می اندیشید که بتواند روزی درِ ورود و خروج کعبه را بازسازی کند. همین سخن نیز باعث شد که عبدالله بن زبیر پس از دستیابی به حکومت، اصلاحاتی در ساختمان کعبه ایجاد کرد از جمله اینکه دو در برای کعبه قرار داد (عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج ۲ ص ۲۰۲). اما حجاج بن یوسف ثقفی، از طرف عبدالملک مروان مأمور شد تا اضافاتی که عبدالله بن زبیر ایجاد کرده بود، از بین ببرد. البته عبدالملک از این کار خود پیشیمان شد و گفت اگر آن روایت پیامبر(ص) را شنیده بود، ساختمان کعبه را بر آن چیزی که عبدالله بن زبیر ساخته بود، باقی می گذاشت (نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۲ ص ۹۷۲). وقتی که هارون الرشید به حکومت رسید، قصد داشت که تغییرات حجاج بن یوسف را خراب کند و بر اساس آنچه رسول الله(ص) در نظر داشت، کعبه را بسازد اما با مشورت برخی علما از این کار منصرف شد (قاضی عیاض، إکمال المعلم بفوائد مسلم، ج ۴ ص ۴۲۸).

در حقیقت می توان اینگونه تحلیل کرد که وقتی حضرت ابراهیم(ع) خانه کعبه را بنا نهاد، برای آن دو در تعیین کرد. اما در طول سالیان بعد، یکی از این درها مسدود شد. به یمن ولادت امیرالمؤمنین(ع)، خداوند در مسدود شده را گشود. این می توانست معجزه ای شگفت شناخته شود اما قریش از افشای آن واهمه داشت. شاید بیم آن را داشتند که این نوزاد، همان پیامبری است که بساط شرک و بت‌پرستی آنان را بر می‌چیند. اما رسول خدا(ص) پس از بعثت همواره در این آرزو بودند که این در را مجدداً بازگشایی کنند؛ همان مکانی که با تولد امیرالمؤمنین(ع) توسط خداوند بازگشایی شد. به عبارت دیگر مکان ولادت امیرالمؤمنین(ع)، تجلی اراده الهی بود برای استوار گشتن بنیان توحید و یکتاپرستی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۴۳
رسول چگینی

 

اشارات بدن یا زبان بدن (به انگلیسی: Body language) به انواع شکل‌های ارتباط غیر کلامی یا رفتاری اشاره می‌کند که یک فرد از طریق رفتارهای بدنی خود، بدون آنکه صحبتی بکند با دیگران به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط برقرار می‌کند. این رفتارها می‌تواند مربوط به وضعیت واحوال اجزا بدن (محل قرار گرفتن دستها، پاها، نحوه نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن)، ژست‌ها (حالت‌ها، اطوارها، اداها)، حرکات و اشاره‌های بدنی، جلوه‌های هیجانی صورت و حرکات چشم‌ها باشد.

اگرچه آگاهی از این علم، از مسائلی است که در سده های اخیر شکل گرفته است، اما استفاده از آن عمری به درازای عمر بشر دارد؛ زیرا نیازهای متعدد بشر، او را به استفاده از ابزارهای متعدد برای بیان این نیازها واداشته است، و اعضاء و جوارح او، دست‌به‌نقدترین ابزاری است که می تواند با آن خواسته های خود را ابراز کند.
با توجه به اینکه ماهیت این مقوله، صامت و غیر نوشتاری است، معمولاً در آثار و منابع مکتوب، رد پایی از آنها دیده نمی شود و کاربرد محاوره ای آنها باعث شده که توجهی به ثبت آنها نشود.

در این میان ثبت شدن برخی اشارات بدن از معصومان، از ارزشمندترین گنج‌های به جای مانده از پیشینیان برای پژوهشگران علم زبان بدن است. یکی از احادیثی که در دربردارنده این گوهر گرانبها است، روایتی از پیامبر خدا(ص) است که حاوی اخبار غیبی ایشان است:

عن زینب بنت جحش، أنها قالت: استیقظ رسول الله صلى الله علیه [وآله] وسلم من نومه، وهو محمر وجهه، وهو یقول: «لا إله إلا الله، ویل للعرب من شر قد اقترب، فتح الیوم من ردم یأجوج، ومأجوج» وعقد بیدیه عشرة، قالت زینب: قلت: یا رسول الله أنهلک وفینا الصالحون؟ قال: «إذا کثر الخبث»
زینب بنت جحش گفت: رسول الله(ص) از خواب بیدار شد در حالی که صورتش سرخ بود و می فرمود: «لااله الاالله؛ وای بر عرب از بلایی که به آنها نزدیک شده است. امروز این اندازه از سد یأجوج و مأجوج باز شد» و دستانشان را به صورت عدد ده درآوردند. زینب گفت: یا رسول الله آیا در حالی که صالحان در میان ما هستند، هلاک می شویم؟ پیامبر(ص) فرمود: [آری] زمانی که فسق و فجور (گناهان و بدی ها) زیاد شود.
(صحیح بخاری، ج 9 ص 48؛ صحیح مسلم، ج 4 ص 2207؛ سنن ابن ماجه، ج 2 ص 1305)

این حدیث بیانگر دو نکته مهم است: 
اول: إخبار غیبی پیامبر(ص) از وجود خللی در سد یأجوج و مأجوج؛ 
دوم: استفاده از زبان بدن و نشان دادن عدد 10 با انگشتان.
بحث اول نیاز به پژوهش مستقلی دارد که در آینده به آن می پردازیم. 

اما بخش دوم و استفاده از انگشتان دست برای نشان دادن عدد 10، نکته حائز اهمیتی است. اهمیت این بخش از حدیث بدان جهت است که امروزه برای نشان دادن عدد 10، نشانه های دیگری استفاده می شود مانند در کنار هم قرار دادن انگشتان دو دست به صورت عمودی همراه با بازکردن هر ده انگشت. اما شیوه ای که در این روایت بیان شده به شکل دیگری است که چندان برای نشان دادن این عدد معهود نیست و آن هم نشان دادن سوراخ با کمک انگشت سبابه و شصت دست است که کسی از آن عدد 10 را متوجه نمی شود.

اگرچه این حدیث با الفاظ دیگری نیز نقل شده که گویای این است که راوی حدیث از این شیوه استفاده کرده است، اما حتی اگر این شیوه توسط راوی حدیث ارائه شده باشد، بیانگر استفاده از این شیوه در قرون اولیه اسلامی است.
با نگاهی به شروح حدیث فهمیده می شود این شیوه، یکی از راه های نشان داده اعداد به وسیله زبان بدن است که در سده های نخستین مورد استفاده قرار می گرفته است. 

اطلاعات چنانی از این شیوه و روشهای مختلف آن در دست نیست اما به نظر می رسد، این نمادها از مناطق غربی (امپراطوری روم) وارد جزیرة العرب شده باشد و ممکن است بتوان شواهدی از آن در آثار ایران باستان و هند و چین نیز به دست آورد.
در تصویر فوق می توان به شیوه های نشان دادن اعداد با انگشتان به روش گذشته پی برد.

این تصویر مربوط به نمادهای انگشت از کتابچه راهنمای منتشر شده در سال 1520میلادی است. اگر به عدد 10 در این تصویر نگاه کنید، خواهید دید که مطابق آن چیزی است که در حدیث بیان شده است. جالب اینکه در برخی نقلهای حدیث، عدد بیان شده 90 یا 100 است که در هر دو نقل، نشان داده شدن سوراخ توسط انگشتان محقق می شود.

اینکه این شیوه از چه زمانی و در کجا ابداع شده و تا چه سده ای رواج داشته، موضوع پژوهشی است که می تواند توجه پژوهشگران عرصه زبان شناسی، نشانه شناسی، تاریخ اجتماعی و حتی روان شناسی انسان را به خود معطوف کند؛ زیرا این سؤال که چرا شیوه های به ظاهر ساده‌تر برای نشان دادن اعداد استفاده نشده و از شیوه دشوار بهره برده اند، در حوزه اندیشه‌پژوهی انسان مورد توجه است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۱ ، ۰۹:۰۳
رسول چگینی
يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۳ ق.ظ

نحوه پوشش زنان صدر اسلام

یکی از مغالطه هایی که برخی چهره های مذهبی در موضوع حجاب انجام می دهند، استناد به شیوه پوشش زنان در صدر اسلام است. آنان با مقایسه حجاب امروزی زنان با حجاب زنان در عصر بعثت، مدعی هستند همانگونه که زنان در عصر نزول، در انتخاب پوشش خود آزاد بودند، امروزه نیز باید زنان آزاد باشند. در حقیقت آنان به جهت نداشتن تصور درستی از پوشش زنان در عصر نزول، شرائط این زمانه را با آن دوره یکسان می انگارند. در حالی که با بررسی وضعیت پوشش زنان در سده های نخستین اسلامی، به یک تفاوت اساسی میان این دو دوره بر میخوریم.

یکی از شواهدی که وضعیت پوشش زنان مسلمان در صدر اسلام را مشخص می کند، روایتی از امام باقر(ع) است که پیرامون شأن نزول آیه حجاب بیان کرده اند. حضرت می فرمایند:

روزی پسر جوانی از انصار با زنی در مدینه مواجه شد در حالی‌که [طبق معمول زنان،] روسری خود را به پشت گوش خود می انداختند [دور گردن و بناگوششان پیدا بود]، پس آن پسر به آن زن که از روبروی او می آمد نگاه کرد و وقتی از او عبور کرد، نگاه پسر به دنبال او بود تا اینکه آن زن داخل کوچه ای شد و آن پسر همچنان به پشت سرش می نگریست که ناگهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون زده بود به صورت او خورد و صورتش را مجروح کرد، وقتی که آن زن دور شد پسر به خودش نگریست و دید که سینه و لباس او خونی شده است، با خود گفت والله به نزد رسول خدا(ص) می روم و او را از این کار با خبر می سازم، وقتی نزد پیامبر(ص) آمد، حضرت او را دید و ماجرا را پرسید و او نیز اتفاق را برای او تعریف کرد در این هنگام جبرئیل با این آیه نازل شد:
«و به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را - جز آن مقدار که نمایان است - آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند، مگر...» [نور: 31]»

محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 5، ص 521، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

آنچه در این شأن نزول باید مورد توجه قرار گیرد، این عبارت است: «وکَانَ النِّسَاءُ یَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ» [زنان روسری خود را به پشت گوش خود می انداختند]. در حقیقت این روایت وضعیت حجاب زنان را در آن برهه توصیف می کند که عموم زنان پارچه ای بر روی سر خود قرار می دادند ولی دو طرف این پارچه را به دور گوشهای خود آویزان می کردند و نه بر روی سینه (مانند آن چیزی که امروزه نیز گاهی مشاهده می شود). آیه ای که نازل شده نیز بر این نکته تأکید دارد که باید حجاب را از دور گوشهای خود به روی سینه آویزان کنند: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ» [باید خمار (روسری) خود را بر روی سینه قرار دهند].

از توصیف پوشش زنان در آن دوران فهمیده می شود پوشش عرف زنان در صدر اسلام به گونه ای بوده که عموم بدن آنها پوشیده بوده و تنها سر و سینه گاهی عریان می شده است، به همین جهت آیه حجاب نیز تنها به لزوم پوشاندن همین محدوده حکم کرده است و این بدان معنا است که سایر بخشهای بدن زنان، پوشیده بوده است. 
در حقیقت عمده مباحث درباره پوشش زنان، مربوط به آشکار شدن بخشی از بدن (از سینه به بالا) بوده است و پوشیده بودن بخشهای دیگر بدن، ثابت و جزء فرهنگ پذیرفته شده و همگانی بوده است. در تأیید این سخن می توان به مواردی استناد کرد که به عنوان آزادی عریانی در دوران جاهلیت و صدر اسلام نام برده می شود که تمام این موارد چون خارج از فرهنگ پوشش زنان بوده، به عنوان یک رویداد قابل توجه ذکر شده است، مانند عریان شدن هنگام طواف، جنگ، اسارت، مصیبت و وحشت. اگر عریانی یک وضعیت عمومی بود، این گزارشها به عنوان موارد خلاف قاعده و استثنایی ذکر نمی شد.

در نتیجه عمده اختلافاتی که پیرامون حجاب کنیزان و اهل کتاب و پیرزن‌ها مطرح می شود، با این فرض است که آنان تنها بخش فوقانی بدن خود را نمایان می ساخته اند اما سایر بخشهای بدن مطابق با فرهنگ آن زمانه بوده که عموماً با پوشیدگی همراه بوده است. اما مطرح کردن بحث آزادی حجاب در این زمان به معنای نمایان ساختن بخش فوقانی بدن زنان نیست، بلکه نظریه‌پردازان اصلی آزادی حجاب و طرفداران غربی آن، خواستار آزادی پوشش برای تمام بدن هستند (همانگونه که در تبلیغاتشان اعتراف میکنند!). یعنی آنان به آشکار شدن سر و صورت بسنده نمی کنند بلکه به عریان کردن غالب بدن تمایل دارند. 
بنابراین لازم است کسانی که به دین و مذهب علاقه دارند، فریب این مغالطه ها را نخورند و به فکر مقایسه این دوره با صدر اسلام نباشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۳
رسول چگینی