وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

وبلاگ شخصی رسول چگینی

جستارهایی در تاریخ اسلام | امامت اهل بیت علیهم السلام | نقد وهابیت |

پیوندها

ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین، به ماجرای گفتگوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام با معاویه در مسجد کوفه اشاره کرده است که منجر به ملاعنه میان آنها شد. در این ماجرا بیان شده است:

▫️معاویه وقتی به کوفه آمد، در حالیکه حسن و حسین پای منبر نشسته بودند، در مورد علی سخن گفته و به او دشنام داد؛ سپس به حسن دشنام داد؛ پس حسین ایستاد تا به وی جواب گوید؛ اما حسن دست وی را گرفته و او را نشانید؛ پس ایستاده و گفت:
ای کسی که در مورد علی سخن گفتی! من حسن هستم و پدرم علی است و تو معاویه هستی و پدرت صخر؛ مادر من فاطمه است و مادر تو هند؛ جدّ من رسول خدا است و جدّ تو ربیعه است؛ مادر بزرگ من خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیلة؛ پس خداوند هر کدام از ما دو را که نسب پست تری دارد و آنکه بدی وی از قدیم تا حال باقی است و آنکه پیش گام در کفر و نفاق بوده است را لعنت کند.
پس همه مردم مسجد گفتند: آمین.

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.
جمهرة خطب العرب ج 2 ص 14.

 

در متن روایت بود که بعد از این نفرین حضرت، همه مردم آمین گفتند. 

1⃣ابوالفرج اصفهانی، بعد از نقل این روایت در کتاب خویش می‌نویسد:

فضل بن حسن بصری گفت: یحیی بن معین گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین.
ابوعبید هم گفته است: ما نیز می‌گوییم آمین .
ابوالفرج (صاحب کتاب) نیز می‌گوید: من هم آمین می‌گویم!

مقاتل الطالبیین ج 1 ص 19.

 

2⃣ ابن ابی‌الحدید نیز بعد از نقل آمین علما می‌نویسد:

من عبدالحمید بن ابی‌الحدید، نویسنده این کتاب نیز می‌گویم: آمین!

شرح نهج البلاغة ج 16ص 28.

 

3⃣ مرحوم علامه مرعشی در شرح احقاق الحق در ذیل این روایت سخن راویان روایت را نقل می کند:

ابن عبد الصمد (از روات روایت) به ما گفت: من نیز می‌گویم آمین!؛ قاضی (احمد بن کامل از راویان روایت) نیز گفت: من هم می‌گویم آمین! شما نیز آمین بگویید!

محمد بن عبد الحافظ نیز گفته است: من هم می‌گویم آمین!

سید و حیری (از راویان روایت) نیز گفته‌اند: ما نیز می‌گوییم «آمین، آمین‌، آمین»!

شیخ مفید عبدالرحمن (از روایان حدیث) نیز می‌گوید: من نیز می‌گویم «آمین آمین» زیرا ملائکه می‌گویند «آمین»!

سید صفی (از راویان این روایت) می‌گوید: من نیز می‌گویم آمین !

ابن بابویه نیز گفته است: من نیز می‌گویم «آمین، آمین، آمین، آمین»!

شرح إحقاق الحق، ج 26 ص 534.

 

4⃣سید محسن امین نیز بعد از نقل کلام ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد:

من نیز می‌گویم آمین!

أعیان الشیعة ج 1 ص 570.

 

5⃣مرحوم شرف الدین نیز بعد از نقل کلام ابن ابی الحدید می نویسد:

ما نیز به نوبه خودمان می‌گوییم: آمین!

صلح الحسن (ع) ص 289.

 

6⃣شیخ علی نجل محمد آل سیف الخطی نیز بعد از نقل کلام ابن أبی الحدید می‌گوید:

مولف این کتاب می‌گوید: آمین؛ و خدا رحمت کند بنده‌ای را که بگوید آمین!

وفیات الأئمة - من علماء البحرین والقطیف - ص 108.

 

7⃣ سعید أیوب، از کسانی است که به مذهب تشیع گرویده است او نیز می‌نویسد:

سعید ایوب نویسنده این کتاب نیز می‌گوید: آمین!

معالم الفتن ج 2 ص 178.

 

8⃣ نویسنده این متن (رسول چگینی) نیز میگوید:

اللهم آمین، آمین، آمین.

شما نیز آمین‌گوی دعای امام حسن مجتبی علیه السلام باشید 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۸
رسول چگینی

 

 

قرآن به عنوان قدیمی ترین سندی که درباره پیامبر اکرم (ص) سخن گفته است، مورد اعتماد و مراجعه مسلمانان قرار می گیرد و با استناد به آن و به بهره گیری از روایات تاریخی، سیره رسول خدا (ص) را به دست می آورند.

اما مستشرقان و غیر مسلمانان که با دیده تردید به اعتبار منابع اسلامی می نگرند، به دنبال منابع غیر اسلامی هستند که اخباری از وجود پیامبر اکرم (ص) ارائه دهند. به جهت در دست نداشتن منابع تاریخی غیر اسلامی، برخی مستشرقان به انکار وجود پیامبر (ص) پرداخته اند.

پژوهشهای باستان شناسانه و نسخه یابی های سده های اخیر، کمک زیادی در بازیابی تاریخ اسلام با استفاده از منابع غیر اسلامی داشته است. یکی از این موارد، قدیمی ترین اسناد تاریخی است که نامی از حضرت محمد صلی الله علیه وآله در آن ذکر شده است.

‏با توجه به نبود منابع دست اول عربی و اسلامی مربوط به قرن ۱ هجری وجود منابع سریانی و یونانی کمک زیادی به فهم ما از وقایع آن دوره و فتوحات می کند. 

 

اولین ذکر نام پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک شخص در متنی به سال ۶۳۷ م است که به زبان سریانی نوشته شده است. این سند که یادداشتی رنگ‌ و رو رفته به زبان سریانی است و در صفحه سفید برگه اول نسخه خطی (BL Add. ۱۴,۴۶۱) از انجیل متی و مرقس نوشته شده، تاکنون قدیمترین مدرکی است که نام‌ پیامبر اسلام، محمد(ص) در آن ذکر شده است. نسخه خطی انجیل متعلق به قرن ۶ میلادی و بر روی پوست نوشته شده است. نویسنده که خود شاهد وقایع بوده به نظر می‌آید که این یادداشت را در فاصله زمانی کوتاهی بعد از جنگ یرموک در سوریه که سپاهیان‌ مسلمان شکست قاطعی به سپاهیان امپراطوری بیزانس وارد کردند، نوشته است.

جنگ یرموک در زمان خلافت عمر واقع در سال ۱۵ هجری یا ۶۳۶ م حادثه مهم و سرنوشت سازی بود که ‏مسلمانان در نبردی ۶ روزه در نزدیکی رودخانه یرموک، واقع در مرزهای امروزی سوریه و اردن، به پیروزی قاطعی بر امپراتوری بیزانس دست یافتند. این پیروزی به سلطه روم بر شامات پایان داد و آغازگر گسترش قلمرو اسلام و سرانجام فتح  شهر مهم بیت المقدس در ۲ سال بعد شد. 

 

نخستین سندی که نام پیامبر اکرم(ص) را ذکر می‌کند درباره این نبرد است. این سند توسط یکی از پیروان او نوشته نشده است، بلکه توسط یک ناظر مسیحی سریانی در فلسطین نوشته شده است. این ذکر نام، که برای قرن‌ها نادیده گرفته شده بود، در صفحه‌ی نخست یک نسخه خطی انجیل دیده می شود.

متن زیر ترجمه فارسی این تصویر است (تاریخ‌ها بر اساس تقویم سلوکی یعنی مرگ اسکندر هستند):


‏«… محمد … کشیش مار الیاس … و آن‌ها آمدند … و از … نیرومند … ماه … و رومیان [فرار کردند؟]  و در  ژانویه [مردم] حمص در ازای جان خود توافق کردند، و بسیاری از شهرها در کشتاری که توسط [طایایی] محمد انجام شد، ویران شدند، و بسیاری از مردم کشته شدند و اسیرانی [گرفته شدند]
‏از جلیل تا بیت [زک . . . وات’ . . .]. و طایایی‌ها در نزدیکی … اردو زدند،و ما همه جا … و روغن زیتونی که آن‌ها آوردند و … آن‌ها … و در [بیست و ششم] ماه مه، [ساکلاروس] طبق معمول … از اطراف حمص، و رومیان آن‌ها را تعقیب کردند …
‏و در دهم [آگوست] رومیان از اطراف دمشق فرار کردند … بسیاری از [مردم]، حدود ده هزار نفر. و در پایان [سال] رومیان آمدند. و در بیستم آگوست در سال [نهصد و چهل و] هفت در گابیتا … رومیان جمع شدند و بسیاری از مردم کشته شدند، از رومیان حدود پنجاه هزار  … و در سال نهصد و چهل و …»

ترجمه برگرفته از صفحه حسین قتیب

 

این متن مجموعه‌ای از درگیری‌ها بین رومیان و مسلمانان را توصیف می‌کند که به نبرد گابیتا-یرموک منتهی می‌شود، نبردی که در آن ارتش روم در سال ۶۳۶م شکست خورد.

‏تاریخ این نبرد در این روایت سریانی حتی با تاریخ استاندارد ارائه شده در تاریخ‌نگاری‌های اولیه عربی اسلامی مطابقت دارد؛ یعنی رجب ۱۵ هجری و آگوست ۶۳۶. منطقه گابیتا هم در منطقه ای قرار گرفته که تواریخ اسلامی به آن اشاره کرده اند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۴۶
رسول چگینی

یکی از فضائلی که در روایات برای امام حسین (علیه السلام) برشمرده شده است، استجابت دعا در زیر قُبّه سیدالشهدا (علیه السلام) است. در منابع حدیثی، روایات متعددی ناظر به این معنا وجود دارد مانند:

۱- پیامبر (صلی الله علیه وآله): «حق زائر امام حسین(ع) بر خدا این است که او را عذاب نکند، دعا در زیر قبه او مستجاب است، و شفا در تربت او قرار داده شده…» (خزاز رازی، علی بن محمد، کفایهْ الاثر فی النصّ علی الأئمهْ الإثنی عشر، ص ۱۶ – ۱۷، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق).

۲- در یکی از زیارات امام حسین (علیه السلام) آمده است: «… السلام على من الإجابة تحت‏ قبته‏…». سلام بر آن‌که استجابت دعا در زیر قبّه او است. (ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزارالکبیر، ص ۴۹۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۹ق)

۳- روایت شده است: «خداوند در عوض شهادت امام حسین (ع) چهار خصلت عطا کرده است: شفا را در تربتش نهاد، اجابت دعا را زیر قبّه‌اش قرار داد، ائمه بعدى از نسل او هستند، مدت زمانى را که زائرین آن‌حضرت براى زیارت مى‏گذرانند، جزو عمرشان به حساب نمى‏آورد» (ابن فهد حلی، احمد، عدهْ الداعی و نجاح الساعی، ص ۵۷، بیروت، دار الکتب الإسلامی، ۱۴۰۷ق).

پرسشی که در این زمینه وجود دارد اینکه اگر منظور از این قبّه، همان گنبد باشد، آیا در زمان معصومان چنین گنبدی وجود داشته است؟!

در پاسخ به این پرسش باید گفت که قبه به معنای گنبد است و این روایات بیانگر وجود گنبدی بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) هستند.

البته روایت نخست که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده، یکی از پیشگویی‌های حضرت است که پیش از شهادت امام حسین (علیه السلام) بیان شده است؛

بنابراین، عدم وجود قبه در آن زمان، خدشه‌ای به این روایت وارد نمی‌سازد؛ بلکه بیانگر پدید آمدن این رویداد در آینده‌ای نزدیک است.

اما روایات دوم و سوم مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) است؛

روایت دوم از ناحیه مقدسه صادر شده است که قائل آن امام زمان (علیه السلام) است و صدور آن به نیمه دوم قرن سوم باز می‌گردد ؛

و روایت سوم بدون ذکر نام امام است که به نظر می‌رسد قائل آن امام صادق (علیه السلام) باشد؛ در ادامه به شواهد آن اشاره می شود.

در نتیجه، روایات مربوط به وجود قبه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام)، عمدتاً مربوط به نیمه نخست قرن دوم هجری است.

اکنون باید به سراغ گزارشات تاریخی رفت و زمان ساخت قبّه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) را به دست آورد.

گزارشات تاریخی زمان ساخت قبّه بر روی قبر امام حسین (علیه السلام)

اولین گزارشات پیرامون قبر امام حسین (علیه السلام)، مربوط به قبیله بنی اسد است که به تدفین پیکرهای مطهر شهدای کربلا پرداختند.

امام سجاد (علیه السلام) به ماجرای دفن اجساد طاهر شهدا اشاره کرده‌اند که عصر عاشورا وقتی کارزار کربلا را مملو از پیکرهای پاک شهیدان دیدند، فریاد برآوردند به گونه‌ای که نزدیک بود جان مبارک ایشان از بدن خارج شود، پس حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) خطاب به برادرزاده خویش فرمودند:

«خداوند از برخی مردمان میثاق گرفته که آنها این اعضای پراکنده را جمع می‌کنند و آنها را دفن می‌کنند و برای این سرزمین، قبر سید الشهدا را علامتی قرار می‌دهند که اثر آن هیچگاه از بین نمی‌رود و گذشت روزگار نشان آن را ناپدید نمی‌کند و ائمه کفر و پیروان گمراهی تلاش می‌کنند که آن را از بین ببرند و نابود کنند اما تلاش آنها اثری جز آشکار شدن و بالاتر رفتن درجه آن نمی‌شود.» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۶۲٫)

این قبر مطهر از زمان شهادت امام حسین (علیه السلام) به زیارتگاه عاشقان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) تبدیل شد و مردم برای عزاداری و دعا و زیارت به آنجا می آمدند.

حضور جابر بن عبدالله انصاری در اربعین شهادت امام حسین (علیه السلام) در آنجا، از اولین گزارشاتی است که بر آشکار بودن قبر سید الشهدا (علیه السلام) و زیارت آنجا توسط مردم دلالت دارد (مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص ۴۶، نجف، دار المفید، بی‌تا).

البته گزارشات دیگری نیز وجود دارد که بر این نکته تأکید می‌کنند: علی بن اسباط (زنده در ۲۳۰ق)، از راویان موثق شیعه و از اصحاب امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) نقل می‌کند که وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به مناطق اطراف رسید، زنان قبایل برای زیارت قبر حضرت و برآوردن شدن حاجت خود (فرزند خواستن) به آنجا می‌آمدند و حاجت روا می‌شدند (عده ای از علما، اصول ستة عشر، ص ۳۴۰، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۳ق).

گزارشاتی که بر زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) چهار سال بعد از حادثه کربلا اشاره دارند، بر شناخته شده و محل مراجعه بودن تربت سید الشهدا (علیه السلام) دلالت دارند؛

برای نمونه در منابع تاریخی نقل شده است که چهار سال بعد از حادثه کربلا، در سال ۶۵ قمری، توّابین، به فرماندهی سلیمان بن صُرَد خُزاعی، پیش از رفتن به سوی شام، از کوفه عازم کربلا شدند و بر سر قبر امام حسین (علیه السلام) حاضر شده و یک شبانه روز در آنجا به سوگواری و گریه و نماز پرداختند.

گفته شده که ازدحام توابین در گرداگرد آن قبر مطهر، بیشتر از ازدحام پیرامون حجر الاسود بوده است (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج ۵ ص ۵۹۰، مصر، دار المعارف، الثانیه، ۱۳۸۷ق).

مختار بن ابوعبیده ثقفی نیز اندکی پیش از قیامش در کوفه، (حوالی سال ۶۶ قمری)، زمانی که از مکه به کوفه می‌آمد، ابتدا به قادسیه و از آن جا به کربلا بر سرِ قبر امام حسین (علیه السلام) رفت و آن را زیارت کرد.

وی، خطاب به امام (علیه السلام) گفت: «لباسم را از تنم در نخواهم آورد، مگر آن که از کسی که تو را کشت و با تو جنگید، انتقام بگیرم، یا آن که کشته گردم» و آن گاه با قبر، وداع کرد (خوارزمی، موفق بن احمد، ج ۲ ص ۲۱۴، انوار الهدی، دوم، ۱۳۸۱ش).

بنابراین، فهمیده می‌شود قبر مطهر امام حسین (علیه السلام)، نزد مسلمانان و به ویژه شیعیان کاملاً شناخته شده بود و برای عزاداری و زیارت به آنجا مراجعه می‌کردند.

اما نسبت به ساخت بنا و گنبد بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) باید گفت که منابع تاریخی اطلاعات زیادی در این رابطه از خود بروز نمی‌دهند. صدالبته بالاگرفتن منازعات سیاسی و اجتماعی پس از حکومت یزید بن معاویه و سیاست به حاشیه راندن اهل بیت (علیهم السلام) و فشارهای فراوان علیه شیعیان توسط بنی امیه، ثبت رویدادهای امامتی و شیعی در منابع تاریخی را با سختی مواجه ساخت.

بر این اساس، غیر از گزارشات تاریخی، باید به سراغ قرائن و شواهد موجود در روایات دینی رفت تا پیشینه ساخت بنا بر روی قبر مطهر ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را به دست آورد.

آنچه که از روایات به دست می‌آید آنکه قبر امام حسین (علیه السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام)، با عنوان حائر و دارای قبّه شناخته می‌شده است.

حائر در لغت به معنای سرگردان و متحیر است. به مکان گودی که وسط آن صاف و اطرافش بلند باشد و آبِ جمع شده در آن راه خروج نداشته باشد نیز حائر می‌گویند (زبیدی، تاج العروس، ج ۶ ص ۳۲۱؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴ ص ۲۲۳؛ فراهیدی، العین، ج ۳ ص ۲۸۹). روایات زیادی از این عنوان برای اشاره به قبر امام حسین (علیه السلام) استفاده کرده اند.

درباره سبب حائر نامیده شدن حرم حسینی و رواج این واژه، چند قول مطرح شده است، از همه مشهورتر آن است که پس از فرمان متوکل عباسی (حک: ۲۳۲ـ۲۴۷ق) مبنی بر ویران کردن بنای روی قبر و آب بستن به قبر، آب نزدیک قبر ایستاد و آن را فرا نگرفت (حارَ الماء) و ازاین‌رو، این مکان به حائر شهرت یافت (عاملی، محمد بن مکی، ذکری ‌الشیعة فی احکام‌ الشریعة، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‌، ۱۴۱۹ق).

ولی برخی این وجه را نپذیرفته‌اند؛ زیرا روایاتی از امام صادق (علیه السلام) (م ۱۴۸ق) وجود دارد که حضرت پیش از زمان متوکل، از نام حائر برای این مکان استفاده کرده‌اند (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۸۶؛ همچنین: ص ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳، ۱۸۷).

شیعیان نیز در آن دوره این نام را به کار می بردند (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۱۱۵)؛

بنابراین، فلسفه این نامگذاری به دلیل دیگری باز می گردد.

با استناد به قرائن دیگر، می‌توان این احتمال را تقویت کرد که علت نامگذاری محل قبر امام حسین (علیه السلام) به حائر، ویژگی جغرافیایی آن نقطه بوده که به صورت گودال وجود داشته است.

بیان شد که حائر در لغت به معنای منطقه گودی است که آب در آنجا جمع می شود؛ بنابراین، تناسب زیادی میان معنای لغوی و ویژگی طبیعی محل قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد.

از برخی عباراتی که در مقاتل ذکر شده‌اند، می‌توان به شاخصه گودال بودن محل شهادت امام حسین (علیه السلام) پی برد.

عمر بن سعد در واپسین لحظات حیات سید الشهدا (علیه السلام)، به خولی بن یزید اصبحی دستور داد که برای به شهادت رساندن امام (علیه السلام)، نزد پیکر حضرت پایین برود؛ وقتی او نتوانست این جنایت را انجام دهد، سنان بن انس پایین رفت (ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص ۱۲۶، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش). عبارت «انزل الیه» دلالت بر محل گودی دارد که پیکر پاک سید الشهدا (علیه السلام) در آنجا قرار داشت.

برخی روایات به این ویژگی ظاهری محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز اشاره دارند.

امام صادق (علیه السلام)، سخنی از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده‌اند که ایشان محل قبر خویش را با عنوان «المَوعِدُ حُفرَتیِ وَ بُقعَتیِ الَّتی اُستَشهَدُ فِیهَا و هِی کربَلَاء (ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص ۶۶): محل دیدار من حفره و موضعی است که در آن به شهادت می‌رسم و آن کربلاست.»

روایت دیگری که گفت‌وگوی امام با اُم سلمه را نشان می‌دهد نیز بر وجود این گودال اشاره دارد: «وَ اللهِ یا أُمِّ إِنِّی لَأَعرِفُ الیَومَ الَّذِی أُقتَلُ فِیهِ وَالسَّاعَهَ الَّتِی أُحمَلُ فِیهَا وَالحُفرَهَ الَّتِی أُدفَنُ فِیهَا (خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص ۲۰۳، بیروت، البلاغ، ۱۴۱۹ق): قسم به خدا ای مادر من می شناسم روز و ساعتی را که در آن به قتل می رسم و حفره ای که در آن دفن می شوم.»

اگرچه ممکن است این روایات ناظر به گودی قبر باشد، اما می‌توان به عنوان شاهدی بر وجود گودال در محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مورد استناد قرار گیرد.

البته این محدوده که با عنوان حائر شناخته می‌شده است، بعدها دارای بنایی گردید که برای حضور در کنار قبر مطهر، باید از در ورودی آن داخل می‌شدند.

گزارشاتی که حضور در کنار قبر امام حسین (علیه السلام) را با واژه «دخل الحائر» مطرح می کنند، گویای وجود این بنا هستند؛ زیرا داخل شدن در محوطه‌ای، مستلزم وجود در برای آن محوطه است، و وجود در، دست‌کم وجود بنایی چهاردیواری را اثبات می کند.

برای نمونه بیان شده است که وقتی مصعب بن زبیر، هنگام عزیمت به جنگ با عبد الملک بن مروان، در سال ۷۱ یا ۷۲ قمری، داخل حائر مربوط به قبر اباعبدالله (علیه السلام) شد:

«فَلَمّا بَلَغَ الحَائرَ دَخَلَ، فَوَقَفَ عَلی قَبرِ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام» (عده ای از علما، الاصول الستة عشر، ص ۳۳۹).

وقتی به حائر رسید ، وارد شد و کنار قبر حسین علیه السلام ایستاد.

روایاتی نیز از امام صادق (علیه السلام) وجود دارد که حضرت هنگام آموزش زیارت‌نامه امام حسین (علیه السلام) به مُفَضَّل بن عمر، اینگونه سفارش کردند که: «ای مفضل هنگامی که نزد قبر حسین بن علی رفتی پس نزد در ورودی بایست و این کلمات را بگو…» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۰۶).

در برخی از این نقل‌ها، از زبان امام صادق (علیه السلام)، به وجود حائر (حرم) و باب (درگاه) و قبّه (گنبد) (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۸۹) اشاره شده است.

حتی در احادیثی، حضرت از «الباب الذی یَلِی المَشرِقَ (دری که سَمت مشرق است)» (ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۲۲۸)، «الباب الذی عِندَ رِجلِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام (دری که نزد پای علی اکبر است)» (طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج ۲ ص ۷۲۲، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق)، و نیز «خارِج القُبَّهِ (خارج از گنبد)» (ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص ۴۲۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ق) سخن به میان آورده اند.

همه اینها، حکایت از آن دارد که پیش از سال ۱۴۸ هجری – که سال رحلت امام صادق (علیه السلام) است – ، بر مزار امام حسین (علیه السلام)، بنایی شامل دیوار و در وگنبد وجود داشته است.

صدالبته در روایت نخست که حضرت به مفضل آموزش دادند، شاهدی بر وجود این بنا پیش از سال ۱۲۸ قمری است؛ زیرا راوی این روایت، جابر جعفی است و او در سال ۱۲۸ قمری از دنیا رفته است؛ بنابراین، وجود این بنا بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) در زمان بنی امیه (حک: ۴۱-۱۳۲ق) قابل اثبات است.

روایت حسین بن ابی حمزه از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)

گزارشات دیگر نیز بر صحت این برداشت حکم می‌کنند. در روایتی که حسین بن ابی حمزه از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل کرده، می‌گوید:

«در سالهای آخر بنی امیه قصد قبر امام حسین (ع) کردم، پس به غاضریه رسیدم و زمانی که مردم در خواب بودند، غسل کردم و رو به سوی قبر رفتم تا به باب حائر رسیدم، مردی زیبا رو و خوشبو با لباسی بسیار سفید به سوی من آمد و گفت: برگرد، تو نمی‌توانی به آنجا بروی.

پس من به سوی فرات بازگشتم، پس نیمه شد دوباره غسل کردم و به سوی قبر رفتم و وقتی به باب حائر رسیدم، همان مرد دوباره آمد و گفت برگرد تو نمی‌توانی به آنجا بروی، پس من منصرف شدم و آخر شب دوباره غسل کردم و به سوی قبر رفتم، پس وقتی به باب حایر رسیدم همان مرد خارج شد و گفت تو نمی‌توانی به آنجا بروی، گفتم چرا نمی‌توانم به نزد فرزند رسول خدا (ص) و سید جوانان اهل بهشت بروم، در حالی که از کوفه آمده‌ام و این شب جمعه بود و می‌ترسم در اینجا صبح کنم و طرفداران بنی امیه مرا به قتل برسانند، آن مرد گفت برگرد، تو نمی‌توانی به آنجا بروی،

گفتم چرا نمی‌توانم، گفت: همانا موسی بن عمران برای زیارت قبر حسین (ع) اجازه گرفته و خداوند به او اجازه داده و او همراه با هفتاد هزار فرشته به اینجا آمده، تو بازگرد هر زمانی که حضرت موسی و فرشتگان به آسمان رفتند، به اینجا بیا، پس من بازگشتم و به کنار فرات رفتم تا وقتی که فجر آشکار کرد غسل کردم و نزد قبر رفتم پس هیچ کسی را آنجا ندیدم، پس نماز صبح را آنجا خواندم و به سمت کوفه خارج شدم.» (ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج ۲ ص ۵۶۸، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹ق).

محمد بن ابی طالب حسینی (م قرن ۱۰ ق) نیز بر وجود مسجدی بر روی قبر سیدالشهدا (علیه السلام) در زمان بنی امیه تصریح می‌کند و می‌گوید آنها تلاش زیادی برای مخفی کردن و از بین بردن آثار این قبر مطهر کردند (حسینى موسوى، محمد بن أبی طالب‏، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس‏، ج ۲ ص ۴۷۴، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۸ق).

بنابراین، وجود بنایی که دارای گنبد و در بوده، بر روی قبر سیدالشهدا (علیه السلام) در نیمه نخست قرن دوم قابل اثبات است و روایاتی که وعده استجابت دعا در زیر قبه امام حسین علیه السلام را بیان کرده‌اند، کاملاً صحیح و مطابق با واقع است.

البته همچنان این ابهام باقی می‌ماند که چه کسی یا گروهی اولین مرتبه این بنا را بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) ساخته‌اند؟

طبق گفته برخی منابع، مختار ثقفی اولین نفری بود که اقدام به ساخت گنبد بر روی قبر مطهر امام حسین (علیه السلام) کرد.

او در روزگار حکومتش در کوفه بنایی بر روی قبر امام حسین (علیه السلام) ساخت که گنبدی آجری آن را دربر می‌گرفت.

این نخستین گنبدی است که در تاریخ اسلام در سال ۶۶ قمری ساخته شده است.

وی مسجدی را نیز در کنار قبر بنا کرد که نخستین بنای شهر کربلای فعلی بوده است.

مختار ثقفی هم چنین روستای کوچکی را پیرامون قبر ایجاد کرد که متشکل از مجموعه‌ای از خانه‌های ابتدایی بود که از گل و ساقه و شاخه درخت خرما ساخته شده بودند.

این تنه‌ها و شاخه‌ها از مناطق نزدیک قبر به ویژه از نینوا و غاضریه که دارای باغ های خرما و میوه بودند جمع آوری می‌شدند (الصدر، حسن، نزهة أهل الحرمین فی عمارة المشهدین، ص ۲۳، قم، مکتبة مرعشی نجفی، ۱۳۸۸ش؛ الکلیدار، عبدالحسین، بغیه النبلا فی تاریخ کربلا، ص ۱۶، و صص۹۹، ۱۹۲ و ۱۹۳، بغداد، مطبعة الرشاد، بی‌تا؛ انصاری، رئوف محمدجمیل، عمارة کربلاء، ص ۹۵، دمشق، مؤسسة الصالحانی،  ۲۰۰۵م).

با توجه به اینکه یکی از اهداف قیام مختار، خونخواهی سیدالشهدا (علیه السلام) بود و او نیز قبل از قیام، با حضور بر سر قبر امام حسین (علیه السلام)، بر این هدف خود تأکید کرد، بعید به نظر نمی‌رسد که بتوان او را به عنوان اولین کسی که بنایی بر قبر امام حسین (علیه السلام) ساخت، نام برد.

این بنای زیارتی که شامل دیوار و در و گنبد بوده، مورد توجه شیعیان قرار گرفت و سفارشات متعددی که از اهل بیت (علیهم السلام) برای زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) وجود داشت، آنجا را به عنوان ملجأ و پناهگاه شیعیان معرفی کرد.

البته سالها بعد در زمان بنی عباس، به جهت حضور زیاد شیعیان برای زیارت مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام)، هارون عباسی (حک:۱۷۰ـ۱۹۳ق) عده‌ای را روانه کرد تا مرقد امام را ویران سازند.

فرستادگان هارون مسجدی را که بر مرقد امام بنا شده و همچنین مسجدی را که بر مرقد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) برپا شده بود، ویران کردند. هارون همچنین از آنان خواسته بود درخت سدری را که در کنار مرقد امام (علیه السلام) روییده بود، قطع کنند و جای قبر را نیز با خاک یکسان سازند و آنان نیز چنین کردند (آل طعمه، سلمان‌هادی، کربلا و حرم‌های مطهر، ص ۹۳، تهران، مشعر، بی‌تا).

به همین علت است که در شمال غربى صحن را بعدها (باب السدره) نامیده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۰۰
رسول چگینی
پنجشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

آیا تعبیر «گودال قتلگاه» صحیح است؟

یکی از روضه های مشهوری که هنگام مقتل خوانی بیان می شود، مسائل مربوط به گودال قتلگاه است. اینکه تا چه میزان عبارت «گودال قتلگاه» مطابق با واقع بوده یا نه، توسط برخی مورد انکار قرار می گیرد.

در پاسخ به این پرسش باید گفت:
تعبیر گودال قتلگاه، ترجمه فارسی عباراتی است که شواهد تاریخی و روایی برای آن وجود دارد.

 تعبیر پایین رفتن: از برخی عباراتی که در مقاتل ذکر شده اند، می توان به شاخصه گودال بودن محل شهادت امام حسین (علیه السلام) پی برد. عمر بن سعد در واپسین لحظات حیات سید الشهدا (علیه السلام)، به خولی بن یزید اصبحی دستور داد که برای به شهادت رساندن امام (علیه السلام)، نزد پیکر حضرت پایین برود؛ وقتی او نتوانست این جنایت را انجام دهد، سنان بن انس پایین رفت:
«فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ.» 
ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص 126، تهران، جهان، 1348ش.

عبارت «انزل الیه» دلالت بر محل گودی دارد که پیکر پاک سید الشهدا (علیه السلام) در آنجا قرار داشت.

 

 تعبیر حفره: برخی روایات به این ویژگی ظاهری محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز اشاره دارند. امام صادق (علیه السلام)، سخنی از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده اند که ایشان محل قبر خویش را با عنوان «المَوعِدُ حُفرَتیِ وَ بُقعَتیِ الَّتی اُستَشهَدُ فِیهَا و هِی کربَلَاء»
محل دیدار من حفره و موضعی است که در آن به شهادت می‌رسم و آن کربلاست.
ابن طاووس، على بن موسى‏، اللهوف على قتلى الطفوف‏، ص 66.

روایت دیگری که گفت‌وگوی امام با اُم سلمه را نشان می‌دهد نیز بر وجود این گودال اشاره دارد: 
«وَ اللهِ یا أُمِّ إِنِّی لَأَعرِفُ الیَومَ الَّذِی أُقتَلُ فِیهِ وَالسَّاعَهَ الَّتِی أُحمَلُ فِیهَا وَالحُفرَهَ الَّتِی أُدفَنُ فِیهَا»
قسم به خدا ای مادر من می شناسم روز و ساعتی را که در آن به قتل می رسم و حفره ای که در آن دفن می شوم.
خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 203، بیروت، البلاغ، 1419ق.
اگرچه ممکن است این روایات ناظر به گودی قبر باشد، اما می توان به عنوان شاهدی بر وجود گودال در محل قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مورد استناد قرار گیرد.

 

 تعبیر حائر: یکی از تعابیری که در طول تاریخ برای مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام) استفاده شده است، حائر است. حائر در لغت به معنای سرگردان و متحیر است. به مکان گودی که وسط آن صاف و اطرافش بلند باشد و آبِ جمع شده در آن راه خروج نداشته باشد نیز حائر می‌گویند. روایات زیادی از این عنوان برای اشاره به قبر امام حسین (علیه السلام) استفاده کرده اند.
درباره سبب حائر نامیده شدن حرم حسینی و رواج این واژه، چند قول مطرح شده است، از همه مشهورتر آن است که پس از فرمان متوکل عباسی (حک: 232ـ247ق) مبنی بر ویران کردن بنای روی قبر و آب بستن به قبر، آب نزدیک قبر ایستاد و آن را فرا نگرفت (حارَ الماء) و ازاین‌رو، این مکان به حائر شهرت یافت. ولی این دیدگاه محل تردید است؛ زیرا روایاتی از امام صادق (علیه السلام) (م 148ق) وجود دارد که حضرت پیش از زمان متوکل، از نام حائر برای این مکان استفاده کرده اند.  شیعیان نیز در آن دوره این نام را به کار می بردند؛ بنابراین، فلسفه این نامگذاری به دلیل دیگری باز می گردد. با استناد به قرائن پیشین، می توان این احتمال را تقویت کرد که علت نامگذاری محل قبر امام حسین (علیه السلام) به حائر، ویژگی جغرافیایی آن نقطه بوده که به صورت گودال وجود داشته است. بیان شد که حائر در لغت به معنای منطقه گودی است که آب در آنجا جمع می شود؛ بنابراین، تناسب زیادی میان معنای لغوی و ویژگی طبیعی محل قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۱۸
رسول چگینی

زیارت قبر مطهر سید الشهدا علیه السلام در طول تاریخ از شعائری بوده که مسلمانان و به ویژه شیعیان اهتمام زیادی بر انجام آن داشته اند. این اهتمام به جهت سفارشات متعددی بوده که از سوی اهل بیت علیهم السلام درباره زیارت قبر امام حسین علیه السلام انجام گرفته است.

اسناد متعددی بر وجود فرهنگ زیارت در میان شیعیان از قرون میانی اسلامی وجود دارد اما به جهت فضای خفقان موجود در قرون اولیه، اسناد تاریخی کمتر به این مسئله اشاره کرده اند.

در این میان برخی فتاوا و اعترافات موجود از عالمان اهل سنت درباره زیارت کربلا توسط شیعیان که به منظور انتقاد و بیان حکم شرعی مطرح شده است، سند متقنی بر شیوع این فرهنگ در قرون اولیه می باشد.

 

یکی از اسناد قابل توجه، فتوایی است که از احمد بن حنبل (م 241ق) درباره مسائل مربوط به زیارت قبور است. ابن تیمیه (م 728ق) به نقل از ابوبکر خَلّال (م 311ق) از احمد بن حنبل اینگونه نقل می کند:

«ورخص فیه، ثم قال: ولکن قد ‌أفرط ‌الناس جدا، وأکثروا فی هذا المعنى، فذکر ‌قبر ‌الحسین وما یفعل الناس عنده. رواهما الخَلّال فی کتاب الأدب.»

احمد بن حنبل برای زیارت قبور رخصت داده است و گفته است: ولی مردم در این مسئله خیلی افراط و زیاده‌روی کرده اند. پس قبر حسین [علیه السلام] را نام برده و کارهایی که مردم آنجا انجام می دهند. خلال این سخن را در کتاب «الادب» نقل کرده است.

ابن تیمیه حرانی، اقتضاء الصراط المستقیم، ج 2 ص 272.

 

اگرچه در این متن توضیحات کافی درباره کیفیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط شیعیان وجود ندارد و در آثار موجود از ابوبکر خلال نیز افزوده ای بر این سخن یافت نمی شود، اما از سخن احمد بن حنبل می توان به گستردگی حضور شیعیان پی برد به گونه ای که احمد بن حنبل آن را به عنوان یکی از شواهد زیاده‌روی در زیارت قبور یاد کرده است.

با توجه به اینکه احمد بن حنبل در سال 241 قمری وفات کرده است، این سخن او را می توان ناظر به نیمه نخست قرن سوم هجری دانست. این سخن مطابق گزارشات دیگری است که بیانگر ممنوعیت زیارت قبر امام حسین علیه السلام در زمان متوکل عباسی (حک: 232-247ق) و تخریب بارگاه مطهر سید الشهدا علیه السلام توسط متوکل ملعون است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۳۹
رسول چگینی

 

 

یکی از سنت های پسندیده مسلمانان در طول تاریخ، گریه و عزاداری برای شهادت امام حسین علیه السلام بوده است. با نگاهی به منابع تاریخی و حدیثی، می توان به وجود چنین سنتی در میان اهل سنت نیز پی برد. در این نوشتار، ابتدا روایاتی که بر فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام وجود دارد، بیان می گردد و در ادامه، سیره پیامبر صلی الله علیه وآله، صحابه و تابعان در گریه برای سید الشهدا علیه السلام ذکر می شود.

 

فضیلت گریه برای امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت

در روایات معتبر اهل سنت برای گریه، عزاداری، و حتی صرف حزن‌ و اندوه، در عزای اهل‌بیت علیهم السلام پاداش بیان شده است. از جمله در کتاب «فضائل الصحابه»، احمد بن حنبل (م 241ق) رئیس مذهب حنبلی‌ها روایتی را از امام حسین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت پاداش یک قطره اشک ریختن در عزای اهل‌بیت علیهم السلام را داخل شدن در بهشت می‌داند.

حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِسْرَائِیلَ، قَالَ: رَاَیْتُ فِی کِتَابِ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ یَدِهِ، نا اَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ اَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قثنا الرَّبِیعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: کَانَ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ، یَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَیْنَاهُ فِینَا دَمْعَةً، اَوْ قَطَرَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قَطْرَةً، اَثْوَاهُ اللَّهُ (عزّوجلّ) الْجَنَّةَ.[1]

احمد بن اسرائیل می‌گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابوعبدالرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی همیشه می‌فرمود: هر کس چشمانش برای ما پراشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد.

منابع دیگری نیز این حدیث را منعکس کرده اند از قبیل: محب الدین طبری (م 694ق)،[2] سخاوی شافعی (م 902ق)،[3] ملاعلی قاری (م 1014ق)،[4] و قندوزی حنفی (م 1294ق).[5]

بر اساس این روایت، گریه در عزای اهل‌بیت علیهم السلام و به ویژه امام حسین علیه السلام نه تنها جایز و مشروع است، بلکه مطلوب و پسندیده بوده و از ثواب فوق‌العاده‌ای برخوردار است، به گونه ای که هر کسی در عزای ائمه و امام حسین علیه السلام بگرید، حق‌تعالی او را در بهشت جای خواهد داد.

گریه بر امام حسین علیه السلام در سیره پیامبر (ص) و صحابه

در این بخش، روایات و گزارشات تاریخی اهل سنت درباره گریه و عزاداری در سیره پیامبر (ص)، اهل بیت (ص)، صحابه و تابعان بر امام حسین علیه السلام گردآوری شده است.

احمد بن حنبل (م۲۴۱ ق) به اسنادش از عبدالله بن نجی از پدرش نقل نموده که: من همراه علی رضی الله عنه به سوی صفین در حرکت بویدم که به نینویَ رسیدیم، پس علی رضی الله عنه صدا کرد: صبر کن ای اباعبدالله، در نزد رودخانه ی فرات صبر کن، سوال کردم: برای چه؟ فرمود: روزی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل گردیدم در حالی که از چشمانش اشک جاری بود، گفتم: ای فرستاده ی خدا آیا کسی شما را ناراحت کرد؛ که از چشمانتان اشک جاریست؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: لحظاتی قبل جبرئیل نزد من بود و به من خبر داد که حسین نزدیک رودخانه ای فرات کشته خواهد شد، پس به من فرمود آیا می خواهی تربتی را که او در آنجا کشته خواهد شد را به تو بدهم تا او را بو کنی، گفتم: آری، پس جبرئیل مقداری از خاک او را به من داد و منتوانستم جلوی اشکهای چشم را بگیرم.[6]

هیثمی (م۸۰۷ ق) رجال این حدیث را توثیق کرده است.[7]

بلاذری (م۲۷۹ ق) نقل می کند: هنگامی که خبر شهادت حسین به اهالی مدینه رسید، بسیار به نوحه سرای و فریاد زدن بر او پرداختند که بیشترین این نوحه سرایی از خانه های بنی هاشم بود.[8]

و یا به اسنادش از ابوبکر هذلی از حسن بصری نقل می کند: هنگامی که حسین کشته شد و خبرش را به حسن بصری دادند، به گونه ای گریه نمود که دو کتفش تکان خورد (کنایه از شدت گریه است) و گفت: پسر پست‌ترین کنیزان، پسر پیامبرش را کشت![9]

ترمذی (م۲۹۷ ق) به اسنادش از سلمی نقل می کند: برای سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و اله وارد شدم در حالی که گریان بود، گفتم: چه چیز تو را گریان کرده است؟ گفت: رسول خدا را در خواب دیدم در حالی که سر و محاسنش خاک آلود بود، گفتم: ای رسول خدا تو را چه شده است؟ فرمود: الان من شاهد کشته شدن حسین بودم.[10]

طبری (م۳10 ق) از قرة بن قیس تمیمی نقل می کند: زنان را دیدم، وقتی که بر حسین و یاران و فرزندان وی گذتشه، فغان می کردند و به صورتهای خویش می زدند. هر چه را فراموش کنم گفته ی زینب دختر فاطمه را فراموش نمی کنم که وقتی بر برادر مقتول خویش گذشت می گفت: ای محمدم، ای محمدم، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گونید، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون اعضای بریده! ای محمدم، دخترانت اسیرند، باقیماندگانت کشتگانند که باد بر آنها می وزد؛ گوید: به خدا همه ی دشمن و دوست را به گریه انداخت.[11]

طبرانی (م۳۶۰ ق) به اسنادش از عمار بن ابی عمار نقل می کند که از ام سلمه شنیدم که می گفت: شنیدم که جنیان بر حسین گریه می کردند و بر او نوحه می خوانند.[12] هیثمی رجال سند این حدیث را صحیح دانسته است.[13]

ابن جوزی (م ۶۵۴ ق) به اسنادش از حسن بن کثیر نقل می کند: هنگمی که علی علیه السلام به کربلا رسید، توقف نمود و گریه کرد و گفت: در اینجا کشته می شوند، اینجا محل اقامت چهارپایانشان است و اینجا محل بارهایشان و اینجا محل شهادت مردانشان، پس بسیار گریه نمود.[14]

ذهبی (م ۷۴۸ ق) به اسنادش از شهر بن حَوثَب نقل می کند هنامی که خبر کشته شدن حسین را آوردند، من نزد ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و اله بودم، پس گفت: آیا به تحقیق چنین کردند؟! خداوند خانه هایشان و قبرهایشان را زا آتش پرکند، پس بیهوش افتاد.[15]

هیثمی (م ۸۰۷ ق) به اسنادش از عایشه نقل کرده که: حسین در حالی که بر رسول خدا وحی می شود، بر او وارد گردید و نزد رسول خدا رفت و بر پشت وی سوار شد، جبرئیل به رسول خدا گفت: آیا او را دوست داری ای محمد؟! رسول خدا فرمودند: ای جبرئیل چرا نباید فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت: امتت بعد از تو او را خواهند کشت، پس دستش را دراز نمود و مقداری تربت سفید به او داد و گفت: این سرزمینی است که فرزندت در آن کشته خواهد و اسمش طف است؛ هنگامی که جبرئیل از نزد رسول خدا خارج گردید، رسول خدا از اتاق خارج شد در حالی که تربت را در دست داشت و گریه می نمود و گفت: ای عایشه همانا جبرئیل به من خبر داده که فرزندم حسین در زمین طف (سوزناک) کشته خواهد شد و امت من بعد از من دچار فتنه خواهند شد، پس در حالی که گریان بود نزد یارانش علی، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر رفت و آنان گفتند: چه چیز تو را گریان کرده است ای رسول خدا؟ گفت: جبرئیل مرا خبر داده است که فرزندم حسین بعد از من در سرزمین طف کشته خواهد شد و برای من این خاک را آورده و از مکان قبرش مرا آگاه کرده است.[16]

ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲ ق): هنگامی که کاروان بازماندگان کربلا وارد مدینه شدند، زنی از دختران عبدالمطلب در حالی که موهایش را پریشان نموده بود و دستش را بر سرش گذاشته بود با گریه می گفت: چه می گویید به رسولتان اگر بگویید؛ چه کردید با عترت و خانواده ی من بعد از فقدانم در حالی که آخرین امت بودید! گروهی از آنها اسیر و گروهی در خون خود آغشته شدند، این پاداشن من نبود که مشا را نصیحت کردم شما بعد از من بدترین رفتار را با صاحبان رحمم نمودید.[17]

وجود این سیره در میان مسلمانان باعث شده بود که برخی علمای اهل سنت نیز به گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام بپردازند. برای نمونه ابن کثیر (م 774ق) در تاریخ خود چنین می نویسد:

در روز عاشورا از سبط ابن جوزی خواسته شد که بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگی شهادت امام حسین علیه السلام برای مردم سخن گوید. سبط ابن جوزی این خواسته را پذیرفت و بر بالای منبر تکیه زد، او پس از یک سکوت طولانی، دستمال خویش بر صورت نهاد و گریه شدیدی سرداد و آن گاه در حالی که می گریست این دو بیت شعر را سرود:

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه

و الصور فی نشرالخلایق ینفخ

لابد أن ترد القیامه فاطم

و قمیصها بدم الحسین ملطخ

وای به حال کسی که شفیع اش دشمن او باشد! در هنگامه قیامت، که برای بیرون آمدن مردم از زمین در صور دمیده می شود.

سرانجام در قیامت فاطمه زهرا وارد محشر می شود، در حالی که پیراهن او به خون حسین علیه السلام آغشته است.

سپس سبط ابن جوزی از منبر پایین آمد و اشک ریزان به خانه خویش رفت.[18]

بنابراین فهمیده می شود در منابع اهل سنت روایات متعددی وجود دارد که بر فضیلت گریه بر اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام حسین علیه السلام و سیره پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و صحابه در عزاداری برای ایشان دلالت دارد.

 

[1] . فضائل الصحابه، ج 2 ص 675.

[2] . ذخائر العقبی، ج ۱ ص ۱۹.

[3] . استجلاب ارتقاء الغرف بحب اقرباء الرسول ذوی الشرف، ج ۱ ص ۴۳۱-۴۳۲ ح ۱۶۰.

[4] . البته او این حدیث را به نقل از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کرده است. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج ۹ ص ۳۹۸۰.

[5] . ینابیع المودة لذوی القربی، ج ۲ ص ۱۱۷.

[6] . مسند احمد حنبل ج 1 ح 649 ص 137 / تهذیب التهذیب ج 2 ش 1391 ص 319 / تذکره الخواص ص 319/ مسند ابویعلی ش 363/ مسند بزار ش 2641/ معجم الکبیر ش 2811/ سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 407.

[7] . مجمع الزوائد ج 9 باب 16 ح 15112 ص 301.

[8] . انساب الاشراف ج 3 ص 417.

[9] . انساب الاشراف ج 3 ص 425 / تذکره الخواص ص 338.

[10] . سنن ترمذی کتاب المناقب باب 31 ح 3780 / تهذیب التهذیب ج 2 ش 1391 ص 325 / تاریخ الخلفا ص 208/ سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 428.

[11] . تاریخ طبری ج 7 ص 3065 / تذکره الخواص ص 326.

[12] . معجم الکبیر ح 2862 – 2867 / سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 428.

[13] . مجمع الزوائد ج 9 ش 15179.

[14] . تذکره الخواص ص 319.

[15] . سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 429 / تذکره الخواص ص 338/ البدایه و النهایه ج 5 ص 501.

[16] . مجمع الزوائد ج 9 ش 15114.

[17] . تهذیب التهذیب ج 2 ش 1391 ص 323.

[18] . البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۲۰۷ (حوادث ۶۵۴ هجری قمری).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۱۲:۰۱
رسول چگینی

در نوشته پیشین توضیح دادیم که قدیمی ترین سند تاریخی که به ماجرای نحوه شهادت دختر خردسالی از فرزندان امام حسین علیه السلام اشاره دارد، مربوط به کتاب «کامل بهایی» عماد الدین طبری (م حدود 700 ق) است. طبری این سخن خود را از کتاب «الحاوِیَةُ فِی مَذَمّاتِ معاویه یا مَثالِبُ بنی‎اُمَیَّة» نوشتة قاسم‌ بن‌ محمد‌ بن‌ احمد مأمونی (م حدود 500 ق) نقل کرده است.

خبر خوش برای پژوهشگران تاریخ و حدیث اینکه در جدیدترین کاوشهای علمی، نسخه ای نفیس و نایاب از یکی از کتابهای مأمونی در کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه به دست آمده است که ماجرای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در آن نقل شده است.

بر این اساس، قدمت منبع نقل شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها، تا قرن پنجم هجری مستند می شود.

البته در این گزارش، تصریحی به نام دختر خردسال و نسبت او با امام حسین علیه السلام نشده است اما این ماجرا، دقیقا مطابق جریان شهادت حضرت رقیه بنت الحسین علیهما السلام است.

 

در این کتاب اینگونه ثبت شده است:

 

 

«انّ یزید لمّا أنزل آل النبی بیتاً من بیوت داره کان فیهم صبیة.. ابنة أربع سنین، وکانت مشتاقة إلی ابیها، وکانوا یکتمون ذلک عنها.. فانتبهت من منامها فی الهاجرة وقالت: یا امّاه رأیت أبی فی المنام.. وأین هو؟ فصیحن بأجمعهنّ. فبعث إلیهنّ یزید أن یسألهنّ؛ وذلک أنه کان فی مقیله فانتبه لصحیهنّ، فسألهنّ فقلن: إنّ هذه الصبیة رأت أباها فی المنام، وقصصن علیه القصة. فأخبره بذلک وأمره اللعین بطرح رأس أبیها فی حجرها. فعلوا کذلک فصاحت: ما هذا؟ فقالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة وفاضت وماتت».

 

هنگامی که یزید خاندان پیامبر را در یکی از خانه ها ساکن کرد در میان آنها دختری چهارساله وجود داشت که خیلی برای دیدار پدرش مشتاق بود ولی [شهادت پدرش] را از او مخفی کرده بودند،... شبی از خواب بیدار شد و گفت: ای مادرم من پدرم را در خواب دیدم... پدرم کجاست؟ پس همه زنان شیون و فریاد کردند. یزید از صدای گریه زنان بیدار شد و شخصی را فرستاد تا علت این سروصدا را از آنها بپرسد، زنان جریان را برای او تعریف کردند که این دختر پدرش را در خواب دیده است. وقتی این خبر به یزید رسید، آن ملعون دستور داد که سر پدرش را در دامن آن کودک بگذارند. پس وقتی این کار را کردند دختر فریاد زد: این کیست؟ به او گفتند: سر پدرت است. پس دختر بی تابی و گریه فراوانی کرد و از دنیا رفت.

 السنی فی قتل أولاد النبی (ص) تألیف مأمونی صاحب الحاویة، ص 104.

 

گفتنی است نسخه خطی کتاب نایاب و ارزشمند السنی فی قتل أولاد النبی (ص) به وسیله استاد سید محمد موسوی نژاد در حال تصحیح است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۴۵
رسول چگینی

سیستان که در گذشته با نام «سجستان» شناخته می شد، یکی از مناطقی است که تاریخ درخشانی در حمایت از اهل بیت علیهم السلام داشته است.
فتح این منطقه در دوران خلافت عمر بن خطاب بود اما با خروج اعراب از این منطقه، آنان به کیش گذشته خود بازگشتند و همین اقدام باعث شد که در زمان عثمان، دوباره به آن منطقه هجوم ببرند. البته پس از جنگ پرتلفاتی که کشته های اعراب بیش از مردم سیستان بود، شاه سیستان به نام «ایران پسر رستم پسر آزادخو پسر بختیار» پس از مشورت با موبد موبدان، شخصی را نزد فرمانده لشکر اعراب فرستاد و اعلام کرد: «ما از نبرد عاجز نیستیم؛ زیرا شهر مـا، شـهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه نمی‌توان جنگید؛ چه ما در کتابها خوانده‌ایـم که شما سپاهیان خدایید و به سوی ما خواهید آمد و محمد فرستاده خداست. بنابراین صلح کردن از جنگ و خونریزی بهتر است». به دنبال این پیشنهاد، فرمانده اعراب دستور داد مسلمانان سلاح خود را بر زمین بگذارند، و سرانجام کار آنان به صلح انجامید (بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۸۱).

 

پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام
مردمان این منطقه از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند به گونه ای که در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام پس از اینکه والی ایشان برای کمک به امام در جنگ صفین، آن منطقه را ترک کرد و  معاویه با سوء استفاده از فرصت، شخصی را به عنوان والی منطقه به آنجا اعزام کرد، مردم سیستان از پذیرش او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی می‌خواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی و علی بن ابی طالب باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علیه السلام به نوبت، والیـانی بـه سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند (موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص٨٥-٨٤).

 

عدم سب امیرالمؤمنین علیه السلام
از دیگر رویدادهایی که نام مردم سیستان را بر تارک دوستداران اهل بیت علیهم السلام قرار می دهد، عدم سب امیرالمؤمنین علیه السلام است. یاقوت حموی (م 626ق) در وصف مردم سیستان می‌نویسد: 
«و بالاتر از همه اینها اینکه در زمانی‌ که علی بن ابیطالب (رضی‌الله‌عنه)، بر روی منابر شرق و غرب (مناطق اسلامی) مورد لعن واقع می‌شد، بر منابر منطقه سیستان بجز یک‌بار هرگز مورد لعن واقع نشد. اهالی سیستان از این فرمان بنی‌امیه سرپیچی کردند و اجازه ندادند که بر منبرهایشان احدی لعن شود... و کدام شرفی بزرگتر از این که اهالی سیستان از لعن برادر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام)) بر منبرهایشان جلوگیری کردند در حالی‌که حضرت علی (علیه‌السّلام) بر منابر شهرهای (مهمی چون) مکه و مدینه مورد لعن قرار می‌گرفت.» (حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱).

 

اولین قیام مردمی برای خونخواهی امام حسین علیه السلام
سال 61 و همزمان با وقوع حادثه کربلا، والی سیستان «عباد بن زیاد» برادر عبیدالله بن زیاد بود. چند ماه پس از واقعه خونین عاشورا، وقتی خبر این جنایت به مردم سرزمین های اسلامی رسید، مـردم سیستان بـا شـنیدن‌ ایـن خبـر بـه خـونخـواهی اباعبـدالله الحسین علیه السلام، بر ضد یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان، عباد بن زیاد قیام کردند. 
با وجود قدرت نظامی زیادی که حاکم سیستان داشت، اما از مواجهه با مردم خشمگین ناتوان بود و عباد بن زیاد با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فرار کرد و تا ماه ها سیستان بدون والی ماند. بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جـای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزید بن زیاد و ابوعبیدة بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد (موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۱۰۰-۱۰۱).

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۵۱
رسول چگینی
دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۷ ق.ظ

حدیث دوازده خلیفه در کتب آسمانی

ابن تیمیة حرانی معترف است: [ کثیری از یهودیان بخاطر وجود خبر "دوازده رئیس و خلیفه" در کتاب مقدس (تورات) به مذهب تشیع داخل میشوند ]

وکثیر من الیهود إذا أسلم یتشیع لانه رای فی التوراة ذکر الاثنی عشر

بسیاری از یهودیان هنگامی که اسلام می آورند شیعه می شوند چرا که در تورات اشاره به «اثنی عشر» (دوازده رئیس و امیر) را دیده اند.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی ابوالعباس منهاج السنة النبویة ج۸ ص۲۴۲.

 

امّا نقل تورات

اما در خصوص ‌اسماعیل‌ تو را اجابت‌ فرمودم‌. اینک‌ او را برکت‌ داده‌ بارور گردانم‌ و او را بسیار کثیر گردانم‌ دوازده‌ رئیس‌ از وی‌ پدید آیند و امتی‌ عظیم‌ از وی‌ بوجود آورم‌

عهد عتیق سفر پیدایش فصل ۱۷ فقره ۲۰

توضیح: در منابع شیعه و مخالفین حدیثی معتبر تحت عنوان حدیث «خلفائی اثنی عشر» (خلفای دوازده گانه) وجود دارد که مخالفین علی رغم تلاش های بسیار نتوانسته اند مصادیق معینی از سوی خود در مورد این حدیث ارائه کنند و در این میان تنها مذهب شیعه است که به صورت اجماعی ائمه دوازده گانه را مصادیق این حدیث شریف می داند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۳ ، ۱۰:۲۷
رسول چگینی

یکی از فضائلی که برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است، مقام عین الله ایشان است. در زیارت ششم از زیارتهایی که در کنار قبر مطهر ایشان خوانده میشود این عبارت آمده است:

السلام‏ عَلَیْکَ یا عَیْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ، وَ یَدَهُ الباسِطَةَ وَ اُذُنَهُ الْواعِیَةَ

سلام بر تو ای درب خداوند،‌ سلام بر تو ای چشم نگارنده خداوند و دست گسترده او، و گوش شنوای او.

نکته قابل توجه اینکه این فضیلت در منابع اهل سنت نیز نقل شده است، آنهم توسط عمر بن خطاب!

در کتاب (الریاض النضره فی مناقب العشره) تألیف محب الدین طبری متوفای ۶۹۴ هجری، از محدثان حجاز و شیخ شافعیان در مکه که به نقل فضائل عشره مبشره (بر مبنای عقیده اهل سنت) پرداخته، به این اعتراف عمر بن خطاب اشاره می کند.

در این نقل تاریخی آمده است:
کان عمر حاجا، فجاءه رجل قد لطمت عینه، فقال: من لطم عینک؟ قال: علی بن ابی طالب. فقال: لقد وقعت علیک عین الله؛ و لم یسأل ما جری منه و لم لطمه. فجاءه علی والرجل عند عمر، فقال علی: هذا الرجل رأیته یطوف و هو ینظر الی الحرم فی الطواف، فقال عمر: لقد نظرت بنور الله.

عمر به حج رفته بود، مردی نزد او آمد که [سیلی خورده بود و ] چشمش زخمی شده بود، عمر گفت: چه کسی چشم تو را زخمی کرده؟ مرد گفت: علی بن ابی طالب. پس عمر گفت: به یقین چشم خدا تو را دیده است؛ و دیگر نپرسید چه اتفاقی افتاده و چرا حضرت علی او را زخمی کرده است. پس علی به نزد عمر آمد در حالی که آن مرد در کنار عمر بود، پس علی گفت: این مرد را دیدم که هنگام طواف به نوامیس مردم نگاه می کند، پس عمر گفت: به یقین تو با نور خدا نگاه کرده ای.

محب الدین طبری، ریاض النضره فی المناقب العشره، ج ۳ ص ۱۶۴.

توضیح اینکه: اینگونه تعبیرات، شبیه جملة «روح الله» برای حضرت عیسی علیه السّلام است، که به منظور «اضافه تشریفی» گفته می‌شود، نه اینکه منظور، آن باشد که خدا، روح یا دست و چشم دارد.

صلی الله علیک یا عین الله الناظره یا علی بن ابی طالب روحی لک الفداء

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۴۸
رسول چگینی