وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بعثت» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۵۶ ق.ظ

بعثت رسول خدا (ص)؛ بعثت اخلاق و انسانیت

قرآن مجید یکی از اهداف بعثت حضرت محمد (ص) را کامل کردن مکارم اخلاق معرفی کرده است. با مراجعه به سیره پیامبر اکرم (ص) شاهد فضائل اخلاقی فراوانی هستیم که برای همه جوامع بشری آموزنده است. در این فرسته به دو ماجرا درباره اخلاق پیامبر (ص) اشاره می کنیم که شیوه مواجهه با افراد دیگر و حتی حیوانات را آموزش می دهد.

 

1️⃣پوزش طلبی و جبران ناراحتی
عبد الله بن أبی حَدرَد أسلمی می گوید: روزی سوار بر شتر از راهی عبور می کرم که پیامبر خدا (ص) را دیدم که از آن مسیر می گذشتند، ناگهان شتر من به شتر پیامبر برخورد کرد. پیامبر فریاد زد و پای ایشان آسیب دید و با چوب‌دستی خود پای مرا از خود دور کرد.  ترسیدم و گمان کرد اکنون عذاب نازل می شود. از آنجا عبور کردم و نزد دوستانم رفتم. آنها گفتند پیامبر به دنبالت فرستاده بود. با خود گفتم همان که فکر می کردم! ولی اجابت نکردم. دوباره شخص دیگری از قریش به دنبال من آمد. با او نزد پیامبر رفتم. خیلی می ترسیدم. وقتی نزد رسول الله (ص) رسیدم، حضرت لبخند می زد و فرمود: دیروز تو را با چوب‌دستی اذیت کردم. این تکه از گوشت گوسفند را در ازای آن بگیر. آن را گرفتم و دیدم [گوشت بسیار ارزشمندی است].
واقدی، المغازی، بیروت، دار الاعلمی، 1989م؛ ج 3 ص 940.

 

2️⃣ مهربانی در حق حیوانات
هنگام عزیمت سپاه اسلام برای فتح مکه، رسول الله (ص) در مسیر، سگی ماده را دیدند که عوعو می کرد و به توله هایش شیر می داد. حضرت به یکی از اصحابشان (جُعَیل بن سُراقه) دستور دادند تا از اسب پیاده شود و مانند سپر در برابر آن سگ بنشیند تا عبور جمعیت باعث ترس سگ و توله هایش نشود و کسی از سپاهیان نیز آزاری به آنان نرساند.
واقدی، المغازی، بیروت، دار الاعلمی، 1989م؛ ج 2 ص 804.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وآلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَبَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَآلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَآلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۵۶
رسول چگینی

 

رسول چگینی پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت در گفت‌وگو با ایسنا، در رابطه با لزوم نمود اخلاق اجتماعی پیامبر (ص) در جامعه، عنوان کرد: باید به این نکته دقت کنیم که طبق روایت مشهوری که عامه و خاصه نقل کرده‌اند، یکی از اهداف بعثت پیامبر (ص)، کامل کردن مکارم اخلاقی بوده است: «إنما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مکارمَ الاخلاق» یا به نقل دیگری «إنما بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ صالح الاخلاق»؛ یعنی هدف از بعثت، کامل کردن اخلاق صالح بوده است؛ بنابراین، اخلاق سهم زیادی در تعالیم نبوی (ص) دارد.

این کارشناس مذهبی با بیان اینکه منبع اخلاق رسول‌الله (ص) قرآن مجید است، گفت: در روایتی از همسر پیامبر (ص) پرسیده شد که اخلاق رسول‌الله (ص) چگونه بود؟ او پاسخ داد: «کان خُلقه القرآن»؛ (اخلاق پیامبر قرآن بود).

وی افزود: مطابقت اخلاق نبوی (ص) با قرآن از این جهت اهمیت دارد که قرآن، مدرسه ادب و اخلاق است، رسول خدا (ص) درباره قرآن فرمودند: «اِنَّ هذَا القُرآنَ مَأدَبَةُ اللهِ فَتَعَلَّموا مَأدَبَتَهُ مَا استَطَعتُم.»؛ (این قرآن ادبستان خداوند است پس تا آنجا که می‌توانید از این ادبستان بیاموزید).

چگینی تاکید کرد: با نگاهی به سیره پیامبر (ص)، شاهد نمایان شدن مصادیق فراوانی از اخلاق اسلامی و قرآنی هستیم که لازم است آن را به عنوان الگویی پسندیده برای جوامع امروزی معرفی کنیم.

اخلاق پیامبر (ص) با مخالفان فکری و رفتاری ایشان است

وی با بیان اینکه با توجه به اینکه ابعاد اخلاقی پیامبر (ص) بسیار گسترده است، فقط به گوشه‌ای از این رفتارهای قرآنی که شاید امروز برای جامعه ما کارکرد بیشتری داشته باشد، اشاره می‌کنیم، اضافه کرد: اینکه رسول خدا (ص) چگونه با غیر همفکران خود رفتار کردند، برای ما بسیار مهم است تا ما نیز بدانیم چگونه با مخالفان و افراد غیرهمسوی خود رفتار کنیم.

بخشش و بزرگواری

چگینی تصریح کرد: عفو و بخشش از مهمترین رویکردهای پیامبر (ص) در مواجهه با مخالفان بوده است؛ حضرت چون به فکر ترویج توحید و یکتاپرستی بودند، هیچگونه حب و بغض شخصی را در این مسیر اعمال نمی‌کردند و برای رسیدن به اهداف والای قرآن، مخالفان و حتی دشمنان خود را به راحتی می‌بخشیدند.

وی در ادامه گفت: این رفتار حضرت نیز برگرفته از تعالیم قرآن است. آنجا که حضرت یوسف (ع) پس از تحمل سختی‌های فراوان و فراق پدر و مادر، وقتی برادرانش نزد او آمدند، حضرت فرمود: «قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»؛ (امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را می‌بخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است.) یعنی هرکاری با من کردید، همه را بخشیدم و خدا هم شما را می بخشد، به همین راحتی از همه دشمنی‌های برادرانش گذشت.

چگینی در رابطه با نمونه رفتار رسول خدا (ص) با دشمنانشان، بیان کرد: وقتی در سال هشتم هجری، مکه را فتح کردند و در مقابل کعبه قرار گرفتند، سخنرانی کردند؛ مشرکین نگران بودند که پیامبر (ص) به تلافی این سال‌ها، آنها را مؤاخذه کند، زیرا هم زمانی که پیامبر (ص) در مکه بودند، مشرکان خیلی رسول الله (ص) و مسلمانان را اذیت می‌کردند، و هم زمانی که حضرت به مدینه رفتند، جنگ‌های متعددی از قبیل بدر، احد و خندق میان مسلمانان و مشرکان در گرفت و افراد زیادی کشته و شهید شدند.

وی ادامه داد: مشرکان قریش از این کارنامه سیاه خود خبر داشتند و می‌دانستند که عرب، حتی حاضر است به خاطر قتل یک نفر، جنگ‌های فرسایشی و طولانی مدت انجام دهد، به همین جهت نگران بودند که پیامبر (ص) همه آن‌ها را قصاص کند؛ رسول الله (ص) از آنان پرسید: ای اهالی قریش، فکر می‌کنید من چه تصمیمی درباره شما می‌گیرم؟ مشرکان که دیگر از اخلاق پسندیده پیامبر (ص) خیلی شنیده بودند، گفتند: تصمیم خیری و خوبی می‌گیری ای برادر بخشنده! رسول الله (ص) در پاسخ همان سخنی که حضرت یوسف (ع) به برادرانش گفت، را به مشرکان فرمودند: «لا تثریب علیکم الیوم، اذهبوا فأنتم الطلقاء»؛ (امروز دیگر شما را ملامت و سرزنش نمی کنم؛ بروید که همه شما آزاد شده هستید.)، این رفتار کریمانه پیامبر (ص) موجب شد که اکثر مشرکان آن دوره، اسلام بیاورند و گسترش اسلام در سراسر مناطق جزیرة العرب شدت بیشتری گرفت.

 

صبر و مماشات

وی با اشاره به اینکه نکته دیگری که در سیره پیامبر (ص) قابل رهگیری است، صبر و مماشات حضرت با کسانی است که از جهت رفتاری، همسو با ایشان نبوده‌اند، اظهار کرد: روزی یک اعرابی به مسجد پیامبر (ص) وارد شد. ابتدا در گوشه‌ای ایستاد و نماز خواند، سپس دعایی کرد و بعد ایستاد و ادرار کرد؛ اصحاب پیامبر (ص) بسیار ناراحت شدند و می‌خواستند او را تنبیه کنند، اما رسول الله (ص) حتی اجازه ندادند که اصحاب مانع کار او شوند و وقتی کار اعرابی تمام شد، پیامبر (ص) دستور دادند ظرف آبی بیاورند و آن محل را بشورند. حضرت سپس فرمودند: «إنما بُعِثتم مُیسِّرین ولم تُبعَثوا مُعسِّرین»؛ (ما مبعوث شده‌ایم برای سهل و ساده‌گیری و نه برای سختگیری).

چگینی اظهار کرد: غیر از مسأله سهل و سمحه بودن اسلام، بحث صبر حضرت در این ماجرا قابل الگوگیری است؛ زیرا این اعرابی، مسلمان بوده است و مواجهه پیامبر (ص) با یک مسلمان که اطلاع زیادی به مسائل دینی ندارد، بسیار درس‌آموز است؛ حضرت به جای اینکه برخورد تندی با آن اعرابی داشته باشد که چرا این کار را در مسجد انجام می دهی و او را از مسجد بیرون کنند، اجازه هیچ برخورد تندی به اصحاب نمی‌دهند و اجازه می‌دهند که آن شخص، خودش به اشتباهاتش پی ببرد، در روایات آمده پیامبر (ص) اعرابی را فراخواندند و به او توضیح دادند که مسجد، مکان دعا و نماز و قرائت قرآن است لذا مشاهده می‌کنیم که نهی از منکر پیامبر (ص) کاملاً به صورت فرهنگی و از هرگونه برخورد به دور بوده است.

حفظ کرامت انسانی

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت بیان کرد: موضوع دیگری که در رفتار اجتماعی پیامبر (ص) نمایان است و لازم است جوامع امروزی از آن درس بگیرند، مسئله کرامت انسانی از منظر رسول الله (ص) است؛ پیامبر اکرم (ص) احترام فراوانی برای افراد قائل بودند و در روایتی فرمودند: «المؤمن اعظم حرمة من الکعبة» (حرمت مؤمن بیشتر از کعبه است) البته تصور نشود که حضرت تنها نسبت به مؤمنان این نگاه را داشتند، بلکه حتی نسبت به افرادی که ایمان کاملی نداشتند و یا مسلمان نبودند نیز حضرت به کرامت انسانی پایبند بودند.

وی یادآور شد: در ماجرایی نقل شده یکی از تازه‌مسلمانان، مرتکب گناه فحشا شد و حد اسلام بر او جاری شد و از دنیا رفت وقتی مسلمانان از کنار جنازه او رد می شدند، برخی با انگشت تحقیر و سرزنش به او اشاره می‌کردند و شخصی تعبیر بدی درباره جنازه آن شخص کرد و گفت خدا این حیوان (الاغ) را لعنت کند؛ حضرت وقتی این سخن را شنیدند بسیار ناراحت شدند و فرمودند حق ندارید نسبت به دیگران از این تعابیر استفاده کنید، یعنی پیامبر (ص) حتی نسبت به کسی که برخی موازین شرع را زیر پا گذاشته نیز کمال احترام را قائل است و اجرای قانون اسلام را تنها در محدوده خودش لازم می‌داند و بیش از آن راضی نیستند که بی حرمتی به آن شخص انجام شود.

چگینی افزود: در روایت دیگری نیز بیان شده که حضرت دستور داده بودند وقتی جایی نشسته‌اید و مراسم تشییع جنازه انجام شد، به احترام آن جنازه از جا برخیزید، روزی پیامبر (ص) در جمع صحابه نشسته بودند و جنازه شخص یهودی را تشییع می‌کردند وقتی به نزدیکی حضرت رسیدند، پیامبر (ص) ایستاد و صحابه نیز به احترام جنازه ایستادند. برخی صحابه گفتند: یا رسول الله، اما این جنازه شخصی یهودی بود؟ در واقع صحابه ناراحت شدند که چرا باید احترام غیر مسلمانان را مراعات کرد؛ اما رسول خدا (ص) پاسخ دادند: «ألیست نفسا»؛ (آیا آن یک انسان نیست؟) یعنی حضرت به احترام انسانیت آن شخص، ایستادند و به صحابه آموختند این کرامت انسانی را حفظ کنند و این اقدام پیامبر (ص) الگویی برای صحابه شد و بعد از آن به حفظ کرامت انسانی اهتمام داشتند.

آینده‌نگری

این کارشناس مذهبی با تاکید بر اینکه مراد ما از آینده نگری آن معنای متداول در اذهان عموم نیست، عنوان کرد: پیامبر اکرم(ص) در اواخر سال دهم بعثت، بعد از وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه، برای تبلیغ و دعوت به طائف رفتند؛ زیرا مشرکان جرئت بیشتری نسبت به آزار آن حضرت پیدا کردند، از این رو رسول خدا (ص) درصدد استمداد از قبیله ثقیف که در طائف سکونت داشتند برآمدند و می‌خواستند با جلب نظر آنها، پشتیبان تازه‌ای برای پیشرفت دین خویش بدست آورند.

چگینی در ادامه تصریح کرد: بزرگان طائف از یاری پیامبر(ص) سرباز زدند و جوانان شهر را ترغیب کردند که به پیامبر (ص) حمله کنند و آن‌ها نیز شروع به سنگ زدن به پیامبر (ص) کردند، آن چنان که پاهای پیامبر (ص) مجروح شد؛ این ماجرا برای پیامبر (ص) خیلی دشوار بود به گونه‌ای که سال‌ها بعد، وقتی از رسول‌الله (ص) پرسیده شد که سخت‌ترین روزی که بر شما گذشت، چه روزی بود، حضرت فرمود: همان روزی که به طائف رفتم.

وی یادآور شد: حضرت فرمودند: وقتی از طائف بازمی‌گشتم، ناگهان ابری بر روی سرم ظاهر شد، وقتی نگاه کردم دیدم جبرئیل است که ندا سر می دهد: خداوند سخن این قوم را نسبت به شما شنیده است و فرشته ای را امر کرده که هر دستوری بدهی آن را اجرا کند و آن قوم را عذاب کند، اما حضرت راضی به عذاب آن قوم نشدند و فرمودند: «بل أرجو أن یخرج الله من أصلابهم من یعبد الله وحده، لا یشرک به شیئا.»؛ (امید دارم که از نسل این افراد کسانی وجود داشته باشند که خداوند یگانه را بپرستند و مشرک نباشند) این آینده نگری پیامبر (ص) جواب داد و در سال‌های نه چندان دور، مردم طائف مسلمان شدند و این آرزوی پیامبر (ص) محقق شد.

پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت، در پایان با بیان اینکه امیدواریم با الگوگیری از حضرت، رفتار اجتماعی خود را اصلاح و جهانیان را با اخلاق نبوی (ص) آشنا کنیم، تاکید کرد: حتی اگر احساس کردیم که در شخص مخالف ما، امکان اصلاح وجود ندارد، اما نباید ناامید شد بلکه باید با آینده نگری، همچنان بر اخلاق اسلامی پایبند بود و امید داشت که روزی ثمره اخلاق صحیح را برداشت خواهیم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۴۵
رسول چگینی
جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

دَری که خدا گشود و شرک بست!

 

یکی از سؤالاتی که در موضوع ولادت امیرالمؤمنین علی(ع) وجود دارد، این است که چرا باید برای تولد امام، از شیوه ای معجزه گونه استفاده شود. آیا شکافته شدن خانه کعبه به یمن ولادت امام علی(ع) دارای پیام خاصی است؟ در پاسخ به این سؤال لازم است نکاتی مورد نظر قرار گیرد:

 

جایگاه و شکل ظاهری ساختمان کعبه هنگام شکافته شدن

خانه کعبه بنایی در میان مسجد الحرام در شهر مکه است. روایات بسیاری، تاریخ بنای کعبه را پیش از ابراهیم(ع)، در دوره آدم(ع) و حتی قبل از خلقتِ حضرت آدم(ع) دانسته‌اند. مشهور عالمان شیعه نیز بنای کعبه را پیش از حضرت ابراهیم(ع) دانسته‌اند. این بنا تا زمان طوفان حضرت نوح(ع) باقی بود و سپس در طوفان از بین رفت. حضرت ابراهیم(ع) به همراه فرزندش اسماعیل(ع)، کعبه را براساس همان پایه‌هایی که داشت، تجدید بنا کردند. پس از استقرار فرزندان اسماعیل در کعبه ابتدا قبیله حرهم، بعد قبیله خزاعه، سپس قریش ساکن مکه و متولی شدند و در طول آن اعصار و قرون کعبه از صورت معبد یکتاپرستانه به صورت بتکده در آمد.

در سیزدهم رجب سال ۳۰ عام الفیل (۱۰ سال پیش از بعثت)، حادثه‌ای بس عجیب رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است، و آن حادثه، به دنیا آمدن نوزادی است در درون خانه کعبه که به نام علی علیه السلام اسم گذاری شد.

کعبه در زمان ولادت امام علی(ع)، بنائی مربع‌شکل بوده که از چهار دیوار تشکیل می‌شد. ارتفاع هر دیوار ۹ ذراع (حدود چهار و نیم متر) بوده است. تا آن زمان، کعبه هنوز مسقف نشده بود و درِ آن به زمین متصل بود. اولین مرتبه، سال پنجم پیش از بعثت پس از سیل ویرانگری که ساختمان کعبه را تخریب کرد، پس از نوسازی این بنا توسط قریش، برای کعبه سقف از جنس چوب که بر روی شش ستون چوبی قرار داشت، نصب شد و درِ آن از زمین فاصله گرفت به گونه ای که فقط با نردبان و پله می شد به درون کعبه داخل شد (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ج ۱۲ ص ۹).

از زمان بنای کعبه تا پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، کعبه همچنان به عنوان مکان مقدسی شناخته می شد. در این دوره، بادیه نشینان جزیرة العرب، سالی یک مرتبه تمام اختلاف های خود را کنار می گذاشتند و به منظور پرستش خدای یگانه و یا إلهه‌های خود در کعبه گرد هم می آمدند.

 

حضور زنان باردار در جوار کعبه جهت آسان شدن وضع حمل

در طول تاریخ همواره وضع حمل برای زنان باردار یکی از منزلگاه های دشوار در فرآیند تکثیر نسل بوده است و البته آمار قابل توجهی از زنان در این مسیر جان خود را از دست می دادند. به همین منظور زنان باردار برای وضع حمل آسان، به راه های علاج طبی و معنوی روی می آوردند. یکی از مشهورترین کارهایی که زنان عرب عصر پیشابعثت انجام می دادند، تبرک به خانه کعبه بوده است. مقدس ترین بخش کعبه حجر الاسود بود که بر دیوار کعبه نصب شده بود و برای تبرک توسط طواف کنندگان لمس می شد (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، ج ۱۲ ص ۱۳). گفته شده که عادت زنان بنی هاشم این بود که وارد بر خانه خدا شده و شکم خود را به دیوار کعبه می کشیدند تا وضع حملشان آسان شود. (بُستی معتزلی، المراتب، ص ۱۵۱).

فاطمه بنت اسد یکی از زنان بارداری بود که در میانه ماه رجب، روزهای آخر بارداری خود را می گذراند و هر لحظه منتظر به دنیا آمدن فرزند دلبندش بود. اما وضع حمل او با سختی مواجه شده بود و طاقت تحمل این درد را نداشت. عادات اهل جاهلیت آن بود که درِ کعبه را در نیمه رجب باز می کردند و برای زیارت وارد آن می شدند (آلوسی، السیوف المشرقة ومختصر الصواقع المحرقة، ص۲۰۴ ). اما فاطمه می دانست که آن مکان، مقدس است و حق ورود به آنجا را نخواهد داشت. درد او شدت گرفت و هنوز نیمه رجب فرا نرسیده بود. نمی توانست به امید باز شدن در کعبه باشد. نه پدرش اسد بن هاشم حضور داشت و نه مادرش حُبّی بنت هرم (بسنوی، محاضرة الاوائل ومسامرة الاواخر، ص۷۹)؛ او هیچ برادری هم نداشت که تکیه‌گاهش باشد. وقتی همسرش ابوطالب، وضعیت سخت فاطمه را دید، غمگین و ناراحت شد. احتمال از بین رفتن مادر و جنین دور از ذهن نبود. در کوچه های مکه، ام العارة دختر عبادة بن نضلة ساعدی در جمع تعدادی از زنان بود که ابوطالب را گریان دید. علت را پرسید. ابوطالب دستش را بر صورتش گذاشت و گفت: همسرش فاطمه در شدت درد زایمان است. هیچ کاری از دست کسی بر نمی آمد و جز انتظار گذر زمان و بهبود شرائط، هیچ امیدی وجود نداشت. در این هنگام حضرت محمد(ص) سر رسید. محمد(ص) چون فرزندی برای ابوطالب بود و فاطمه حق مادری بر گردن محمد(ص) داشت. او از ۸ سالگی در دامان آنها رشد کرده بود و نمی توانست شاهد غم و ناراحتی و دردهای پدر و مادر ناتنی خود باشد. محمد(ص) اکنون جوانی ۳۰ ساله شده بود و اخلاق و منش درست او، زبانزد عام و خاص بود. پیامبر(ص) آمد فرمودند چه شده است ای عمو؟ ابوطالب گفت: فاطمه بنت اسد از شدت درد حمل به سختی افتاده است. پیامبر دست ابوطالب را گرفت در حالی که او دست فاطمه بنت اسد را گرفته بود به نزد کعبه آمدند (ابن المغازلی، مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه، ص ۵۸-۵۹). اول شب بود که آنها وارد بر کعبه شدند (زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص ۷۶). در کنار کعبه پیامبر(ص) برای او دعا کرد و فاطمه نیز از خدا خواست ولادت نوزادش را بر او آسان گرداند (کلینی، کافی، ج۳ ص۳۰۰). سپس دیوار کعبه شکافته شد او به درون کعبه رفت. پس از چهار روز بیرون آمد و فرزندی را در دست داشت و سپس گفت: من بر همه زنان گذشته فضیلت دارم؛ زیرا آسیه بنت مزاحم خدا را به نهانی پرستید؛ در آن‌جا که پرستش خدا خوب نبود جز از روی ناچاری، و مریم دختر عمران نخل خشک را به دست خود جنبانید تا از آن خرمای تازه چید و خورد و من در خانه محترم خدا وارد شدم و از میوه بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بیرون آیم، یک هاتفی آواز داد: ای فاطمه! نام فرزندت را علی بگذار که او علی است و خدای اعلی می‌فرماید: من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش نمودم و غامض علم خود را به او آموختم و اوست که بت‌ها را در خانه من می‌شکند و اوست که در بام خانه‌ام اذان می‌گوید و مرا تقدیس و تمجید می‌کند خوشا به حال کسی که او را دوست دارد و فرمان‌بردار اوست و بدا به حال کسی که او را دشمن دارد و نافرمانی او کند (شیخ صدوق، الأمالی، ج ۱ ص ۱۹۴).

ماجرای تولد حضرت علی(ع) در خانه کعبه، به قدری مشهور بود که حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ق) از علمای بزرگ اهل سنت پیرامون ولادت امیرالمؤمنین علی(ع) چنین می نویسد:

روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب – کرم الله وجهه – را در داخل کعبه به دنیا آورده است (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۵۰)

 

چرایی گشایش دیوار کعبه

یکی از سؤالاتی که در این ماجرا وجود دارد، مکان شکاف دیوار کعبه برای ورود فاطمه بنت اسد است. تاریخ‌نگاران با استناد به روایات تاریخی، محدوده شکاف دیوار کعبه را، در اطراف رکن یمانی دانسته اند (جعفریان، آثار اسلامی مکّه و مدینه، ج ۱ ص ۹۳). گفتنی است کعبه دارای چهار گوشه است که هر گوشه به عنوان یک رکن نامگذاری شده است. ارکان چهارگانه کعبه عبارتند از رکن یمانی، رکن حجر الاسود، رکن عراقی و رکن شامی.

نکته حائز اهمیت اینکه بر اساس روایتی از پیامبر خدا(ص)، حضرت ابراهیم(ع) کعبه را به گونه ای ساخت که دارای دو در بوده است؛ زیرا در حدیثی از رسول الله(ص) نقل شده که اگر بیم سرکشی قریش نبود، کعبه را به حالت اول درآورده و دو در برای آن قرار می دادند (بخاری، صحیح بخاری، ج ۱ ص ۳۷). درِ شرقی در کنار رکن حجر الاسود است و درِ غربی به موازات آن قرار داشته است (همانگونه که عبدالله بن زبیر دری در آنجا باز کرد: ازرقی، اخبار مکه، ج ۱ ص ۲۰۷). بر این اساس درِ غربی در کنار رکن یمانی بوده است؛ دقیقاً همان مکانی که طبق روایات تاریخی، برای ورود فاطمه بنت اسد، شکافته شده است. در غربی در زمان ولادت امام علی(ع) مسدود بوده است؛ زیرا در گزارشات پیرامون بازسازی کعبه، به جزء جزء شدن کعبه توسط قبائل عرب اشاره شده و تنها از یک در نام برده شده است (ابن هشام، سیره ابن هشام، ج ۱ ص ۱۹۵)!

شاید بتوان آرزوی پیامبر(ص) برای بازسازی کعبه را با آیه «وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» (اسراء: ۸۰) پیوند زد. این آیه در فتح مکه و هنگام ورود پیامبر(ص) نازل شده است (القمی، تفسیر القمی، ج ۲ ص ۲۶). آیه بعد که اشاره به آمدن حق و از بین رفتن باطل دارد «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» (اسراء: ۸۱) مربوط به هنگامی است که رسول الله(ص) به اطراف کعبه ای آمدند که آکنده از بت‌های مشرکان بود (طبری، تفسیر طبری، ج ۱۷ ص ۵۳۶). بنابراین می توان مدخل صدق و مخرج صدق را نیز مربوط به کعبه دانست. با این برداشت شاید بتوان اینگونه تفسیر کرد که مراد از مدخل صدق و مخرج صدق، ورود و خروج کعبه است؛ این آرزویی بود که پیامبر(ص) به آن می اندیشید که بتواند روزی درِ ورود و خروج کعبه را بازسازی کند. همین سخن نیز باعث شد که عبدالله بن زبیر پس از دستیابی به حکومت، اصلاحاتی در ساختمان کعبه ایجاد کرد از جمله اینکه دو در برای کعبه قرار داد (عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج ۲ ص ۲۰۲). اما حجاج بن یوسف ثقفی، از طرف عبدالملک مروان مأمور شد تا اضافاتی که عبدالله بن زبیر ایجاد کرده بود، از بین ببرد. البته عبدالملک از این کار خود پیشیمان شد و گفت اگر آن روایت پیامبر(ص) را شنیده بود، ساختمان کعبه را بر آن چیزی که عبدالله بن زبیر ساخته بود، باقی می گذاشت (نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۲ ص ۹۷۲). وقتی که هارون الرشید به حکومت رسید، قصد داشت که تغییرات حجاج بن یوسف را خراب کند و بر اساس آنچه رسول الله(ص) در نظر داشت، کعبه را بسازد اما با مشورت برخی علما از این کار منصرف شد (قاضی عیاض، إکمال المعلم بفوائد مسلم، ج ۴ ص ۴۲۸).

در حقیقت می توان اینگونه تحلیل کرد که وقتی حضرت ابراهیم(ع) خانه کعبه را بنا نهاد، برای آن دو در تعیین کرد. اما در طول سالیان بعد، یکی از این درها مسدود شد. به یمن ولادت امیرالمؤمنین(ع)، خداوند در مسدود شده را گشود. این می توانست معجزه ای شگفت شناخته شود اما قریش از افشای آن واهمه داشت. شاید بیم آن را داشتند که این نوزاد، همان پیامبری است که بساط شرک و بت‌پرستی آنان را بر می‌چیند. اما رسول خدا(ص) پس از بعثت همواره در این آرزو بودند که این در را مجدداً بازگشایی کنند؛ همان مکانی که با تولد امیرالمؤمنین(ع) توسط خداوند بازگشایی شد. به عبارت دیگر مکان ولادت امیرالمؤمنین(ع)، تجلی اراده الهی بود برای استوار گشتن بنیان توحید و یکتاپرستی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۴۳
رسول چگینی

یکی از دستوراتی که خداوند بیان کرده، یادآوری ایام الله است. خداوند در آیه 5 سوره ابراهیم، به حضرت موسی(ع) می فرماید:
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ»
ما موسی را با آیات خود فرستادیم؛ (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه‌هایی است برای هر صبر کننده شکرگزار!

یادآوری ایام الله، از دستوراتی است که اختصاص به قوم موسی(ع) ندارد بلکه برای تمام اقوام و ملل لازم است. مراد از ایام الله در این آیه، روزهایی است که خداوند نعماتی را به قوم موسی(ع) اعطاء کرده است. در حقیقت خداوند از پیروان موسی(ع) می‌خواهد که همواره نعمتهای الهی را یادآور شوند و شکر آن را به جای آورند. طبری (م 310هـ) در تفسیر این آیه می‌گوید:
«و مراد از قول خداوند (و ذکرهم بأیام الله) یعنی: آنان را موعظه کن به آن نعمتهایی که در روزهای پیشین به پیروان موسی(ص) داده شده، پس به جای نعمتها از واژه «أیام» استفاده شده؛ زیرا آن ایام در نزد مردم شناخته شده بود و خداوند نعمتهای آشکاری به آنها بخشیده بود، آنان را از آل فرعون نجات داد بعد از اینکه در عذاب دردناکی بودند، و فرعون و قومش را غرق کرد و زمین و دیار و اموال آنها را برای پیروان موسی(ص) باقی گذاشت.» 
جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 16 ص 519.

ابن ابی حاتم رازی (م 327هـ) نیز به روایتی از رسول‌الله(ص) اشاره می‌کند که پیامبر خدا(ص) مراد از ایام الله را نعمتهای الهی معرفی کرده‌اند:
«حدثنا محمد بن أبان الجعفى، عن أبی إسحاق، عن سعید بن جبیر عن ابن عباس، عن أبی بن کعب، عن النبی صلى‌الله علیه [وآله] وسلم فی قوله تبارک وتعالى: وذکرهم بأیام الله، قال بنعم الله تبارک وتعالى.» 
ابن أبی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 7 ص 2235.

بی تردید یکی بالاترین نعمتهایی که خداوند به بشریت ارزانی داشته، وجود مبارک پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان علیهم صلوات المصلین است. در سوره آل عمران به این نعمت گرانسنگ اشاره شده است:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» 
خداوند بر مؤمنان منت نهاد هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

در نتیجه نه تنها بعثت انبیاء نعمتی با ارزش برای مخلوقات است، بلکه بزرگترین نعمتی است که خداوند به بشریت بخشیده است:
«این منّتی که خداوند به بندگانش داده، بزرگترین نعمت بلکه اصل همه نعمتها است، و آن نعمت با این رسول کریم است بر مردم که خداوند آنان را از گمراهی نجات داد و از نابودی رهانید.» 
تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان، ص 155.

وقتی بعثت انبیاء، نعمتی برای بشریت به شمار رود، بی شک برای ایمان آورندگان به پیامبر(ص)، اثر مشهودتری دارد، به همین دلیل خداوند آن را در حق مؤمنین به کار برد: (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)، زیرا مؤمنین بیشترین انتفاع را از این نعمت الهی می‌برند. 

ارزشمندی نعمت رسالت به حدی است که حتی رسول خدا(ص) نیز نسبت به یادآوری آن مکلف شده است، آنجا که خداوند دستور می‌دهد: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ».  مفسران ذیل این آیه متذکر شده‌اند که نبوت، یکی از بهترین مصادیق این نعمت الهی است.
الواحدی، علی بن احمد، تفسیر البسیط، ج 24 ص 117.

این دستور خداوند به مسلمانان نیز می آموزد که باید نسبت به بازگو کردن و یادآوری نعمتهای الهی غفلت نداشته باشند.
بنابراین بزرگترین نعمتی که خداوند به مؤمنین اعطاء کرده، نعمت وجود پیامبر اکرم(ص) است. از سوی دیگر خداوند دستور به یادآوری نعمتهای الهی داده و روزی که چنین نعمتهایی بخشیده شده، به عنوان ایام الله معرفی شده است. در نتیجه باید روزهایی مانند روز ولادت پیامبر(ص)، روز بعثت ایشان و دیگر روزهایی که همراه با نصرت الهی بوده و موجب استقرار و گسترش اسلام شده را به عنوان ایام الله بدانیم و نسبت به یادآوری آن اهتمام داشته باشیم. بر این اساس مراسم احنفال مولد النبی(ص) و ولادت ائمه معصومین(ع) از بهترین اسباب برای یادآوری و بزرگداشت نعمتهای بی‌همتای است.

منبع: رسول چگینی، احتفال در پرتو کتاب و سنت، ص 75.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۵
رسول چگینی