وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۲۴ مطلب با موضوع «عاشورا پژوهی» ثبت شده است

یکی از فضائلی که در روایات برای امام حسین (علیه السلام) برشمرده شده است، استجابت دعا در زیر قُبّه سیدالشهدا (علیه السلام) است. در منابع حدیثی، روایات متعددی ناظر به این معنا وجود دارد مانند:

۱- پیامبر (صلی الله علیه وآله): «حق زائر امام حسین(ع) بر خدا این است که او را عذاب نکند، دعا در زیر قبه او مستجاب است، و شفا در تربت او قرار داده شده…» (خزاز رازی، علی بن محمد، کفایهْ الاثر فی النصّ علی الأئمهْ الإثنی عشر، ص ۱۶ – ۱۷، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق).

۲- در یکی از زیارات امام حسین (علیه السلام) آمده است: «… السلام على من الإجابة تحت‏ قبته‏…». سلام بر آن‌که استجابت دعا در زیر قبّه او است. (ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزارالکبیر، ص ۴۹۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۹ق)

۳- روایت شده است: «خداوند در عوض شهادت امام حسین (ع) چهار خصلت عطا کرده است: شفا را در تربتش نهاد، اجابت دعا را زیر قبّه‌اش قرار داد، ائمه بعدى از نسل او هستند، مدت زمانى را که زائرین آن‌حضرت براى زیارت مى‏گذرانند، جزو عمرشان به حساب نمى‏آورد» (ابن فهد حلی، احمد، عدهْ الداعی و نجاح الساعی، ص ۵۷، بیروت، دار الکتب الإسلامی، ۱۴۰۷ق).

پرسشی که در این زمینه وجود دارد اینکه اگر منظور از این قبّه، همان گنبد باشد، آیا در زمان معصومان چنین گنبدی وجود داشته است؟!

در پاسخ به این پرسش باید گفت که قبه به معنای گنبد است و این روایات بیانگر وجود گنبدی بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) هستند.

البته روایت نخست که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده، یکی از پیشگویی‌های حضرت است که پیش از شهادت امام حسین (علیه السلام) بیان شده است؛

بنابراین، عدم وجود قبه در آن زمان، خدشه‌ای به این روایت وارد نمی‌سازد؛ بلکه بیانگر پدید آمدن این رویداد در آینده‌ای نزدیک است.

اما روایات دوم و سوم مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) است؛

روایت دوم از ناحیه مقدسه صادر شده است که قائل آن امام زمان (علیه السلام) است و صدور آن به نیمه دوم قرن سوم باز می‌گردد ؛

و روایت سوم بدون ذکر نام امام است که به نظر می‌رسد قائل آن امام صادق (علیه السلام) باشد؛ در ادامه به شواهد آن اشاره می شود.

در نتیجه، روایات مربوط به وجود قبه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام)، عمدتاً مربوط به نیمه نخست قرن دوم هجری است.

اکنون باید به سراغ گزارشات تاریخی رفت و زمان ساخت قبّه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) را به دست آورد.

گزارشات تاریخی زمان ساخت قبّه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام)

اولین گزارشات پیرامون قبر امام حسین (علیه السلام)، مربوط به قبیله بنی اسد است که به تدفین پیکرهای مطهر شهدای کربلا پرداختند.

امام سجاد (علیه السلام) به ماجرای دفن اجساد طاهر شهدا اشاره کرده‌اند که عصر عاشورا وقتی کارزار کربلا را مملو از پیکرهای پاک شهیدان دیدند، فریاد برآوردند به گونه‌ای که نزدیک بود جان مبارک ایشان از بدن خارج شود، پس حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) خطاب به برادرزاده خویش فرمودند:

«خداوند از برخی مردمان میثاق گرفته که آنها این اعضای پراکنده را جمع می‌کنند و آنها را دفن می‌کنند و برای این سرزمین، قبر سید الشهدا را علامتی قرار می‌دهند که اثر آن هیچگاه از بین نمی‌رود و گذشت روزگار نشان آن را ناپدید نمی‌کند و ائمه کفر و پیروان گمراهی تلاش می‌کنند که آن را از بین ببرند و نابود کنند اما تلاش آنها اثری جز آشکار شدن و بالاتر رفتن درجه آن نمی‌شود.» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۶۲٫)

این قبر مطهر از زمان شهادت امام حسین (علیه السلام) به زیارتگاه عاشقان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) تبدیل شد و مردم برای عزاداری و دعا و زیارت به آنجا می آمدند.

حضور جابر بن عبدالله انصاری در اربعین شهادت امام حسین (علیه السلام) در آنجا، از اولین گزارشاتی است که بر آشکار بودن قبر سید الشهدا (علیه السلام) و زیارت آنجا توسط مردم دلالت دارد (مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص ۴۶، نجف، دار المفید، بی‌تا).

البته گزارشات دیگری نیز وجود دارد که بر این نکته تأکید می‌کنند: علی بن اسباط (زنده در ۲۳۰ق)، از راویان موثق شیعه و از اصحاب امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) نقل می‌کند که وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به مناطق اطراف رسید، زنان قبایل برای زیارت قبر حضرت و برآوردن شدن حاجت خود (فرزند خواستن) به آنجا می‌آمدند و حاجت روا می‌شدند (عده ای از علما، اصول ستة عشر، ص ۳۴۰، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۳ق).

گزارشاتی که بر زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) چهار سال بعد از حادثه کربلا اشاره دارند، بر شناخته شده و محل مراجعه بودن تربت سید الشهدا (علیه السلام) دلالت دارند؛

برای نمونه در منابع تاریخی نقل شده است که چهار سال بعد از حادثه کربلا، در سال ۶۵ قمری، توّابین، به فرماندهی سلیمان بن صُرَد خُزاعی، پیش از رفتن به سوی شام، از کوفه عازم کربلا شدند و بر سر قبر امام حسین (علیه السلام) حاضر شده و یک شبانه روز در آنجا به سوگواری و گریه و نماز پرداختند.

گفته شده که ازدحام توابین در گرداگرد آن قبر مطهر، بیشتر از ازدحام پیرامون حجر الاسود بوده است (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج ۵ ص ۵۹۰، مصر، دار المعارف، الثانیه، ۱۳۸۷ق).

مختار بن ابوعبیده ثقفی نیز اندکی پیش از قیامش در کوفه، (حوالی سال ۶۶ قمری)، زمانی که از مکه به کوفه می‌آمد، ابتدا به قادسیه و از آن جا به کربلا بر سرِ قبر امام حسین (علیه السلام) رفت و آن را زیارت کرد.

وی، خطاب به امام (علیه السلام) گفت: «لباسم را از تنم در نخواهم آورد، مگر آن که از کسی که تو را کشت و با تو جنگید، انتقام بگیرم، یا آن که کشته گردم» و آن گاه با قبر، وداع کرد (خوارزمی، موفق بن احمد، ج ۲ ص ۲۱۴، انوار الهدی، دوم، ۱۳۸۱ش).

بنابراین، فهمیده می‌شود قبر مطهر امام حسین (علیه السلام)، نزد مسلمانان و به ویژه شیعیان کاملاً شناخته شده بود و برای عزاداری و زیارت به آنجا مراجعه می‌کردند.

اما نسبت به ساخت بنا و گنبد بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) باید گفت که منابع تاریخی اطلاعات زیادی در این رابطه از خود بروز نمی‌دهند. صدالبته بالاگرفتن منازعات سیاسی و اجتماعی پس از حکومت یزید بن معاویه و سیاست به حاشیه راندن اهل بیت (علیهم السلام) و فشارهای فراوان علیه شیعیان توسط بنی امیه، ثبت رویدادهای امامتی و شیعی در منابع تاریخی را با سختی مواجه ساخت.

بر این اساس، غیر از گزارشات تاریخی، باید به سراغ قرائن و شواهد موجود در روایات دینی رفت تا پیشینه ساخت بنا بر روی قبر مطهر ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را به دست آورد.

آنچه که از روایات به دست می‌آید آنکه قبر امام حسین (علیه السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام)، با عنوان حائر و دارای قبّه شناخته می‌شده است.

حائر در لغت به معنای سرگردان و متحیر است. به مکان گودی که وسط آن صاف و اطرافش بلند باشد و آبِ جمع شده در آن راه خروج نداشته باشد نیز حائر می‌گویند (زبیدی، تاج العروس، ج ۶ ص ۳۲۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴ ص ۲۲۳؛ فراهیدی، العین، ج ۳ ص ۲۸۹). روایات زیادی از این عنوان برای اشاره به قبر امام حسین (علیه السلام) استفاده کرده اند.

درباره سبب حائر نامیده شدن حرم حسینی و رواج این واژه، چند قول مطرح شده است، از همه مشهورتر آن است که پس از فرمان متوکل عباسی (حک: ۲۳۲ـ۲۴۷ق) مبنی بر ویران کردن بنای روی قبر و آب بستن به قبر، آب نزدیک قبر ایستاد و آن را فرا نگرفت (حارَ الماء) و ازاین‌رو، این مکان به حائر شهرت یافت (عاملی، محمد بن مکی، ذکری ‌الشیعة فی احکام‌ الشریعة، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‌، ۱۴۱۹ق).

ولی برخی این وجه را نپذیرفته‌اند؛ زیرا روایاتی از امام صادق (علیه السلام) (م ۱۴۸ق) وجود دارد که حضرت پیش از زمان متوکل، از نام حائر برای این مکان استفاده کرده‌اند (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۸۶؛ همچنین: ص ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳، ۱۸۷).

شیعیان نیز در آن دوره این نام را به کار می بردند (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۱۱۵)؛

بنابراین، فلسفه این نامگذاری به دلیل دیگری باز می گردد.

با استناد به قرائن دیگر، می‌توان این احتمال را تقویت کرد که علت نامگذاری محل قبر امام حسین (علیه السلام) به حائر، ویژگی جغرافیایی آن نقطه بوده که به صورت گودال وجود داشته است.

بیان شد که حائر در لغت به معنای منطقه گودی است که آب در آنجا جمع می شود؛ بنابراین، تناسب زیادی میان معنای لغوی و ویژگی طبیعی محل قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد.

از برخی عباراتی که در مقاتل ذکر شده‌اند، می‌توان به شاخصه گودال بودن محل شهادت امام حسین (علیه السلام) پی برد.

عمر بن سعد در واپسین لحظات حیات سید الشهدا (علیه السلام)، به خولی بن یزید اصبحی دستور داد که برای به شهادت رساندن امام (علیه السلام)، نزد پیکر حضرت پایین برود؛ وقتی او نتوانست این جنایت را انجام دهد، سنان بن انس پایین رفت (ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص ۱۲۶، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش). عبارت «انزل الیه» دلالت بر محل گودی دارد که پیکر پاک سید الشهدا (علیه السلام) در آنجا قرار داشت.

برخی روایات به این ویژگی ظاهری محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز اشاره دارند.

امام صادق (علیه السلام)، سخنی از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که ایشان محل قبر خویش را با عنوان «المَوعِدُ حُفرَتیِ وَ بُقعَتیِ الَّتی اُستَشهَدُ فِیهَا و هِی کربَلَاء (ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص ۶۶): محل دیدار من حفره و موضعی است که در آن به شهادت می‌رسم و آن کربلاست.»

روایت دیگری که گفت‌وگوی امام با اُم سلمه را نشان می‌دهد نیز بر وجود این گودال اشاره دارد: «وَ اللهِ یا أُمِّ إِنِّی لَأَعرِفُ الیَومَ الَّذِی أُقتَلُ فِیهِ وَالسَّاعَهَ الَّتِی أُحمَلُ فِیهَا وَالحُفرَهَ الَّتِی أُدفَنُ فِیهَا (خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص ۲۰۳، بیروت، البلاغ، ۱۴۱۹ق): قسم به خدا ای مادر من می شناسم روز و ساعتی را که در آن به قتل می رسم و حفره ای که در آن دفن می شوم.»

اگرچه ممکن است این روایات ناظر به گودی قبر باشد، اما می‌توان به عنوان شاهدی بر وجود گودال در محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مورد استناد قرار گیرد.

البته این محدوده که با عنوان حائر شناخته می‌شده است، بعدها دارای بنایی گردید که برای حضور در کنار قبر مطهر، باید از در ورودی آن داخل می‌شدند.

گزارشاتی که حضور در کنار قبر امام حسین (علیه السلام) را با واژه «دخل الحائر» مطرح می کنند، گویای وجود این بنا هستند؛ زیرا داخل شدن در محوطه‌ای، مستلزم وجود در برای آن محوطه است، و وجود در، دست‌کم وجود بنایی چهاردیواری را اثبات می کند.

برای نمونه بیان شده است که وقتی مصعب بن زبیر، هنگام عزیمت به جنگ با عبد الملک بن مروان، در سال ۷۱ یا ۷۲ قمری، داخل حائر مربوط به قبر اباعبدالله (علیه السلام) شد:

«فَلَمّا بَلَغَ الحَائرَ دَخَلَ، فَوَقَفَ عَلی قَبرِ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام» (عده ای از علما، الاصول الستة عشر، ص ۳۳۹).

وقتی به حائر رسید ، وارد شد و کنار قبر حسین علیه السلام ایستاد.

روایاتی نیز از امام صادق (علیه السلام) وجود دارد که حضرت هنگام آموزش زیارت‌نامه امام حسین (علیه السلام) به مُفَضَّل بن عمر، اینگونه سفارش کردند که: «ای مفضل هنگامی که نزد قبر حسین بن علی رفتی پس نزد در ورودی بایست و این کلمات را بگو…» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۰۶).

در برخی از این نقل‌ها، از زبان امام صادق (علیه السلام)، به وجود حائر (حرم) و باب (درگاه) و قبّه (گنبد) (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۸۹) اشاره شده است.

حتی در احادیثی، حضرت از «الباب الذی یَلِی المَشرِقَ (دری که سَمت مشرق است)» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۲۸)، «الباب الذی عِندَ رِجلِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام (دری که نزد پای علی اکبر است)» (طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج ۲ ص ۷۲۲، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق)، و نیز «خارِج القُبَّهِ (خارج از گنبد)» (ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص ۴۲۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ق) سخن به میان آورده اند.

همه اینها، حکایت از آن دارد که پیش از سال ۱۴۸ هجری – که سال رحلت امام صادق (علیه السلام) است – ، بر مزار امام حسین (علیه السلام)، بنایی شامل دیوار و در وگنبد وجود داشته است.

صدالبته در روایت نخست که حضرت به مفضل آموزش دادند، شاهدی بر وجود این بنا پیش از سال ۱۲۸ قمری است؛ زیرا راوی این روایت، جابر جعفی است و او در سال ۱۲۸ قمری از دنیا رفته است؛ بنابراین، وجود این بنا بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) در زمان بنی امیه (حک: ۴۱-۱۳۲ق) قابل اثبات است.

روایت حسین بن ابی حمزه از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)

گزارشات دیگر نیز بر صحت این برداشت حکم می‌کنند. در روایتی که حسین بن ابی حمزه از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل کرده، می‌گوید:

«در سالهای آخر بنی امیه قصد قبر امام حسین (ع) کردم، پس به غاضریه رسیدم و زمانی که مردم در خواب بودند، غسل کردم و رو به سوی قبر رفتم تا به باب حائر رسیدم، مردی زیبا رو و خوشبو با لباسی بسیار سفید به سوی من آمد و گفت: برگرد، تو نمی‌توانی به آنجا بروی.

پس من به سوی فرات بازگشتم، پس نیمه شد دوباره غسل کردم و به سوی قبر رفتم و وقتی به باب حائر رسیدم، همان مرد دوباره آمد و گفت برگرد تو نمی‌توانی به آنجا بروی، پس من منصرف شدم و آخر شب دوباره غسل کردم و به سوی قبر رفتم، پس وقتی به باب حایر رسیدم همان مرد خارج شد و گفت تو نمی‌توانی به آنجا بروی، گفتم چرا نمی‌توانم به نزد فرزند رسول خدا (ص) و سید جوانان اهل بهشت بروم، در حالی که از کوفه آمده‌ام و این شب جمعه بود و می‌ترسم در اینجا صبح کنم و طرفداران بنی امیه مرا به قتل برسانند، آن مرد گفت برگرد، تو نمی‌توانی به آنجا بروی،

گفتم چرا نمی‌توانم، گفت: همانا موسی بن عمران برای زیارت قبر حسین (ع) اجازه گرفته و خداوند به او اجازه داده و او همراه با هفتاد هزار فرشته به اینجا آمده، تو بازگرد هر زمانی که حضرت موسی و فرشتگان به آسمان رفتند، به اینجا بیا، پس من بازگشتم و به کنار فرات رفتم تا وقتی که فجر آشکار کرد غسل کردم و نزد قبر رفتم پس هیچ کسی را آنجا ندیدم، پس نماز صبح را آنجا خواندم و به سمت کوفه خارج شدم.» (ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج ۲ ص ۵۶۸، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹ق).

محمد بن ابی طالب حسینی (م قرن ۱۰ ق) نیز بر وجود مسجدی بر روی قبر سیدالشهدا (علیه السلام) در زمان بنی امیه تصریح می‌کند و می‌گوید آنها تلاش زیادی برای مخفی کردن و از بین بردن آثار این قبر مطهر کردند (حسینى موسوى، محمد بن أبی طالب‏، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس‏، ج ۲ ص ۴۷۴، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۸ق).

بنابراین، وجود بنایی که دارای گنبد و در بوده، بر روی قبر سیدالشهدا (علیه السلام) در نیمه نخست قرن دوم قابل اثبات است و روایاتی که وعده استجابت دعا در زیر قبه امام حسین علیه السلام را بیان کرده‌اند، کاملاً صحیح و مطابق با واقع است.

البته همچنان این ابهام باقی می‌ماند که چه کسی یا گروهی اولین مرتبه این بنا را بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) ساخته‌اند؟

طبق گفته برخی منابع، مختار ثقفی اولین نفری بود که اقدام به ساخت گنبد بر روی قبر مطهر امام حسین (علیه السلام) کرد.

او در روزگار حکومتش در کوفه بنایی بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) ساخت که گنبدی آجری آن را دربر می‌گرفت.

این نخستین گنبدی است که در تاریخ اسلام در سال ۶۶ قمری ساخته شده است.

وی مسجدی را نیز در کنار قبر بنا کرد که نخستین بنای شهر کربلای فعلی بوده است.

مختار ثقفی هم چنین روستای کوچکی را پیرامون قبر ایجاد کرد که متشکل از مجموعه‌ای از خانه‌های ابتدایی بود که از گل و ساقه و شاخه درخت خرما ساخته شده بودند.

این تنه‌ها و شاخه‌ها از مناطق نزدیک قبر به ویژه از نینوا و غاضریه که دارای باغ های خرما و میوه بودند جمع آوری می‌شدند (الصدر، حسن، نزهة أهل الحرمین فی عمارة المشهدین، ص ۲۳، قم، مکتبة مرعشی نجفی، ۱۳۸۸ش؛ الکلیدار، عبدالحسین، بغیه النبلا فی تاریخ کربلا، ص ۱۶، و صص۹۹، ۱۹۲ و ۱۹۳، بغداد، مطبعة الرشاد، بی‌تا؛ انصاری، رئوف محمدجمیل، عمارة کربلاء، ص ۹۵، دمشق، مؤسسة الصالحانی،  ۲۰۰۵م).

با توجه به اینکه یکی از اهداف قیام مختار، خونخواهی سیدالشهدا (علیه السلام) بود و او نیز قبل از قیام، با حضور بر سر قبر امام حسین (علیه السلام)، بر این هدف خود تأکید کرد، بعید به نظر نمی‌رسد که بتوان او را به عنوان اولین کسی که بنایی بر قبر امام حسین (علیه السلام) ساخت، نام برد.

این بنای زیارتی که شامل دیوار و در و گنبد بوده، مورد توجه شیعیان قرار گرفت و سفارشات متعددی که از اهل بیت (علیهم السلام) برای زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) وجود داشت، آنجا را به عنوان ملجأ و پناهگاه شیعیان معرفی کرد.

البته سالها بعد در زمان بنی عباس، به جهت حضور زیاد شیعیان برای زیارت مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام)، هارون عباسی (حک:۱۷۰ـ۱۹۳ق) عده‌ای را روانه کرد تا مرقد امام را ویران سازند.

فرستادگان هارون مسجدی را که بر مرقد امام بنا شده و همچنین مسجدی را که بر مرقد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) برپا شده بود، ویران کردند. هارون همچنین از آنان خواسته بود درخت سدری را که در کنار مرقد امام (علیه السلام) روییده بود، قطع کنند و جای قبر را نیز با خاک یکسان سازند و آنان نیز چنین کردند (آل طعمه، سلمان‌هادی، کربلا و حرم‌های مطهر، ص ۹۳، تهران، مشعر، بی‌تا).

به همین علت است که در شمال غربى صحن را بعدها (باب السدره) نامیده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۰۰
رسول چگینی
پنجشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

آیا تعبیر «گودال قتلگاه» صحیح است؟

یکی از روضه های مشهوری که هنگام مقتل خوانی بیان می شود، مسائل مربوط به گودال قتلگاه است. اینکه تا چه میزان عبارت «گودال قتلگاه» مطابق با واقع بوده یا نه، توسط برخی مورد انکار قرار می گیرد.

در پاسخ به این پرسش باید گفت:
تعبیر گودال قتلگاه، ترجمه فارسی عباراتی است که شواهد تاریخی و روایی برای آن وجود دارد.

 تعبیر پایین رفتن: از برخی عباراتی که در مقاتل ذکر شده اند، می توان به شاخصه گودال بودن محل شهادت امام حسین (علیه السلام) پی برد. عمر بن سعد در واپسین لحظات حیات سید الشهدا (علیه السلام)، به خولی بن یزید اصبحی دستور داد که برای به شهادت رساندن امام (علیه السلام)، نزد پیکر حضرت پایین برود؛ وقتی او نتوانست این جنایت را انجام دهد، سنان بن انس پایین رفت:
«فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ.» 
ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص 126، تهران، جهان، 1348ش.

عبارت «انزل الیه» دلالت بر محل گودی دارد که پیکر پاک سید الشهدا (علیه السلام) در آنجا قرار داشت.

 

 تعبیر حفره: برخی روایات به این ویژگی ظاهری محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز اشاره دارند. امام صادق (علیه السلام)، سخنی از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده اند که ایشان محل قبر خویش را با عنوان «المَوعِدُ حُفرَتیِ وَ بُقعَتیِ الَّتی اُستَشهَدُ فِیهَا و هِی کربَلَاء»
محل دیدار من حفره و موضعی است که در آن به شهادت می‌رسم و آن کربلاست.
ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص 66.

روایت دیگری که گفت‌وگوی امام با اُم سلمه را نشان می‌دهد نیز بر وجود این گودال اشاره دارد: 
«وَ اللهِ یا أُمِّ إِنِّی لَأَعرِفُ الیَومَ الَّذِی أُقتَلُ فِیهِ وَالسَّاعَهَ الَّتِی أُحمَلُ فِیهَا وَالحُفرَهَ الَّتِی أُدفَنُ فِیهَا»
قسم به خدا ای مادر من می شناسم روز و ساعتی را که در آن به قتل می رسم و حفره ای که در آن دفن می شوم.
خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 203، بیروت، البلاغ، 1419ق.
اگرچه ممکن است این روایات ناظر به گودی قبر باشد، اما می توان به عنوان شاهدی بر وجود گودال در محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مورد استناد قرار گیرد.

 

 تعبیر حائر: یکی از تعابیری که در طول تاریخ برای مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام) استفاده شده است، حائر است. حائر در لغت به معنای سرگردان و متحیر است. به مکان گودی که وسط آن صاف و اطرافش بلند باشد و آبِ جمع شده در آن راه خروج نداشته باشد نیز حائر می‌گویند. روایات زیادی از این عنوان برای اشاره به قبر امام حسین (علیه السلام) استفاده کرده اند.
درباره سبب حائر نامیده شدن حرم حسینی و رواج این واژه، چند قول مطرح شده است، از همه مشهورتر آن است که پس از فرمان متوکل عباسی (حک: 232ـ247ق) مبنی بر ویران کردن بنای روی قبر و آب بستن به قبر، آب نزدیک قبر ایستاد و آن را فرا نگرفت (حارَ الماء) و ازاین‌رو، این مکان به حائر شهرت یافت. ولی این دیدگاه محل تردید است؛ زیرا روایاتی از امام صادق (علیه السلام) (م 148ق) وجود دارد که حضرت پیش از زمان متوکل، از نام حائر برای این مکان استفاده کرده اند.  شیعیان نیز در آن دوره این نام را به کار می بردند؛ بنابراین، فلسفه این نامگذاری به دلیل دیگری باز می گردد. با استناد به قرائن پیشین، می توان این احتمال را تقویت کرد که علت نامگذاری محل قبر امام حسین (علیه السلام) به حائر، ویژگی جغرافیایی آن نقطه بوده که به صورت گودال وجود داشته است. بیان شد که حائر در لغت به معنای منطقه گودی است که آب در آنجا جمع می شود؛ بنابراین، تناسب زیادی میان معنای لغوی و ویژگی طبیعی محل قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۱۸
رسول چگینی

زیارت قبر مطهر سید الشهدا علیه السلام در طول تاریخ از شعائری بوده که مسلمانان و به ویژه شیعیان اهتمام زیادی بر انجام آن داشته اند. این اهتمام به جهت سفارشات متعددی بوده که از سوی اهل بیت علیهم السلام درباره زیارت قبر امام حسین علیه السلام انجام گرفته است.

اسناد متعددی بر وجود فرهنگ زیارت در میان شیعیان از قرون میانی اسلامی وجود دارد اما به جهت فضای خفقان موجود در قرون اولیه، اسناد تاریخی کمتر به این مسئله اشاره کرده اند.

در این میان برخی فتاوا و اعترافات موجود از عالمان اهل سنت درباره زیارت کربلا توسط شیعیان که به منظور انتقاد و بیان حکم شرعی مطرح شده است، سند متقنی بر شیوع این فرهنگ در قرون اولیه می باشد.

 

یکی از اسناد قابل توجه، فتوایی است که از احمد بن حنبل (م 241ق) درباره مسائل مربوط به زیارت قبور است. ابن تیمیه (م 728ق) به نقل از ابوبکر خَلّال (م 311ق) از احمد بن حنبل اینگونه نقل می کند:

«ورخص فیه، ثم قال: ولکن قد ‌أفرط ‌الناس جدا، وأکثروا فی هذا المعنى، فذکر ‌قبر ‌الحسین وما یفعل الناس عنده. رواهما الخَلّال فی کتاب الأدب.»

احمد بن حنبل برای زیارت قبور رخصت داده است و گفته است: ولی مردم در این مسئله خیلی افراط و زیاده‌روی کرده اند. پس قبر حسین [علیه السلام] را نام برده و کارهایی که مردم آنجا انجام می دهند. خلال این سخن را در کتاب «الادب» نقل کرده است.

ابن تیمیه حرانی، اقتضاء الصراط المستقیم، ج 2 ص 272.

 

اگرچه در این متن توضیحات کافی درباره کیفیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط شیعیان وجود ندارد و در آثار موجود از ابوبکر خلال نیز افزوده ای بر این سخن یافت نمی شود، اما از سخن احمد بن حنبل می توان به گستردگی حضور شیعیان پی برد به گونه ای که احمد بن حنبل آن را به عنوان یکی از شواهد زیاده‌روی در زیارت قبور یاد کرده است.

با توجه به اینکه احمد بن حنبل در سال 241 قمری وفات کرده است، این سخن او را می توان ناظر به نیمه نخست قرن سوم هجری دانست. این سخن مطابق گزارشات دیگری است که بیانگر ممنوعیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام در زمان متوکل عباسی (حک: 232-247ق) و تخریب بارگاه مطهر سید الشهدا علیه السلام توسط متوکل ملعون است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۹
رسول چگینی

 

 

یکی از سنت های پسندیده مسلمانان در طول تاریخ، گریه و عزاداری برای شهادت امام حسین علیه السلام بوده است. با نگاهی به منابع تاریخی و حدیثی، می توان به وجود چنین سنتی در میان اهل سنت نیز پی برد. در این نوشتار، ابتدا روایاتی که بر فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام وجود دارد، بیان می گردد و در ادامه، سیره پیامبر صلی الله علیه وآله، صحابه و تابعان در گریه برای سید الشهدا علیه السلام ذکر می شود.

 

فضیلت گریه برای امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت

در روایات معتبر اهل سنت برای گریه، عزاداری، و حتی صرف حزن‌ و اندوه، در عزای اهل‌بیت علیهم السلام پاداش بیان شده است. از جمله در کتاب «فضائل الصحابه»، احمد بن حنبل (م 241ق) رئیس مذهب حنبلی‌ها روایتی را از امام حسین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت پاداش یک قطره اشک ریختن در عزای اهل‌بیت علیهم السلام را داخل شدن در بهشت می‌داند.

حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَاَیْتُ فِی کِتَابِ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا اَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ اَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، اَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، اَثْوَاهُ اللَّهُ (عزّوجلّ) الْجَنَّةَ.[1]

احمد بن اسرائیل می‌گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابوعبدالرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی همیشه می‌فرمود: هر کس چشمانش برای ما پراشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.

منابع دیگری نیز این حدیث را منعکس کرده اند از قبیل: محب الدین طبری (م 694ق)،[2] سخاوی شافعی (م 902ق)،[3] ملاعلی قاری (م 1014ق)،[4] و قندوزی حنفی (م 1294ق).[5]

بر اساس این روایت، گریه در عزای اهل‌بیت علیهم السلام و به ویژه امام حسین علیه السلام نه تنها جایز و مشروع است، بلکه مطلوب و پسندیده بوده و از ثواب فوق‌العاده‌ای برخوردار است، به گونه ای که هر کسی در عزای ائمه و امام حسین علیه السلام بگرید، حق‌تعالی او را در بهشت جای خواهد داد.

گریه بر امام حسین علیه السلام در سیره پیامبر (ص) و صحابه

در این بخش، روایات و گزارشات تاریخی اهل سنت درباره گریه و عزاداری در سیره پیامبر (ص)، اهل بیت (ص)، صحابه و تابعان بر امام حسین علیه السلام گردآوری شده است.

احمد بن حنبل (م۲۴۱ ق) به اسنادش از عبدالله بن نجی از پدرش نقل نموده که: من همراه علی رضی الله عنه به سوی صفین در حرکت بویدم که به نینویَ رسیدیم، پس علی رضی الله عنه صدا کرد: صبر کن ای اباعبدالله، در نزد رودخانه ی فرات صبر کن، سوال کردم: برای چه؟ فرمود: روزی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل گردیدم در حالی که از چشمانش اشک جاری بود، گفتم: ای فرستاده ی خدا آیا کسی شما را ناراحت کرد؛ که از چشمانتان اشک جاریست؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: لحظاتی قبل جبرئیل نزد من بود و به من خبر داد که حسین نزدیک رودخانه ای فرات کشته خواهد شد، پس به من فرمود آیا می خواهی تربتی را که او در آنجا کشته خواهد شد را به تو بدهم تا او را بو کنی، گفتم: آری، پس جبرئیل مقداری از خاک او را به من داد و منتوانستم جلوی اشکهای چشم را بگیرم.[6]

هیثمی (م۸۰۷ ق) رجال این حدیث را توثیق کرده است.[7]

بلاذری (م۲۷۹ ق) نقل می کند: هنگامی که خبر شهادت حسین به اهالی مدینه رسید، بسیار به نوحه سرای و فریاد زدن بر او پرداختند که بیشترین این نوحه سرایی از خانه های بنی هاشم بود.[8]

و یا به اسنادش از ابوبکر هذلی از حسن بصری نقل می کند: هنگامی که حسین کشته شد و خبرش را به حسن بصری دادند، به گونه ای گریه نمود که دو کتفش تکان خورد (کنایه از شدت گریه است) و گفت: پسر پست‌ترین کنیزان، پسر پیامبرش را کشت![9]

ترمذی (م۲۹۷ ق) به اسنادش از سلمی نقل می کند: برای سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و اله وارد شدم در حالی که گریان بود، گفتم: چه چیز تو را گریان کرده است؟ گفت: رسول خدا را در خواب دیدم در حالی که سر و محاسنش خاک آلود بود، گفتم: ای رسول خدا تو را چه شده است؟ فرمود: الان من شاهد کشته شدن حسین بودم.[10]

طبری (م۳10 ق) از قرة بن قیس تمیمی نقل می کند: زنان را دیدم، وقتی که بر حسین و یاران و فرزندان وی گذتشه، فغان می کردند و به صورتهای خویش می زدند. هر چه را فراموش کنم گفته ی زینب دختر فاطمه را فراموش نمی کنم که وقتی بر برادر مقتول خویش گذشت می گفت: ای محمدم، ای محمدم، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گونید، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون اعضای بریده! ای محمدم، دخترانت اسیرند، باقیماندگانت کشتگانند که باد بر آنها می وزد؛ گوید: به خدا همه ی دشمن و دوست را به گریه انداخت.[11]

طبرانی (م۳۶۰ ق) به اسنادش از عمار بن ابی عمار نقل می کند که از ام سلمه شنیدم که می گفت: شنیدم که جنیان بر حسین گریه می کردند و بر او نوحه می خوانند.[12] هیثمی رجال سند این حدیث را صحیح دانسته است.[13]

ابن جوزی (م ۶۵۴ ق) به اسنادش از حسن بن کثیر نقل می کند: هنگمی که علی علیه السلام به کربلا رسید، توقف نمود و گریه کرد و گفت: در اینجا کشته می شوند، اینجا محل اقامت چهارپایانشان است و اینجا محل بارهایشان و اینجا محل شهادت مردانشان، پس بسیار گریه نمود.[14]

ذهبی (م ۷۴۸ ق) به اسنادش از شهر بن حَوثَب نقل می کند هنامی که خبر کشته شدن حسین را آوردند، من نزد ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و اله بودم، پس گفت: آیا به تحقیق چنین کردند؟! خداوند خانه هایشان و قبرهایشان را زا آتش پرکند، پس بیهوش افتاد.[15]

هیثمی (م ۸۰۷ ق) به اسنادش از عایشه نقل کرده که: حسین در حالی که بر رسول خدا وحی می شود، بر او وارد گردید و نزد رسول خدا رفت و بر پشت وی سوار شد، جبرئیل به رسول خدا گفت: آیا او را دوست داری ای محمد؟! رسول خدا فرمودند: ای جبرئیل چرا نباید فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت: امتت بعد از تو او را خواهند کشت، پس دستش را دراز نمود و مقداری تربت سفید به او داد و گفت: این سرزمینی است که فرزندت در آن کشته خواهد و اسمش طف است؛ هنگامی که جبرئیل از نزد رسول خدا خارج گردید، رسول خدا از اتاق خارج شد در حالی که تربت را در دست داشت و گریه می نمود و گفت: ای عایشه همانا جبرئیل به من خبر داده که فرزندم حسین در زمین طف (سوزناک) کشته خواهد شد و امت من بعد از من دچار فتنه خواهند شد، پس در حالی که گریان بود نزد یارانش علی، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر رفت و آنان گفتند: چه چیز تو را گریان کرده است ای رسول خدا؟ گفت: جبرئیل مرا خبر داده است که فرزندم حسین بعد از من در سرزمین طف کشته خواهد شد و برای من این خاک را آورده و از مکان قبرش مرا آگاه کرده است.[16]

ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ ق): هنگامی که کاروان بازماندگان کربلا وارد مدینه شدند، زنی از دختران عبدالمطلب در حالی که موهایش را پریشان نموده بود و دستش را بر سرش گذاشته بود با گریه می گفت: چه می گویید به رسولتان اگر بگویید؛ چه کردید با عترت و خانواده ی من بعد از فقدانم در حالی که آخرین امت بودید! گروهی از آنها اسیر و گروهی در خون خود آغشته شدند، این پاداشن من نبود که مشا را نصیحت کردم شما بعد از من بدترین رفتار را با صاحبان رحمم نمودید.[17]

وجود این سیره در میان مسلمانان باعث شده بود که برخی علمای اهل سنت نیز به گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام بپردازند. برای نمونه ابن کثیر (م 774ق) در تاریخ خود چنین می نویسد:

در روز عاشورا از سبط ابن جوزی خواسته شد که بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگی شهادت امام حسین علیه السلام برای مردم سخن گوید. سبط ابن جوزی این خواسته را پذیرفت و بر بالای منبر تکیه زد، او پس از یک سکوت طولانی، دستمال خویش بر صورت نهاد و گریه شدیدی سرداد و آن گاه در حالی که می گریست این دو بیت شعر را سرود:

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه

و الصور فی نشرالخلایق ینفخ

لابد أن ترد القیامه فاطم

و قمیصها بدم الحسین ملطخ

وای به حال کسی که شفیع اش دشمن او باشد! در هنگامه قیامت، که برای بیرون آمدن مردم از زمین در صور دمیده می شود.

سرانجام در قیامت فاطمه زهرا وارد محشر می شود، در حالی که پیراهن او به خون حسین علیه السلام آغشته است.

سپس سبط ابن جوزی از منبر پایین آمد و اشک ریزان به خانه خویش رفت.[18]

بنابراین فهمیده می شود در منابع اهل سنت روایات متعددی وجود دارد که بر فضیلت گریه بر اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام و سیره پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و صحابه در عزاداری برای ایشان دلالت دارد.

 

[1] . فضائل الصحابه، ج 2 ص 675.

[2] . ذخائر العقبی، ج ۱ ص ۱۹.

[3] . استجلاب ارتقاء الغرف بحب اقرباء الرسول ذوی الشرف، ج ۱ ص ۴۳۱-۴۳۲ ح ۱۶۰.

[4] . البته او این حدیث را به نقل از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کرده است. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج ۹ ص ۳۹۸۰.

[5] . ینابیع المودة لذوی القربی، ج ۲ ص ۱۱۷.

[6] . مسند احمد حنبل ج 1 ح 649 ص 137 / تهذیب التهذیب ج 2 ش 1391 ص 319 / تذکره الخواص ص 319/ مسند ابویعلی ش 363/ مسند بزار ش 2641/ معجم الکبیر ش 2811/ سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 407.

[7] . مجمع الزوائد ج 9 باب 16 ح 15112 ص 301.

[8] . انساب الاشراف ج 3 ص 417.

[9] . انساب الاشراف ج 3 ص 425 / تذکره الخواص ص 338.

[10] . سنن ترمذی کتاب المناقب باب 31 ح 3780 / تهذیب التهذیب ج 2 ش 1391 ص 325 / تاریخ الخلفا ص 208/ سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 428.

[11] . تاریخ طبری ج 7 ص 3065 / تذکره الخواص ص 326.

[12] . معجم الکبیر ح 2862 – 2867 / سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 428.

[13] . مجمع الزوائد ج 9 ش 15179.

[14] . تذکره الخواص ص 319.

[15] . سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 429 / تذکره الخواص ص 338/ البدایه و النهایه ج 5 ص 501.

[16] . مجمع الزوائد ج 9 ش 15114.

[17] . تهذیب التهذیب ج 2 ش 1391 ص 323.

[18] . البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۲۰۷ (حوادث ۶۵۴ هجری قمری).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۱۲:۰۱
رسول چگینی

در نوشته پیشین توضیح دادیم که قدیمی ترین سند تاریخی که به ماجرای نحوه شهادت دختر خردسالی از فرزندان امام حسین علیه السلام اشاره دارد، مربوط به کتاب «کامل بهایی» عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) است. طبری این سخن خود را از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌ بن‌ محمد‌ بن‌ احمد مأمونی (م حدود 500 ق) نقل کرده است.

خبر خوش برای پژوهشگران تاریخ و حدیث اینکه در جدیدترین کاوشهای علمی، نسخه ای نفیس و نایاب از یکی از کتابهای مأمونی در کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه به دست آمده است که ماجرای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در آن نقل شده است.

بر این اساس، قدمت منبع نقل شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها، تا قرن پنجم هجری مستند می شود.

البته در این گزارش، تصریحی به نام دختر خردسال و نسبت او با امام حسین علیه السلام نشده است اما این ماجرا، دقیقا مطابق جریان شهادت حضرت رقیه بنت الحسین علیهما السلام است.

 

در این کتاب اینگونه ثبت شده است:

 

 

«انّ یزید لمّا أنزل آل النبی بیتاً من بیوت داره کان فیهم صبیة.. ابنة أربع سنین، وکانت مشتاقة إلی ابیها، وکانوا یکتمون ذلک عنها.. فانتبهت من منامها فی الهاجرة وقالت: یا امّاه رأیت أبی فی المنام.. وأین هو؟ فصیحن بأجمعهنّ. فبعث إلیهنّ یزید أن یسألهنّ؛ وذلک أنه کان فی مقیله فانتبه لصحیهنّ، فسألهنّ فقلن: إنّ هذه الصبیة رأت أباها فی المنام، وقصصن علیه القصة. فأخبره بذلک وأمره اللعین بطرح رأس أبیها فی حجرها. فعلوا کذلک فصاحت: ما هذا؟ فقالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة وفاضت وماتت».

 

هنگامی که یزید خاندان پیامبر را در یکی از خانه ها ساکن کرد در میان آنها دختری چهارساله وجود داشت که خیلی برای دیدار پدرش مشتاق بود ولی [شهادت پدرش] را از او مخفی کرده بودند،... شبی از خواب بیدار شد و گفت: ای مادرم من پدرم را در خواب دیدم... پدرم کجاست؟ پس همه زنان شیون و فریاد کردند. یزید از صدای گریه زنان بیدار شد و شخصی را فرستاد تا علت این سروصدا را از آنها بپرسد، زنان جریان را برای او تعریف کردند که این دختر پدرش را در خواب دیده است. وقتی این خبر به یزید رسید، آن ملعون دستور داد که سر پدرش را در دامن آن کودک بگذارند. پس وقتی این کار را کردند دختر فریاد زد: این کیست؟ به او گفتند: سر پدرت است. پس دختر بی تابی و گریه فراوانی کرد و از دنیا رفت.

 السنی فی قتل أولاد النبی (ص) تألیف مأمونی صاحب الحاویة، ص 104.

 

گفتنی است نسخه خطی کتاب نایاب و ارزشمند السنی فی قتل أولاد النبی (ص) به وسیله استاد سید محمد موسوی نژاد در حال تصحیح است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۴۵
رسول چگینی

سیستان که در گذشته با نام «سجستان» شناخته می شد، یکی از مناطقی است که تاریخ درخشانی در حمایت از اهل بیت علیهم السلام داشته است.
فتح این منطقه در دوران خلافت عمر بن خطاب بود اما با خروج اعراب از این منطقه، آنان به کیش گذشته خود بازگشتند و همین اقدام باعث شد که در زمان عثمان، دوباره به آن منطقه هجوم ببرند. البته پس از جنگ پرتلفاتی که کشته های اعراب بیش از مردم سیستان بود، شاه سیستان به نام «ایران پسر رستم پسر آزادخو پسر بختیار» پس از مشورت با موبد موبدان، شخصی را نزد فرمانده لشکر اعراب فرستاد و اعلام کرد: «ما از نبرد عاجز نیستیم؛ زیرا شهر مـا، شـهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه نمی‌توان جنگید؛ چه ما در کتابها خوانده‌ایـم که شما سپاهیان خدایید و به سوی ما خواهید آمد و محمد فرستاده خداست. بنابراین صلح کردن از جنگ و خونریزی بهتر است». به دنبال این پیشنهاد، فرمانده اعراب دستور داد مسلمانان سلاح خود را بر زمین بگذارند، و سرانجام کار آنان به صلح انجامید (بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۸۱).

 

پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
مردمان این منطقه از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند به گونه ای که در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام پس از اینکه والی ایشان برای کمک به امام در جنگ صفین، آن منطقه را ترک کرد و  معاویه با سوء استفاده از فرصت، شخصی را به عنوان والی منطقه به آنجا اعزام کرد، مردم سیستان از پذیرش او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی می‌خواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی و علی بن ابی طالب باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علیه السلام به نوبت، والیـانی بـه سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند (موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص٨٥-٨٤).

 

عدم سب امیرالمؤمنین علیه السلام
از دیگر رویدادهایی که نام مردم سیستان را بر تارک دوستداران اهل بیت علیهم السلام قرار می دهد، عدم سب امیرالمؤمنین علیه السلام است. یاقوت حموی (م 626ق) در وصف مردم سیستان می‌نویسد: 
«و بالاتر از همه اینها اینکه در زمانی‌ که علی بن ابیطالب (رضی‌الله‌عنه)، بر روی منابر شرق و غرب (مناطق اسلامی) مورد لعن واقع می‌شد، بر منابر منطقه سیستان بجز یک‌بار هرگز مورد لعن واقع نشد. اهالی سیستان از این فرمان بنی‌امیه سرپیچی کردند و اجازه ندادند که بر منبرهایشان احدی لعن شود... و کدام شرفی بزرگتر از این که اهالی سیستان از لعن برادر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام)) بر منبرهایشان جلوگیری کردند در حالی‌که حضرت علی (علیه‌السّلام) بر منابر شهرهای (مهمی چون) مکه و مدینه مورد لعن قرار می‌گرفت.» (حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱).

 

اولین قیام مردمی برای خونخواهی امام حسین علیه السلام
سال 61 و همزمان با وقوع حادثه کربلا، والی سیستان «عباد بن زیاد» برادر عبیدالله بن زیاد بود. چند ماه پس از واقعه خونین عاشورا، وقتی خبر این جنایت به مردم سرزمین های اسلامی رسید، مـردم سیستان بـا شـنیدن‌ ایـن خبـر بـه خـونخـواهی اباعبـدالله الحسین علیه السلام، بر ضد یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان، عباد بن زیاد قیام کردند. 
با وجود قدرت نظامی زیادی که حاکم سیستان داشت، اما از مواجهه با مردم خشمگین ناتوان بود و عباد بن زیاد با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فرار کرد و تا ماه ها سیستان بدون والی ماند. بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جـای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزید بن زیاد و ابوعبیدة بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد (موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۱۰۰-۱۰۱).

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۵۱
رسول چگینی

 

در روایات معتبر اهل سنت برای گریه، عزاداری در عزای اهل‌بیت علیهم السلام پاداش بیان شده است. از جمله در کتاب «فضائل الصحابه»، احمد بن حنبل (م 241ق) رئیس مذهب حنبلی‌ها روایتی را از امام حسین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت پاداش یک قطره اشک ریختن در عزای اهل‌بیت علیهم السلام را داخل شدن در بهشت می‌داند:

حدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَاَیْتُ فِی کِتَابِ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا اَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ اَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، اَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، اَثْوَاهُ اللَّهُ (عزّوجلّ) الْجَنَّةَ. 

احمد بن اسرائیل می‌گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابوعبدالرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی همیشه می‌فرمود: هر کس چشمانش برای ما پراشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.

فضائل الصحابه، ج 2 ص 675.

 

منابع دیگری نیز این حدیث را منعکس کرده اند از قبیل: محب الدین طبری (م 694ق) [1]، سخاوی شافعی (م 902ق) [2]، ملاعلی قاری (م 1014ق) [3]، و قندوزی حنفی (م 1294ق) [4].

بر اساس این روایت، گریه در عزای اهل‌بیت علیهم السلام و به ویژه امام حسین علیه السلام نه تنها جایز و مشروع است، بلکه مطلوب و پسندیده بوده و از ثواب فوق‌العاده‌ای برخوردار است، به گونه ای که هر کسی در عزای ائمه و امام حسین علیهم السلام بگرید، حق‌تعالی او را در بهشت جای خواهد داد.

 

پانویس:
[1]. ذخائر العقبی، ج ۱ ص ۱۹.
[2]. استجلاب ارتقاء الغرف بحب اقرباء الرسول ذوی الشرف، ج ۱ ص ۴۳۱-۴۳۲ ح ۱۶۰.
[3]. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج ۹ ص ۳۹۸۰.
[4]. ینابیع المودة لذوی القربی، ج ۲ ص ۱۱۷.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۳ ، ۰۹:۵۹
رسول چگینی
چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۴ ق.ظ

توصیه به جَزَع در عزاداری امام حسین علیه السلام

 

همه ساله با نزدیک شدن ایام عزاداری سالار شهیدان علیه السلام، هجمه فراوانی از سوی دشمنان دین و قرآن علیه فرهنگ عزاداری امام حسین علیه السلام مطرح می شود. صد البته چنین تلاشهایی، بیانگر تأثیرگذار بودن این فرهنگ حسینی است که راه نفوذ و ترویج اندیشه های غیر اسلامی در میان مسلمانان را مسدود می سازد. اما جای انکار نیست که در این میان برخی افراد تحت تأثیر چنین القائاتی قرار گرفته و دانسته یا نادانسته، به تکرار سخنان شبهه‌برانگیز دشمنان می پردازند.

در جدیدترین این اقدامات، نوشته ای با عنوان «تن‌آزاری در عزاداری، از سینه‌زنی تا قمه‌زنی» توسط نویسنده معلوم الحالی منتشر شده است که روح حاکم بر آن، اعتراض به وضعیت برخی مراسمات عزاداری است که در آنها به سینه زنی و لطمه زنی توصیه می کنند. این نوشته که بیشتر به متن‌های انتقادی روزنامه های ایران در دهه 30 و 40 شمسی می ماند، افزون بر غیر مستند بودن، دارای قضاوت های ناشایستی است که برخاسته از نیت‌خوانی و ارزیابی امور ناپیدای درونی عزاداران است. در بخشی از نوشته آمده: «البته این تن‌آزاری در سینه‌زنی تحت تأثیر شنیدن مصیبت نیست، بلکه بیشتر معلول موسیقی و هیجان محیطی است که مداح آن را ایجاد می‌کند، از این جهت نمی‌توان آن را ناشی از حزن و احساس درونی دانست و عزاداری قلمداد کرد.» اینکه این نویسنده چگونه به ژرفای باطنی افراد رخنه کرده و با چه شاقولی، میزان تأثیرگذاری مصیبت بر ضمیر آنان را محک زده و با چه حجتی، عزاداری افراد را عزاداری ندانسته، ابهاماتی است که نه در این دنیا، که در روز رستاخیز باید پاسخگوی قضاوت خود باشد.

اما بیت الغزل این سیاهه اینگونه خودنمایی می کند: «مختصر بگویم که در ماهیت عزاداری در توصیه‌های اهل‌بیت(ع) تن‌آزاری ظهوری ندارد و از افزودنی‌های بعضی از شیعیان است.»

این سخن بر پایه کژی بنا نهاده شده که گویای بی دقتی نویسنده در استخدام کلمات و بی‌توجهی او به بخشی از میراث روایی شیعه است. در ادامه ادعای «عدم توصیه اهل بیت (ع) به لطمه‌زنی» را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

تعبیر مغرضانه از عمل مؤمنانه!

پیش از ورود به پاسخ تحلیلی، ذکر این نکته ضروری است که نویسنده مزبور، اموری از قبیل «سینه‌زنی» و «لطمه‌زنی» را با تعبیر «تن‌آزاری» یاد کرده است!

بر کسی پوشیده نیست که الفاظ دارای قدرت نفوذ و رسایی متفاوتی هستند که کاربست هر یک از آنها می تواند زاویه نگاه مخاطب را به مفهوم مورد نظر تغییر دهد. در موضوع مورد بحث، نویسنده که ناتوان از بیان استدلال برای سخن خویش است، با استفاده از الفاظی که درک ناپسندی آن برای همگان ثابت شده (تن‌آزاری)، به دنبال همراه ساختن مخاطب با خود در قبیح نشان دادن اموری مانند سینه‌زنی و لطمه‌زنی است. او با نادیده گرفتن نیت و انگیزه از اموری همچون سینه‌زنی و لطمه‌زنی، به ظاهر این اعمال استناد کرده و آنها را «تن‌آزاری» نامیده است.

در واقع نویسنده، بی توجه به باطن این امور، تنها به ظاهر آنها بسنده کرده و این امور را تن‌آزاری قلمداد نموده است. زشتی این تعبیر آنجا نمایان می شود که بسیاری از دشمنان دین نیز برای زیر سؤال بردن برخی مناسک دین، از این شیوه استفاده کرده و امور دینی را با تعابیر نادرستی یاد می کنند مانند ذبح و قربانی حیوانات که آن را بی‌رحمی و وحشی‌گری توصیف می کنند.

بنابراین، استفاده صحیح از کلمات نقش بسزایی در دستیابی به نتیجه دارد و نباید با تغییر اصطلاح، به دنبال تغییر حکم آن بود. وانگهی، نیت‌زدایی از برخی اعمال تلاش نابخردانه ای است که به ناکجاآباد سردرمی آورد؛ زیرا اگر با این نسخه پیش رویم، روزه گرفتن، ختنه کردن و... نیز «تن‌آزاری» به شمار می رود!

 

واکاوی معنای جزع

پاسخ این افراد از مسیر واکاوی دقیق واژگان عبور می کند. «سینه‌زنی» و «لطمه‌زنی» که نویسنده از آنها به «تن‌آزاری» تعبیر کرده است، از مصادیق مفهومی با عنوان «جَزَع» به شمار می روند. اهل لغت جزع را به معنای بریدن طناب و دو نیم کردن آن دانسته اند و به همین مناسبت در بریدن طاقت و تحمل انسان در هنگام هجوم مصائب نیز استعمال شده است.[1]

این معنا در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز منعکس شده است و امام باقر علیه السلام در تبیین معنای جزع فرمودند: «شدیدترین حالت جزع، فریاد واویلا سر دادن و بر صورت و سینه سیلی زدن و کندن موی بالای پیشانی است.»[2] بنابراین؛ سینه‌زنی و لطمه‌زنی از مصادیق جزع به شمار می رود. اکنون باید دید که در روایات چه حکمی برای جزع در نظر گرفته شده است.

 

دو دسته روایات مربوط به جزع

عموم کسانی که به دنبال منهی نشان دادن برخی مصادیق عزاداری امام حسین علیه السلام هستند، به روایاتی استناد می کنند که در آنها بر نکوهیده بودن جزع تأکید شده است. در سوی دیگر برخی با زیر سؤال بردن این روایات از جهت سندی، در تلاش هستند که مشروعیت مصادیق عزاداری را به کرسی بنشانند. این در حالی است که روایات را نمی توان منحصر در این مفهوم دانست و حداقل، دو دسته روایت در مسئله جزع قابل دستیابی است:

دسته اول: نهی از جزع

دسته دوم: استثنای جزع برای امام حسین علیه السلام.

روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد که از آنها نهی از جزع فهمیده می شود مانند این سخن امام صادق علیه السلام که فرمود:

«رسول خدا پیش یکی از اصحابش رفت. او در حال جان دادن بود. فرمود: ای ملک الموت با دوست من مدارا کن، او مومن است. عرض کرد: ای محمد خوشحال باش، زیرا من با هر مومنی مدارا می‌کنم و بدان که من وقتی روح فرزند آدم را می‌گیرم و نزدیکانش برای او جزع می‌کنند، در گوشه‌ای می‌ایستم و می‌گویم: این جزع برای چیست؟ به خدا قسم که ما قبل از پایان مهلتش اقدام نکردیم و ما در قبض آن خطا کار نیستیم، پس اگر این مصیبت را به حساب خدا بگذارید و صبر پیشه کنید، اجر می‌برید و اگر جزع کنید، گناه کرده و بار سنگین آن را به دوش می‌کشید[3]

در نقطه مقابل، روایات دیگری وجود دارند که بر استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام دلالت دارد مانند سخن امام صادق علیه السلام که فرمود: «هر جزع و گریه ای مکروه است مگر جزع و گریه بر حسین[4] در روایت دیگری امام صادق علیه السلام، نه تنها جزع برای امام حسین علیه السلام را استثنا کرده اند، بلکه برای آن نیز اجر و پاداش پیش‌بینی کرده اند:

«همانا گریه و بی‌تابی برای بنده خدا، ناپسند است، در هر آنچه بی‌تابی کند، مگر گریه بر حسین، او برای این گریه ثواب خواهد داشت[5]

بنابراین، هیچ تعارضی میان این دو دسته از روایات وجود ندارد؛ دسته اول عموم جزع را نهی قرار داده است و دسته دوم، جزع در عزاداری امام حسین علیه السلام را استثنا کرده است. در نتیجه سینه‌زنی و لطمه زنی که از مصادیق جزع به شمار می رود، در عزاداری امام حسین علیه السلام جایز است.

 

فلسفه استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام

فلسفه استثنا شدن جزع برای امام حسین علیه السلام با بازخوانی روایات وگزارشات تاریخی میسور می شود. در روایات شاهد نهی شدن از مصادیق متعدد عزاداری مانند نیاحه، ندبه، جزع و... هستیم. ریشه این ممنوعیت را باید در منابع تاریخی جستجو کرد. با نگاهی به تاریخ عصر نزول، شاهد هستیم که یکی از فرهنگ های باطل دوران جاهلیت، مراسمات عزاداری مشرکان بوده است. آنان در این مراسمات امور متعددی از قبیل نیاحه، ندبه، جزع، گریبان چاک کردن و... را انجام می دادند که شالوده این افعال، اعلام نارضایتی از تقدیر خداوند بوده است.[6] مشرکان پس از وارد آمدن مصیبت، مجالس عزاداری برگزار کرده و به شکوه و اعتراض به تقدیر خداوند می پرداختند. در این مراسمات، صفاتی برای مردگان خود برمی شمردند که سزاوار خالق یکتا است. آنان برای اموات خود نوحه سرایی و ندبه می کردند و آنان را اینگونه خطاب می کردند: «وا کهفاه، وا جبلاه، وا سنداه»؛[7] (ای پناهگاه من، ای کوه [پشتوانه] من، ای تکیه گاه من).

به همین جهت اسلام به مبارزه با این عادات ناروا برخاسته و مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. اما این به معنای حرمت همه مصادیق عزاداری نیست، بلکه در اسلام میان عزاداری حرام با حلال تفکیک داده شده است. با نگاهی به روایات پیامبر صلی الله علیه وآله می توان به وجه تمایز عزاداری حلال با حرام پی برد که حتی در منابع اهل سنت نیز منعکس شده اند. در روایتی وارد شده که روزی سعد بن عباده از بیماری خود نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شکوه داشت، حضرت به همراه چندتن از صحابه به ملاقات او رفتند، وقتی وارد خانه سعد شدند، حال سعد را از خانواده او جویا شدند و در آنجا گریستند و اطرافیان نیز به گریه افتادند. پیامبر خدا(ص) فرمودند:

«خداوند برای اشک چشم و حزن قلب عذاب نمی کند ولکن با این حضرت به زبانشان اشاره کردند عذاب می کند یا مورد رحمت قرار می دهد.»[8]

مراد حضرت از اشاره به زبانشان این است که انسان به جهت بیان سخنان مورد عذاب یا رحمت قرار می گیرد. بدین معنا که اگر هنگام عزاداری سخنان ناپسند بر زبان جاری کند، آن عزاداری حرام و موجب عذاب می شود اما اگر عزاداری به همراه اعلام رضایت به قضا و قدر الهی و صبر بر مصیبت باشد، این گریه برای او رحمت است. در حقیقت نحوه عزاداری انعکاس دهنده ایمان و عمق توحید و تسلیم انسان در مقابل مقدّرات خداوند علیم است. بنابراین معیار اصلی در حرمت یا حلیت عزاداری، صبر و رضایت به تقدیر یا شکایت از قضا و قدر الهی است.

حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود دارد که همین محتوا را تأیید می کند. در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اموری از عزاداری که باعث از بین رفتن ایمان انسان می شود را نام برده اند:

«پیامبر خدا(ص) فرمود: از ما نیست کسی که بر صورت خود لطمه بزند، و گریبان چاک کند و دعاهای جاهلیت را سر دهد.»[9]

در این حدیث به معیار حرمت و حلیت عزاداری اشاره کرده و آن بیان سخنانی است که در زمان جاهلیت، در فقدان نزدیکان و بستگان خود بر زبان جاری می کردند.

بر اساس معیار فوق الذکر، می توان به علت استثنا شدن عزاداری و جزع برای امام حسین علیه السلام پی برد؛ زیرا در این عزاداری، نه تنها هیچ اعتراض و شکوه ای به تقدیر خداوند وجود ندارد، بلکه دوست‌داران امام حسین علیه السلام، شهادت ایشان را کمال تقرب حضرت به باری تعالی می دانند و نه تنها هیچ شکایتی از تقدیر خداوند ندارند؛ بلکه از امام خود آموخته اند که راضی به رضای الهی و تسلیم قضای الهی باشند.

اما نمی توانند نسبت به ظلم و جنایاتی که در حق سید جوانان اهل بهشت و خاندان و اصحاب ایشان روا داشته شده است، بی تفاوت باشند. مسلمانان با شنیدن ظلم و جور یزیدیان، عنان از کف ربوده و نالان و گریان می شوند و بی تابی و بی قراری خود را با اشک و آه و سینه‌زنی و لطمه‌زنی نمایان می سازند. کدام انسان آزاده ای است که مصیبت شهادت طفل شیرخواره را بشنود و بی تاب نگردد؟! آیا بی تابی برای دختر سه ساله ای که در کُنج خرابه شام با رأس پدر مواجه شده، غیر از تأثیر پذیری از شنیدن مصیبت ایشان است؟!

در نتیجه می توان ابراز داشت که عزاداری برای امام حسین علیه السلام، خارج از مصادیق جزع، نیاحه، ندبه و... حرام است؛ زیرا جنس عزاداری برای امام حسین علیه السلام، تفاوت ماهوی با انواع دیگر عزاداری دارد و نمی توان احکام مربوط به دیگر عزاداری را درباره عزاداری برای امام حسین علیه السلام جاری دانست.

 

آیا توصیه به سینه زنی و لطمه زنی صحیح است؟

نکته پایانی که باید به آن اشاره کرد، اینکه با اثبات مشروعیت سینه‌زنی و لطمه‌زنی برای امام حسین علیه السلام که از مصادیق جزع محسوب می شوند، دیگر نمی توان به توصیه مداحان در مراسم عزاداری برای انجام این امور خرده گرفت؛ زیرا آنان به اموری توصیه می کنند که از سوی اهل بیت علیهم السلام مشروع و پسندیده دانسته شده است. افزون بر اینکه روایاتی وجود دارد که به صراحت به لطمه زنی و گریبان چاک کردن در عزای امام حسین علیه السلام دستور داده اند. امام صادق علیه السلام فرمود:

«و بدون تردید، زنان فاطمی برای حسین، گریبان چاک کردند و سیلی به صورت زدند، و البته برای مثل حسین، بر صورت زده می‌شود و گریبان چاک می‌خورد[10]

با وجود چنین روایاتی آیا می توان به توصیه مداحان برای سینه زنی و لطمه زنی خرده گرفت؟!

البته ناگفته نماند بروز برخی فرهنگ های بیگانه در مراسمات عزاداری مانند استفاده از سبک های مداحی مبتذل، تبدیل مراسم عزا به کنسرت موسیقی و... از اموری است که می تواند آسیب های جبران نا‌پذیری بر فرهنگ عزاداری وارد سازد و لازم است همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام نسبت به خطرات آن اطلاع رسانی داشته باشند.

این نکته را نیز بیافزاییم که اگر توصیه به لطمه زنی، ناپسند انگاشته شود، توصیه به مراتب دیگر عزاداری مانند گریه نیز باید ناپسند باشد؛ زیرا هر دو مسئله برخاسته از حس اندوهناک عمیق و درونی انسان است که نمی توان با توصیه و سفارش آن را برانگیخت؛ بنابراین، اگر توصیه به لطمه زنی را نادرست می دانند باید توصیه به گریه کردن را نیز نادرست بدانند. این در حالی است که هیچ کسی به لوازم این سخن پایبند نیست.

 

 

پانویس:

[1] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۹۴.

[2] . «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِی.» کلینی، الکافی، ج 3 ص 223.

[3] . «عَنْهُ عَنْ یُونُسَ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ع عَلَى رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِصَاحِبِی فَإِنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَالَ أَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنِّی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِیقٌ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنِّی أَقْبِضُ رُوحَ ابْنِ آدَمَ فَیَجْزَعُ أَهْلُهُ فَأَقُومُ فِی نَاحِیَةٍ مِنْ دَارِهِمْ فَأَقُولُ مَا هَذَا الْجَزَعُ فَوَ اللَّهِ مَا تَعَجَّلْنَاهُ قَبْلَ أَجَلِهِ وَ مَا کَانَ لَنَا فِی قَبْضِهِ مِنْ ذَنْبٍ فَإِنْ تَحْتَسِبُوا «4» وَ تَصْبِرُوا تُؤْجَرُوا وَ إِنْ تَجْزَعُوا تَأْثَمُوا وَ تُوزَرُوا وَ اعْلَمُوا أَنَّ لَنَا فِیکُمْ عَوْدَةً ثُمَّ عَوْدَةً فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ إِنَّهُ لَیْسَ فِی شَرْقِهَا وَ لَا فِی غَرْبِهَا أَهْلُ بَیْتِ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُمْ «5» فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ لَأَنَا أَعْلَمُ بِصَغِیرِهِمْ وَ کَبِیرِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ أَرَدْتُ قَبْضَ رُوحِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرْتُ عَلَیْهَا حَتَّى یَأْمُرَنِی رَبِّی بِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا یَتَصَفَّحُهُمْ فِی مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ فَإِنْ کَانَ مِمَّنْ یُوَاظِبُ عَلَیْهَا عِنْدَ مَوَاقِیتِهَا لَقَّنَهُ «6» شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحَّى عَنْهُ مَلَکُ الْمَوْتِ إِبْلِیسَ.» کلینی، الکافی، ج 3 ص 136.

[4] . «کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ).» طوسی، الأمالی، ص 163.

[5] . «حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ- مَا خَلَا الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ‏ع فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ.» ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 100.

[6] . «أهل الجاهلیة عند حلول المصائب کواجبلاه وواکهفاه ونحوها وکل ذلک من دلائل عدم الرضا بالقضاء وذلک محرم». امیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، التنویر شرح جامع الصغیر، ج 9 ص 285.

[7] . مناوی، محمد عبدالرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 2 ص 330.

[8] . «إن الله لا یعذب بدمع العین، ولا بحزن القلب، ولکن یعذب بهذا - وأشار إلى لسانه - أو یرحم، وإن المیت یعذب ببکاء أهله علیه». بخارى، محمد، صحیح البخاری، ج 2 ص 84.

[9] . «عن عبد الله رضی الله عنه، قال: قال النبی صلى الله علیه [وآله] وسلم: لیس منا من لطم الخدود، وشق الجیوب، ودعا بدعوى الجاهلیة». بخارى، محمد، صحیح البخاری، ج 1 ص 435.

[10] . «وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ.» طوسی، تهذیب الاحکام، ج 8 ص 325.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۳ ، ۰۹:۳۴
رسول چگینی

 

چرا امام حسین خانواده خود را به کربلا برد؟

 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رسول چگینی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، عنوان کرد: یکی از ابعاد قابل توجه در نهضت سیدالشهدا علیه السلام، حضور خانواده و نوامیس امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا است. ناموس در لغت به معنای خواهر یا مادر یا همسر مرد است که وظیفه حفظ حرمت آن‌ها بر عهدۀ اوست.

وی ادامه داد: در گزارش‌های تاریخی زیادی نقل شده است که امام حسین علیه‌السلام برخی از همسران؛ دختران و خواهران خود را هنگام عزیمت به کربلا با خود همراه کردند که پژوهشگران اسلامی انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند.

 

پذیرش مصلحت و اراده الهی

کارشناس مذهبی بیان کرد: امام حسین علیه السلام به سبب سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله، از سرنوشت خویش آگاهی داشتند و می‌دانستند که قیام ایشان به شهادت منجر می‌شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هنگامی که حسین به نزد رسول خدا بود، ناگاه جبرئیل بر پیامبر وارد شد و عرضه داشت: ای محمد: آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. جبرئیل گفت: امت تو او را خواهند کشت. پیامبر از این سخن بسیار غمگین شد. پس جبرئیل گفت: آیا دیدن خاکی که حسین روی آن کشته می‌شود، تو را شادمان می‌کند؟ حضرت فرمود: بلی، پس جبرئیل فاصله بین محل نشستن رسول خدا و کربلا را فرو برد؛ به طوری که این دو قطعه زمین این گونه به هم متصل شدند (و دو انگشت سبابه خویش را به هم چسباند). آن گاه جبرئیل با دو بال خود، مقداری از تربت کربلا را برداشته و به رسول خدا داد. سپس به یک چشم بر هم زدن، زمین را گستراند (و به حالت اول برگرداند). رسول خدا فرمود: خوشا بر تو ای خاک، و خوشا به حال کسی که در توای کربلا کشته می‌شود.»

وی افزود: پیش‌گویی های پیامبر صلی الله علیه وآله به گونه‌ای بوده که حضرت حتی به مکان و نحوه شهادت خود و اصحابشان آگاه شده بودند. بی تردید، این اخبار به اطلاع امام حسین علیه السلام نیز رسیده بود و حضرت نسبت به فرجام اقدام خویش آگاهی داشتند. به همین جهت وقتی محمد بن حنفیه برای منصرف ساختن امام حسین علیه السلام از قیام تلاش می‌کرد، حضرت در پاسخ فرمودند: در عالم رؤیا جدّم رسول الله را دیدم که به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». محمد بن حنفیه گفت: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند.»

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اضافه کرد: مشیّت یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکی را اصطلاحاً «اراده تکوینی» و دیگری را «اراده تشریعی» می‌گویند. اراده تکوینی؛ یعنی قضا و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کاری نمی‌شود کرد.

وی گفت: معنای اراده تشریعی این است که خدا این‌طور راضی است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین (ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنی رضای حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنی جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتی از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامی که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام می‌دهم، ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین (ع) را می‌شنید، دیگر چیزی نمی‌گفت.

 

حفاظت و نگهداری از خانواده در برابر یزیدیان

پژوهشگر امامت اظهار کرد: امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به سمت کوفه، نگران اسارت خانواده خویش در حال حیاتشان بودند؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد.

وی بیان کرد: سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل‌بیت (ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین (ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین (ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت.»

کارشناس مذهبی تصریح کرد: بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام علیه السلام انجام داد.

وی افزود: در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محل امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محل امنی نخواهد داشت.

 

کامل کردن نهضت عاشورا

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی گفت: انگیزه دیگری که می‌توان برای حضور خانواده امام حسین علیه السلام در کربلا ذکر کرد، این است که قیام حضرت بدون آنها کامل نمی‌شد. امام حسین علیه السلام با علم به توانمندی‌های بانوان و نقش آنان در گزارش وقایع عاشورا، با تدبیر و حسابگری دقیق زنان و فرزندان را همراه خود به کربلا برد تا راوی رنج‌ها و گزارشگر صحنه‌های عاشورا و پیام‌رسان خون شهیدان باشند و سلطه یزیدی نتواند بر آن جنایت عظیم پرده بکشد یا قضایا را به گونه‌ای دیگر وانمود کند.

وی اضافه کرد: امام حسین (ع) می‌دانست که اصحابش توسط سپاه یزید به شهادت می‌رسند و هیچ‌کسی از افراد بشر به این فاجعه و هدف آن آگاه نمی‌شوند؛ پس احتیاج به مروجینی دارد که ندای حق و حقیقت را به گوش انسان‌های عاقل برسانند و آن مروجین اهل‌بیت و زن‌ها و بچه‌های او بودند که مکمل قیام خونین کربلا بودند.

پژوهشگر امامت یادآور شد: یکی از هدف‌های تبلیغاتی حضرت این بود که اهل‌بیت و کودکان خود را همراه خود ببرد و به این وسیله در واقع دشمن را ناآگاهانه استخدام کرد که حامل یک عده مبلغ برای امام حسین علیه السلام و برای اسلام حسینی علیه یزید باشد و این یکی از مهم‌ترین عناصر تبلیغی امام حسین علیه السلام بود.

وی گفت: هدف امام حسین این نبود که خود و یاران و فرزندان خویش را به کشتن دهد بلکه هدف ایشان متوجه کردن مردم به فساد بنی‌امیه بود و این‌که حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها در صدد محو و نابودی اسلام به خصوص اسم پیامبر هستند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی تصریح کرد: بنابراین ایشان کاملاً عالمانه اقدام به این کار نمود و به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستند احدی از بنی‌هاشم زنده بماند حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد و با اهل بیت پیغمبر (ص) نوعی رفتار می‌کنند که با امرای مشرکین هم آن‌طور سخت رفتار نکرده‌اند و نظرشان جز نابودی اسلام و آثار نبوت و ریاست و حکومت چیزی دیگری نیست.

 

 

کدام زنان بنی‌هاشم در کربلا حضور داشتند؟

خواهران امام حسین علیه السلام

حضرت زینب (س)

وی با بیان اینکه مهم‌ترین اقدامات روشنگرانه‌ای که پس از شهادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد، توسط خواهران حضرت بود، گفت: زینب کبری (س) دختر امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله متولد شد و در دامن آنان پرورش یافت. کنیه شان حضرت ام کلثوم و القاب ایشان عقیله بنی هاشم، عالمه، عابده آل علی علیه السلام کامله و فاضله بود.

کارشناس مذهبی ادامه داد: حضرت زینب (س) از جهت علم و تقوا، جمال و عفاف در میان زنان عصرش به راستی یگانه بود. چنان که از نظر دانش امام سجاد (ع)، وی را دانشمندی آموزش ندیده دانسته است و از نشر پارسایی و عبودیت در شب یازدهم حرم و دوران اسارت با همه سختی‌ها و مشکلاتی که داشت نماز شب را فراموش نکرد.

ام کلثوم (س)

وی اضافه کرد: یکی دیگر از زنانی در این حادثه عظیم نقش داشته است، حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها دختر دیگر امام علی علیه السلام و خواهر پدری امام حسین علیه السلام است. او همگام با خواهرش زینب سلام‌الله‌علیها، در رساندن پیام شهدا و رسوا کردن بنی امیه نقش آفریده است و در کوفه به ایراد خطبه پرداخته است.

زینب صغری

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی اظهار کرد: یکی دیگر از دختران امیرالمؤمنین علیه السلام بود که با محمد بن عقیل بن ابی‌طالب ازدواج کرده بود.

رقیه دختر حضرت علی (ع)

وی بیان کرد: لقبش ام کلثوم صغری و مادرش ام حبیبه است که نامش «صهبا» بود. دختر او عاتکه نیز با او بود که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و هنگام حمله دشمن به خیام در زیر پای اسبان به شهادت رسید.

 

همسران امام حسین علیه السلام

پژوهشگر امامت عنوان کرد: بر پایه گزارش منابع تاریخی، امام حسین علیه السلام در طول زندگی، با پنج زن ازدواج کرده است. این افراد عبارت‌اند از:

۱. شهربانو: مادر امام سجاد علیه السلام است. وی به هنگام تولد امام زین‌العابدین علیه السلام از دنیا رفت؛ لذا در کربلا حضور نداشت.

۲. لیلی: او مادر علی اکبر (ع) است، در مورد زندگی این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات و مدت عمر، زمان ازدواج و . .، آگاهی معتبری در دست نیست. اما از شواهد و همین اطلاعات می‌توان گفت که ایشان قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته‌اند؛ همچنین هیچ سند معتبری برای حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد.

۳. رباب: وی مادر سکینه و عبدالله است. او به همراه فرزندانش در کربلا حضور داشت و به همراه اسرا به شام رفت. رباب پس از شهادت همسرش امام حسین علیه السلام یک سال بیشتر زنده نماند و در تمام این مدت به زیر هیچ مکانی که سایه داشته باشد، نرفت تا آن که از غم فراق او از دنیا رفت.

۴. ام اسحاق: وی ابتدا همسر امام مجتبی علیه السلام بود. ایشان به هنگام شهادت به امام حسین علیه السلام وصیت نمود مراقبت از او را بر عهده گیرد. از این رو امام حسین علیه السلام پس از شهادت برادرش، با ام اسحاق ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام فاطمه شد. او در کربلا همراه امام حسین علیه السلام بود.

۵. ام جعفر: وی مادر جعفر بن حسین است. در برخی منابع گفته شده که او از قبیله قضاعه بوده است. از وی (غیر از این همین مقدار) هیچ‌گونه اطلاعات دیگری در دست نیست.

کارشناس مذهبی اضافه کرد: با توجه گزارش‌های تاریخی رباب و ام اسحاق در کربلا حضور داشتند و همراه اسرا به شام برده شدند. همسران دیگر ایشان مانند لیلی و شهربانو که قبل از سال ۶۰ هجری از دنیا رفته بودند پس نمی‌توانستند در کربلا حاضر شوند. از ام جعفر اطلاعات تاریخی در دسترس نیست؛ بنابراین نمی‌توان در مورد ایشان اظهار نظری انجام داد.

 

دختران امام حسین علیه السلام

فاطمه

وی با بیان اینکه از دختران امام حسین علیه السلام، فاطمه، سکینه و رقیه در واقعه عاشورا حضور داشته است، گفت: فاطمه که مادرش ام اسحاق بوده از زنان بافضیلت و نمونه روزگار خویش بود، وی به عنوان راوی حدیث از پدرش امام حسین علیه السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، ابن عباس، بلال مؤذن پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نقل کرده است. فاطمه با فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام به نام حسن مثنی ازدواج کرده است.

سکینه

حجت‌الاسلام‌والمسلمین چگینی افزود: سکینه دختر امام حسین علیه السلام و رباب است. وی سید زنان عصر خویش بود. در عقل و ادب، اخلاق و عفت بر زنان برتری داشت. ایشان را عفیفه، بخشنده، باوقار و نیکوکارترین زنان عصر خویش معرفی کرده‌اند. سکینه در واقعه عاشورا دوازده یا پانزده سال سن داشت. همسرش عبدالله حسن، در روز عاشورا شهید شد.

وی ادامه داد: ایشان جزء شعرای زمان خویش بود و شاعران به خدمت ایشان می‌آمدند و شعرهایشان را عرضه می‌کردند و ایشان اشکال شعرها را بیان می‌کرد. همچنین جزء راویان حدیث است و این حدیث را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است: حملة القران عرفاء اهل الجنة یوم القیامة؛ حاملان (عمل کنندگان) قرآن، سروران اهل بهشت در روز قیامت هستند.

فاطمه صغری یا رقیه

پژوهشگر امامت عنوان کرد: در برخی منابع می‌توان وجود دختری به نام فاطمه صغری یا رقیه را برای امام حسین علیه السلام ثبت کرده‌اند؛ مانند لباب الانساب ابن فندق (م 565ق).

وی گفت: عماد الدین طبری (قرن هفتم) در کتاب «کامل بهایی» ماجرای خرابه شام را اینگونه نقل کرده است: «زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادندکه پدرتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان وکودکان جمله درگریه افتادند وفغان ازایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدارشد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردندکه ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد ورنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۳ ، ۱۱:۲۵
رسول چگینی
پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۲ ق.ظ

قدیمی ترین متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها

 

همانگونه که اطلاع دارید، منابع تاریخی اطلاعات کمی درباره حضرت رقیه سلام الله علیها ارائه می کنند. با این وجود، اصل وجود دختر خردسالی به نام فاطمه صغیره یا رقیه برای امام حسین علیه السلام قابل اثبات است.

اما منابعی که بر وجود تاریخی حضرت رقیه دلالت دارند، به وقایع مربوط به نحوه شهادت ایشان کمتر پرداخته اند.
حتی ابن فندق (م 565ق) و سید بن طاووس (م 664ق) تنها وجود حضرت رقیه را به اثبات می رسانند و سخنی درباره نحوه شهادت ایشان بیان نکرده اند. 

 

قدیمی ترین منبعی که گزارشی از نحوه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بیان کرده، عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) در کتاب «کامل بهایی» است. او در کتاب مزبور نوشته است:

«زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده می دادند که پد رتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.» 

عماد الدین طبری، کامل بهایی، ص 523.

 

اگر چه طبری در این متن اسمی از حضرت رقیه نمی آورد، اما با توجه به قرائن و شواهد، می توان دریافت که مقصود، حضرت رقیه سلام الله علیها است.

طبری این سخن خود را به نقل از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌بن‌محمد‌بن‌احمد مأمونی آورده است.

تاریخ تألیف کتاب «کامل بهایی» سال 675ق است؛ اما کتاب «الحاویه...» در قرن پنجم نگاشته شده بوده و چه بسا ریشه در یک نگاشتة کهن‌تر (در دوران مأمون عباسی: ابتدای قرن سوم) داشته است؛ با توضیح زیر: 

🖌قاسم‌بن‌محمد مأمونی از فردی به نام ابن عجوز (متوفای 418) روایت کرده (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص375) و نیز فردی به نام عبدالرحمن بن قاسم (متوفای 497) از خود او روایت کرده (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج34، ص260) است. بر این اساس، می‌توان دریافت که قاسم‌بن‌محمد مأمونی، خود در قرن پنجم می‌زیسته است. افزون بر این، نسب مأمونی برای او، این گمان را تقویت می‌کند که کتاب الحاویه ...، در اصل همان کتابی بوده که در دوران مأمون خلیفه عباسی نگاشته شد، اما به سبب ملاحظاتی منتشر نشد (دراین باره ر.ک: ابن مسکویه، تجارب الامم، ج5، ص2) و سپس به عنوان یک میراث علمی به قاسم بن محمد مأمونی رسیده و یا در اختیار وی بوده است.(گزیده مقتل جامع سیدالشهداء، ص378، پاورقی1)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۳ ، ۱۱:۳۲
رسول چگینی