وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

۷ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۳۱ ق.ظ

استشفاع از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

استشفاع به معنای طلب شفاعت از اولیای الهی، یکی از اعتقاداتی است که بیشتر مسلمانان به مشروعیت آن اعتقاد دارند. سخنان اهل بیت (علیهم السلام) نیز آکنده از روایاتی است که بر طلب شفاعت از اولیای الهی دلالت دارند. این روایات را می توان به دو بخش طلب شفاعت از شخص معین از اهل بیت (علیهم السلام) و طلب شفاعت از همه اهل بیت (علیهم السلام) تقسیم کرد. ادعیه فراوانی که بر طلب شفاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) تأکید کرده اند، مهمترین استنادات برای اثبات مشروعیت استشفاع از اولیای الهی است.

 

نویسنده :  رسول چگینی

 

مقدمه

استشفاع از مصدر شفاعت و آن از ماده «شفع» است که بر مقارنه دو شیء دلالت دارد.[1] با توجه به اینکه معنای مورد استفاده از باب استفعال، طلب است، شفع دارای معانی متعددی است از قبیل: زوجیت به معنای دومین بودن چیزی، کامل کننده، کمک کننده، زیاده،[2] ضمیمه شدن چیزی با مثل خودش،[3] تملّک،[4] و غیره.[5] بر این اساس، شفاعت اسم مصدر شفع به معنای کامل کننده و یاری‌گر است و به کسی که برای دیگری، امری را طلب می کند شفیع می گویند.[6]

معنای اصطلاحی شفاعت از سوی جریانات متعددی تبیین شده است که کم‌وبیش نزدیک به یکدیگر هستند. برای نمونه راغب اصفهانی (م 502ق)، در معنای اصطلاحی شفاعت می گوید:

«شفاعت به معنای ضمیمه شدن به چیز دیگری برای طلب یاری و درخواست از او، و بیشتر استعمال این اصطلاح در جایی است که کسی که حرمت و جایگاه بالاتری دارد به کسی که جایگاه پایین‌ترین دارد ضمیمه می شود.»[7]

سید مرتضی (م 436ق) از متکلمان برجسته شیعه شفاعت را اینگونه معنا کرده است:

«حقیقت شفاعت و فایده آن طلب برداشتن عقاب از کسی است که مستحق عقاب است، البته کلمه شفاعت مجازا در مورد درخواست رسیدن منافع به شخص نیز به کار می‌رود و در اینکه حقیقت شفاعت در مورد طلب برداشتن ضرر و عقاب و عذاب است هیچ اختلافی نیست.»[8]

شیخ طوسی (م 469ق) دیگر عالم برجسته شیعه درباره تعریف شفاعت می گوید:

«حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نیست بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقیده ما پیامبر اکرم(ص) مؤمنین را شفاعت می کند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می‌پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن (البته از کسانی که اهل نماز باشند) برمی دارد. زیرا پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته‌ام.»[9]

آیت الله جعفر سبحانی زید عزه شفاعت را اینگونه تعریف کرده است:

«شفاعت عبارت است از این که در روز قیامت، پیامبران و اولیاء و صالحان درباره کسانی که پیوند ایمانی خود را با خدا قطع ننموده و از طرفی رابطه معنوی خود را با شفاعت کنندگان درگاه الهی حفظ کرده‌اند، وساطت و میانجیگری خواهند کرد.»[10]

بنابراین، می توان شفاعت را به این معنا دانست که اولیای الهی در روز قیامت، در حق گروهی از گناهکاران میانجیگری کرده و در نزد خداوند برای آنان طلب بخشش می کنند و آنان را از عقاب جهنم نجات می دهند. بر این اساس، استشفاع به معنای طلب شفاعت از اولیای الهی است.

استشفاع از منظر اهل بیت (ع)

در روایات اهل بیت (ع)، شفاعت یکی از مقاماتی است که خداوند به بندگان برگزیده عطا کرده است. این مقام، به عنوان یکی از ویژگی های پیامبر اکرم (ص) معرفی شده است.[11] امیرالمؤمنین (ع) نحوه شفاعت کردن پیامبر (ص) در روز قیامت را اینگونه بیان کرده اند:

«از پیامبر خدا(ص) شنیدم که فرمود: هنگامی که مردم در روز قیامت محشور شوند، منادی ندا می زند: ای رسول خدا، همانا خداوند عزوجل به تو قدرت داده که جزای دوستداران خود و اهل بیتت و سزای دشمنان آنها را مشخص نمایی، پس هرگونه که می خواهی حکم کن، پس من می گویم: ای پروردگار بهشت، هریک از آنها را دوست داری در بهشت ساکن بگردان، پس این مقام محمودی است که به آن وعده داده شده ام.»[12]

اگرچه این مقام از ویژگی های پیامبر اکرم (ص) است، اما اختصاص به ایشان ندارد و دیگر اولیای الهی نیز از این ویژگی برخوردار هستند. در روایات زیادی بیان شده است که سایر اهل بیت (ع) نیز دارای مقام شفاعت هستند. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «همانا برای ما شفاعتی است و برای دوستداران ما نیز شفاعتی است.»[13] همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمودند:

«همانا من در روز قیامت شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود، علی نیز شفاعت می کند و پذیرفته می شود، اهل بیت من نیز شفاعت می کنند و پذیرفته می شود، کمترین میزان شفاعتی که یک مؤمن انجام می دهد، کسی است که برای 40 نفر از برادرانش که مستحق آتش هستند، شفاعت می کند.»[14]

بنابراین، آنچه از روایات اهل بیت (ع) فهمیده می شود، آن است که شفاعت مقامی است که انسان های برگزیده و مؤمنان واقعی دارای این مقام هستند و با شفاعت آنها، انسان های گنهکار زیادی از عذاب جهنم رهایی می یابند.

آنچه که در اینجا لازم است مورد بررسی بیشتر قرار گیرد، آن است که آیا طلب شفاعت از اموات در دنیا جایز است یا خیر؟ به منظور پاسخ به این سؤال، باید به سراغ روایات اهل بیت (ع) برویم.

با نگاهی به روایات اهل بیت (ع)، شاهد گونه ای از شفاعت خواهی هستیم که در مقام زائر قبور ائمه (ع) بیان شده است. بیشتر روایات این بخش، مربوط به زیارت نامه هایی است که از ائمه اطهار (ع) نسبت به پیامبر اکرم (ص) یا ائمه پیشین (ع) صادر شده است. با نگاهی به زیارت نامه هایی که از ائمه معصومین (ع) صادر شده است، می توان به وجود یک روال متداول در بیشتر این زیارت نامه ها پی برد. چارچوب عموم زیارت نامه ها بدین ترتیب است که بخش نخست به سلام و درود به صاحب آن قبر و بارگاه پرداخته است. بخش دوم بیان فضائل و مناقب ایشان است. بخش سوم عرض حاجت و طلب شفاعت از صاحب قبر است. بنابراین، می توان شفاعت طلبی را یکی از ارکان اصلی زیارت قبور اولیای الهی دانست که در زیارت نامه ها منعکس شده است.

این شفاعت‌خواهی را می توان به دو گروه تقسیم کرد: برخی از آنها در وصف شخص معینی از اولیای الهی بیان شده است و برخی دیگر، برای تعدادی از ائمه (ع) و یا چهارده معصوم (ع) نقل شده است. در ادامه به این دو دسته روایات اشاره می کنیم

از اهل بیت (ع)

همانگونه که بیان کردیم بسیاری از زیارت نامه هایی که از ائمه معصومین (ع) برای کسی که به زیارت قبر ائمه اطهار (ع) رفته اند، صادر شده است، به موضوع شفاعت طلبی از صاحب قبر تصریح شده است. در این زمینه می توان به این عبارات بر اساس ترتیب چهارده معصوم (ع) اشاره کرد:

الف) پیامبر اکرم (ص): «جئتک یا رسول الله زائرا، وقصدتک راغبا، متوسلا إلى الله سبحانه، وأنت صاحب الوسیلة، والمنزلة الجلیلة، والشفاعة المقبولة، والدعوة المسموعة، فاشفع لی إلى الله تعالى فی الغفران والرحمة، والتوفیق والعصمة»،[15] «فاشفع لی یا شفیع الامة، وأجرنی یا نبی الرحمة»،[16] «فکن لی شفیعا عند ربک و ربی».[17]

ب) امیرالمؤمنین (ع): «یا ولى الله إن لی ذنوبا کثیرة فاشفع لی إلى ربک فإن لک عندالله مقاما محمودا»،[18] «فاشهد یا مولای و اشفع لی عند ربک فی قضاء حوائجی»،[19] «یا مولای اشفع لی عند ربک، فلک عندالله المقام المحمود»،[20] «متقربا إلى الله بزیارتک فی خلاص نفسی و فکاک رقبتی من النار و قضاء حوائجی للآخرة و الدنیا فاشفع لی عند ربک‏»،[21]  «عارفا بضلالة من خالفک فاشفع لی عند ربک‏»،[22] «أتیتک یا مولای زائرا عارفا بحقک موالیا لأولیائک معادیا لأعدائک فاشفع لی عند ربک‏»،[23] «اتیتک وافدا لعظیم حالک ومنزلتک عندی، فاشفع لی عند ربک فان لی ذنوبا کثیرة ولک عند الله مقام محمود وجاه عظیم وشأن کبیر وشفاعة مقبولة»،[24] «فاشفع لی عند الله ربی وربک فی خلاص رقبتی من النار وقضاء حوائجی»،[25] «اتیتک أستشفع بک یا مولای الى الله لیقضی بک حاجتی، فاشفع لی یا مولای»،[26] «قد اوقرت ظهری ذنوبا، فاشفع لی عند ربک»،[27]  «یا أبا القاسم یا رسول الله یا علی یا أمیر المؤمنین... فاشفعا لی فی فکاک رقبتی من النار»،[28] «کن لی الی الله شفیعا»،[29] «فکن شفیعا الی ربک و ربی فی فکاک رقبتی من النار».[30]

ج) امام حسین (ع): «اشفع لی یا ابن رسول الله عند ربک»،[31] «جئتک مقرا بالذنوب، اشفع لی عند ربک یا ابن رسول الله»،[32] «السلام علیک یا ابن رسول الله أتیتک بأبی و أمی زائرا وافدا إلیک متوجها بک إلى ربک و ربی لتنجح بک حوائجی و یعطینی بک سؤلی فاشفع لی عنده و کن لی شفیعا»،[33] «فاشفع لی إلى ربی لیعطینی أفضل ما أعطى أحدا من زوارک و الوافدین إلیک»،[34] «السلام علیک یا مولای من فلان بن فلان فإنی أتیتک زائرا عنه فاشفع له و لی عند ربک»،[35] «بک اتوجه إلى الله فی نجحها وقضائها فاشفع لی عند ربک وربی فی قضاء حوائجی کلها»،[36] «عارفا بضلالة من خالفک فاشفع لی عند ربک‏»،[37] «یا أمیر المؤمنین و یا أبا عبد الله أتیتکما زائرا و متوسلا إلى الله ربی و ربکما و متوجها إلیه بکما و مستشفعا بکما إلى الله تعالى فی حاجتی هذه فاشفعا لی»،[38] «فکن لی یا ولی الله سکنا و شفیعا»،[39] «انی استشفع بک الی الله ربک و ربی من جمیع ذنوبی»[40] و... .

د) امام کاظم (ع): «اتیتک عارفا بحقک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک».[41]

هـ) امام رضا (ع): «أتیتک بابی وامی زائرا عارفا بحقک، موالیا لأولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک جل وعز»،[42] «فکن لی شفیعا الی ربک یوم فقری و فاقتی».[43]

و) امام جواد (ع): «اتیتک یا مولای عارفا بحقک، موالیا لاولیائک، معادیا لاعدائک، فاشفع لی عند ربک».[44]

این شفاعت خواهی در حق امام زمان (ع) نیز وارد شده است مانند: «یا صاحب الزمان، قطعت فی وُصْلَتک الخُلّان، و هجرت لزیارتک الأوطان، و أخفیت أمری عن أهل البلدان، لتکون شفیعا لی عند ربک و ربی‏»؛[45] اما با توجه به اینکه ایشان حی و حاضر است، از فرض مسئله مورد بحث خارج می شود.

این شفاعت طلبی اختصاص به امامان معصوم (ع) نداشته و حتی از صحابه پیامبر (ص) مانند حمزه بن عبدالمطلب نیز طلب شفاعت شده است: «و کن لی شفیعا یوم فقری و فاقتی».[46] همچنین امام‌زادگان جلیل القدری مانند حضرت معصومه (س) نیز مورد شفاعت‌خواهی قرار گرفته اند: «یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة».[47]

در همه این زیارت نامه ها، با توجه به قبر هر یک از اهل بیت (ع) که مورد زیارت قرار گرفته، از ایشان طلب شفاعت شده است. البته ذکر این عبارت در ادعیه برای ائمه یاد شده، به معنای آن نیست که تنها از این ائمه (ع) می توان طلب شفاعت کرد، بلکه این در حق همه ائمه (ع) جاری است که در ادامه به آنها اشاره می شود.

 

 روایات این بخش، به صورت عمومی در حق همه اهل بیت (ع) صادر شده است که در میان آنها، شفاعت طلبی از ائمه ای که در قید حیات نبوده اند نیز وجود داشته است؛ بنابراین، از افرادی که وفات کرده اند، طلب شفاعت شده است. مهمترین روایات این بخش عبارتند از:

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که هرگاه سختی های روزگار بر کسی چیره گشت، بر روی بام خانه رفته و دو رکعت نماز بخواند و رو به سوی قبور ائمه (ع) سلام دهد و دعا بخواند. در بخش آخر دعا این عبارت را بگوید:

«وجهت إلیک بسلامی لعلمی بأنه یبلغک صلى الله علیک فاشفع لی عند ربک».[48]

دستور دیگری از امام صادق (ع) وجود دارد که برای رفع مشکلات، به محضر چهارده معصوم (ع) رقعه ای بنویسد که در پایان آن آمده است:

«اشفعوا لی یا سادتی بالشأن الذی لکم عند الله فإن لکم عند الله لشأنا من الشأن».[49]

هرچند این روایات از زبان مبارک امام صادق (ع) صادر شده است، اما بدون تردید، اختصاص به ائمه پیش از ایشان ندارد و برای دوره های بعد نیز قابل اجرا است؛ زیرا معیار بیان شده در این روایت، وجود قبور ائمه (ع) و یا رقعه نویسی به قصد ائمه اطهار (ع) است.

در زیارت نامه دیگری، این عبارت برای پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم الصلاة والسلام وارد شده است:

«یا ساداتی یا موالی یا ائمتی اشفعوا لی الى الله تبارک اسمه بقضاء حوائجی وخلاصی من النار».[50]

همچنین می توان از برخی ادعیه یاد کرد که با ذکر نام چهارده معصوم (ع)، از هر یک از ایشان به صورت جداگانه طلب شفاعت شده است مانند دعای معروف به «توسل» که به هر یک از اهل بیت (ع) به صورت جداگانه توسل جسته شده و از ایشان شفاعت خواهی می شود:

«یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة یا سیدنا و مولانا إنا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک إلى الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»[51]

شبیه به این عبارت در دعای فرج که از امام رضا (ع) روایت شده است نیز وجود دارد.

«یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة إنا توجهنا بک إلى الله و توسلنا بک إلى الله و استشفعنا بک إلى الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»[52]

نتیجه ای که به دست می آید، اینکه در روایات اهل بیت (ع)، شفاعت خواهی از اولیای الهی مانند پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)، یکی از تعالیمی است که امامان معصوم (ع) آن را برای کسی که به زیارت قبور ایشان می رود، و یا برای رفع گرفتاری و بخشش گناهان توصیه کرده اند. این بر خلاف ادعای وهابیت است که طلب شفاعت از اموات را شرک قلمداد کرده و مرتکب آن را از دایره اسلام خارج می دانند؛ بنابراین، با توجه به اینکه اهل بیت (ع) به عنوان یکی از دو یادگار ارزشمند پیامبر خدا (ص) شناخته می شوند، تمسک به ایشان و اطاعت از فرامین روح بخش اهل بیت (ع)، مسلمانان را از گمراهی و لغزش در امان می دارد و در مسئله شفاعت خواهی از اموات نیز، سخن اهل بیت (ع) بیانگر عقیده صحیح اسلام است.

 

[1] . ابن فارس قزوینی، احمد، مقاییس اللغة، ج 3 ص 201.

[2] . ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج 1 ص 338.

[3] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 457.

[4] . فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج 1 ص 317.

[5] . فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص 734.

[6] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 1 ص 260؛ ابن منظور افریقی، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 8 ص 184.

[7] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 457.

[8] . سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضى، ج 1 ص 150.

[9] . طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1 ص 213.

[10] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 8 ص 207.

[11] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3 ص 204.

[12] . طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 298.

[13] . ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج 2 ص 623.

[14] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8 ص 30.

[15] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 72.

[16] . همان، ص 72.

[17] . ابن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، ج 2 ص 175.

[18] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4 ص 569.

[19] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 310.

[20] . همان، ص 311.

[21] . مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص 463.

[22] . همان، ص 469.

[23] . همان، ص 477.

[24] . طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 6 ص 30.

[25] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 219.

[26] . همان، ص 236.

[27] . همان، ص 237.

[28] . ابن طاووس، علی بن موسی، جمال الاسبوع، ص 298.

[29] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 211.

[30] . همان، ص 246.

[31] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 221.

[32] . همان، ص 210.

[33] . مفید، محمد بن محمد، المزار، ص 110.

[34] . همان، ص 111.

[35] . همان، ص 210.

[36] . طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 6 ص 62.

[37] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 415.

[38] . طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 2 ص 78.

[39] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 236.

[40] . همان، ص 235.

[41] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4 ص 578.

[42] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 551.

[43] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 312.

[44] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 539.

[45] . همان، ص 658.

[46] . همان، ص 95.

[47] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99 ص 267.

[48] . مفید، محمد بن محمد، المزار، ص 215.

[49] . کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین، ص 157.

[50] . ابن المشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص 315.

[51] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99 ص 247.

[52] . کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین والدرع الحصین، ص 325.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۳ ، ۰۸:۳۱
رسول چگینی
يكشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ق.ظ

فارسی صحبت کردن سلمان فارسی در ماجرای سقیفه

عبدالله بن محمد انباری (م 293ق) معروف به ناشی اکبر از عالمان معتزلی در کتاب «مسائل الامامة» که یکی از قدیمی ترین کتابهای فرقه نگاری است، رویدادهای پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که منجر به اختلاف میان صحابه شد را گزارش کرده است.

 

او توضیح داده است هنگامی که رسول خدا (ص) وفات کردند، مردم با هم درگیر شدند اتحادشان از بین رفت و دوستی از میان آنان رخت بربست.

گروهی به همراه علی بن ابی طالب (ع) خود را کنار کشیده در منزل فاطمه (س) اجتماع کرده اظهار داشتند که با هیچ کسی جز علی (ع) بیعت نخواهند کرد. عباس بن عبد المطلب، زبیر بن عوام، ابو سفیان بن حرب، سلمان فارسی و گروهی از بنی هاشم از جمله آنان بودند.

ناشی اکبر سپس سخنی از سلمان فارسی نقل می کند که او به زبان فارسی، مسلمانان را نسبت به بیعت با ابوبکر و نقض بیعت غدیر بر حذر داشته است. او می نویسد:

 

«و أن سلمان الفارسی قال للناس لما بایعوا ابا بکر: کردید نکردید، أی فعلتم و لم تفعلوا جیداً.»

سلمان فارسی نیز هنگامی که مردم با ابو بکر بیعت کردند به زبان فارسی به آنان گفت: «کردید نکردید»؛ یعنی برای پیامبر (ص) خلیفه برگزیدید ولی این کار را به درستی انجام ندادید.

مسائل الامامه ناشی اکبر، ص 10.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۰
رسول چگینی

ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین، به ماجرای گفتگوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام با معاویه در مسجد کوفه اشاره کرده است که منجر به ملاعنه میان آنها شد. در این ماجرا بیان شده است:

▫️معاویه وقتی به کوفه آمد، در حالیکه حسن و حسین پای منبر نشسته بودند، در مورد علی سخن گفته و به او دشنام داد؛ سپس به حسن دشنام داد؛ پس حسین ایستاد تا به وی جواب گوید؛ اما حسن دست وی را گرفته و او را نشانید؛ پس ایستاده و گفت:
ای کسی که در مورد علی سخن گفتی! من حسن هستم و پدرم علی است و تو معاویه هستی و پدرت صخر؛ مادر من فاطمه است و مادر تو هند؛ جدّ من رسول خدا است و جدّ تو ربیعه است؛ مادر بزرگ من خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیلة؛ پس خداوند هر کدام از ما دو را که نسب پست تری دارد و آنکه بدی وی از قدیم تا حال باقی است و آنکه پیش گام در کفر و نفاق بوده است را لعنت کند.
پس همه مردم مسجد گفتند: آمین.

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.
جمهرة خطب العرب ج 2 ص 14.

 

در متن روایت بود که بعد از این نفرین حضرت، همه مردم آمین گفتند. 

1⃣ابوالفرج اصفهانی، بعد از نقل این روایت در کتاب خویش می‌نویسد:

فضل بن حسن بصری گفت: یحیی بن معین گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین.
ابوعبید هم گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین .
ابوالفرج (صاحب کتاب) نیز می‌گوید: من هم آمین می‌گویم!

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.

 

2⃣ ابن ابی‌الحدید نیز بعد از نقل آمین علما می‌نویسد:

من عبدالحمید بن ابی‌الحدید، نویسنده این کتاب نیز می‌گویم: آمین!

شرح نهج البلاغة ج 16ص 28.

 

3⃣ مرحوم علامه مرعشی در شرح احقاق الحق در ذیل این روایت سخن راویان روایت را نقل می کند:

ابن عبد الصمد (از روات روایت) به ما گفت: من نیز می‌گویم آمین!؛ قاضی (احمد بن کامل از راویان روایت) نیز گفت: من هم می‌گویم آمین! شما نیز آمین بگویید!

محمد بن عبد الحافظ نیز گفته است: من هم می‌گویم آمین!

سید و حیری (از راویان روایت) نیز گفته‌اند: ما نیز می‌گوییم «آمین، آمین‌، آمین»!

شیخ مفید عبدالرحمن (از روایان حدیث) نیز می‌گوید: من نیز می‌گویم «آمین آمین» زیرا ملائکه می‌گویند «آمین»!

سید صفی (از راویان این روایت) می‌گوید: من نیز می‌گویم آمین !

ابن بابویه نیز گفته است: من نیز می‌گویم «آمین، آمین، آمین، آمین»!

شرح إحقاق الحق، ج 26 ص 534.

 

4⃣سید محسن امین نیز بعد از نقل کلام ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:

من نیز می‌گویم آمین!

أعیان الشیعة ج 1 ص 570.

 

5⃣مرحوم شرف الدین نیز بعد از نقل کلام ابن ابی الحدید می نویسد:

ما نیز به نوبه خودمان می‌گوییم: آمین!

صلح الحسن (ع) ص 289.

 

6⃣شیخ علی نجل محمد آل سیف الخطی نیز بعد از نقل کلام ابن أبی الحدید می‌گوید:

مولف این کتاب می‌گوید: آمین؛ و خدا رحمت کند بنده‌ای را که بگوید آمین!

وفیات الأئمة - من علماء البحرین والقطیف - ص 108.

 

7⃣ سعید أیوب، از کسانی است که به مذهب تشیع گرویده است او نیز می‌نویسد:

سعید ایوب نویسنده این کتاب نیز می‌گوید: آمین!

معالم الفتن ج 2 ص 178.

 

8⃣ نویسنده این متن (رسول چگینی) نیز میگوید:

اللهم آمین، آمین، آمین.

شما نیز آمین‌گوی دعای امام حسن مجتبی علیه السلام باشید 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۸
رسول چگینی

 

 

قرآن به عنوان قدیمی ترین سندی که درباره پیامبر اکرم (ص) سخن گفته است، مورد اعتماد و مراجعه مسلمانان قرار می گیرد و با استناد به آن و به بهره گیری از روایات تاریخی، سیره رسول خدا (ص) را به دست می آورند.

اما مستشرقان و غیر مسلمانان که با دیده تردید به اعتبار منابع اسلامی می نگرند، به دنبال منابع غیر اسلامی هستند که اخباری از وجود پیامبر اکرم (ص) ارائه دهند. به جهت در دست نداشتن منابع تاریخی غیر اسلامی، برخی مستشرقان به انکار وجود پیامبر (ص) پرداخته اند.

پژوهشهای باستان شناسانه و نسخه یابی های سده های اخیر، کمک زیادی در بازیابی تاریخ اسلام با استفاده از منابع غیر اسلامی داشته است. یکی از این موارد، قدیمی ترین اسناد تاریخی است که نامی از حضرت محمد صلی الله علیه وآله در آن ذکر شده است.

‏با توجه به نبود منابع دست اول عربی و اسلامی مربوط به قرن ۱ هجری وجود منابع سریانی و یونانی کمک زیادی به فهم ما از وقایع آن دوره و فتوحات می کند. 

 

اولین ذکر نام پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک شخص در متنی به سال ۶۳۷ م است که به زبان سریانی نوشته شده است. این سند که یادداشتی رنگ‌ و رو رفته به زبان سریانی است و در صفحه سفید برگه اول نسخه خطی (BL Add. ۱۴,۴۶۱) از انجیل متی و مرقس نوشته شده، تاکنون قدیمترین مدرکی است که نام‌ پیامبر اسلام، محمد(ص) در آن ذکر شده است. نسخه خطی انجیل متعلق به قرن ۶ میلادی و بر روی پوست نوشته شده است. نویسنده که خود شاهد وقایع بوده به نظر می‌آید که این یادداشت را در فاصله زمانی کوتاهی بعد از جنگ یرموک در سوریه که سپاهیان‌ مسلمان شکست قاطعی به سپاهیان امپراطوری بیزانس وارد کردند، نوشته است.

جنگ یرموک در زمان خلافت عمر واقع در سال ۱۵ هجری یا ۶۳۶ م حادثه مهم و سرنوشت سازی بود که ‏مسلمانان در نبردی ۶ روزه در نزدیکی رودخانه یرموک، واقع در مرزهای امروزی سوریه و اردن، به پیروزی قاطعی بر امپراتوری بیزانس دست یافتند. این پیروزی به سلطه روم بر شامات پایان داد و آغازگر گسترش قلمرو اسلام و سرانجام فتح  شهر مهم بیت المقدس در ۲ سال بعد شد. 

 

نخستین سندی که نام پیامبر اکرم(ص) را ذکر می‌کند درباره این نبرد است. این سند توسط یکی از پیروان او نوشته نشده است، بلکه توسط یک ناظر مسیحی سریانی در فلسطین نوشته شده است. این ذکر نام، که برای قرن‌ها نادیده گرفته شده بود، در صفحه‌ی نخست یک نسخه خطی انجیل دیده می شود.

متن زیر ترجمه فارسی این تصویر است (تاریخ‌ها بر اساس تقویم سلوکی یعنی مرگ اسکندر هستند):


‏«… محمد … کشیش مار الیاس … و آن‌ها آمدند … و از … نیرومند … ماه … و رومیان [فرار کردند؟]  و در  ژانویه [مردم] حمص در ازای جان خود توافق کردند، و بسیاری از شهرها در کشتاری که توسط [طایایی] محمد انجام شد، ویران شدند، و بسیاری از مردم کشته شدند و اسیرانی [گرفته شدند]
‏از جلیل تا بیت [زک . . . وات’ . . .]. و طایایی‌ها در نزدیکی … اردو زدند،و ما همه جا … و روغن زیتونی که آن‌ها آوردند و … آن‌ها … و در [بیست و ششم] ماه مه، [ساکلاروس] طبق معمول … از اطراف حمص، و رومیان آن‌ها را تعقیب کردند …
‏و در دهم [آگوست] رومیان از اطراف دمشق فرار کردند … بسیاری از [مردم]، حدود ده هزار نفر. و در پایان [سال] رومیان آمدند. و در بیستم آگوست در سال [نهصد و چهل و] هفت در گابیتا … رومیان جمع شدند و بسیاری از مردم کشته شدند، از رومیان حدود پنجاه هزار  … و در سال نهصد و چهل و …»

ترجمه برگرفته از صفحه حسین قتیب

 

این متن مجموعه‌ای از درگیری‌ها بین رومیان و مسلمانان را توصیف می‌کند که به نبرد گابیتا-یرموک منتهی می‌شود، نبردی که در آن ارتش روم در سال ۶۳۶م شکست خورد.

‏تاریخ این نبرد در این روایت سریانی حتی با تاریخ استاندارد ارائه شده در تاریخ‌نگاری‌های اولیه عربی اسلامی مطابقت دارد؛ یعنی رجب ۱۵ هجری و آگوست ۶۳۶. منطقه گابیتا هم در منطقه ای قرار گرفته که تواریخ اسلامی به آن اشاره کرده اند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۶
رسول چگینی

یکی از فضائلی که در روایات برای امام حسین (علیه السلام) برشمرده شده است، استجابت دعا در زیر قُبّه سیدالشهدا (علیه السلام) است. در منابع حدیثی، روایات متعددی ناظر به این معنا وجود دارد مانند:

۱- پیامبر (صلی الله علیه وآله): «حق زائر امام حسین(ع) بر خدا این است که او را عذاب نکند، دعا در زیر قبه او مستجاب است، و شفا در تربت او قرار داده شده…» (خزاز رازی، علی بن محمد، کفایهْ الاثر فی النصّ علی الأئمهْ الإثنی عشر، ص ۱۶ – ۱۷، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق).

۲- در یکی از زیارات امام حسین (علیه السلام) آمده است: «… السلام على من الإجابة تحت‏ قبته‏…». سلام بر آن‌که استجابت دعا در زیر قبّه او است. (ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزارالکبیر، ص ۴۹۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۹ق)

۳- روایت شده است: «خداوند در عوض شهادت امام حسین (ع) چهار خصلت عطا کرده است: شفا را در تربتش نهاد، اجابت دعا را زیر قبّه‌اش قرار داد، ائمه بعدى از نسل او هستند، مدت زمانى را که زائرین آن‌حضرت براى زیارت مى‏گذرانند، جزو عمرشان به حساب نمى‏آورد» (ابن فهد حلی، احمد، عدهْ الداعی و نجاح الساعی، ص ۵۷، بیروت، دار الکتب الإسلامی، ۱۴۰۷ق).

پرسشی که در این زمینه وجود دارد اینکه اگر منظور از این قبّه، همان گنبد باشد، آیا در زمان معصومان چنین گنبدی وجود داشته است؟!

در پاسخ به این پرسش باید گفت که قبه به معنای گنبد است و این روایات بیانگر وجود گنبدی بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) هستند.

البته روایت نخست که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده، یکی از پیشگویی‌های حضرت است که پیش از شهادت امام حسین (علیه السلام) بیان شده است؛

بنابراین، عدم وجود قبه در آن زمان، خدشه‌ای به این روایت وارد نمی‌سازد؛ بلکه بیانگر پدید آمدن این رویداد در آینده‌ای نزدیک است.

اما روایات دوم و سوم مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) است؛

روایت دوم از ناحیه مقدسه صادر شده است که قائل آن امام زمان (علیه السلام) است و صدور آن به نیمه دوم قرن سوم باز می‌گردد ؛

و روایت سوم بدون ذکر نام امام است که به نظر می‌رسد قائل آن امام صادق (علیه السلام) باشد؛ در ادامه به شواهد آن اشاره می شود.

در نتیجه، روایات مربوط به وجود قبه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام)، عمدتاً مربوط به نیمه نخست قرن دوم هجری است.

اکنون باید به سراغ گزارشات تاریخی رفت و زمان ساخت قبّه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) را به دست آورد.

گزارشات تاریخی زمان ساخت قبّه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام)

اولین گزارشات پیرامون قبر امام حسین (علیه السلام)، مربوط به قبیله بنی اسد است که به تدفین پیکرهای مطهر شهدای کربلا پرداختند.

امام سجاد (علیه السلام) به ماجرای دفن اجساد طاهر شهدا اشاره کرده‌اند که عصر عاشورا وقتی کارزار کربلا را مملو از پیکرهای پاک شهیدان دیدند، فریاد برآوردند به گونه‌ای که نزدیک بود جان مبارک ایشان از بدن خارج شود، پس حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) خطاب به برادرزاده خویش فرمودند:

«خداوند از برخی مردمان میثاق گرفته که آنها این اعضای پراکنده را جمع می‌کنند و آنها را دفن می‌کنند و برای این سرزمین، قبر سید الشهدا را علامتی قرار می‌دهند که اثر آن هیچگاه از بین نمی‌رود و گذشت روزگار نشان آن را ناپدید نمی‌کند و ائمه کفر و پیروان گمراهی تلاش می‌کنند که آن را از بین ببرند و نابود کنند اما تلاش آنها اثری جز آشکار شدن و بالاتر رفتن درجه آن نمی‌شود.» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۶۲٫)

این قبر مطهر از زمان شهادت امام حسین (علیه السلام) به زیارتگاه عاشقان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) تبدیل شد و مردم برای عزاداری و دعا و زیارت به آنجا می آمدند.

حضور جابر بن عبدالله انصاری در اربعین شهادت امام حسین (علیه السلام) در آنجا، از اولین گزارشاتی است که بر آشکار بودن قبر سید الشهدا (علیه السلام) و زیارت آنجا توسط مردم دلالت دارد (مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص ۴۶، نجف، دار المفید، بی‌تا).

البته گزارشات دیگری نیز وجود دارد که بر این نکته تأکید می‌کنند: علی بن اسباط (زنده در ۲۳۰ق)، از راویان موثق شیعه و از اصحاب امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) نقل می‌کند که وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به مناطق اطراف رسید، زنان قبایل برای زیارت قبر حضرت و برآوردن شدن حاجت خود (فرزند خواستن) به آنجا می‌آمدند و حاجت روا می‌شدند (عده ای از علما، اصول ستة عشر، ص ۳۴۰، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۳ق).

گزارشاتی که بر زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) چهار سال بعد از حادثه کربلا اشاره دارند، بر شناخته شده و محل مراجعه بودن تربت سید الشهدا (علیه السلام) دلالت دارند؛

برای نمونه در منابع تاریخی نقل شده است که چهار سال بعد از حادثه کربلا، در سال ۶۵ قمری، توّابین، به فرماندهی سلیمان بن صُرَد خُزاعی، پیش از رفتن به سوی شام، از کوفه عازم کربلا شدند و بر سر قبر امام حسین (علیه السلام) حاضر شده و یک شبانه روز در آنجا به سوگواری و گریه و نماز پرداختند.

گفته شده که ازدحام توابین در گرداگرد آن قبر مطهر، بیشتر از ازدحام پیرامون حجر الاسود بوده است (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج ۵ ص ۵۹۰، مصر، دار المعارف، الثانیه، ۱۳۸۷ق).

مختار بن ابوعبیده ثقفی نیز اندکی پیش از قیامش در کوفه، (حوالی سال ۶۶ قمری)، زمانی که از مکه به کوفه می‌آمد، ابتدا به قادسیه و از آن جا به کربلا بر سرِ قبر امام حسین (علیه السلام) رفت و آن را زیارت کرد.

وی، خطاب به امام (علیه السلام) گفت: «لباسم را از تنم در نخواهم آورد، مگر آن که از کسی که تو را کشت و با تو جنگید، انتقام بگیرم، یا آن که کشته گردم» و آن گاه با قبر، وداع کرد (خوارزمی، موفق بن احمد، ج ۲ ص ۲۱۴، انوار الهدی، دوم، ۱۳۸۱ش).

بنابراین، فهمیده می‌شود قبر مطهر امام حسین (علیه السلام)، نزد مسلمانان و به ویژه شیعیان کاملاً شناخته شده بود و برای عزاداری و زیارت به آنجا مراجعه می‌کردند.

اما نسبت به ساخت بنا و گنبد بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) باید گفت که منابع تاریخی اطلاعات زیادی در این رابطه از خود بروز نمی‌دهند. صدالبته بالاگرفتن منازعات سیاسی و اجتماعی پس از حکومت یزید بن معاویه و سیاست به حاشیه راندن اهل بیت (علیهم السلام) و فشارهای فراوان علیه شیعیان توسط بنی امیه، ثبت رویدادهای امامتی و شیعی در منابع تاریخی را با سختی مواجه ساخت.

بر این اساس، غیر از گزارشات تاریخی، باید به سراغ قرائن و شواهد موجود در روایات دینی رفت تا پیشینه ساخت بنا بر روی قبر مطهر ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را به دست آورد.

آنچه که از روایات به دست می‌آید آنکه قبر امام حسین (علیه السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام)، با عنوان حائر و دارای قبّه شناخته می‌شده است.

حائر در لغت به معنای سرگردان و متحیر است. به مکان گودی که وسط آن صاف و اطرافش بلند باشد و آبِ جمع شده در آن راه خروج نداشته باشد نیز حائر می‌گویند (زبیدی، تاج العروس، ج ۶ ص ۳۲۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴ ص ۲۲۳؛ فراهیدی، العین، ج ۳ ص ۲۸۹). روایات زیادی از این عنوان برای اشاره به قبر امام حسین (علیه السلام) استفاده کرده اند.

درباره سبب حائر نامیده شدن حرم حسینی و رواج این واژه، چند قول مطرح شده است، از همه مشهورتر آن است که پس از فرمان متوکل عباسی (حک: ۲۳۲ـ۲۴۷ق) مبنی بر ویران کردن بنای روی قبر و آب بستن به قبر، آب نزدیک قبر ایستاد و آن را فرا نگرفت (حارَ الماء) و ازاین‌رو، این مکان به حائر شهرت یافت (عاملی، محمد بن مکی، ذکری ‌الشیعة فی احکام‌ الشریعة، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‌، ۱۴۱۹ق).

ولی برخی این وجه را نپذیرفته‌اند؛ زیرا روایاتی از امام صادق (علیه السلام) (م ۱۴۸ق) وجود دارد که حضرت پیش از زمان متوکل، از نام حائر برای این مکان استفاده کرده‌اند (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۸۶؛ همچنین: ص ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳، ۱۸۷).

شیعیان نیز در آن دوره این نام را به کار می بردند (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۱۱۵)؛

بنابراین، فلسفه این نامگذاری به دلیل دیگری باز می گردد.

با استناد به قرائن دیگر، می‌توان این احتمال را تقویت کرد که علت نامگذاری محل قبر امام حسین (علیه السلام) به حائر، ویژگی جغرافیایی آن نقطه بوده که به صورت گودال وجود داشته است.

بیان شد که حائر در لغت به معنای منطقه گودی است که آب در آنجا جمع می شود؛ بنابراین، تناسب زیادی میان معنای لغوی و ویژگی طبیعی محل قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد.

از برخی عباراتی که در مقاتل ذکر شده‌اند، می‌توان به شاخصه گودال بودن محل شهادت امام حسین (علیه السلام) پی برد.

عمر بن سعد در واپسین لحظات حیات سید الشهدا (علیه السلام)، به خولی بن یزید اصبحی دستور داد که برای به شهادت رساندن امام (علیه السلام)، نزد پیکر حضرت پایین برود؛ وقتی او نتوانست این جنایت را انجام دهد، سنان بن انس پایین رفت (ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص ۱۲۶، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش). عبارت «انزل الیه» دلالت بر محل گودی دارد که پیکر پاک سید الشهدا (علیه السلام) در آنجا قرار داشت.

برخی روایات به این ویژگی ظاهری محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز اشاره دارند.

امام صادق (علیه السلام)، سخنی از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که ایشان محل قبر خویش را با عنوان «المَوعِدُ حُفرَتیِ وَ بُقعَتیِ الَّتی اُستَشهَدُ فِیهَا و هِی کربَلَاء (ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص ۶۶): محل دیدار من حفره و موضعی است که در آن به شهادت می‌رسم و آن کربلاست.»

روایت دیگری که گفت‌وگوی امام با اُم سلمه را نشان می‌دهد نیز بر وجود این گودال اشاره دارد: «وَ اللهِ یا أُمِّ إِنِّی لَأَعرِفُ الیَومَ الَّذِی أُقتَلُ فِیهِ وَالسَّاعَهَ الَّتِی أُحمَلُ فِیهَا وَالحُفرَهَ الَّتِی أُدفَنُ فِیهَا (خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص ۲۰۳، بیروت، البلاغ، ۱۴۱۹ق): قسم به خدا ای مادر من می شناسم روز و ساعتی را که در آن به قتل می رسم و حفره ای که در آن دفن می شوم.»

اگرچه ممکن است این روایات ناظر به گودی قبر باشد، اما می‌توان به عنوان شاهدی بر وجود گودال در محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مورد استناد قرار گیرد.

البته این محدوده که با عنوان حائر شناخته می‌شده است، بعدها دارای بنایی گردید که برای حضور در کنار قبر مطهر، باید از در ورودی آن داخل می‌شدند.

گزارشاتی که حضور در کنار قبر امام حسین (علیه السلام) را با واژه «دخل الحائر» مطرح می کنند، گویای وجود این بنا هستند؛ زیرا داخل شدن در محوطه‌ای، مستلزم وجود در برای آن محوطه است، و وجود در، دست‌کم وجود بنایی چهاردیواری را اثبات می کند.

برای نمونه بیان شده است که وقتی مصعب بن زبیر، هنگام عزیمت به جنگ با عبد الملک بن مروان، در سال ۷۱ یا ۷۲ قمری، داخل حائر مربوط به قبر اباعبدالله (علیه السلام) شد:

«فَلَمّا بَلَغَ الحَائرَ دَخَلَ، فَوَقَفَ عَلی قَبرِ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام» (عده ای از علما، الاصول الستة عشر، ص ۳۳۹).

وقتی به حائر رسید ، وارد شد و کنار قبر حسین علیه السلام ایستاد.

روایاتی نیز از امام صادق (علیه السلام) وجود دارد که حضرت هنگام آموزش زیارت‌نامه امام حسین (علیه السلام) به مُفَضَّل بن عمر، اینگونه سفارش کردند که: «ای مفضل هنگامی که نزد قبر حسین بن علی رفتی پس نزد در ورودی بایست و این کلمات را بگو…» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۰۶).

در برخی از این نقل‌ها، از زبان امام صادق (علیه السلام)، به وجود حائر (حرم) و باب (درگاه) و قبّه (گنبد) (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۸۹) اشاره شده است.

حتی در احادیثی، حضرت از «الباب الذی یَلِی المَشرِقَ (دری که سَمت مشرق است)» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۲۸)، «الباب الذی عِندَ رِجلِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام (دری که نزد پای علی اکبر است)» (طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج ۲ ص ۷۲۲، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق)، و نیز «خارِج القُبَّهِ (خارج از گنبد)» (ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص ۴۲۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ق) سخن به میان آورده اند.

همه اینها، حکایت از آن دارد که پیش از سال ۱۴۸ هجری – که سال رحلت امام صادق (علیه السلام) است – ، بر مزار امام حسین (علیه السلام)، بنایی شامل دیوار و در وگنبد وجود داشته است.

صدالبته در روایت نخست که حضرت به مفضل آموزش دادند، شاهدی بر وجود این بنا پیش از سال ۱۲۸ قمری است؛ زیرا راوی این روایت، جابر جعفی است و او در سال ۱۲۸ قمری از دنیا رفته است؛ بنابراین، وجود این بنا بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) در زمان بنی امیه (حک: ۴۱-۱۳۲ق) قابل اثبات است.

روایت حسین بن ابی حمزه از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)

گزارشات دیگر نیز بر صحت این برداشت حکم می‌کنند. در روایتی که حسین بن ابی حمزه از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل کرده، می‌گوید:

«در سالهای آخر بنی امیه قصد قبر امام حسین (ع) کردم، پس به غاضریه رسیدم و زمانی که مردم در خواب بودند، غسل کردم و رو به سوی قبر رفتم تا به باب حائر رسیدم، مردی زیبا رو و خوشبو با لباسی بسیار سفید به سوی من آمد و گفت: برگرد، تو نمی‌توانی به آنجا بروی.

پس من به سوی فرات بازگشتم، پس نیمه شد دوباره غسل کردم و به سوی قبر رفتم و وقتی به باب حائر رسیدم، همان مرد دوباره آمد و گفت برگرد تو نمی‌توانی به آنجا بروی، پس من منصرف شدم و آخر شب دوباره غسل کردم و به سوی قبر رفتم، پس وقتی به باب حایر رسیدم همان مرد خارج شد و گفت تو نمی‌توانی به آنجا بروی، گفتم چرا نمی‌توانم به نزد فرزند رسول خدا (ص) و سید جوانان اهل بهشت بروم، در حالی که از کوفه آمده‌ام و این شب جمعه بود و می‌ترسم در اینجا صبح کنم و طرفداران بنی امیه مرا به قتل برسانند، آن مرد گفت برگرد، تو نمی‌توانی به آنجا بروی،

گفتم چرا نمی‌توانم، گفت: همانا موسی بن عمران برای زیارت قبر حسین (ع) اجازه گرفته و خداوند به او اجازه داده و او همراه با هفتاد هزار فرشته به اینجا آمده، تو بازگرد هر زمانی که حضرت موسی و فرشتگان به آسمان رفتند، به اینجا بیا، پس من بازگشتم و به کنار فرات رفتم تا وقتی که فجر آشکار کرد غسل کردم و نزد قبر رفتم پس هیچ کسی را آنجا ندیدم، پس نماز صبح را آنجا خواندم و به سمت کوفه خارج شدم.» (ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج ۲ ص ۵۶۸، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹ق).

محمد بن ابی طالب حسینی (م قرن ۱۰ ق) نیز بر وجود مسجدی بر روی قبر سیدالشهدا (علیه السلام) در زمان بنی امیه تصریح می‌کند و می‌گوید آنها تلاش زیادی برای مخفی کردن و از بین بردن آثار این قبر مطهر کردند (حسینى موسوى، محمد بن أبی طالب‏، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس‏، ج ۲ ص ۴۷۴، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۸ق).

بنابراین، وجود بنایی که دارای گنبد و در بوده، بر روی قبر سیدالشهدا (علیه السلام) در نیمه نخست قرن دوم قابل اثبات است و روایاتی که وعده استجابت دعا در زیر قبه امام حسین علیه السلام را بیان کرده‌اند، کاملاً صحیح و مطابق با واقع است.

البته همچنان این ابهام باقی می‌ماند که چه کسی یا گروهی اولین مرتبه این بنا را بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) ساخته‌اند؟

طبق گفته برخی منابع، مختار ثقفی اولین نفری بود که اقدام به ساخت گنبد بر روی قبر مطهر امام حسین (علیه السلام) کرد.

او در روزگار حکومتش در کوفه بنایی بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) ساخت که گنبدی آجری آن را دربر می‌گرفت.

این نخستین گنبدی است که در تاریخ اسلام در سال ۶۶ قمری ساخته شده است.

وی مسجدی را نیز در کنار قبر بنا کرد که نخستین بنای شهر کربلای فعلی بوده است.

مختار ثقفی هم چنین روستای کوچکی را پیرامون قبر ایجاد کرد که متشکل از مجموعه‌ای از خانه‌های ابتدایی بود که از گل و ساقه و شاخه درخت خرما ساخته شده بودند.

این تنه‌ها و شاخه‌ها از مناطق نزدیک قبر به ویژه از نینوا و غاضریه که دارای باغ های خرما و میوه بودند جمع آوری می‌شدند (الصدر، حسن، نزهة أهل الحرمین فی عمارة المشهدین، ص ۲۳، قم، مکتبة مرعشی نجفی، ۱۳۸۸ش؛ الکلیدار، عبدالحسین، بغیه النبلا فی تاریخ کربلا، ص ۱۶، و صص۹۹، ۱۹۲ و ۱۹۳، بغداد، مطبعة الرشاد، بی‌تا؛ انصاری، رئوف محمدجمیل، عمارة کربلاء، ص ۹۵، دمشق، مؤسسة الصالحانی،  ۲۰۰۵م).

با توجه به اینکه یکی از اهداف قیام مختار، خونخواهی سیدالشهدا (علیه السلام) بود و او نیز قبل از قیام، با حضور بر سر قبر امام حسین (علیه السلام)، بر این هدف خود تأکید کرد، بعید به نظر نمی‌رسد که بتوان او را به عنوان اولین کسی که بنایی بر قبر امام حسین (علیه السلام) ساخت، نام برد.

این بنای زیارتی که شامل دیوار و در و گنبد بوده، مورد توجه شیعیان قرار گرفت و سفارشات متعددی که از اهل بیت (علیهم السلام) برای زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) وجود داشت، آنجا را به عنوان ملجأ و پناهگاه شیعیان معرفی کرد.

البته سالها بعد در زمان بنی عباس، به جهت حضور زیاد شیعیان برای زیارت مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام)، هارون عباسی (حک:۱۷۰ـ۱۹۳ق) عده‌ای را روانه کرد تا مرقد امام را ویران سازند.

فرستادگان هارون مسجدی را که بر مرقد امام بنا شده و همچنین مسجدی را که بر مرقد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) برپا شده بود، ویران کردند. هارون همچنین از آنان خواسته بود درخت سدری را که در کنار مرقد امام (علیه السلام) روییده بود، قطع کنند و جای قبر را نیز با خاک یکسان سازند و آنان نیز چنین کردند (آل طعمه، سلمان‌هادی، کربلا و حرم‌های مطهر، ص ۹۳، تهران، مشعر، بی‌تا).

به همین علت است که در شمال غربى صحن را بعدها (باب السدره) نامیده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۰۰
رسول چگینی
پنجشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

آیا تعبیر «گودال قتلگاه» صحیح است؟

یکی از روضه های مشهوری که هنگام مقتل خوانی بیان می شود، مسائل مربوط به گودال قتلگاه است. اینکه تا چه میزان عبارت «گودال قتلگاه» مطابق با واقع بوده یا نه، توسط برخی مورد انکار قرار می گیرد.

در پاسخ به این پرسش باید گفت:
تعبیر گودال قتلگاه، ترجمه فارسی عباراتی است که شواهد تاریخی و روایی برای آن وجود دارد.

 تعبیر پایین رفتن: از برخی عباراتی که در مقاتل ذکر شده اند، می توان به شاخصه گودال بودن محل شهادت امام حسین (علیه السلام) پی برد. عمر بن سعد در واپسین لحظات حیات سید الشهدا (علیه السلام)، به خولی بن یزید اصبحی دستور داد که برای به شهادت رساندن امام (علیه السلام)، نزد پیکر حضرت پایین برود؛ وقتی او نتوانست این جنایت را انجام دهد، سنان بن انس پایین رفت:
«فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ.» 
ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص 126، تهران، جهان، 1348ش.

عبارت «انزل الیه» دلالت بر محل گودی دارد که پیکر پاک سید الشهدا (علیه السلام) در آنجا قرار داشت.

 

 تعبیر حفره: برخی روایات به این ویژگی ظاهری محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز اشاره دارند. امام صادق (علیه السلام)، سخنی از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده اند که ایشان محل قبر خویش را با عنوان «المَوعِدُ حُفرَتیِ وَ بُقعَتیِ الَّتی اُستَشهَدُ فِیهَا و هِی کربَلَاء»
محل دیدار من حفره و موضعی است که در آن به شهادت می‌رسم و آن کربلاست.
ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص 66.

روایت دیگری که گفت‌وگوی امام با اُم سلمه را نشان می‌دهد نیز بر وجود این گودال اشاره دارد: 
«وَ اللهِ یا أُمِّ إِنِّی لَأَعرِفُ الیَومَ الَّذِی أُقتَلُ فِیهِ وَالسَّاعَهَ الَّتِی أُحمَلُ فِیهَا وَالحُفرَهَ الَّتِی أُدفَنُ فِیهَا»
قسم به خدا ای مادر من می شناسم روز و ساعتی را که در آن به قتل می رسم و حفره ای که در آن دفن می شوم.
خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 203، بیروت، البلاغ، 1419ق.
اگرچه ممکن است این روایات ناظر به گودی قبر باشد، اما می توان به عنوان شاهدی بر وجود گودال در محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مورد استناد قرار گیرد.

 

 تعبیر حائر: یکی از تعابیری که در طول تاریخ برای مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام) استفاده شده است، حائر است. حائر در لغت به معنای سرگردان و متحیر است. به مکان گودی که وسط آن صاف و اطرافش بلند باشد و آبِ جمع شده در آن راه خروج نداشته باشد نیز حائر می‌گویند. روایات زیادی از این عنوان برای اشاره به قبر امام حسین (علیه السلام) استفاده کرده اند.
درباره سبب حائر نامیده شدن حرم حسینی و رواج این واژه، چند قول مطرح شده است، از همه مشهورتر آن است که پس از فرمان متوکل عباسی (حک: 232ـ247ق) مبنی بر ویران کردن بنای روی قبر و آب بستن به قبر، آب نزدیک قبر ایستاد و آن را فرا نگرفت (حارَ الماء) و ازاین‌رو، این مکان به حائر شهرت یافت. ولی این دیدگاه محل تردید است؛ زیرا روایاتی از امام صادق (علیه السلام) (م 148ق) وجود دارد که حضرت پیش از زمان متوکل، از نام حائر برای این مکان استفاده کرده اند.  شیعیان نیز در آن دوره این نام را به کار می بردند؛ بنابراین، فلسفه این نامگذاری به دلیل دیگری باز می گردد. با استناد به قرائن پیشین، می توان این احتمال را تقویت کرد که علت نامگذاری محل قبر امام حسین (علیه السلام) به حائر، ویژگی جغرافیایی آن نقطه بوده که به صورت گودال وجود داشته است. بیان شد که حائر در لغت به معنای منطقه گودی است که آب در آنجا جمع می شود؛ بنابراین، تناسب زیادی میان معنای لغوی و ویژگی طبیعی محل قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۱۸
رسول چگینی

زیارت قبر مطهر سید الشهدا علیه السلام در طول تاریخ از شعائری بوده که مسلمانان و به ویژه شیعیان اهتمام زیادی بر انجام آن داشته اند. این اهتمام به جهت سفارشات متعددی بوده که از سوی اهل بیت علیهم السلام درباره زیارت قبر امام حسین علیه السلام انجام گرفته است.

اسناد متعددی بر وجود فرهنگ زیارت در میان شیعیان از قرون میانی اسلامی وجود دارد اما به جهت فضای خفقان موجود در قرون اولیه، اسناد تاریخی کمتر به این مسئله اشاره کرده اند.

در این میان برخی فتاوا و اعترافات موجود از عالمان اهل سنت درباره زیارت کربلا توسط شیعیان که به منظور انتقاد و بیان حکم شرعی مطرح شده است، سند متقنی بر شیوع این فرهنگ در قرون اولیه می باشد.

 

یکی از اسناد قابل توجه، فتوایی است که از احمد بن حنبل (م 241ق) درباره مسائل مربوط به زیارت قبور است. ابن تیمیه (م 728ق) به نقل از ابوبکر خَلّال (م 311ق) از احمد بن حنبل اینگونه نقل می کند:

«ورخص فیه، ثم قال: ولکن قد ‌أفرط ‌الناس جدا، وأکثروا فی هذا المعنى، فذکر ‌قبر ‌الحسین وما یفعل الناس عنده. رواهما الخَلّال فی کتاب الأدب.»

احمد بن حنبل برای زیارت قبور رخصت داده است و گفته است: ولی مردم در این مسئله خیلی افراط و زیاده‌روی کرده اند. پس قبر حسین [علیه السلام] را نام برده و کارهایی که مردم آنجا انجام می دهند. خلال این سخن را در کتاب «الادب» نقل کرده است.

ابن تیمیه حرانی، اقتضاء الصراط المستقیم، ج 2 ص 272.

 

اگرچه در این متن توضیحات کافی درباره کیفیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط شیعیان وجود ندارد و در آثار موجود از ابوبکر خلال نیز افزوده ای بر این سخن یافت نمی شود، اما از سخن احمد بن حنبل می توان به گستردگی حضور شیعیان پی برد به گونه ای که احمد بن حنبل آن را به عنوان یکی از شواهد زیاده‌روی در زیارت قبور یاد کرده است.

با توجه به اینکه احمد بن حنبل در سال 241 قمری وفات کرده است، این سخن او را می توان ناظر به نیمه نخست قرن سوم هجری دانست. این سخن مطابق گزارشات دیگری است که بیانگر ممنوعیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام در زمان متوکل عباسی (حک: 232-247ق) و تخریب بارگاه مطهر سید الشهدا علیه السلام توسط متوکل ملعون است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۹
رسول چگینی